نجم کاویانی – زبانِ فارسی دری، امروز با چالشهايی[۱] جدی در افغانستان روبهرو است و آسیبهایی آن را تهديد میکند. اما با براندازی امارتِ اسلامی طالبان در ١٣٨٠خ/ ٢٠٠١م، خطر جدی که زبانِ فارسیدری را تهدید میکرد، تا حدی کنار زده شد و زبانِ فارسی در اين سالهای پسين، بهرغم چالشهايی جدی، شاهد دگرگونیها و پيشرفتهای با اهميتی در مرزوبوم ما بوده است.
در آغاز اشارههايی به اين پيشرفتها میکنم و در پی آن، نگاهی به مهمترين چالشها و ناهنجاریهای فراروی زبانِ فارسیدری میاندازم.
به باور من پيشرفتهای زبانِ فارسی دری در اين سالهای پسين عبارت اند از:
نشر و پخش دهها روزنامه، هفتهنامه، ماهنامه؛ راهاندازی دهها رادیو و تلویزون خصوصی؛ چاپ و ورود هزارها کتاب فارسی به کشور؛ فعال شدن دهها چاپخانه؛ برگزاری همايشهای ادبی و بزرگداشت از مفاخر ادبی؛ پايهگذاری و فعال شدن نهادهای ادبی؛ توجه به نقد و نقدپذيری در حوزهی ادبيات؛ برگزاری نشستهای مشترک با فرهنگيان، شاعران و نويسندگان ايران و تاجيکستان در کابل؛ فزونی امکانات دسترسی به رایانه، انترنت و رسانههای جهانی به زبان فارسی.
خودداری از کاربُرد واژگان بيگانه و بهکارگيری برابرهای فارسی آنها، کوشش برای گسترش کاربُرد واژههای فارسی و استفاده از دادههای نو قلمرو زبان، سادهنويسی، کوتاهنويسی، کوشش برای نزديک ساختن زبان گفتار و نوشتار و کاهش ترکيبات عربی از سوی شماری از رسانهها در چند سال پسين، فرآيند دلگرمکننده است. حضور نسل جوان و آگاه در حوزهی رسانهها و ادبيات، بلند رفتن آگاهی و شم زبانی در جامعه اميدوارکننده است.
به باور نگارنده، زبانِ فارسی دری بهرغم همهی اين پيشرفتها در اين سالهای پسين، با چالشها و ناهنجاریهايی جدی در افغانستان روبهرو است. بخشی از آن عمدتا برخاسته از سياستهای غلط حکومتهای ديروز و امروز است و بخشی از آن ناشی از تحولات جهانی در سدهی بيستويکم.
من در اين نوشته کوشش کردهام نگاهی به مهمترين مشکلاتِ و چالشهای زبانِ فارسی دری در افغانستان بيندازم.
ورود بیرویهی واژههای بيگانه
پيشرفتهای پرشتاب علمی، نوآوریهای فناوری و جهانی شدن در مجموع، زبانِ فارسی را در مسير دگرگونیهای جدی قرار داده است و در اين فرايند صدها واژهی بيگانه بیحساب و کـتاب وارد زبان شدهاند. در اين روند، تأثيرگذاری گویشوران زبان فارسی و بهويژه درسخواندگانی که در تماس با گويندگانِ زبانهای ديگر که شاهد اين دگرگونیها و نوآوریها در حوزهی علم و فناوری اند، برجسته است. مزيد بر آن با برگشت مهاجران از کشـورهای مختلف و متاثر از زبانهای گـوناگـون و دوام حـضـور “بیگانکان” همراه با بالا رفتن نياز فراگیری یک زبان بینالملـلی و بیبرنامگی حکومت افغانستان در حوزهی زبان، انتظار هجـوم بيشتر واژههـای بیگـانه را نـیز باید داشـت.
