این روزها تحقق عدالت بهداشتی و بنابراین اجتماعی ظاهراً بهلطف جاگیرشدن در خانه و بیروننیامدن محقق میشود. همپای این فرمان به خانهماندن، شکل دیگری از عدالت اقتصادی در جریان است که میلیونها نفر را بیکار میکند، برای جبران سودی که با نخریدن یا فرمان ترک محل کار و تولید از دست میرود. اما همزمان خیل عظیمی از افراد وادار شده اند برای مقابله با عفونت و عواقب آن چند برابر حجم معمول کار کنند: پرستاران، فراشان و تمیزکاران، رانندگان حملونقل و مأموران پست و دیگران. خلاصه، امروز صوری از تعدیل و نسخههایی از عدالت دست در دست هم اند. مورد سومی هم هست: بسیاری افراد مجبور اند به همان محلکار همیشگی بازگردند ولی این بار در معرض تهدید مهلک عفونت منتشر.
جالب است که کلمهی تعدیل، که معمولاً برای اخراج کارکنان به کار میرود و حتی درمورد کمکردن از هزینههای دولت و خدمات عمومی از «تعدیل ساختاری» حرف میزنند، با کلمهی عدالت از یک ریشه است. از دورهی دبستان هم به ما گفته اند که عدالت از عدل میآید و بهمعنای قراردادن چیزها در جای خودشان یا جای درستشان است. یک آموزش انتقادی و رادیکال میتوانست به بچهها یاد داده باشد که بلافاصله بپرسند: جای چیزها کجاست و چه کسی جاها را تعیین میکند؟ جای چه کسی در خانه است، جای کی در خیابان، جای کی در زندان، در برج، در کلاس درس؟ در هر حال، رابطهی تعدیل و عدالت از طریق یک کلمهی سرنوشتساز دیگر برای همهی محصلان است که به مدرسه پیوند میخورد: معدل. از طریق معدل نمرات است که دانشآموزان با ردهبندیها برای تعیین جایگاه بعدی در دانشگاه و لاجرم بازار کار روبهرو میشوند. هرچند بعید است امروز هنوز از اصطلاح معدل استفاده شود، اما در دل همین میانگین خیلی از امکانهای جاییابی در جامعه نهفته است. و کیست که نداند کارنامهی محصلان و معدل نمرات دروس تا چه اندازه به قرابت خود با عدالت آموزشی و عدل در کسب دانش و بروز استعداد و «درخشیدن» مینازد.
دست بر قضا در لفظ انگلیسی تعدیل ساختاری کلمهی عادل یا عادلانه، just، آمده: structural adjustment. در تعریف رسمی، تعدیل ساختاری مجموعهای از اصطلاحات اقتصادی است که عمدتاً عبارت است از کمکردن از خرجکردن دولتها در سرویسدادن به مردم، در ضمن، پیششرط دریافت وام از صندوق بینالمللی پول هم است. رابطهی تعدیل یا ادجاستمنت با جا و جاگیرشدن هم در انگلیسی مشهود است. کسی که به خارج میآید معمولاً در یک سال اول از او میپرسند: آیا خوب جا افتادهای؟ فعلی که استفاده میکنند adjust است. گویی آدم خودش را تعدیل میکند، که ضمناً یعنی جای چیزها را پیدا میکند، مسألهای نه اصلاً کماهمیت در مهاجرت و پناهجویی: خواروبارفروشی کجاست؟ داروخانه کجاست؟ ادارهی تأمین اجتماعی کجاست؟ ایستگاه اتوبوس و مترو کجاست؟ خانه کجاست؟
وقتی تعدیل نیرو انجام میشود، معنایش این است که جای افراد دیگر در مکان تولید یا خدمات نیست. تعدیلشدگان به درون کارگاه، اداره، کارخانه، رستوران راه داده نمیشوند. جایشان یا خانه است یا خیابان یا فضای مجازی برای پرکردن فرم استخدام یا گرفتن حقوق بیکاری. برای انبوه رانندگان اسنپ یا اوبر یا لیفت، جای افراد درون اتومبیلشان است بهعنوان محل کار سیار، مادامی که یک نرمافزار آنها را روی نقشهی جیپیاس مسافران جاگیر کند. تعدیل ساختاری یا متزلزلکردن گستردهی مشاغل برای اردو اردو آدم بهمعنای جاکنکردنشان و نگهداشتنشان در جایی میان محلکار نامطمئن و جای خواب است، که این آخری بهسادگی میتواند خیابان باشد. شغلهای فصلیای که محصول این تعدیل است افراد را بهشیوهای کژدار و مریز به یک نهاد یا سازمان یا بنگاه تولید ارزش متصل نگه میدارد. و هر وقت هم که لازم باشد به حال خود رها میشوند. هیچ تعهدی دستوپای کارفرمایان را نمیبندد. کافیست افراد چک ماهیانه را دریافت نکنند و بنابراین وِل شوند.
