ناصر کرامتی – در طول تاریخ متأخر ملتی مظلومتر از ملت فلسطین وجود ندارد. شاید تنها همپای درد و رنج آنها، سرنوشت میلیونها آفریقایی باشد که طی دوران بردهداری زندگی خود را به پای منافع اربابان خود باختند. حتی سرنوشت مردم تحت دیکتاتوریهای نظامی نیز به گرد پای رنج ملت فلسطین نمیرسد. موضوع این نوشته این نیست که چه کسی اول آنجا بوده و چرا و چگونه مردم فلسطین به این سرنوشت دچار شدهاند. موضوع گذراندن حوادث از صافی “حق و باطل” است.
موضوع فلسطین با سپری شدن هر لحظه از زمان بغرنجتر میشود. با زاده شدن نسل دوم و سوم فلسطینیها و اسرائیلیها، موضوع پیچیدهتر از قبل نیز شده است.
در سیاست، «عمل انجام شده» اسم رمز آن چیزی است که رخ داده و گویا غیر قابل برگشت است. تلاشهای انسانی برای حل مسئله فلسطین، بارها و بارها به موانعی برخورد کردهاند که توجیه وجود آنها “عمل انجام شده” بوده است.
موضع فعالان سیاسی ایران درباره فلسطین شاید تغییر دهنده هیچ چیز درباره مردم فلسطین نباشد و تنها و در درجه اول، نشان دهنده حالات درونی، طرز تفکر و نوع نگرش به دنیا نزد ایرانیان باشد. اما باید کوشید نگاهها را متوجه مسئله فلسطین کرد و خواهان حل عادلانه آن بود.
نیروهای سیاسی ایرانی مخالف دوآتشه هر گونه حمایت ایران از فلسطین، در سیستم منطقی خود دچار یک خطای بنیادین هستند. پیش فرض محاسبات و تحلیلهای آنها این است که سرنوشت مردم ایران آلت دست موضوع فلسطین شده است. حال آنکه برعکس، این سرنوشت مردم فلسطین است که آلت دست مقامات جمهوری اسلامی ایران برای «دشمن تراشی»، «توجیه خود» و « گمراه کردن افکار عمومی ایران و جهان» شده است.
در سال ۱۹۹۷ نلسون ماندلا در کنگره جهانی همبستگی با مردم فلسطین (The International Day Of Solidarity With The Palestinian People) گفت: «ما به خوبی میدانیم که آزادی ما بدون آزادی فلسطینیها کامل نیست.» (منبع)
ماندلا این رهبر محبوب سیاهان آفریقای جنوبی در مبارزه علیه رژیم آپارتاید که بعد از پیروزی فقط مدت کمی حاضر به ماندن در قدرت شد، به خوبی فهمیده بود که تلاش برای برقراری صلح و آزادی در جهان بدون حل مسئله فلسطین، تلاشی فراگیر و پایدار نخواهد بود.
وضعیت جمعیتی فعلی فلسطین
بر اساس دادههای ادارهٔ آمار مرکزی اسرائیل، در ماه مه سال ۲۰۰۶، جمعیت اسرائیل برابر با ۷ میلیون نفر بوده که ۷۷ درصد یهودیتبار، ۱۸٫۵ درصد عرب و ۴٫۳ درصد از تبارهای دیگر بودهاند. بر اساس آمار از یهودیهای اسرائیل ۶۸٪ بومی اسرائیل (متولد اسرائیل)، اغلب نسل دوم و یا سوم از اسرائیلیها هستند و ۱۰٪ از جهان عرب ازآسیا و آفریقا تشکیل شدهاند.
طبق آمار فلسطینیها، بیش از ۲٫۴ میلیون فلسطینی در کرانه غربی زندگی میکنند و بیش از ۱٫۴ میلیون دیگر در نوار غزه. طبق آمار فلسطینیها و اسرائیلیها، جمعیت فلسطین بین ۹٫۸ تا ۱۰٫۸ میلیون نفر است.
طبق آمار اردنیها، حدود ۶ میلیون نفر در اردن زندگی میکنند که اکثر آنها فلسطینی هستند. درمورد درصد دقیق فلسطینیها اختلاف وجود دارد و این موضوعی است که بررسی آن چندان مطلوب حکومت اردن نیست. میزان کثرت فلسطینیها را تا ۹۰ درصد اهالی اردن تخمین میزنند. کمترین تخمین درباره سهم فلسطینیها از جمعیت ایران ۴۵ درصد است.
همه اینها یعنی در حالی که تقریباً ۸۰ درصد سرزمین فلسطین در دست اسرائیلیها است و کشوری به نام کشور فلسطین وجود ندارد، تعداد مردم فلسطین از جمعیت اسرائیل چند میلیون نفر بیشتر است. (منبع)
استفاده ابزاری جمهوری اسلامی از فلسطینیها
وقتی ارزشهای دستهای از انسانها از نفی مداوم مواضع و ارزشهای کانون قدرت سرچشمه بگیرد، این خطر بروز میکند که منطق آنان در قضاوت، نه بر مبنای آگاهی و سنجش، بلکه به صورت واکنشی و انعکاسی باشد.
وقتی جمهوری اسلامی ایران یک اهریمن، یک شر ذاتی و مطلق تصور شود طبیعی است که در یک منطق انعکاسی هر آنچه در برابر این اهریمن قرار بگیرد جایگاه اهورایی بیابد. تز نابخردانه «دشمنِ دشمن من، دوست من است» شاخص چنین منطقی است.