ورود بیرویهی واژههای زبانهای بيگانه و شامل شدن آنها در نظام اداری، آموزشی و مطالب رسانههای کشور، روندِ خطرناک است. “اما خطر بزرگتر این است که به سبب ارتباط ناگهانی و وسیع مردم افغانستان با دیگر ملل گیتی، زبانِ انگلیسی نفوذ و گسترشی بیسابقه در افغانستان یافته و در بسیاری از مؤسساتِ غیردولتی به زبانِ رسمی بدل شده است. هیچ دور از تصور نیست … بهگونهای که انگلیسی هم زبانِ دانش و آموزش باشد و هم زبانِ رسانهها و در مواردی زبانِ اداری.”[۲]
ورودِ واژههای انگليسی حتا دامنِ لوحههای شهرها را نيز در برگرفته است. “بسیاری از لوحهها در کابل، به زبانِ انگلیسی است که به رسمالخطِ فارسی دری نوشته شده است. از این رو خواندن آنها گاهی برای استادان زبان نیز دشوار مینماید ….”[۳]
بهنظر میرسد که نفوذ زبانِ انگليسی در نظام اداری و آموزشی کشور و در مطالب شماری از رسانهها گسترش میيابد و آرام آرام در برخی مؤسسات و دانشکدهها – از جمله دانشکده طب/پزشکی و انجنيری/مهندسی- جايگزين زبان فارسی میشود. نفوذ زبان انگليسی در نطام اداری، دانشگاهی و رسانهای کشور میتواند پیامدهای منفی برای این زبان داشته باشد. در اين راستا ورود دانشواژهها، يعنی مقولهها و اصطلاحهای علوم معاصر و فناوری برجسته است و اين امر بر بافت و ريخت زبان تأثير وارد میکند، از اينرو مسألهی دانشواژهها يک مسألهی مرکزی تکامل زبانِ فارسی بهعنوان زبان دانش و فن است.
●مسألهی دانشواژهها يک مسألهی مرکزی تکامل زبانِ فارسی بهعنوان زبان دانش و فن است.
●بهسازی و بهروز کردن زبانِ فارسیدری ضرورت پایهگذاری فرهنگستان زبان و ادب فارسی را در افغانستان پيش میکشد.
●پايهگذاری فرهنگستان زبان و ادب فارسی بهعنوان يک بنياد ملی و راهبردی و سياستگذاری زبان مرکب از اهل فن و زبانشناسان که برای تقویت و رشد زبان کار کند، سياستهای زبانی را برنامهريزی و مديريت کند و به روزمرگی پايان بدهد، نياز مبرم و جدی است.
●بیتوجهی به امر ویرایش در کشور ما، بخشی ديگر از مشکلاتِ زبانِ فارسیدری است.
زبان فارسی، ظرفیت و توانایی گستردهای در امر ساختن دانشواژهها از درونمايه خود دارد. اما در افغانستان نهادی وجود ندارد که بر ورود بیرويهی واژههای خارجی نظارت کند و برای آنها واژههای تازه و برابرهای مناسبی در فارسی بيابد و زبان را با نيازهای دوران پيشرفت شتابندهی علوم و فناوری همگام بسازد و به آموزشِ واژهگزينی علمی در دانشگاهها و همسو کردن کتابهای درسی و رسانههای گروهی با دگرگونیهای زبانی ياری برساند.
برای جلوگيری از ورود بیرويهی واژههای بيگانه و يافتن برابرهای مناسب، طرح و اجرای یک برنامهی همهجانبه و از جمله پايهگذاری يک نهاد مرکب از زبانشناسان و دستاندرکاران حوزه زبان و بازنگری بر کتابهای درسی نياز جدی است. بهنظر میرسد که تا طرح و اجرای چنين برنامهای، رسالت پاسداران زبان و ادب فارسی است که اين وظيفه را به عهده بگيرند و در کل گويندگان زبان با شم زبانی واژههای خودی را از بيگانه تشخيص بدهند.
