ناصر کرامتی − « این احمدی‌نژاد اهل دعوا است. توی انتخابات هم گیر داد به دزدی‌های اینها. داشت پته دزدی همه را می‌ریخت روی آب. به کروبی گفت از شهرام جزایری پول گرفته. به مدرک زن موسوی گیر داد. به بخور بخور بچه‌های هاشمی گیر داد. مثل این‌که به رئیس دادگاه‌ها گفته بودجه‌شان را قطع می‌کنه. ما اول فکر می‌کردیم این آدم درستی است، دزد نیست، جلوی سوءاستفاده‌ها را می‌گیره اما خودش هم با اینها فرقی نداشت. معاون خودش زمین‌خواری کرده. پای خیلی زمین در میان است. به قیافه‌اش هم می‌خورد. مثل نزول خورهای بازار است. نمی‌گیرند زندان‌اش کنند. دزدی اگر بد است برای همه بد است.

در ایران هر کس کاره‌ای است، بار خودش را می‌بندد. با هم ساخت و پاخت می‌کنند. کسی به دزدی بقیه کاری ندارد. با هم می‌خورند. شریک هستند. همیشه همین بوده. رژیم قبلی، این رژیم، خود آخوندها. همه وقتی در راس کار هستند مملکت را غارت می‌کنند. حرف احمدی‌نژاد این نیست که جلوی دزدی را بگیرد. می‌خواهد فقط خودش بخورد. حق و حساب بقیه را نمی‌دهد برای همین می‌خواهند زمین‌اش بزنند.»

این گفته‌ها، اظهارات یک شاطر نانوایی است. نانوائی چهار شیفت دارد و او برای تامین زندگی خود روزی دو شیفت در آن کار می‌کند. می‌گوید وقتی برای چیز خواندن ندارد. کار کردن با کامپیوتر و اینترنت را بلد نیست و اطلاعات سیاسی خود را در گفتگو با مشتریان نانوایی و گوش دادن اخبار رادیو به دست می‌آورد.

***

مدتی است اختلاف طیف‌های مختلف قدرت در ساختار جمهوری اسلامی علنی شده است. جنگ لفظی مسئولان از متلک انداختن در سخنرانی‌ها و مصاحبه‌ها به نامه‌نگاری علیه یکدیگر کشیده است. جدیدترین اختلاف علنی، مشاجره محمود احمدی‌نژاد، رئیس قوه مجریه یا صادق لاریجانی، رئیس قوه قضائیه است. علی خامنه‌ای در آخرین سخنرانی خود در تاریخ ۱۰ آبان ۱۳۹۱ گفته است: « مسئولان به ویژه سران سه قوه باید با وظیفه‌شناسی و درک شرایط حساس کنونی، از هرگونه کشاندن اختلاف‌ها به میان مردم خودداری کنند و بدانند از امروز تا روز انتخابات، هر کسی که بخواهد از احساسات مردم در جهت اختلافات استفاده کند، قطعاً به کشور خیانت کرده است.»

با وجود تلاش خامنه‌ای برای پوشاندن اختلافات به نظر می‌رسد رقابت سیاسی بین جناح‌های مختلف راست‌گرایان در ایران به قدری شدید شده که صحبت‌های او مانند اختلافات مداوم مجلس و دولت، نتواند شعله‌های جنگ قدرت را مهار کند. خامنه‌ای پیش از این نیز در چند سخنرانی از مسئولان جمهوری اسلامی خواسته بود به اختلافات دامن نزنند و به تخریب یکدیگر نپردازند اما بعد از مدت کوتاهی مجدداً جنگ‌های لفظی و تبلیغاتی نیروهای رقیب در ساختار حکومت آغاز شد.

کیارش – دانشجو

«از روزی که به یاد داریم ایران از نظر آقایان در  شرایط حساس کنونی قرار دارد. من زمان خمینی را یادم نیست اما مثل این‌که آن موقع هم همینطوری بوده است. اینقدر گفته‌اند که خودشان باورشان شده است. شرایط حساس هست اما این پسوند “کنونی” و “مقطع فعلی” خیلی به شعور آدم توهین می‌کند. انگار مملکت فقط دو روز است در این حال و روز است. یکباره بگوئید همیشه وضعیت ما حساس است و خودتان و مردم را راحت کنید.»