در ایران، به صورت چشمگیری میتوان کارکرد این قضاوت واکنشی را در برخورد با مسئله فلسطین دید. جمهوری اسلامی مدعی دفاع از حقوق فلسطینیان است. در گروهی از مردم بیزاری از حکومت منجر به بیزاری از فلسطینیان شده است.
کسانی که معتقد هستند ایرانیها از پیگیری مسئله مردم فلسطین ضربه خوردهاند، از جمله ادعا میکنند:
− سالانه میلیونها (بعضیها میگویند میلیاردها!) دلار بودجه ایران صرف کمک به فلسطین میشود.
− در اعتراضات پس از انتخابات ۱۳۸۸ از نیروهای حزب الله لبنان و حماس برای سرکوب مردم ایران استفاده شده است.
− موضوع فلسطین منافع ملی ایران را به خطر انداخته است.
− ایران بهخاطر پیگیری مسئله فلسطین در خطر حمله نظامی اسرائیل قرار گرفته است.
(برای نمونه به این فیلم ویدئویی نگاه کنید)
اگر بتوان قبول کرد که کشوری “فقط” برای هدیه کردن آزادی و دموکراسی ارتش خود را به هزاران کیلومتر دورتر از مرزهای خود گسیل کند، آنوقت میتوان پذیرفت که پولهای هزینه شده توسط دولت ایران هم “فقط” هزینه حل مشکلات مردم فلسطین می شود. جمهوری اسلامی ایران با محرمانه در نظر گرفتن بودجههای فرامرزی خود، امکان بیان و رواج هر نوع حدس و گمانی درباره حجم این مبالغ را مهیا کرده است.
وقتی حکومت قطر مبلغ “۲۵۴ میلیون دلار” برای کمک به نوار غزه “با مدیریت حماس” تخصیص میدهد، حجم و مقصد کمکهای مالی مشخص است. اما درباره کمکهای جمهوری اسلامی حتی احمدینژاد به عنوان رئیس جمهوری نظام میگوید که «نمیتواند چیزی درباره این ردیف بودجهها اعلام کند». درباره حجم و هدف از اختصاص این بودجهها پنهان کاری میشود.
در مورد حکومت قطر با توجه به مشخص بودن مبلغ و گیرنده کمک، احتمالات سیاسی متعددی مطرح میشود که مقبولترین آنها تلاش قطر و متحدان آن برای فاصله انداختن بین گروههای فلسطینی و حکومت ایران است؛ اما در مورد جمهوری اسلامی ایران و هدف این رژیم از اختصاص دادن بودجههای نامشخص در فلسطین چه میتوان گفت؟
جمهوری اسلامی در برابر کمک مالی به گروههای فلسطینی، جان، مال، زندگی و آینده آنان را برای رسیدن به منافع خود قربانی میکند. واقعیت این است که مردم فلسطین بیشتر از دست جمهوری اسلامی ایران بدبختی میکشند تا مردم ایران به خاطر موضوع فلسطین.
گزینهها برای پاسخ به این سوال محدودتر است. استفاده ابزاری نظام جمهوری اسلامی از زندگی و آینده مردم فلسطین به عنوان اهرم فشار بر اسرائیل، بهمنظور بهرهبرداری تبلیغاتی در داخل ایران و ایجاد تعادل در مناسبات قدرت در سطح بینالمللی.
ارتش اسرائیل بسیار نیرومندتر از نیروهای نظامی فلسطینی است و تلفات انسانی فلسطینیها (در هر درگیری و جنگی) بسیار بیشتر از تلفات اسرائیلیهاست. در مقابل چند اسیر اسرائیلی که گاه ممکن است به دست گروههای نظامی اسلامی بیفتند، همیشه چند هزار فلسطینی (از جمله کودکان) در زندانهای رژیم اسرائیل بهسر می برند.
در واقع جمهوری اسلامی در برابر کمک مالی به گروههای فلسطینی، جان، مال، زندگی و آینده آنان را برای رسیدن به منافع خود قربانی میکند. واقعیت این است که مردم فلسطین بیشتر از دست جمهوری اسلامی ایران بدبختی میکشند تا مردم ایران به خاطر موضوع فلسطین.
هدف گم شده است
نیروهای سیاسی ایرانی مخالف دوآتشه هر گونه حمایت ایران از فلسطین، در سیستم منطقی خود دچار یک خطای بنیادین هستند. پیش فرض محاسبات و تحلیلهای آنها این است که سرنوشت مردم ایران آلت دست موضوع فلسطین شده است. حال آنکه برعکس، این سرنوشت مردم فلسطین است که آلت دست مقامات جمهوری اسلامی ایران برای «دشمن تراشی»، «توجیه خود» و « گمراه کردن افکار عمومی ایران و جهان» شده است.
زمین بازی سیاست برای کنشگران ایرانی در خارج از مرزهای این کشور، همان دوگانه «اهورا/اهریمن» و «جمهوری اسلامی ایران/ غرب» است و عدهای از آنها این ارزشگذاری را به عنوان شرط ورود به زمین بازی پذیرفتهاند. این گروه بهجای نقد مواضع جمهوری اسلامی درباره فلسطین و افشای دروغپردازیهای رژیم در این باره، شروع به کینهتوزی و انتقامگیری از مردم فلسطین کردهاند.