ناهمگونیها
ناهمگونیهای املایی، کاربُرد نادرست واژگان فارسی، نارساییهايی دستوری، ناهمگونی در نوشتن جمع واژگان مذکر و مؤنث تازی، نوشتن يک واژه به شيوههای گوناگون، عدم رعایت درستنویسی و درستگویی و نشانهگذاری و همچنين ناهمگونی در نگارش متنهای رياضی، فيزيک، کيميا و مهندسی که آميزهای است از جملههای فارسی و نمادهای رياضی و حروف لاتين، بخشی از نابهسامانیهای زبانِ فارسیدری در کشور ماست. شيوههای گوناگون نوشتن يک واژه در يافتن مطلب توسط ماشينهای جستجوگر انترنتی مشکلساز است.
“دربارهی دستور زبان و درستنویسی زبانِ معاصر دری از چندين دهه به اینسو استادان ادب ما، کارهایی را بهسر رساندهاند که شایستهی بزرگداشت است. از نامآوران این پهنه باید از استاد قاری عبدالله، استاد عبدالحق بیتاب، داکتر روان فرهادی، داکتر جاوید، پروفيسور الهام، پروفيسور نگهت سعیدی و… یاد کرد که کارهای با ارزش و ماندگار را انجام دادند.”[۴]
استادان دانشگاه کابل بهویژه دانشکدهی ادبیات و وزارت معارف (آموزش و پرورش) برای همگونسازی املا و نشانهگذاری زبان فارسیدری کارهای با ارزش را انجام دادند. از جمله زندهياد دکتر عبدالاحمد جاويد جزوهی درسی “بحث انتقادی بر املا و انشای فارسی” را در ١٣٣٠خورشيدی نوشت.
اما از آنجا که در این زمينه کماکان ناهمگونی و اختلافنظر وجود داشت، انجمن نویسندگان افغانستان در سال آغازين دههی شصت خورشيدی بر آن شد تا اختلافنظرها را بررسی کند و رسالهای را بهحیث رهنمود فراهم آورد. از اينرو در ١٣٦١خورشيدی کمیسیونی متشکل از استادان دانشگاه کابل، اکادمی علوم افغانستان و اعضای حرفهای انجمن نويسندگان زیر نطر زندهياد داکتر عبدالاحمد جاوید پايهگذاری شد تا رسالهی تازهای را در این زمینه آماده کنند، تا بهصورت همگون در سراسر کشور مورد کاربُرد قرار گیرد. اين رساله با عنوان “روش املای زبانِ دری” در ١٣٦٣خورشيدی در کابل چاپ و منتشر شد.[۵]
بهرغم کارهای با ارزشی که در بهسازی زبانِ فارسی در گذشته و سالهای پسين به همت استادان زبان انجام يافته است و با سپاس از اين استادان خدمتگزار که حقی بر تاريخ و فرهنگ کشور دارند، بهنظر میرسد که نبود نهادی که در راستای بهسازی و گسترش زبانِ فارسیدری سياستگذاری و برنامهریزی کند و آنرا مديريت سالم کند، يکی از سببهای اساسی ادامهی مشکلاتِ اساسی زبان در کشور ما میباشد. از اينرو بهسازی و بهروز کردن زبانِ فارسیدری ضرورت پایهگذاری فرهنگستان زبان و ادب فارسی را در افغانستان پيش میکشد.
فرهنگستان زبان
با دريغ که در افغانستان تا هنوز فرهنگستان زبان و ادب فارسی وجود ندارد و از تدوين فرهنگ جامع عمومی و اختصاصی زبان خبری نيست. حکومت برنامهای راهبردی و سياستی علمی در حوزهی زبان ندارد. در حالیکه قانون اساسی، حکومت را موظف کرده است که برای تقویت، رشد و توسعهی زبانهای کشور تلاش کند و برنامههای منظمی را روی دست بگیرد و اجرا کند؛ اما متأسفانه حکومت افغانستان تا اکنون هیچ گامی در اين حوزه برنداشته است. در افغانستان نهادی وجود ندارد که برای بهسازی و توسعهی زبانهای کشور برنامهریزی کند و آن را مديريت کند. بسیاری از صاحبنظران نبود چنین نهادی را دليلِ عمدهی ادامهی ناهنجاریهای زبانی در افغانستان میدانند.