از روزی که ما به یاد داریم ایران از نظر آقایان در ” شرایط حساس کنونی” قرار دارد. من زمان خمینی را یادم نیست اما مثل این‌که آن موقع هم همینطوری بوده است. اینقدر گفته‌اند که خودشان باورشان شده است. شرایط حساس هست اما این پسوند “کنونی” و “مقطع فعلی” خیلی به شعور آدم توهین می‌کند. انگار مملکت فقط دو روز است در این حال و روز است. یکباره بگوئید همیشه وضعیت ما حساس است و خودتان و مردم را راحت کنید.

مدام در تلویزیون می‌گویند که مردم باید در انتخابات مشارکت کنند و رای مردم مشت محکمی بر دهان دشمن است ولی دلشان نمی‌خواهد تبلیغات و رقابت سیاسی وجود داشته باشد. انتخابات همین است. در همه جای دنیا برای انتخابات گروه‌های سیاسی به جان هم می‌افتند. توقع دارند یک هفته قبل از انتخابات چند نفر نامزد شوند و بدون هیچ اتفاقی رای‌گیری شود. از همه چیز می‌ترسند.
کدام مشت و کدام دشمن؟ در انتخابات قبلی همه رفتیم شرکت کردیم. صدا و سیما گفت مشارکت بالای 80 درصد بوده است. انتخابات که تمام شد ۵۰ درصد مردمی که در انتخابات شرکت کرده بودند شدند دشمن!

همین آقای خامنه‌ای مگر نبود که آمد در سخنرانی‌اش گفت نظر من به نظر رئیس جمهوری نزدیک‌تر است؟ حالا چه شده که وقتی آقای احمدی‌نژاد حرف می‌زند می‌گوید هر کسی حرف بزند خائن است؟

امیر حسین – آموزگار

نمی‌دانم این موضوع طراحی شده است یا مثل گذشته حکومت در حال گرفتن ماهی از آب گل آلود حوادث در ایران است. شما به عنوان خبرنگار یک مسئولیت اجتماعی سنگین دارید. اجازه ندهید افکار عمومی از موضوع اقتصاد به جنگ زرگری سران حکومت منحرف شود. اختلافاتی وجود دارد اما این اختلافات بر سر سهم بیشتر است. آیا وقتی یک رئیس جمهور یا وزیر و وکیل به پایان دوره خود می‌رسد از قدرت کنار می‌رود؟ تمامی این افراد شرکت‌های اقتصادی بزرگ دارند. صاحب املاک هستند. تجارت می‌کنند. چاره‌ای جز داشتن روابط با یکدیگر ندارند.

فکر مردم نباید از موضوع معیشت منحرف شود. من در کلاس درس از بچه‌ها پرسیدم اگر اجازه رای دادن داشتید در انتخابات بعدی به چه کسی رای می‌دادید؟ جواب بعضی از بچه‌ها تکان دهنده بود.
دانش آموزی دارم که پدرش سرایدار یک مجتمع کوچک است. گفت به احمدی‌نژاد رای می‌دهم. پرسیدم چرا؟ جواب داد: آقا حقوق پدر ما ۱۵۰ هزار تومان است و پول یارانه‌ ما ۴۵۰ هزار تومان! از این بچه پرسیدم: می‌دانی یارانه چیست؟ نمی‌دانست. فکر می‌کرد حقوقی است که احمدی‌نژاد به آنها می‌دهد! از این دانش آموز خواستم تا وقتی به خانه رفت از پدرش بپرسد که یارانه چیست و بیاید به من بگوید. فردا آمد سر کلاس و گفت: «آقا اجازه، بابامون گفت که یارانه حق مائه که احمدی‌نژاد از دزدی پولدارا کم می‌کنه و به ما میده! »

یک دانش آموز دیگر هم بین بچه‌ها حرف عجیبی زد. گفت پدرش در یک میهمانی گفته است: «اگر یک دوره دیگر احمدی‌نژاد می‌توانست رای بیاورد خوب بود. آمریکائی‌ها حمله می‌کردند و کار را یکسره می‌کردند!»

