«مرگ بر کارگر، درود بر ستمگر»…

نخست کارگران هپکو آن را در زمستان ۹۶ فریاد زدند و سپس کارگران فولاد اهواز و در ادامه نسخه‌های مشابه دیگری هم شنیده شد، از جمله نسخه دستفروشان:

«مرگ بر بساطی، درود بر شهرداری»


تظاهرات کارگران هپکو اراک در شهریور ۱۳۹۸

مرگ برای کارگران و سلام و «هزاران درود» و ستایش و «دوچندان تحیت» برای ستمگران. هیچ چیز بهتر از این شعار واقعیت زندگی کارگران را نشان می‌دهد و البته هیچ چیز بیشتر از بیان آن، آیرونیک و طعنه‌آمیز نیست.

تجمع کارگران آذر آب اراک در ۱۷ مهر ۱۳۹۸:

این صدای آیرونی است که در قلب جنبش کارگری ایران به گوش می‌رسد: «حقوق به ما نمی‌دین، مرگ بر آمریکا».

از یونان باستان تا امروز، تاریخ عرصه نبرد آیرون‌ها و آلازون‌ها بوده است. دو تیپ شخصیتی در کمدی‌های‌ دوران آریستوفان و پلوتس.

یک سو، آلازون خودبزرگ‌بین و در سوی دیگر، زیردست او آیرون شوخ‌طبع. و داستان، داستان پیروزی و تکرار پیروزی زیرکی دومی بر غرور اولی است.

ریشه کلمه آیرونی از همین‌جا می‌آید. مفهوم یا موقعیتی که هیچ کدام از معادل‌های شوخ‌طبعی، طعنه یا کنایه معنای آن را به تمامی منتقل نمی‌کنند.

آیرون، یا شخصیت‌هایی تسانی،‌ بریگلا و آرلکن در کمدی دل‌آرته، فردوستانی هستند، استاد طعنه …. و آیرونی یا به قول شلگل «آگاهی نوعی چالاکی ابدی» حرکتی است قطری در زبان/نظام که آن را در می‌نورد و زیرپای دولت رسمی و کلیسا رسمی و ماشین تولید رسمی را خالی می‌کند.

امر منفی‌ای که آگاهی و زبان آیرونیک می‌گشاید، شکافی است میان جهان، آنچنان که هست و آنچنان که باید باشد. وقتی کارگران شعار مرگ برخویش و درود بر ستمگر می‌دهند، نوعی بالقوگی یوتوپیایی میان امر واقع و امر ممکن/بدیل را یادآور می‌شوند و مطالبه می‌کنند.

مکان هندسی آیرونی اگرچه زبان است،‌ اما امر منفی‌ای که آیرونی آزاد می‌کند ناظر بر شکاف‌ها و شکندگی‌ها، کمبودها و قصورهایی هست که از قبل در خود واقعیت وجود دارد؛ شکاف‌ها و شکنندگی‌هایی که از قضا ایدئولوژی یا کردارهای زبانی حاکم با ابهام‌آفرینی‌، با تقلیل، با تعمیم و انواع تمهیدات بلاغی مدام در پی پوشاندن و درزگرفتن آنها هستند.

جهانی که در آن کار و زندگی می‌کنیم، واقعیتی بیش از پیش آیرونیک است. وضعیت کرونازده امروز در نظر بگیرید. چه طعنه‌ای تلخ‌تر از این که انبوه کارگران بخش «ضروری» اقتصاد در کشورهای اروپایی، کارگران مهاجر بدون مدرک و «غیرقانونی» هستند. بله آیرونی یعنی همین: «غیرقانونی ضروری».

یا در ایران، درست در شرایطی که به دلیل کرونا و بحران اقتصادی بقا و «بازتولید» اجتماعی کارگران مسأله و موضوع اصلی است، آیت‌الله خامنه‌ای سال ۹۹ را سال «جهش تولید» نام‌گذاری کرده است. آیرونیک‌تر از این که ده سال رهبر ایران با بازی و ترکیب کلمات تولید و کار و اشتغال برای سال نام جدیدی پیدا می‌کند و از قضا در این ده سال، اوضاع معیشتی کارگران و وضع اقتصادی کشور از همیشه بحران‌زده‌تر بوده است؟ باید هم کارگران شعار بدهند که «مرگ بر کارگر، درود بر ستمگر.»