در نبود تمرکز روی مقابله ریشهای با طرحهای جمهوری اسلامی ایران، عدهای در بازی مخالفت همیشگی با نظام دچار سردرگمی شدهاند. جمهوری اسلامی تبدیل به کنشگر و فعالان سیاسی ایرانی، صرفاً تبدیل به واکنشگر شدهاند. به این ترتیب نبض امور در دستان دیکتاتوری حاکم بر ایران قرار گرفته است.
نمونه بارز این مسئله موضوع تشکیل دوباره کشور مستقل فلسطین است. محمود عباس در سخنرانی خود در سازمان ملل متحد به تاریخ ۲۳ /۰۹/۲۰۱۱ گفت: «من از اینجا با نام ملت فلسطین و سازمان آزادیبخش فلسطین اعلام میکنم. ما دست خود را به سوی دولت و ملت اسرائیل برای برقراری صلح دراز میکنیم و به آنها میگوییم بیایید با یکدیگر آینده کودکانمان را بسازیم، آیندهای که در آن از آزادی، امنیت و شکوفایی بهره مند باشند. بیایید به جای ساخت ایستهای بازرسی و دیوار حایل (دیواری به ارتفاع ۸ متر برای محاصره مناطق فلسطینی)، پل بسازیم. بیایید رابطه همکاری برابر میان دو کشور همسایه را به جای سیاست اشغالگری، شهرکسازی ، جنگ، حذف و… بنا کنیم.»
عباس گفت: «وقت آن رسیده است که پس از دهها سال رنج و عذاب، فلسطینیها در سرزمینهای خود آزادانه زندگی کنند.» رئیس تشکیلات خودگردان فلسطینی دولت اسرائیل را به تخریب تلاشها برای برقراری صلح متهم کرد و از اسرائیلیها خواست به سوی صلح گام بردارند. او افزود که «تلاشهای ما برای صلح همواره با برخورد به صخره دولت اسرائیل ویران میشود.» و تاکید کرد که آماده است “فورا” مذاکرات با اسرائیل را بر پایه «تشکیل دولت فلسطینی در مرزهای ۱۹۶۷ و متوقف کردن شهرکسازی» آغاز کند. (منبع)
محمود عباس در سخنرانی خود در مجمع عمومی سازمان ملل متحد تاکید کرد که درخواست به رسمیت شناختن حاکمیت فلسطین به عنوان کشوری مستقل به پایتختی “بیتالمقدس” در تمام سرزمینهایی که اسرائیل در سال ۱۹۶۷ اشغال کرده را تسلیم بان کی مون دبیر کل سازمان ملل کرده تا به شورای امنیت ارائه دهد.
سخنرانی محمود عباس در جلسه سازمان ملل با کف زدن طولانی نمایندگان کشورهای مختلف و استقبال افکار عمومی همراه شد. تنها دو کشور با پیشنهاد محمود عباس مخالف بودند و علیه آن موضعگیری کردند. یکی اسرائیل و دیگری جمهوری اسلامی ایران!
علی خامنهای به صراحت با طرح محمود عباس مبنی بر پذیرش عضویت فلسطین در سازمان ملل
مخالفت كرد. خامنهای با حضور در كنفرانس بینالمللی انتفاضه فلسطین تاكید كرد«هر طرحی كه
بخواهدفلسطین را تقسیم كند،یكسره مردود است و طرح پذیرش دولت فلسطین به عضویت سازمان ملل چیزی جز تن دادن به خواسته صهیونیستها یعنی پذیرش دولت صهیونیستی در سرزمین فلسطین نیست.»
کانال ده تلویزیون اسرائیل در گزارشی در خصوص فعاليتهاي حکومت اسرائیل برای مقابله با اقدام تشکیلات خودگردان فلسطین در سازمان ملل متحد، گزارش کرد: «پيش از آنکه محمود عباس سخنان خود در خصوص رسميت دادن به کشور مستقل فلسطيني را در مجمع عمومي سازمان ملل ايراد کند، دان ايالون معاون وزير امور خارجه اسرائيل براي مقابله با بحران ناشي از رسميت دادن به کشور مستقل فلسطينی، عازم نيويورک شد».
ايالون در گفتگو با مجري شبکه سيانان آمريکا که تلويزيون رژيم اسرائيل بخشهايي از آن را پخش کرد، در خصوص اعلام کشور مستقل فلسطيني مدعی شد: «جامعه جهانی يارای تحمل عامل جديدي که بي ثباتی را در منطقه تشديد کند ندارد» او افزود: «سازمان ملل نهادی مزخرف و مسخره است و وجود آن هيچ فايدهای براي جامعه بينالمللی ندارد و همواره رنگ نفاق و دورويي را به خود گرفته است».
بدون برقراری صلح، امنیت و آرامش در خاورمیانه ایران نیز روی صلح، امنیت و آرامش را نخواهد دید. تا زمانی که مواضع مشترک اسرائیل و جمهوری اسلامی ایران علیه تشکیل کشور فلسطین موضوعیت داشته باشد امکان سو استفاده این دو رژیم از موضوع فلسطین نیز وجود دارد.