صادق – طلبه

«من در کلاس درس از بچه‌ها پرسیدم اگر اجازه رای دادن داشتید در انتخابات بعدی به چه کسی رای می‌دادید؟ دانش آموزی دارم که پدرش سرایدار یک مجتمع کوچک است. گفت به احمدی‌نژاد رای می‌دهم. پرسیدم چرا؟ جواب داد: آقا حقوق پدر ما ۱۵۰ هزار تومان است و پول یارانه‌ ما ۴۵۰ هزار تومان!»

آقا فرمودند نباید به این اختلافات دامن زده شود. فرمودند مصداق خیانت به کشور و اسلام است. بعد از دستور آقا دیگر بهانه‌ای از طرف مسئولان قابل قبول نیست. در اختلافات اخیر البته حق با آیت‌الله لاریجانی بود. این را که عرض می‌کنم چون فعل در گذشته اتفاق افتاده است و خدای ناکرده تخطی از امر ولایت نیست. استاد ما جناب آیت‌الله یزدی فرمودند که حق با رئیس جمهور نیست. ایشان از موضع یک کارشناس دینی و حقوقی صحبت کرده‌اند. بنده طلبه کوچکی هستم و اگر حرفی می‌زنم مِن باب بیان عقیده است. حکم نیست چرا که حکم، صادره از شرع است و شارحِ این شرع آقایان علمای عظام هستند.

به نظر می‌رسد آقای احمدی‌نژاد شیفته قدرت و مقام شده است. برادران لاریجانی وقتی آقا حکم فرمودند سریعاً نامه نوشتند و اعلام تمکین کردند اما آقای احمدی‌نژاد باز هم عناد و لجاجت کرد و در برابر نایب امام غایب نوشت: با هر اقدامی که اختیارات و مسئولیت‌های مهم من را مخدوش کند مخالف هستم.

فاطمه – خانه‌دار

ما هم می‌دانیم. مگر ما چه چیزمان از بقیه کمتر است که ندانیم؟ همه می‌دانند. ما هم اگر بدبختی نداشتیم و زحمت نمی‌کشیدیم آلان سری توی سرها داشتیم. مدرسه را ول کردیم، رفتیم قالیبافی.
زود شوهرمان دادند و تا به خودمان آمدیم شدیم مادر 4-5 تا بچه. من و این دختر وسطی عمویم شاگرد اول بودیم.

این رادیوی آقارضا همین‌طور از صبح روشن است تا آخر شب. قار قار این سر ما را می‌برد. دخترم رفت کلی پول داد برایش از این گوشی‌ها خرید اما خوشش نیامد. فقط می‌خواهد مرا اذیت کند. اگر من اخبار دوست داشتم تا آخر عمرش رادیو گوش نمی‌داد. دیگه چاره‌ای نیست. روزها صدای این رادیو هست و من کارهایم را که می‌کنم به این هم گوش می‌دهم.

احمدی‌نژاد یک روزنامه‌ای داشته که ریختند رئیس‌اش را گرفته‌اند. رئیس این روزنامه آدم احمدی‌نژاد بوده. می‌خواهد برود ملاقات اما اجازه نمی‌دهند. بگو مگو کردن، نامه نوشتن، سخنرانی کردن ضد هم. از آن طرف خامنه‌ای گفته جلوی مردم دعوا نکنید که ملت باخبر نشوند در مملکت چه خبر است.

دوتا از بچه‌های خواهرم تجارت آهن می‌کنند. وضع و روزگارشان خیلی خوب است. از اینها هستند که خانه‌شان استخر دارد. دور هم که هستیم ما از بدبختی و گرانی گوشت و تخم مرغ تعریف می‌کنیم، اینها از گرانی بلیط هواپیما و ویزیت (ویزا) ندادن! شکم که سیر باشد حرف‌ها هم صد من یه غاز می‌شود. خودشان با هم می‌خورند، می‌دزدند، می‌برند، دعوا هم می‌کنند. این لاریجانی‌ها که هر کدام یک طرف مملکت را گرفتن.