همان‌طور که در الگوی کمدی‌ دل‌آرته و بعدا در نمایش‌های مولیر می‌توان دید، آیرونی همواره وجهی از آگاهی و زبان فرودستان بوده است و البته درست زمانی سربرمی‌آید که امکان حماسه شورش و انقلاب برای آنها وجود ندارد.

می‌توان گفت اگر شورش زبان فرودستان در موقعیت پیش‌روی است، آیرونی سلاح آنها در موقعیت عقب‌نشینی است. از این بابت، ظهور شعارها و پیام‌های آیرونیک در جنبش کارگری نشانگر درک آنها از تناسب قوا نیز هست.

در عین حال، چیزی «برآشوبنده» در شعارهای آیرونیک کارگران وجود دارد، نه فقط برای کارفرما و ستمگر که برای مارکسیست‌ها یا حتی سندیکالیست‌های کهنه‌کار هم.

اسفند ۹۶، «کمیته عمل سازمانده کارگری» در واکنش به شعار رو به رشد «مرگ بر کارگر، درود بر ستمگر» می‌نویسد:

«در نهایت اگر نتوانیم شعار رو به رشدِ “مرگ بر کارگر، درود بر ستمگر” را به شعارهای مترقی ولی کم‌صداترِ “زنده باد مدیریت کارگری” (که از دلِ همین جنبشِ زندۀ کارگری بیرون آمده) تبدیل کنیم، معنی‌اش این است که اجازه داده‌ایم تجربیات و درس‌هایی که این چند ماهه از دلِ مبارزات زندۀ کارگران بخش‌های مختلف به دست آمده‌اند، بدون این‌که فرمول‌بندی و جمع‌بندی شوند و فرصتی برای انتقال به دیگر کارگران بیابند، یک‌جا زیر خاک دفن شوند.»

حق با کمیته عمل سازمانده کارگری است، شعار «مرگ بر کارگر» مترقی نیست. نه دال بر پیش‌روی که حاکی از کناره‌گیری است؛ نه فقط در محتوا که در فرم.

آیرونی بنابه تعریف همبسته، نوعی غیاب، عقب‌نشینی و به عبارت دقیق‌تر «خود-ویرانگری» است.

امر منفی حاضر در آیرونی به‌هیچ‌وجه دیالکتیکی نیست و آیرونی با پیش‌رفتن، «ترقی» و به‌اصطلاح با رفع یا اوفهبونگ هگلی سروکار ندارد. وقتی پای آیرونی وسط است، نفی و ویرانی و مرگ در خدمت ایجاب و ساختن و تولید نیست.

 آیرونی،  مارکسیست‌های کهنه‌کار درگیر اسطوره نیروهای مولد را همان قدر عصبانی می‌کند که مهندسان را!

 شعار «مرگ بر کارگر» از این بابت هم در فرم آیرونیک و هم در محتوایش خودویرانگرانه است. یک خودویرانگری مضاعف و خلاق.

 سال‌هاست کارشناس‌های اقتصادی، از چپ و راست، از هدایت‌ سرمایه‌ها به بخش مولد اقتصاد و راه‌انداختن چرخ کارخانه‌ها و بازگشایی خطوط تولید به عنوان شاه‌کلید حل بحران اقتصادی در ایران حرف می‌زنند. این خواسته بخش زیادی از کارگران هم هست و البته اتفاق بدی هم نیست. اما خود تولید چه؟ ترمز تولید را در چه مرحله‌ای باید کشید؟

چیزی در شعار «مرگ بر کارگر» در معنای تحت‌الفظی‌اش، است که رویای غایی و ممنوع هر کارگری را بازنمایی می‌کند. رویایی که باید به‌رسمیت شناخت: آرزوی خردکردن ماشین‌آلات کار، آروزی توقف خط، رویای رهایی از کار، و آزاد شدن نیروها و بالقوگی‌هایی که در اسارت تولید گرفتار شده‌اند. و در این خواست غایی هیچ چیز آیرونیکی در کار نیست.