پايهگذاری فرهنگستان زبان و ادب فارسی بهعنوان يک بنياد ملی و راهبردی و سياستگذاری زبان مرکب از اهل فن و زبانشناسان که برای تقویت و رشد زبان کار کند، سياستهای زبانی را برنامهريزی و مديريت کند و به روزمرگی پايان بدهد، نياز مبرم و جدی است.
فرهنگستان وظيفه خواهد داشت که واژههای مناسبی را در برابر واژههای بيگانه که با روان زبانِ فارسی سازگار باشد، بسازد و در رابطه به دستور زبان، درستنويسی، کاربُرد درست واژگان فارسی، همگونی در نوشتن جمع واژگان مذکر و مونث تازی و نشانهگذاری … قاعدهها و ملاکهای لازم را بيابد و درکتابهای درسی و نشريات اين مقرارت را يکسان وارد سازد. همچنين فرهنگستان میتواند در رابطه به نگارش متنهای رياضی، فيزيک، کيميا و مهندسی قاعدههای سادهی وضع و اجرا کند.
فرهنگستان زبان میتواند در امر ایجاد هماهنگی در اصطلاحات زبانی ميان کشورهای همزبان و پاسداری از زبان و ادب فارسی در فرآیند جهانی شدن نقش با اهميتی بازی کند و به بهسازی زبان در همه قلمرو زبان فارسی مدد برساند و در راستای زنده ساختن شکوه ديرينهی آن گام بردارد و ارتباطات فرهنگی را گسترش دهد و با برگزاری همايشها در رابطه به آموزش زبانِ فارسی و گسترش جغرافیای آن به گفتگو بپردازد.
بیتوجهی به امر ویرایش
بیتوجهی به امر ویرایش در کشور ما، بخشی ديگر از مشکلاتِ زبانِ فارسیدری است. بهنظر میرسد که زبانِ فارسی در اين حوزه دستخوش چالشی جدی است. در شماری از رسانهها اعم از نوشتاری، ديداری و شنيداری، ويراستار وجود ندارد. بسیاری از کتابها از جمله کتابهای علمی بدون ویرايش چاپ میشوند. دوبله و ترجمهی بسياری از فلمها اوج بیتوجهی را نسبت به ويرايش به نمايش میگذارد. ماهواره و انترنت بر ناهنجاریها در اين حوزه میافزايد. در يک جمله، نبود افراد حرفهای بهعنوان ویراستار در رسانهها و چاپ کتابها بدون ويرايش سبب به میان آمدن بخشی از ناهنجاریها در زبان شده است.
هر اثری، بدون استثناء، چه نوشته و چه ترجمه، صرفنظر از آنکه نويسندهاش و يا مترجمش توانا و با تجربه باشد، نیازمند ویرایش است. ویرایش، دانشی است که به هماهنگی و يکسانی در شيوهی نگارش در کل متن، به آراستگی، دقت، درستنويسی، رسانويسی، زدودن کاستیها، اصلاح اشتباههای دستوری و نشانهگذاری، حذف اضافهها و همخوان کردن نوشته با قاعدههای زبانی میپردازد.
دانشمندانی که در حوزهی زبان کار میکنند، ويرايش را به فنی، زبانی و محتوايی تقسيم کردهاند. ويرايش فنی، به امر درستنويسی واژگان، آراستگی، نظم و ترتيب بخشيدن به اثر، رعايت يکدستی خط (زباننگاره)، نشانهگذاری، تنظیم جدولها، پینوشتها، حاشیهبندی صفحهها، پاراگرافبندی و سطربندی، تنظیم کتابنامه میپردازد. ويرايش زبانی يا ادبی، بر جنبههای دستوری، نگارشی و املايی اثر از جمله به کاربُرد واژهها و عبارتهای مناسب، رعايت معيارهای دستور زبان، برابرسازی اصطلاحات، اصلاح جملات، رفع تناقضهای معنایی و منطقی جملات توجه دارد. ويرايش محتوايی، بر جنبههای علمی اثر توجه دارد و به رفع تناقضات محتوايی در کل اثر میپردازد.