احمدی‌نژاد همه فامیل‌اش را برده سر کار. فقط این خواهرش مانده که هر کجا می‌خواهد قالب‌اش کند، نمی‌شود. رادیو می‌گفت برای این‌که خواهر احمدی‌نژاد رئیس شود دارند تهران را دو تیکه می‌کنند. اصلاً از مردم نمی‌پرسند: سیرید؟ گرسنه‌اید؟ دردی دارید؟ ندارید؟ مردم دارند از گرانی می‌میرند، این‌ها فکر قدرت هستند.

 محمد – حقوق‌دان

«احمدی‌نژاد تربیت شده بود تا صحنه داخلی سیاست در ایران را از وجود هر نیروی دیگری پاک کند. او را برای درگیر شدن، ایجاد جنگ روانی و کشمکش‌های فرسایشی آموزش داده‌اند. حالا با تمام این ویژگی‌های فردی‌اش دارد به شاخ و برگ درختی تبر می‌زند که روی آن لانه دارد. من بر این باور نیستم که این تبر زدن به ریشه رهبری و نظام باشد. احمدی‌نژاد باهوش‌تر از این است که پایه‌های وجودی خود را بزند. او فقط دارد شاخ و برگ اطراف خود را می‌زند تا جای بیشتری برای خود به دست بیاورد.»

قوانین در جمهوری اسلامی بسیار تفسیر پذیر‌ند. بسته به این‌که چه گروهی قدرت را در دست داشته باشد و این قدرت رابطه‌اش با رهبری چگونه باشد، قوانین به صورت مختلفی در دوره‌های مختلف تفسیر می‌شود.

رئیس جمهور به استناد قانون می‌گوید اختیار بازدید از زندان اوین را دارد و رئیس قوه قضائیه به استناد همان قانون می‌گوید اجازه بازدید را نمی‌دهد. شورای نگهبان خودش را تنها مرجع تفسیر قوانین می‌داند و رهبری با حکم حکومتی جایگاه فراقانونی دارد. سعی نکنید این اختلافات را به اختلاف از تفسیر قوانین مربوط کنید. این اختلافات مربوط به ساختارها و به نظر من مسائلی کاملاً سیاسی هستند. این کشمکش‌ها حقوقی نیست. این اختلافات به ظاهر قانونی، نماد اختلافاتی در عرصه‌های دیگر هستند که به نوبه بروز پیدا می‌کند. اختلافاتی خورنده درون سیستم حکومتی که نمی‌خواهند دیده و شنیده شود. قوه قضائیه نیز میلی به ورود به درگیری‌های سیاسی ندارد چرا که دارای نقطه ضعف‌های بسیاری است اما در قوه مجریه و قوه مقننه که مسئله «انتخابات» وجود دارد میل شدیدی به کشیده شدن اختلافات به عرصه عمومی وجود دارد.

«…» – فعال سیاسی

خامنه‌ای در جریان انتخابات سال ۱۳۸۸ تمام داشته‌های خود را روی احمدی‌نژاد قمار کرد. البته لفظ قمار توصیف کاملی نیست. برنامه‌ریزی هسته ‌درونی نظام بود که به فردی مانند احمدی‌نژاد میدان داده شود. هزینه‌های زیادی از طرف او به نظام تحمیل شد اما این‌گونه نبود که همه این هزینه‌ها تصادفی و بدون برنامه‌ریزی باشد. به نظر من بخش زیادی از این هزینه‌ها در نظر گرفته شده و در محاسبات سیاسی حکومت، از قبل وارد شده بود.

در برنامه جدید جمهوری اسلامی، هر نیروی غیر مطیع و دارای ریسک باید حذف می‌شد. حتی انحراف از معیار اصلاح‌طلبان در چارچوب ساختارهای نظام هم پذیرفته شده نبود. هر نیروی دیگری که می‌توانست به عنوان برهم زننده معادلات داخلی وارد محاسبات شود باید حذف می‌شد. اما در این نوع برنامه‌ریزی همیشه یک خطر بالقوه وجود دارد و آن این است که نیرویی که بدون رقیب به عنوان عامل اجرایی برنامه دارای اختیارات و اعتبارات گسترده می‌شود، ممکن است از کنترل طراح برنامه خارج شود. اختلافات تیم احمدی‌نژاد با رهبری و هسته اصلی قدرت در جمهوری اسلامی در چنین چارچوبی قابل طرح است.