گروه حماس (گروه مورد حمایت ایران که نماینده مردم نوار غزه است) نیز در ابتدا به مخالفت با طرح محمود عباس پرداخت. جنبش حماس اعلام كرد از هر گونه اقدام و تحرك سياسی و ديپلماتيك كه منجر به حمايت جامعه بينالمللی و كشورهای جهان از حقوق ملت فلسطين در زمينه آزادسازي سرزمين فلسطين و تشكيل كشور مستقل فلسطينی، حمايت می كند، اما در عين حال معتقد است عباس نبايد به صورت يكجانبه و بدون اجماع ملی دست به چنين كاری مي زد، بلكه بهتر بود اين اقدام را در چارچوب يك استراتژی ملی مورد توافق تمامي گروههای فلسطينی به پيش میبرد… اما خط قرمز حماس همان مسئله به رسميت شناخته شدن كشور فلسطين است و تاكيد مي كند به هيچ وجه از هر گونه اقدامي كه منجر به رسميت يافتن رژيم صهيونيستي شود، حمايت نخواهد كرد.» (منبع)
کمی بعد گروه حماس که از آن با عنوان یک گروه تروریستی، جنگ طلب، عامل جمهوری اسلامی و غیره نام برده میشد، از جمهوری اسلامی فاصله گرفت و از طرح تشکیل کشور فلسطین حمایت کرد. حماس با تمام اشتباهات خود و تبلیغات منفی شدیدی که علیه آن وجود دارد، نشان داد که اولویت قلبی و درونیاش، نه نابودی اسرائیل که تشکیل دوباره کشور فلسطین است.
این همان نکتهای است که افرادی که دشمنی با فلسطین یا بیتفاوتی نسبت به این موضوع را مبارزه علیه جمهوری اسلامی میدانند از درک آن عاجزند. آنها مردم فلسطین را گروهی میپندارند که هیچ کار دیگری در جهان ندارند جز اینکه به دستور جمهوری اسلامی با اسرائیل بجنگند. اما واقعیت این است که آنان مردمی ستمدیده و آواره هستند که برای ساختن دوباره کشور خودتلاش میکنند. به هر ریسمانی برای نجات خود و یافتن فرصت زندگی چنگ میزنند اما از جنگ خسته شدهاند.
درک نادرست از موضوع منافع ملی
بحث منافع ملی در رویکرد فعالان سیاسی ایرانی مخالف حمایت از مردم فلسطین حاوی دو خطای بزرگ است. تا هنگامی که کشور فلسطین وجود نداشته باشد صحبت کردن از امنیت ملی هر کشوری که به موضوع فلسطین مربوط باشد (همه کشورهای خاورمیانه و قدرتهای جهانی) بدون تشکیل کشور مستقل فلسطین بیمعنا است. امنیت ملی بهخلاف دیدگاه این گروه، نه موضوعی محدود به داخل مرزهای ایران که اتفاقاً مسئلهای درباره روابط خارج از مرزهای ایران است. تا زمانی که کشور مستقل فلسطین تشکیل نشود صحبت کردن از امنیت ملی در کشورهای خاورمیانه بیمعنا است.
بدون برقراری صلح، امنیت و آرامش در خاورمیانه ایران نیز روی صلح، امنیت و آرامش را نخواهد دید. تا زمانی که مواضع مشترک اسرائیل و جمهوری اسلامی ایران علیه تشکیل کشور فلسطین موضوعیت داشته باشد امکان سو استفاده این دو رژیم از موضوع فلسطین نیز وجود دارد. اگر این دسته از فعالان سیاسی ادعای مقابله باجنگ طلبیهای جمهوری اسلامی و اسرائیل را دارند، این کار با حمله به منافع مردم فلسطین و بایکوت کردن، بی اهمیت جلوه دادن و مضر اعلام کردن آن برای مردم ایران محقق نمی شود بلکه با حمایت از تشکیل کشور مستقل فلسطین و گرفتن بهانه جنگ طلبی از دست دولتمردان اسرائیل و جمهوری اسلامی امکانپذیر خواهد شد.
بهطور مثال این افراد از خود نمیپرسند که چرا فرانسه در هر دو دوره ریاست جمهوری سارکوزی و اولاند از تشکیل کشور مستقل فلسطین حمایت میکند؟ محمود عباس در گفتوگو با شبكه فرانسه ۲۴ گفته که «فرانسه نقش سياسی برجستهای در مسئله فلسطين ايفا میكند». او از دولتهای اروپایی نه طلب پول و کمک نظامی که طلب حمایت سیاسی کرده و میگوید: « ما از اتحاديه اروپا میخواهيم تنها حمايت مالی نکند، بلكه روند صلح را هم فعال سازد.»(منبع)
آیا دولتمردان فرانسه هم مانند دولتمردان جمهوری اسلامی ایران خلاف امنیت ملی خود رفتار میکنند؟ شاید مسئله این است که نیروهای ایرانی مخالف حمایت از مردم فلسطین تعریف نادرستی از «امنیت ملی» دارند.
تشکیل کشور مستقل فلسطین و حمایت از مردم فلسطین همانقدر برای امنیت ملی ایران مفید است که برقراری امنیت در عراق و افغانستان. آیا فراموش کردهایم که در زمان روی کار بودن طالبان و صدام، ایران چگونه بین دو کشور آشوبزده عراق و افغانستان گیر کرده و از ناامنی و بیثباتی در این کشورها آسیب میدید؟ سیل مهاجران این دو کشور به ایران، فقط یکی از مشکلاتی بود که دامنگیر مردم ایران شد. از افزایش تجارت مواد مخدر، کالای قاچاق، رواج آدم ربائی، از بین رفتن تجارت بینالمللی، افت جایگاه ترانزیت و دهها مورد دیگر نیز میتوان نام برد.
