گوهر عشقی، از امضاکنندگان بیانیه درخواست استعفای علی خامنهای موسوم به «بیانیه ۱۴ نفر» و مادر ستار بهشتی، وبلاگنویس منتقد که آبان ۱۳۹۱ زیر شکنجه مأموران پلیس فتا جان باخت، با انتشار پیامی ویدئویی از محمد نوریزاد، زندانی سیاسی محبوس در زندان وکیلآباد مشهد خواست در برابر فشارهای وارده از سوی مقامات قضایی بر او و خانوادهاش مقاومت کند.
گوهر عشقی در این پیام گفت:
«برادرم، محمد نوریزاد، صدای خسته تو را از ظلمی که به تو و فرزندت شده شنیدم … برادرم بمان.»
محمد نوریزاد که به دنبال درخواست استعفای علی خامنهای از سمت رهبری با امضای «بیانیه ۱۴ نفر» از مرداد ماه ۹۸ بازداشت و زندانی شده است، روز دهم اردیبهشت ماه با انتشار یک فایل صوتی از درون زندان اعلام کرد در اعتراض به آزار خانوادهاش توسط قوه قضاییه و نهادهای امنیتی، تصمیم به «خودکشی خودخواسته» گرفته است.
او در این فایل صوتی تأکید کرده است که قوه قضاییه برای صدور حکم زندان برای پسرش، علی نوریزاد، از سازمان اطلاعات سپاه و وزارت اطلاعات دستور گرفته است.
پس از انتشار این فایل صوتی از سوی محمد نوریزاد، فعالان مدنی و کاربران در شبکههای اجتماعی با انتشار مطالبی در حمایت از این زندانی سیاسی، از او خواستهاند تا در برابر فشارها مقاومت کند.
محمد نوریزاد، روز پنجم اردیبهشتماه در واکنش به صدور حکم زندان برای پسرش، علی نوریزاد با انتشار یک فایل صوتی دیگر از درون زندان وکیلآباد مشهد اعلام کرد که این حکم برای مرعوب کردن خانواده او صادر شده است.
او در این فایل صوتی ضمن تأکید بر بیگناه بودن فرزندش گفت که قوه قضاییه صرفا کارگزار نهادهای امنیتی است و از خود استقلالی ندارد:
حقیقتی است فرای تصوردردناک ….زندنیان سیاسی همچون پرنده گان آزاده ای بودند که درقفس ها محبوس شدند و اینگونه بهم دلداری میدهند که مقاومت کن تا رستم مردمی ظاهرشود ودرب قفس ها را بازکند ..اگربه بیماری بگویند ازانچه بیماری برتو روا میدارد درمقبلش مقاومت کن دلیلی هم دارد که دارو ودرمانی درجهت رهائی ازبیماریت وجود دارد …ولی مقاومت کردن درسلول زندان وتحمل ضرب وشتم وتهدید برپای چه روزنه امیدی است ؟ رستم مردمی انکاردرسنین کودکی بسر می برد وهنوز به آنچه دراین کشورگذشته و می گذرد آشنائی ندارد …وگرنه رستم مردمی اگر بالغ و آگاه بود هرگزنمی گذاشت درایران زندانی باشد که دلسوزان و حامیان حق وحقوق مردم درآن بسر برند ..
حقیقتگو / 30 April 2020
شاید تلخ ترین حقیقت فرای تصور دردناک شوونیزم به غایت ابلهانهء مردهای ایرانی باشد, که هنوز مانند “گودو” در انتظار ظهور “رستم مردمی” هستند.
به جرات و به درستی میتوان گفت که نقش مردان ایرانی در تاریخ اجتماعی ایران به جز نکبت به بار آوردن, حماقت, جهالت, استبداد و فضاحت محض هیچ چیز دیگری نبوده است.
اگر آینده ای برای جامعه ای ایران ممکن باشد, این آینده, آینده ای زنانه و مادر سالارانه است.
اگر به یاد داشته باشیم شخصیت اسطوره ای/ تاریخی رستم, به جز تراژدی و ناکامی چیز دیگری به بار نمی آورد (کشتن پسرش, کشته شدن به دست برادرش,…) و تمامی “موفقیت” هایش فقط برای مشتی پادشاهانی است, که استفاده اشان از رستم عملا فقط بمثابه یک قلچماق مطرح است و بس .
اگر شوونیزم کودکانهء مردان ایرانی به آنها اجازه بدهد, شاید ببینند که چگونه این زنان ایرانی هستند که نه فقط در تاریخ ایران, بلکه در تمامی ۴۱ سال گذشته نیز رهبری مبارزات آزادیبخش مردم ایران را به دست داشته اند.
اما شوونیزم مردان ایرانی چنان قوی, ریشه ای و نهادینه شده است, که به نظر میرسد اکثر آنان در جهل مرکب باقی خواهند ماند, و جاهل و نادان این دنیا را ترک خواهند کرد.
گردآفرید / 02 May 2020
هر ایرانی یک ستاربهشتی.
نام مستعار / 02 May 2020