بدين ترتيب ويراستار بر پايه مجموعه روشها و قاعدهها، کوشش میکند که يک نوشته را در چارچوپ معيارهای زبانی به مخاطب عرضه کند و تا حد امکان خوانش آن را برای خواننده آسان سازد. ویرایش، کاری حرفهای است، فقط از عهدهی کسانی برمیآید که صاحب مجموعهای از تواناییها و داناییهای لازم باشند.
توجه نکردن به ويرايش، یکی از چالشهای فراروی زبان فارسی در افغانستان است. حتا در کتابهای درسی وزارت معارف، ناهمگونی در نگارش واژهها و حتا نام اشخاص و مکانها زياد است. ويرايش کتابهای علمی و درسی، برنامههای رسانهها، بهويژه راديو و تلويزيون، در شگوفايی زبان و از جمله واژهگزينی سهم مهمی دارد. بهتر است واژهگزينی را از ويرايش کتابهای درسی و برنامهريزی زبانی رسانهها آغاز کرد.
از اينرو ضرور است که در بخش تأليف کتابهای درسی وزارت معارف، افرادی که با زبانشناسی و ويراستاری آشنايی داشته باشند، برگزيده شوند. تقويت رشتههای زبان فارسی و از جمله پايهگذاری رشتهی ويرايش در دانشگاهها و ساير مؤسسات علمی در حل بخشی از مشکلاتِ زبانِ فارسی و همسو کردن کتابهای درسی، علمی و ساير نشريات با تحولات زبانی و واژهگزينی ياری میرساند.
نگارش فارسی به خط انگليسی
با پیدایش و گسترش فناوری، گروههايی از کاربرانِ کامپيوتر (رایانه) و تليفون (گوشی)های همراه، متن فارسی را به دبیره (خطِ) انگلیسی مینويسند. اين روش بیشتر در گپهای انترنتی (چت)، نوشتن نامههای الکترونيکی (برقی) و پيامکهای گوشیهای همراه بهكار گرفته میشود. نبود الفبای فارسی در برخی از سامانه (سیستم)های رایانهای و گوشیهای همراه کاربُرد الفبای انگلیسی را برای کاربران فارسیزبان ناگزير میسازد.
نوشتن متن فارسی به خطِ انگليسی نگرانی را در میان پاسداران زبان و ادب فارسی بهوجود آورده است. آنها بیم از آن دارند که سرنوشت زبان فارسی در آسيایميانه از جمله در تاجيکستان، که هماکنون فارسی را به دبيرهی سیریلیک مینويسند، گریبانگیر زبان ما گردد.
روشن است که دگرگون شدن دبیره يا زباننگاره، پيامدهای منفی زيادی دارد. يکی از پيامدهای منفی آن برهم خوردن بافت و ريخت نوشتاری زبان است. هر زبانی، زباننگارهای دارد که با ساختار آوایی آن زبان، يعنی شکل تلفظ واژهها هماهنگ است. ما به ياری آن علامتها، زبان را به نگارش درمیآوریم. مزيد بر آن، اين گونه نگارش سبب ضعيف شدن سواد کاربران فارسی بهويژه جوانان میشود و جوانان ما را در درست خواندن متنهای فارسی دچار مشکل میسازد. درست خواندن متنهای نوشتاری، درست تلفظ کردن واژهها از ارزش ویژهای برخوردار است.
روشن است که حکومت میتواند با جلوگیری از ورود گوشیهای همراه و رایانههای بدون زبان فارسی و رسانهها، با نشر آگهیها و اعلام خطرهای ناشی از رشد این گونه نگارش، راه را بهروی رشد اين روش ببندد.
در بسياری از گوشیهای کنونی همراه و رایانه، نوشتن به خطِ فارسی ممکن شده است. نرمافزارهای فارسی و چاپ کتابهای آموزش رایانه به زبانِ فارسی در حال گسترش است. اميد بر آن است که همهی جوانان سرزمین ما، نوشتن فارسی به خطِ انگليسی را کنار بگذارند و واژههای فارسی را به خطِ زیبای فارسی بنویسند.