بخشی از سرنوشت مردم ایران در یکی از سختترین بزنگاههای تاریخی خود − یعنی تقویت خطر جنگ و حمله نظامی اسرائیل و آمریکا به ایران − به موضوع فلسطین گره خورده است. تا زمانی که وضعیت خاورمیانه اینگونه است و جمهوری اسلامی ایران و اسرائیل رویکرد خود را درباره مردم فلسطین تغییر ندهند، مردم ایران در معرض خطرات جدی تبعات موضوع فلسطین هستند.
یکی از بزرگترین خدمات فعالان سیاسی کشور به مردم ایران در این دوره _که خطر جنگ بین ایران و اسرائیل جزئی از تمامی معادلات بینالمللی و تحلیلهای سیاسی است − نه دشمنی ورزیدن با مردم اسرائیل یا تبلیغِ بیتفاوتی نسبت به مردم فلسطین، که پیگیری موضوع فلسطین تا زمان تشکیل کشور مستقل فلسطین و حمایت از منافع ملی مردم ایران است.
حداقل منافع ملی مردم ایران از تشکیل کشور فلسطین “بی معنا” شدن جنگ طلبی جمهوری اسلامی ایران بر سر مسئله فلسطین و تبدیل گروههای مبارز فلسطینی از گروههای کوچک و ضعیف نیازمند کشورهایی نظیر ایران به دولتمردان و حاکمان کشوری تحت حمایت سازمان ملل متحد خواهد بود.
عکسها:
پوسترهای تبلیغاتی جمهوری اسلامی
حرف حساب:
تشکیل کشور مستقل فلسطین و حمایت از مردم فلسطین همانقدر برای امنیت ملی ایران مفید است که برقراری امنیت در عراق و افغانستان. آیا فراموش کردهایم که در زمان روی کار بودن طالبان و صدام، ایران چگونه بین دو کشور آشوبزده عراق و افغانستان گیر کرده و از ناامنی و بیثباتی در این کشورها آسیب میدید؟ سیل مهاجران این دو کشور به ایران، فقط یکی از مشکلاتی بود که دامنگیر مردم ایران شد. از افزایش تجارت مواد مخدر، کالای قاچاق، رواج آدم ربائی، از بین رفتن تجارت بینالمللی، افت جایگاه ترانزیت و دهها مورد دیگر نیز میتوان نام برد.
واقعا اگر بی تدبیری حاکمان جمهوری اسلامی نبود اکنون باید بازار عراق و افغانستان در انحصار تولیدات ایرانی می بود. ثبات همسایگان ایران به نوعی ثبات خود ایران است.
علیرضا محبوبی / 18 October 2012
باسلام. ابراهیم با دوازده قبیله خود از (اور) در بین النهرین بطرف سرزمین موعود کوچ کردند تا به مراتعی برسند که کسی مزاحم گاو گوسفند واحشام انها نباشد واین نقطه اغازتحولی جدید و انسان در حال گذراز دامداری به کشاورزی بود. قبائل دامدار فرهنگ واداب واحکام خود را داشتند وبه مقتضیات کوچ نشینی قوانین خود را اجرا میکردند مثلا چونکه کسی سرقت میکرد دستش قطع میشد! یا متجاوز رجم میشد و اگر شهادت دروغ میداد حد بر او جاری میشدو….. ولی کنعانیان بر زمین خود کشت میکردند وبر حدود ومرزهای مراتع خود تعصب داشتند. ابراهمیان بر سر زمین کنعانیان هجوم اوردند وجنگها درگرفت . هرگاه قوم بنی اسرائیل غالب بود از قتل عام دریغ نداشت . حکایات جنایات انها در تاریخ ثبت است !واگر فلسطینیان غالب میشدند خون یهودی مباح حتی صواب بوده وهست ! این دو قوم پنجهزار سال است که به این روش میروند وشاید تا صدها سال دیگر هم به مصالحه ای نرسند ! تکلیف ما ایرانیان چیست ؟!. اقای ناصر کرامتی ما را چکار به ملت در بدر شده فلسطین ویا هولوکاست بنی اسرائیل ؟!. این دو قبیله هرگز میل به اشتی وصلح ندارند وچه ناتانیهو باشد ویا بلای خانمانسوز احمدی نژاد ؟! واین احمدی وقائد اعظمشان هرگز به منافع ملی فکر نمیکنند وفقط به اخرت خود اندیشه میکنند که انهم در قعر دوزخ است . انشالله همه همدیگر را انجا ملاقات خواهیم کرد.
کاربر مهمان نادر / 18 October 2012
هيچکس مانند ايرانی ساده نيست که بيايد خود را در جنگ 5000 سالۀ اعراب و اسرائيل قاطی کند! اين دو نژاد فرزندان ابراهيم هستند و پسر عمويند! برای من در آنزمان نژادپرستی وجود داشته که فرزندان سارا با پوست سفيد از فرزندان هاجر بالاترند.اسرائيليها به اعراب نزديکترندتا ما به اسرائيليها! گروه زبانی هر دو شمونيت هست، زبان افريقائي-آسيائي!
آقای محترم ، منه آوارۀ ايرانی که 34 است دربدرم بايد برای فلسطينی بگريم که بر روی خاک کوچکش متولد ميشود و در روی خاک کوچکش ميميرد! مرا در قبرستان سگان خاک خواهند کرد! ا
Why you have not mention the influence of the second world war !
The iranians hate brought us to believe that hitler has the same origine as we have.
The mother or grand mother of Hitler was a servant in a jew family and he had Jesish origine!
I , iranian, appartide, homeless and refugee cannot carry the cross of others ! At this moment, I believe this regim does worse than israeel does to palestinians.