احمدی‌نژاد به پشتوانه رهبری دست به اعمال نظرات قانونی و غیر قانونی خود در کشور زد و مطیع‌ترین رئیس دولت برای آقای خامنه‌ای بود. نه سابقه هاشمی رفسنجانی را در شکل‌گیری جمهوری اسلامی و نه امکانات مالی گسترده او را داشت و نه مانند آقای خاتمی به پشتوانه رای مردم می‌توانست مزاحمت‌هایی هر چند کوچک برای نظام ایجاد کند. اما او در دور دوم انتخابات احساس کرد که بدنه‌ای در ایران دارد. احساس کرد که وزنی دارد.

احمدی‌نژاد تربیت شده بود تا صحنه داخلی سیاست در ایران را از وجود هر نیروی دیگری پاک کند. او را برای درگیر شدن، ایجاد جنگ روانی و کشمکش‌های فرسایشی آموزش داده‌اند. حالا با تمام این ویژگی‌های فردی‌اش دارد به شاخ و برگ درختی تبر می‌زند که روی آن لانه دارد. من بر این باور نیستم که این تبر زدن به ریشه رهبری و نظام باشد. احمدی‌نژاد باهوش‌تر از این است که پایه‌های وجودی خود را بزند. او فقط دارد شاخ و برگ اطراف خود را می‌زند تا جای بیشتری برای خود به دست بیاورد.

محمد حسن – کشاورز

من به وقت انتخابات که دعوای سران را در تلویزیون دیدم با خودم گفتم این احمدی‌نژاد کله‌اش بوی قرمه سبزی می‌دهد. کسی که جرات کند با دارو دسته هاشمی در این مملکت طرف شود یا عقل سالم ندارد یا پشت‌اش خیلی قرص است. معلوم بود اطلاعاتی است. یک بغل مدرک و کاغذ از دزدی و خلاف اینها با خودش آورده بود و نشان می‌داد. به آن وقت، تازه کار بود. نورس بود. حالا کهنه کار شده. ریاست کرد و حالا که خر خودش از پل گذشته می‌خواهد دامن بقیه را گیر کند. به ما که خدمت کرد. برای ما کشاورزها کروبی و احمدی‌نژاد به درد می‌خوردند. کروبی شده بود بهتر بود. گفت از همان اول نفری 50 هزار تومان می‌دهد. احمدی‌نژاد دیرتر پول را داد. دعواها هم سر همین پول است. یک قران و دو قران نیست که! هفتاد میلیون جمعیت دارد ایران. این پول کلفتی است که باید از دهن کله گنده‌ها بیرون بیاورد. سر و صدای آنها به خاطر این بلند شده. می‌خواهند این پول را قطع کنند!

«…» – فعال دانشجوئی

بسیاری می‌گویند اختلافات تیم احمدی‌نژاد و برادران لاریجانی نزاع بین نیروهای راست سنتی و راست نظامی در ایران است. مقالات زیادی با این محتوا خوانده‌ام و نظر بسیاری از دوستان سیاسی من در دانشگاه نیز به این تحلیل نزدیک است.

«من به وقت انتخابات که دعوای سران را در تلویزیون دیدم با خودم گفتم این احمدی‌نژاد کله‌اش بوی قرمه سبزی می‌دهد. کسی که جرات کند با دارو دسته هاشمی در این مملکت طرف شود یا عقل سالم ندارد یا پشت‌اش خیلی قرص است. آن وقت تازه کار بود. نورس بود. حالا کهنه کار شده. ریاست کرد و حالا که خر خودش از پل گذشته می‌خواهد دامن بقیه را گیر کند. به ما که خدمت کرد. برای ما کشاورزها کروبی و احمدی‌نژاد به درد می‌خوردند. کروبی شده بود بهتر بود. گفت از همان اول نفری ۵۰ هزار تومان می‌دهد. احمدی‌نژاد دیرتر پول را داد. دعواها هم سر همین پول است.»