مقابله با فارسیدری
مقابلهی گروههای معينی در درون و بيرون دولت با زبانِ فارسی دری، يکی از مشکلاتِ فراروی زبانِ فارسی است. اين مقابله در صد سال پسين، آسيبهای به زبانِ فارسیدری وارد آورده. امروز اين مقابله، بيشتر از همه در راستای تحميل چند واژه بر دستگاه واژگان زبانِ فارسی به نام “مصطلحات ملی”، با استفاده از اهرامهای قدرت، از جمله “دادگاه عالی” متمرکز شده، که اشکارا در پشت آن انگيزههای سياسی خوابيده است. در واقع اين رويکرد به اين معنی است که همه راههای را که اين گروهها در راستای کنار زدن زبان فارسی از اداره و حوزهی آموزش پيمودهاند به بنبست خورده است و در واقع اين رويکرد، نشانهی درماندگی است. جهان امروز، امکانات فروان را بيرون از دستگاه دولت در کف دست کاربران زبان فارسی و ساير زبانها گذاشته است و انحصار و سيطره دولتها را بر زبانها زير پرسش برده است.
مخالفت با کاربُرد چند واژهی فارسی دری در مراکز علمی و اداره دولت هيچ توجيه کارشناسانه و زبانشناسانه ندارد. زبانِ فارسی دری، زبانِ رسمی و ملی جمهور مردم اين سرزمين در درازای سدهها بوده و اکنون هم است و در آتيه هم خواهد بود. اين زبان در درازای بيش از هزار سال زبان علم و فن، اداره و سياست بوده و همين اکنون هم است. نخستين اصطلاحات علمی و اداری در حوزهی تمدنی ما به زبانِ فارسی پديد آمده است. روشن است که استفاده از دستور زبان و واژههای علمی و اداری زبانِ فارسی حق مسلم هر شهروند است. بدون ترديد گويشوران هر زبانِ از چنين حقِ برخوردار است. چنين حقِ هيج ربطی به فرمان و تحکم ندارد. کاربُرد واژههای زبانهای ديگر در زبان فارسی مانند هر زبان ديگر نه با تحکم، بلکه بر اساس قاعده و نياز زبانی پذيرفته میشود. زبان فارسی مانند ساير زبانهای جهان تحکم را بر نمیتابد. تجربه نشان داد، تحکم، تحميل و تعصب نه تنها مشکل زبان را حل نمیکند، بلکه به پويايی و رشد طبيعی آن آسيب میرساند.
به باور نگارنده بِخرادانه است که به جای تقابل با زبان فارسی و يا هر زبان ديگر، توانایی و نيروی خود را برای رشد و بهسازی زبانهای کشور بگذاريم. رشد و بهسازی زبانهای کشور از جمله زبان پشتو که با زبان فارسی همريشه است، بهسود زبان فارسی نيز است و همچنين برعکس آن.
سخنِ فرجام
بدون ترديد زبانِ فارسی به عنوان زبان پويا و سرزنده، با چالشها و ناملايماتِ جدی در سدهی بیستویکم در قلمرو خود و از جمله در زادگاهش روبهرو است. دردمندانه بايد گفت که حکومت افغانستان نه تنها پاس زبان و ادب فارسیدری را ندارد، بلکه در پارهای موارد به ستيز با آن بر میخيزد. در چنين اوضاع و احوال برای اينکه اين زبان از اين چالشها، سرفراز بيرون شود، به همت، تلاش و پويايی بيشتر پاسداران و دوستداران زبان نياز دارد.
اين زبان در راستای پاسخگويی به خواستهای فزايندهی انسان به پویائی بيشتر نياز دارد. توانمندی بيشتر زبانِ فارسی بهويژه در حوزهی دانش و فناوری معاصر به نويسندگان و گويندگان پوياتر نياز دارد. در اين راستا پويندگی و فعال بودن زبان فارسی اميدوارکننده است و آيندهای بهتر را نويد میدهد. امروز گنجينهی واژگان (گنجواژه) زبان فارسی، از جمله دانشواژهها افزايش يافته و کاربُرد آن گستردهتر از ديروز است و مردم در بسياری از مناطق کشور در زندگی روزمره و دادوگرفت، زبانِ فارسیدری را بهعنوان زبان رابط و ميانجی برگزیدهاند. در واقع اين زبان بهمثابهی زبان فراقومی در ميان گروههای قومی مرزوبوم ما پيوستگی را تقويت کرده است.