I won’t care !
mo / 19 October 2012
این مقاله و بسیای مقالات دیگر مثل این که مسلمانان نوشته اند مثالهای خوبی هستند برای درک این مطلب که چرا هیچ وقت صلحی واقعی بین اسراییل و اعراب و مسلمانان وجود نخواهد داشت. یک طرز فکر شدیدا یک جانبه در بین مسلمانان وجود دارد که همیشه خود را حق و دیگران را باطل میدانند و هیچ حق زندگی برای هیچ انسان دیگری به جز خودشان بر روی زمین قایل نیستند.
فقط این را باید به یاد داشت که هیچ وقت کشوری عربی به نام فلسطین وجود نداشته است و حتی در عرض قرنهایی که اسراییل در اشغال امپراطوری اسلامی عثمانی (ترکیه) بود هیچگاه مسملمانان کشوری به نام فلسطین برای اعراب درست نکردند و وقتی هم که انگلیسیها که این منطقه را در جنگ با عثمانی به دست آورده بودند تصمیم گرفتند که منطقه را بین اعراب و یهودیهای ساکن منطقه تقسیم کنند اردن را به اعراب ( یعنی همان اعرابی که امروزه فلسطنیی خوانده میشوند و برای همین 80 درصد اردن فلسطینی خوانده میشوند) دادند و اسراییل را به یهودیها.
اگر اسراییلیها در جنگ تجاوزکارانه اعراب (یادمان باشد که هیچگاه جنگی بین اسراییل وکشوری به نام فلسطین صورت نگرفت بلکه جنگ بین 5 کشور عربی و اسراییل بود)شکست میخوردند و همه یهودیها قتل عام میشدند حالا حتی یک مسلمان مثل نویسنده این مقاله حاضر نبود برای احیای حق یهودیهای ساکن منطقه چیزی بنویسد همانطور که هرگز نمیبینیم هیچ مسلمانی که مخصوصا در خاورمیانه شاهد جهود کشی و اشغال زمنیهای یهودهادر کشورهای عربی و مسلمان بوده از حق یهودیها در خاورمیانه چیزی بنویسد. اگر اسراییل نوار باختری را از اردن گرفت و اشغال کرد به خاطر حمله و تجاوز این کشورها و شکست آنها در اشغال اسراییل بود و امروزه میبینیم که بزرگترین اشتباه اسراییل این بود که انسانیت کرد و به اعراب فراری از این زمینها اجازه داد به زندگی در زمنیها خود البته زیر کنترل اسراییل برگردند. آیا اگر اعراب اسراییل را اشغال میکردند به جز قتل عام چیزی نصیب یهودیهای ساکن اسراییل میشد؟
اگر اسراییل کرانه باختری رود اردن را مدت کوتاهی بعد از جنگ به اردن پس می داد (همانطور که صحرای سینا و جاههای نفتش را به خاطر صلح با مصر به مصر پس دارد) آیا اعراب اردنی که همان فلسطینیها هستند حاضر میشدند کشور کوچک و مستقل دیگر به نام فلسطین در کرانه باختری تشکیل دهند؟!
کاربر مهمان / 19 October 2012
همان اعراب و مسلمانانی که به دروغ میگویند دلشان سوخته که فلسطینیهای عرب یک کشور عربی -اسلامی به نام فلسطینی ندارند چرا وقتی که یهودیها طرح ایجاد یک کشور یهودی را به سازمان ملل بردند و مورد قبول واقع شد قطع نامه سازمان ملل را به رسمیت نشناختند و بعد از 48 ساعت از استقلال اسراییل برای نابودی این کشور و اشغال دوباره آن به اسراییل حمله کردند؟چرا اعراب و مسلمانان مخصوصا اعراب و مسلمانان فلسطنیی حق دارند برای خودشان کشور عربی یا کشور اسلامی داشته باشند که کشور فقط مال نژآد عرب یا دین مسلمان باشد ولی یهودیهای ساکن خاورمیانه که زمنیهایشان تحت اشغال مسلمانان این کشورهای عربی و اسلامی قرار گرفته و از این کشورهارانده شده اند نباید حق اینجاد کشوری مستقل برای خودشان داشته باشند؟ اگر اسراییل که تاریخ یهودی دارد مال اعراب است پس کشورهای عربی و اسلامی که طبق تاریخ خود مسلمانان از راه اشغالگری به دست مسلمانان افتاده اند و مثلا کشور یمن هم روزی یهودی بوده و به دست مسلمانان اشغال شده باید فقط مال نژاد عرب و کسانی باشد که دینشان اسلام است؟
تا مسلمانان حاضر نشوند حق دیگران را برای زندگی در خاورمیانه و بقیه کرده زمین قبول کنند و از تجاوزگری به آنها دست برندارند و با دروغ و تبلیغات و زورگویی بخواهند بگویند که حتی اسراییل هم باید مال مسلمانان باشد آنها هم مجبور خواهند شد که برای حق زندگی بر علیه مسلمانان تلاش و مبارزه کنند.