در دانشگاه به استادی که استخدام رسمی نیست و ترم به ترم درس میدهد ازجمله adjunct میگویند که یعنی یک جور حالت الصاقی یا ضمیمهشده بهعنوان متمم دانشکده و نه بخش ذاتی و اساسی هیأت علمی. البته در عمل، معروف است که شیوهی کار و بهاصطلاح شور و شوق و پایبندی این نوع معلمان به تدریس نه تنها کم از اساتید اصلی ندارد بلکه پیشی هم میگیرد. کل این وضعیت الصاقِ شل و ول درواقع در بعیدترین نقطه از حالتی جای دارد که روزگاری «سر و سامان گرفتن» نامیده میشد. فارسی کلمهی «آویزان» را خیلی خوب درمورد کسانی به کار میبرد که پا در هوا اند. البته معمولاً خود فرد به خودش آویزون میگوید.
آدم وسوسه میشود رابطهی جا و کار را به کار جنسی و روسپیها و جاکشها بسط دهد و ناامنی عمیق نهفته در تنفروشی را با حرکت خودتبلیغی روسپیها در بیجایی مطلق خیابانها پیوند زند. جاکش یا پاانداز درواقع مسئول هدایت کار جنسی و بهمعنایی فراهمکردن جا برای تحقق کار و لاجرم تحقق ارزش کار است. آیا کرسیدارها یا مدیران دانشکدهها یا دراصل سیاستگذاران دانشگاهها و مشاورانشان که استاد یدکی جور میکنند، و نیز انبوه کمپانیهای یارگیری از کارگران موقت یا «تمپ»، جاکش اند؟ به این فهرست میتوان کارگزاران دیگری را در مشاغل دیگر افزود و پرسش را کلیتر به این شکل طرح کرد: آیا آن تلقیای از عدالت که با تعدیل گره خورده است و تخصیص مقتدرانهی جا و جایگاه را بر عهده میگیرد، قادر است بهشکلی از منطق جاکشی فراتر رود؟ آیا عدالت را بدون تعدیل، بدون جادهی و سازماندهی مکانها بهسود «رشد اقتصادی» میتوان فهمید؟ یا اگر پیوند عدل با قراردادن چیزها در جای خود را نمیتوان از هم گسست، چطور میتوان مسیرهایی یافت و وسایلی تخیل کرد که، در این عصر بحران عفونتبار نیروهای مولد و مکانهای تولید و مصرف و تیمارداری، تخصیص جاها و جایگاهها را بهشیوهای جمعی و برابریخواهانه انجام داد؟ چرا نباید به تعاونیهایی اندیشید که مشارکت در آن از طریق برعهدهگرفتن کارهایی باشد که مستقیماً با تولید و مصرف کالاهای روزمره سروکار دارد؟
شهری بزرگ نظیر نیویورک با دهها هزار مبتلا به ویروس کووید ۱۹ و هزاران جانباخته امروز عملاً نیمی از جمعیت خود را به «ماندن در خانه» خوانده است و نیمی دیگر را به اتوبوسرانی و تیمارداری و جمعآوری ذبالهها و پرکردن قفسههای کالا و ارسال بستهی پستی گماشته است.
بهجای این تقسیم جامعه به دو گروه درمعرض و در خانه، چرا نباید ایدهی اشتراک همگان در مثلاً بهرهمندی از یارانه و کمک نقدی را که دولت ایالتی و دولتهای مرکزی با منت برعهده میگیرند به اشتراک همگان در کار گسترش داد؟ در برخی محلههای نیویورک از مدتها پیش ابتکارعملی به راه افتاده بود که طبق آن افراد محله با عضویت در یک تعاونی محلی مایحتاج خود را از تولیدکنندگان محلی در یک خواروبارفروشی میخریدند. اما شرط عضویت این بود که افراد به نوبت در این فروشگاه تعاونی در نقش فروشنده و دخلدار و قفسهچین و انباردار و غیره کار کنند. درواقع هر خریداری خود فروشندگی هم میکند، یا به عبارت دیگر: مصرفکننده سهمی اگر نه در تولید بلکه در کار توزیع و فروش کالا بر عهده میگیرد.