زبانِ فارسی در درازای تاريخ، متحول و پويا بوده و با چالشهای زيادی مبارزه بُرده، به نوسازی وبازساسی خود پرداخته و توانسته هويت خود را نگهدارد و اميدواريم که با توليد دادهای فکری و انديشههای علمی، ساختارهای خود را غنی و بارور بسازد. روشن است که زبان پيش از همه با توليد انديشه، برای واژهگزينی احساس نياز میکند.
اما همهی اينها، دليل بر آسيبناپذيری زبانِ فارسی در برههی کنونی نيست. ما هر روز شاهد هجوم واژههای بيگانه در درون زبان فارسی هستيم. در اين ميان نقش رسانهها و نهادهای آموزشی از يکسو در جلوگيری از ورد اين واژههای بيگانه و از سوی ديگر در گسترش و فزونی گنجينهی واژگان فارسی از طريق واژهسازی و برابرگزينیهای مناسب، بسيار مهم است.
زبان فارسی امروز هم آمادگی، ظرفيت و پويايی لازم، برای بيان مسائل علمی را دارد و هم در انتقال دانش معاصر نقشِ با اهميتی را ايفا میکند. سالانه هزارها عنوان کتاب، نشريه، تارنما، تارنگار و … در پهنهی جهانی به اين زبان منتشر میشود. بخشی از اينها عمدتا بيرون از دستگاه رسمی سياست حکومتها پياده میشود. اما برای غنای بيشتر فارسی پويايی همه گویشوران زبان و بهويژه دانشمندان و انديشمندانی که به اين زبان بینديشند و بنويسند، با اهميت است. در اين ميان در ايجاد دانشواژههای برابر علاوه بر سهم دانشمندان نقش مترجمان و ويراستاران نير مهم است. همچنين برگزاری همايشها و کارگاههای علمی در حوزهی زبان به امر تقويت علمی زبان فارسی مدد میرساند.
اميد بر آن است که در نبود فرهنگستان زبان و ادب در کشور ما، با تلاشهای انفرادی و گروهی پاسداران و دوستداران زبانِ فارسی راهبرد کارا و سياست علمی در راستای رشد و بهسازی اين زبان طرح و اجرای آن مديريت سالم شود و زبانِ فارسی در پلهی تکاملی بالاتری قرار گيرد. بهياد داشته باشيم، هر زبانی که توانايی و پويايی دارد و با تحولات همگام میشود، به پيش میرود، نه با ستيز و تقابل. از اينرو پويايی هرچه بيشتر زبانِ فارسی به گویشوران پوياتر نيازمند است. بیتوجهی نسبت به اين امر، عوارض جبرانناپذير در پی دارد.
سخن پايانی اينکه زبانِ فارسی دری، به مثابهی زبان کهن و رسمی جمهور مردم، زبان فارسی به مثابهی ارثيه وسرمايهی مشترک مردمان حوزهی تمدنی ما، به عنوانِ رکن از هويت ملی ما، با تاریخ و فرهنگ ما پیوندی ناگستنی دارد؛ آیندهی فرهنگی و تاريخی، هويت فردی و جمعی ما با سرنوشت آن گره خورده است؛ تهديد آن، تهديد فرهنگ و هويت ماست.
در همین زمینه:
واژهها مرز نمیشناسند، نجم کاویانی
پینوشتها:
[۱]واژهی “چالش” که در فرهنگهای فارسی نوشته و معنی شده است، مگر تا ميانههای دههی ۱۳۷۰خورشيدی چندان رايج نبود، اما امروز در ادبيات و بحثهای اجتماعی کاربُرد فروان پيدا کرده است و مترادف با واژههای بحران، آسیب، تهدید، خطر، کاستی، نارسايی، نابسامانی، کمبود، مشکل، کشمکش، تنش، به مبارزه طلبيدن، چلنج (انگليسی)، … به کار میرود.