کاربر مهمان / 19 October 2012
کسی که کامنت گذاشته و گفته که از زمان حضرت ابراهیم بین یهودیهاو فلسطنیها دعوا بوده اشتباه میکنند. فلسطینیها عرب هستند و مسلمان که از همان زمان حضرت عمر و اشغال اسراییل به دست ارتش اسلام ( که اول ایران را اشغال کرد) به منطقه آمدند و قوم عرب هم از سرزمین عربستان ریشه میگیرد. بیشترشان هم بعد از اشغال این منطقه به دست انگلیسیها و احتیاج انگلیسینها به کارگر از کشورهای عربی اطراف به مناطقی که امروزه اسراییل و اردن خوانده میشود آمدند مثلا خود یاسر عرفات هم خودش و هم والدینش مصری بودن و در مصر به دنیا آمده بودند. ولی اینکه میگویید در دعوای بین عرب و یهودی که تمام شدنی هم نیست ایران چه کاره است درست میگویید ولی متاسفانه حاکمان شدیدا اسلامگرای ایران چون فکر جهاد بر علیه کفار و جهان گشایی و گسترش بلاد اسلام هستند و از طرفی زورشان به کفار اروپایی و آمریکایی نمیرسد که بروند و زمینیهایشان را اشغال کننند و اسراییل را کشوری کوجگ و ضعیف می دانند فکرشان این است که اول این کشور را اشغال کنند.
نهادینه شدن عمیق عقاید اسلامی و مخصوصا شیعی هم در مورد امام زمانی که روزی ظهور خواهد کرد که کنترل تمام دنیا را به دست مسلمانان ( و مخصوصا امام خامنه ای که نایب برحقشان هستند) می دهد و اول از همه به کشتار یهودیها و اشغال اسراییل دست خواهد زد حرص و طمع اینها را برای اشغال اسراییل عمیق تر کرده. پس تا وقتی که حکومت اسلامی است به جز جهاد و جنگهای اسلامی بر علیه غیر مسلمانان چیزی نخواهد بود. مگر جنگ هشت ساله حق بر علیه باطل را بر علیه کفار بعثی عراق یادتان رفته؟
کاربر مهمان / 19 October 2012
همان اعراب و مسلمانانی که میگویند دلشان سوخته که فلسطینیهای عرب یک کشور عربی -اسلامی به نام فلسطینی ندارند چرا وقتی که یهودیها طرح ایجاد یک کشور یهودی را به سازمان ملل بردند و مورد قبول واقع شد قطع نامه سازمان ملل را به رسمیت نشناختند و بعد از 48 ساعت از استقلال اسراییل برای نابودی این کشور و اشغال دوباره آن به اسراییل حمله کردند؟چرا اعراب و مسلمانان مخصوصا اعراب و مسلمانان فلسطنیی حق دارند برای خودشان کشور عربی یا کشور اسلامی داشته باشند که کشور فقط مال نژآد عرب یا دین مسلمان باشد ولی یهودیهای ساکن خاورمیانه که زمنیهایشان تحت اشغال مسلمانان این کشورهای عربی و اسلامی قرار گرفته و از این کشورهارانده شده اند نباید حق اینجاد کشوری مستقل برای خودشان داشته باشند؟ اگر اسراییل که تاریخ یهودی دارد مال اعراب است پس کشورهای عربی و اسلامی که طبق تاریخ خود مسلمانان از راه اشغالگری به دست مسلمانان افتاده اند و مثلا کشور یمن هم روزی یهودی بوده و به دست مسلمانان اشغال شده باید فقط مال نژاد عرب و کسانی باشد که دینشان اسلام است؟
تا مسلمانان حاضر نشوند حق دیگران را برای زندگی در خاورمیانه و بقیه کرده زمین قبول کنند و از تجاوزگری به آنها دست برندارند و با دروغ و تبلیغات و زورگویی بخواهند بگویند که حتی اسراییل هم باید مال مسلمانان باشد آنها هم مجبور خواهند شد که برای حق زندگی بر علیه مسلمانان تلاش و مبارزه کنند.
کاربر مهمان / 19 October 2012
در مورد کامنت اول لطفا نویسنده مقاله به این سوال جواب بدهند. آیا اگر اسراییل کرانه باختری را به اعراب بدهد و تشکیل کشور عربی – مسلمان فلسطین را بدهد آیا تمام اعراب اسراییلی که خود را فلسطینی میخوانند و میگویند تنها مشکلشان نداشتن یک کشور فلسطین است به این کشور جدید التاسیس فلسطینی مهاحرت خواهند کرد و اسراییل را که در آن به قول خودشان مورد تبعیض هستند و آزادی ندارند ترک خواهند کرد؟ و بعد هم کرانه باختری رامثل غزه پایگاه و خط اول جبهه جنگ اعراب و مسلمانان بر علیه اسراییل نکنند و هر روز با موشک پرانی و کمک گرفتن از کشورهای همکیش جنگ افروزی نکرده و به اسراییل حمله نکنند؟ آیا جناب نویسنده آقای کرامتی حاضر خواهند شد جوابی شفاف و به دور از تقیه بدهند و نظر خود فلسطینیها را اینجا بنویسند؟
کاربر مهمان / 19 October 2012
تا جائی که بنده از مقاله دستگیرم شد موضوع حمایت از تشکیل کشور فلسطین در چهارچوب طرح محمود عباس (مرزهای 1967 مورد تایید سازمان ملل) است که از این طریق اجازه دخالت و سو استفاده رژیم های ایران و اسرائیل از این موضوع برطرف شود. صلح برقرار شده و فلسطین و اسرائیل از حالت جنگ و خصومت خارج شوند. این دیدگاه یک طرفه و غیر منصفانه نیست. فکر نمی کنم کشاندن موضوع به زمان ابراهیم و فرزندانش کاری مطابق عقل باشد. سازمان ملل متحد و خود فلسطینی روی مرزهای 1967 تاکید دارند. چرا ما کاسه داغتر از آش برای فلسطین یا اسرائیل شویم؟
با برقراری صلح بین فلسطین و اسرائیل ریشه تند روی در منطقه خشکانده می شود. اگر موفقیت در این حد نباشد می توان به طور قطع امید داشت که تندرو ها تا حدود زیادی به عقب رانده شوند و نیروهای معتدل در هر دو سوی این مناقشه زمام امور را به دست بگیرند.