برای جلوگیری از کشتار بیامان ویروس در محلههای آسیبپذیر و قشر «کارگران خط مقدم» که مجبورند هر روز در دل عفونت از خانه خارج شوند و به انواع محلهای کار پرخط بروند، یک راه این است که افراد از همهی اقشار در تعاونیهایی مشغول کار شوند که مایحتاج زندگی روزمرهی شهر و ایالت و استان و شهرستان را در سطحی وسیع تأمین میکند.
بحرانها نوری تند بر مفاهیم و انگارهها میتابانند و آنها را دوپاره میکنند، نشان میدهند در پرتور سرشت طبقاتی، دستیابی به یک کل یا یک پیکرهی واحد برای بشریت همانقدر دشوار و پرتناقض است که دستیابی همگانی به شرایط درامانماندن و درمان.
سه, چهار سال پیش مصاحبه ای از آقای مهرگان در اینجا خواندم, که انقدر قلنبه, سلنبه بود که فقط مقداری سردرد ایجاد کرد.
اسم ایشان از یادم رفت, اما قیافه ها هیچوقت از یادم نمی رود.
این مقالهء امروز ایشان را که خواندم, تجربه ای بسیار متفاوت بود. یکی از بهترین مطالبی که تا به حال در این سایت منتشر شده است.
خصوصا تاکید بر مرکزی بودن جایگاه و نقش تعاونی ها در هر نظام برابری طلب و عدالت خواهانهء آتی, در ایران و جهان.
ریشه شناسی واژگانی که ایشان در اینجا عرضه کرده اندهم بی نظیر و نفیس است.
دست مریزاد.
پ.ن. نام نویسنده پس از عنوان مقاله ذکر نشده است. بد نیست لطفآ اضافه شود.
سیروس / 24 April 2020
(1)
با سلام
سنگ بنای این نوشته تعریفی از واژۀ عدالت است که می گوید: «عدالت از عدل میآید و بهمعنی قرار دادن چیزها در جای خودشان یا جای درستشان است.»
چون ما ایرانی ها واژه عدالت را «به درستی» در معنای مبهم به کار می بریم مایلم توضیحاتی لغوی را به این نوشته بیفزایم.
1) گزارۀ «قراردادن چیزها در جای خودشان» معنایی از عدالت است که پشتوانۀ تاریخی و فرهنگی ندارد.
2) در جوامع غربی عدالت را با نماد ترازو نشان می دهند.
3) در زبان فارسی جای عدالت واژۀ داد و دادورزی به کار می رود. [قرآن می گوید «عدل و احسان.» ایرانی می گوید «داد و دهش.»]
این که در جوامع غربی عدالت را با نماد ترازو نشان می دهند خاستگاهش فرهنگ روم و یونان باستان و اساطیر رومیان و یونانیان باستان و نیز دین یهود و شریعت یهود ( تورات) است.
در اساطیر روم ایزد بانوی “عدالت” که اسمش یوستیتیا Iustitia است زنی است که چشم بندی بر چشم و شمشیری به یک دست و ترازویی به دست دیگر دارد. چشم بند وی به این معنی است که وی طرف کسی را [چه بشناسد چه نشناسد] نمی گیرد.
ادامه در 2
داود بهرنگ / 24 April 2020
(2)
چیزها در شریعت یهود دارای وجوه هم ارزند. در قرآن در این باره گفته می شود که «مقرر کردیم آنان به قاعده جان در برابر جان، چشم در برابر چشم، بینی در برابر بینی، گوش در برابر گوش، دندان در برابر دندان عمل کنند و در سایر موارد مقابله به مثل کنند. حال هر که گذشت کند ما نیز از گناهانش در می گذریم و هر که کردارش بیرون از این قاعده باشد نزد ما ظالم است [و رفتارش غیر عادلانه است.]» (سورۀ المائده آیۀ 45)
نظر به مفاد این آیۀ قرآنی می توان تصدیق کرد که واژۀ عدالت در قرآن به معنی «هم ارز قرار دادن چیزها» است و معنی اش «قراردادن چیزها در جای خودشان» نیست.