[۳] . لطيف ناظمی، کابلی که من ديدم، ماهنامه نی، شماره ١١ سال نهم، قوس (آذر) ١٣۹٠/ نوامبر ٢٠١١، فنلاند.
[۵] . انجمن نویسندگان در سال ۱۳۶۳خورشيدی، رسالهیی را با نام “روش املای دری” زیر نظر استادان زبان تهيه، چاپ و منتشر کرد. این رساله پیشنهادهای را برابر با ویژهگیهای گویشی مردم ما و آواشناسی علمی پیشکش کرد.
بسیار شگفت انگیز است که در نوشتاری به این درازی در باره زبان فارسی، حتی یک بار نامی از ایران، سرزمین مادر و بانی استوار زبان فارسی، آورده نشد در حالی که در همین نوشتار بالا اگر نبود آفرینش و بالندگی زبان فارسی در سایه ایران بزرگ، نویسنده از بسیاری از واژه هایی که در همین نوشتار بکار برده شد برخوردار نمیبود. شگفتی دیگر اینکه مردم افغان همواره یک نگرش تخریبی در برابر ایران دارند در حالی که افغانستان ، و دست کم ملت فارسی زبان آن، میتواند مانند سیستان و فارس و کردستان و آذربایجان و …. دوباره به دامن ایران مادر بازگردد. قطره دریاست آنگه که با دریاست.
کاربر مهمان / 25 November 2012
با درود فروان دوست مهمان،
زبان فارسیدری در افغانستان بخشی از جغرافيای زبان فارسی میباشد، که بدون ترديد سهم گويشوران ايران در پاسداری، بهسازی و توسعهی آن برجسته است. اما در اين نوشته طوريکه از عنوان آن پيدا است به چالشهای فراروی فارسیدری در افغانستان پرداخته شده است.
کامگار باشيد.
نجم کاويانی
نجم کاويانی / 26 November 2012
با تشکر فراوان از نجم کاویانی عزیز
خواستگاه اصلی زبانی که امروزه به فارسی شهرت دارد مربوط به شرق ایران بزرگ یا همان خراسان بزرگ است. متاسفانه تضعیف فزاینده مردمان ایران بزرگ در هزاره اخیر موجب گسست زبانی و جغرافیایی نیز شده است. اگر با بد شانسی تاریخی مواجه نشده بودیم، امروز شهرهای افغانستان مثل نیشابور و مشهد بودند و به راحتی به آنجا می رفتیم و از طبیعت بکر و زیبای کوهستانی آنجا لذت می بردیم. به حوزه رودهای سیحون و جیحون می رفتیم و شاهد غرش آب ها در دل کوهستان بودیم. امروز شهرهای تاریخی سمرقند و بخارا از پیشگامان زبان فارسی بودند. اما اکنون شاهد زوال زبان فارسی و حتی هویت زدایی مردمان تاجیک این شهرها و سایر شهرهای ازبکستان از مادر خود یعنی ایران هستیم.
علی / 28 November 2012
جناب کاویانی با سپاس از نوشته شما. به نظرم یکی از راههای بهبود و توامند سازی زبان فارسی همکاری میان کشورهای فارسی زبان است. متاسفانه دلایل سیاسی موجب کاهش روابط فرهنگی میان ایران، افغانستان و تاجیکستان شده است. سیاستهای ایدئولوژیک جمهوری اسلامی هم بر بد گمانی ها افزوده است.
کاربر مهمان / 29 November 2012
متاسفانه هنوز حرف زدن به عنوان برادر بزرگ و قیم و کیل وصی دیگران بودن از سوی برخی از نظر دهندگان هم دیده میشود. دوستان عزیز هیچ کدام از 3 کشور فارسی زبان قیم و وکیل وصی و مبدع زبان فارسی نیستند. روابط درست تنها از یک موضوع برابر و همدلانه ممکن میشود. زبان فارسی به یک اندازه متعلق به ایران و افغانستان و تاجیکستان است.
کاربر مهمان / 29 November 2012