من نظر دیگری دارم. چند وقت پیش یکی از طرفداران احمدی‌نژاد نیروهای رقیب را متهم کرده بود که می‌خواهند «احمدی‌نژاد تقلبی بسازند.» این حرف تیتر رسانه‌ها شد اما از آنجا که قضاوت عمومی درباره سخنان طرفداران دولت، چرند گوئی، بلاهت و ربط همه مسائل به امام زمان و غیره است بسیاری از افراد به نشت اطلاعات و اخبار از بین حرف‌های تیم سیاسی طرفدار دولت توجه نمی‌کنند. اقبال و توجه رسانه‌های فاسی زبان به مواضع مربوط به سیاست خارجی بسیار بیشتر از امور سیاسی داخلی است. من فکر می‌کنم این حرف ادعای درستی را مطرح می‌کند. جمهوری اسلامی برای بقای خود و حفظ کنترل بازی نیاز به یک نسخه جدید از احمدی نژاد دارد. نسخه‌ای تا حدودی آرام‌تر، قابل تحمل‌تر و مطیع‌تر. نسخه‌ای که در او سهم متعادل‌تری برای جناح‌های مختلف نیروهای راست در ایران قابل مشاهده و حصول باشد. نسخه جدید احمدی‌نژاد گرافیکی‌تر است و باگ‌های نسخه قبلی در آن رفع شده است. به این دلیل این احمدی‌نژاد از نظر تیم نزدیک به احمدی‌نژاد فعلی نسخه تقلبی است.

درگیری فعلی بین سران سه قوه در ایران و مواضع رهبری یک معنی مشخص دارد. تلاش برای به پایان رسیدن دوره ریاست جمهوری کسی که آبروی رهبری به او گره خورده است. پایانی بدون سوال، استیضاح، عدم کفایت و ترجیحاً بدون حصر خانگی احتمالی بعد از پایان دوره ریاست جمهوری. از سوی دیگر احمدی‌نژاد بیکار ننشسته و از گره‌خوردگی سیاسی خود با رهبری نهایت استفاده را می‌کند. تلاش دارد کوره رقابت‌های درون گروهی راست در ایران را داغ‌تر کند تا در این میان بخشی از نیروهای راست سنتی با اتهام “تند روی”، “عدم تبعیت از رهبری”، “عدم پایبندی به مصالح کشور” و غیره از گردونه رایزنی‌های انتخاباتی جریان راست خارج شوند. احمدی‌نژاد خودش در انتخابات حضور ندارد و فکر می‌کنم همه قبول دارند جمهوری اسلامی نیاز دارد که رئیس جمهور بعدی شخصیتی جنجالی و تندرو نباشد.

بیتا – دانشجوی سینما و تئاتر

چند مطلب روی اینترنت خوانده‌ام. من به آن معنا سیاسی نیستم اما به خاطر دارم احمدی‌نژاد و لاریجانی با هم متحد بودند. رهبر در زمان تظاهرات‌ سال 88 و 89 از احمدی‌نژاد دفاع کرد. کسانی که در مجلس از دولت انتقاد می‌کنند قبلاً در یک جناح بودند. البته گفتم شاید من اشتباه می‌کنم ولی به این شکل یادم هست که اینها در گذشته با هم متحد بودند.

ماجرا مثل فیلم‌های وسترن شده است. عده‌ای با هم متحد می‌شوند و برای به دست آوردن گنج یا طلا یا زدن بانک، ماجراهای زیادی را پشت سر می‌گذارند. نقشه می‌کشند، کارهای دشواری انجام می‌دهند ولی وقتی به چیزی که می‌خواهند، می‌رسند دچار تب طلا می‌شوند. برای تصاحب طلاها یا گنج به یکدیگر کلک می‌زنند، یکدیگر را فریب می‌دهند، با هم می‌جنگند. معمولاً یک نفر زنده می‌ماند و همه چیز را تصاحب می‌کند. یا اینکه طلاها یا پول از بین می‌رود. مثلاً به دریاچه می‌افتد یا می‌سوزد.

طرح داستانی متفاوت نیز وجود دارد. مانند فیلم “دوئل” در سینمای خودمان. دو نفر برای تصاحب یک گاو صندوق رقابت می‌کنند اما گاوصندوق در میدان مین منفجر و پودر می‌شود. به نظر من سیاست مثل یک فیلم بزرگ و پر مخاطب است.