در شریعت یهود و اسلام ساز و کار “دیه” هم به نوعی «هم ارز قرار دادن چیزها» و «بهای هر چیز را پرداختن» است.
در اساطیر روم و یونان نیز کار ایزد بانوی “عدالت” که اسمش یوستیتیا Iustitia است adjust کردن و یعنی هم ارز قرار دادن چیزها است. [ترازو نشانگر این معناست.]
این که فرهنگ روم و یونان باستان با تورات و شریعت یهود همخوان است سببش قدمت 6 هزار سالۀ تورات و الگو برداری سایر فرهنگ ها از شریعت یهود است. ما ایرانی ها نیز در گذشتۀ تاریخمان [مبتکرانه] چنین کرده ایم. الگوی داریوش کبیر در نوشته اش بر کتیبۀ بیستون آنجا که می گوید چشمش را در آوردم و زبانش و بینی اش و گوش هایش را بریدم شریعت یهود است.
ادامه در 3
داود بهرنگ / 24 April 2020
(3)
ما ایرانی ها واژۀ “داد” را هم داریم که نه هم معنی adjust و نه هم معنی عدالت است. adjust در فرهنگ غربی و نزد یهود به معنی «هم ارز قرار دادن چیزها» و به معنی «تعدیل» است. داد در فرهنگ ایرانی اما معنی اش دادورزی و داد چیزها را دادن است. وقتی می گوییم «او داد شمشیر را داد.» یعنی «بسیار خوب جنگید.» وقتی می گوییم «او داد دبیری را داد» یعنی «بسیار خوب نامه نوشت.» وقتی می گوییم «او داد داوری را داد» یعنی «بسیار خوب داوری کرد.»
گزارۀ «بسیار خوب داوری کرد» یا «بسیار خوب نامه نوشت» و یا «بسیار خوب شمشیر زد» معنی اش «کار را به نیکوترین وجه انجام دادن» است.
جمع بست
ما ایرانی ها گاه واژۀ عدالت را جای واژۀ داد و واژۀ داد را جای واژۀ عدالت به کار می بریم و در واقع درک درست و درک مشترک از این معنا نداریم. سبب آن است که سخن گفتن از این معنا همیشه در فرهنگ شاه محور ما ایرانی ها ممنوع بوده است. عدالت نزد ما کاری است که پادشاه [و حکومت] روا می دارد.
وقتی ما ایرانی ها از عدالت سخن به میان می آوریم لازم است که (1) پیشتر روشن کنیم مرادمان آیا «هم ارز قرار دادن چیزها» است؟ اگر چنین است روشن کنیم چه را با چه و چرا [و به چه پشتوانه ای] هم ارز قرار می دهیم. (2) اگر مرادمان دادِ چیزی را دادن است روشن کنیم داد چه را چرا و چگونه [و به چه پشتوانه ای] می دهیم.
با احترام
داود بهرنگ
داود بهرنگ / 24 April 2020
شوربختانه در تاریخ معاصر ایران استفاده از لغت “عدالت” در انحصار کمونیستهای* ایران بود ! هرچند در دفاع از حقوق اقتصادی و صنفی تودههای ستمکش و مزدبگیران جامعه، “عدالت” هرگز بشکل واقعی کلمه در هیچ کجای دنیا به اجرأ نیامده ولی دفاع از ستمدیدگان همیشه در کارنامه چپ، جهانشمول بوده و هست ! مفهوم”عدالت” تساویطلبی نیست، سوسیالیستهای *همیشه این دو را با هم مخلوط کرده و ۷۰ سال تباهی در بخشی از دنیا را شاهد بودیم ! جریانهای راست سیاسی، تفکری نظامی به رژیم سیاسی دارند ، آنها تودهها را سربازان جامعه و مدیران مالی، صنعتی، سیاسی جامعه را افسران با درجههای متفاوت و با کاربرد زمانی (=تاریخ استفاده) مختلف میدانند ! هسته قدرت در غرب با الیگارشی مالی که در کارتلها و تراستها، لژهای ماسونی و شبه ماسونی، انجمنها و کانونهای اتاق فکری، صهیونیسم یهودی- مسیحی و شیخهای نفتی <=(فقط در شکل چرخش مالی و سهام)، سازماندهی شده و مدیریت جهانی را دارند. ما جهان سومیها ، فعلا با تقلید و کپیه برداری از پسماندههای غرب بوسیله فاشیسم بومی خودمان ، کجدار و مریض، روزها را میگذرانیم ! اما در ایران، رژیم آخوندی همچنان با بحران، شعار و اسلام ، در پی امتیاز گرفتن از دشمنانش است و در جوی خون، خشم و کشتار بی"عدالتی" را پاسدار است و پایدار و مقاوم , بنام خدا فرمانروایی میکند !
ایراندوست / 25 April 2020
ممیزی و سانسورچی رادیو دمکرات زمانه ! “کمونیست دو زاری” و سوسیالیستهای خنزرپنزری چرا برای شما دشنام است ؟ به چه شخصی توهین شده است ؟
—-
زمانه: سلام کاربر گرامی. برای اینکه تنش در گفتوگوهای کاربران در بخش نظر افزایش نیابد ما برخی از توهینها و کنایهها را پاک میکنیم. سپاس از شما.
ایراندوست / 25 April 2020
جناب “ایراندوست” با سپاس از تبلیغات ضد-کمونیستی, ضد-چپ آن حضرت, آیا هیچگاه فکر کرده اید که اگر کمونیستها, سوسیالیستها و چپ “انحصار ” عدالت طلبی را داشته اند, به خاطر این بوده که اینان تنها نیروی اجتماعی بوده اند که به فکر سازماندهی و توان بخشی به زحمتکشان کشور بوده اند.
عدالت به شکل واقعی همواره در زمان و مکان هایی اجرا میشود که کارگران, زحمتکشان و مردم بر اساس نیازها و خواستهای خویش مطالبات و شعارهایی را مطرح می کنند, برای تحقق آنها به مبارزه میروند و پیروز میشوند. اجرای گام به گام تمامی بهبود های اجتماعی از طریق اصلاحات قانونی و جهش های انقلابی “غیر قانونی” در ۲۰۰ سال گذشته نمونه های بارزی از این به تحقق پیوستن است.
نکته کلیدی در اینجا مرکزیت مبارزارت اجتماعی برای تحقق خواستها و مطالبات است.
از صبح تا شب پشت کیبورد نشستن و بحر طویل نوشتن مبارزهء اجتماعی به حساب نمی آید.
هوشنگ / 25 April 2020
به طور کلی به آیندۀ بشر امیدی نیست آقای مهرگان عزیز. ادیان، مکاتب فلسفی، حزبهای سیاسی، رسانه ها و گرایشهای مختلف اقتصاد سیاسی، چپ، راست، همه و همه بازی خود را کرده و همه باخته اند. بر خلاف نظر ادیان و مارکسیسم در آیندۀ آسمانی و زمینی ما روشنایی نیست و بر خلاف نظر نیچه به جای ابرانسان، آشکارا فروانسان در حال ظهور است. امروزه مشکلات غامض بشر شرق و غرب و فقیر و غنی نمی شناسد و عالمگیر است:جنگها، فسادها مصرفگرایی، دروغ، ابتذال سیستماتیک، بی عدالتی، از خودبیگانگی، بی اخلاقی، تزویر، شارلاتانیسم و … همه نشان از یک چیز دارند: افول.
منتقد / 25 April 2020
جناب منتقد آن افول اصلی که اینچنین کل جهان را با بحرانی عظیم روبرو کرده است بحران سرمایه داری است, و منطق سود آوری آن؛ منطقی که برای چندین بار نابود کردن کل کرهء زمین تسلیحات مافوق پیشرفته دارند, اما در مقابله با ویروس برای دستگاه های تنفسی دچار کمبود است و باید تصمیم بگیرند که کدام بیمار زنده می ماند و کدام نه.
مشکلات عالمگیر امروز بشری, از جهان گشایی و عالمگیری سرمایه داری نئو لیبرال است که به مرحلهء “خودخواری” (autocannibalism) رسیده است .
این مفهوم در کتاب “Mongrel Firebugs and Men of Property: Capitalism and Class Conflict in American History” مطرح شده است.
Koros / 26 April 2020