سهراب – بازنشسته

هیچ رئیس‌ جمهوری سر سالم در ایران به گور نبرده. اول انقلاب “بنی صدر” بود که فرار کرد. رفسنجانی را از نماز جمعه برداشتند. بچه‌هایش را زندانی کردند. خاتمی را فحش می‌دهند. احمدی‌نژاد را هم می‌خواهند ساکت کنند. هر کس دورانی دارد و تمام می‌شود. آخر دوره‌اش دارند افسارش را مثل بقیه می‌کشند. کسی که رئیس‌جمهور باشد بعداً خطرناک می‌شود. بالا و پائین حکومت را می‌شناسد. از اسرار خبر دارد. می‌ترسند حرفی بزنند یا کاری کنند که افراد پشت پرده منافع‌شان به خطر بیافتد.

«…» – روزنامه نگار

ماجرا مثل فیلم‌های وسترن شده است. عده‌ای با هم متحد می‌شوند و برای به دست آوردن گنج یا طلا یا زدن بانک، ماجراهای زیادی را پشت سر می‌گذارند. نقشه می‌کشند، کارهای دشواری انجام می‌دهند ولی وقتی به چیزی که می‌خواهند، می‌رسند دچار تب طلا می‌شوند. برای تصاحب طلاها یا گنج به یکدیگر کلک می‌زنند، یکدیگر را فریب می‌دهند، با هم می‌جنگند. معمولاً یک نفر زنده می‌ماند و همه چیز را تصاحب می‌کند. یا این‌که طلاها یا پول از بین می‌رود. مثلاً به دریاچه می‌افتد یا می‌سوزد.

در فرهنگ و ادبیات ما نمونه‌های زیادی از توصیه بزرگان به عبرت‌گیری از تمامی پدیده‌ها حتی حاکمان ظالم و حیوانات شده است. آقای احمدی‌نژاد با وجود تمامی نکات منفی در شخصیت و ساختاری که در آن قرار داد مثال ارزشمندی از آموختن مطلبی در سیاست است. او وقتی می‌بیند نیروهای اطرافش در خطر بازداشت قرار دارند همه را با خود سوار هواپیما می‌کند و به نیویورک می‌برد. برای ملاقات با یک نیروی خود در زندان اوین دست به حملات شدیدی به قوه قضائیه می‌زند. از زیر فشار گذاشتن فرد یا افرادی که پشتوانه خود او محسوب می‌شوند باکی ندارد. در برکناری مهره‌هایی غیر هماهنگ در سیستم خود تردید نمی‌کند.

البته نباید مخاطبان شما احساس کنند که بنده در تلاش برای تطهیر آقای احمدی‌نژاد یا تایید اقدامات او هستم. به طور مثال ایشان در تغییر و تحولات مربوط به مدیران مسئله را یک بازی کودکانه فرض کرده‌اند و اتاق مدیران اجرائی را مشابه کاروان‌سراها، مکانی موقت جلوه داده‌اند که در آن نباید به فکر برنامه‌های بلند مدت بود. کشور و دستگاه‌ها از این رویکرد آقای احمدی‌نژاد متضرر شده است. اما این نکته که بعد از گرفتن رای اعتماد اولیه، دولت خود را یک دست‌تر کرد و به قیمت ایجاد مشکلات متعدد از طرف مجلس هر بار از میزان سهم متحدانش کاست قابل تامل است.

مقایسه محمود احمدی‌نژاد با خاتمی در پست ریاست‌جمهوری و در اموری مانند دفاع از مجموعه دولت، اختیارات رئیس‌جمهور و مقابله با سهمخواهی موافقان و مخالفان از کرسی‌های وزارت، بسیار عبرتآموز است. فراموش نکنیم دفاعی که آقای احمدی‌نژاد از یک مهره مطبوعاتی دولت خود کرد، خاتمی در دفاع از وزیر زندانی خود نیز انجام نداد. همین ویژگی‌های احمدی‌نژاد است که او را در برابر خامنه‌ای قرار می‌دهد. احمدی‌نژاد در پست ریاست جمهوری نسبت به دولت خود خطوط قرمزی دارد که نقض آنرا حتی از جانب رهبری نیز بر نمی‌تابد.