احمد / 19 October 2012
باسلام.کسی که کامنت گذاشته ومیفرمایند که فلسطیینها عرب میباشند سخت در اشتباه هستند!. هیچکدام از این کشورها واقوام که اکنون دیشداشه مییپوشند وبه زبان عربی تکلم میکنند عرب نبوده وعرب هم نخواهند شد! مثل تونس یا مصر یا الجزایر و حتی عراق. کنعانیان ویهود هم تا پیش از هجوم عرب واسلام فقط بر سر حدود ومرز وچراگاه باهم اختلاف داشته وخواهند داشت. فراموش نکنید تاریخ مهاجرت ابراهیم بیش از پنجهزارسال پیش است وتاریخ عرب واسلام به هزار وچهارصدسال هم نمیشود(تاریخ شمسی). یاسر عرفات وصدام ومعمر قذافی ومتاسفانه اخوند جماعت ما که ازهمان شروع هجوم عرب عربتر ازعرب شده اند نه عرب میشوند ونه اگر عرب بشوند اعراب انها را به خود راه میدهند.اگر دستی به بیت اقا دارید؟! عرض بفرمائید این چفیه خفت را از گردن خود باز کنید که دستمال خفت وخواری ملت ایران است.
کاربر مهمان نادر / 19 October 2012
چطور 10 میلیون فلسطینی در کرانه باختری جای داده شوند؟ کنار هم سرپا هم بیاستند در کرانه باختری جا نمی شوند. تمام کرانه باختری را با شهرک سازی سوراخ سوراخ کرده اند. زمینی باقی نمانده است.
اسرائیل همه زمین ها را گرفته است و تمام شده. تشکیل کشور فلسطین فقط یک حرف است. رویا است. اسرائیل تا چند سال دیگر کل کرانه باختری را به خاک خودش اضافه می کند. به همین تعداد شهرک جدید ساخته شود بقیه کرانه باختری هم از فلسطینی ها گرفته می شود.
سامان / 20 October 2012
آقا بیایید راجع به کردستان خودمان حرف بزنیم که توسط فارسها هزار سال است اشغال شده همه جاش با پادگان و شهرک های نظامی و اطلاعاتی نشین سوراخ سوراخ شده.فلسطینی ها که میتوانند با زبان خودشان بخوانند و بنویسند. اگر زندانی شوند اعدام نمیشن دولت و پلیس خودمختار داند. هزار پدر خونده و وکبل وصی سرمایه گذا دارند. از قطر و امارات و ترکیه و ایران بگیر تا اروپایی ها و اسکاندیناوی. راست میگویند چرا خامنه یا رضا پهلوی یا کروبی و یا موسوی بجای چپیه چهار خانه، یا کراوات های رنگارنگ و یا امامه سفید و یا شال سبز دستار, کوردی نمی بندند.
کاربر مهمان / 20 October 2012
باسلام. گرچه (انه عربی ما فهم!) ولی در حد شش کلاس سواد ابتدائی میفهمم که در زبان عرب حروف چ وپ وگ و ژ وجود ندارد. پس این (چفیه ) چیست که برگردن حضرت اقا اویزان است؟!. تازه این چفیه با ان چفیه مرحوم یاسر عرفات از زمین تا اسمان فاصله دارد. در شوشتر گروهی بودند که با وسائل ابتدائی هم دیبای ابریشمی میبافتند وهم روسریهای کتانی واز جمله همین روسریها و بسیار اسم فامیل داریم بنام کتانی وکتانچی که بحمدلله حال کاره ای شده اند. واین روسری محافظ خوبی بود در قبال گرما و گرد وخاک ودر زمستان هم دستاری میشد. در جنگ هشت ساله تحمیلی اخوند وبعث عراق دلاور مردان ایرانی با این پوشش در دشت خوزستان به مصاف دشمن میرفتند وحماسه ها افریدند. حالا این حضرت اقا که میراث خور ان دلیران شده اند دستمال به گردن اویزان میکنندو متملقین درگاه حضرت با ان چفیه عکس یادگاری میگیرند ! این جنگ نتایاهوها ویاسر عرفاتها هیچ ربطی به ما ندارد واگر در بگیرد؟! اول تورا به دار خواهیم کشید وبعد به مصاف دشمن خواهیم شتافت .
کاربر مهمان نادر / 20 October 2012
ایا وقتی نویسننده مقاله میگوید که هشتاد درصد (80 درصد!) از مردم اردن فلسطینی هستند نشان دهنده این نیست که اردن همان فلسطین است که انگلیسیها به اعراب دادند (همان زمان که این زمنیها را بین اعراب و یهودیها تقسیم میکردند )و مساحتش هم بارها از اسراییل بیشتر است؟ وقتی ایشان میگویند که جمعیت فلسطینیها 10 ملیون است و 80 درصد از جمعیت اردن را هم حساب میکنند آیا منظورشان این است که اگر کشوری به نام فلسطین در کرانه باختری ایجاد شود 80 درصد از مردم اردن به منطقه کرانه باختری رود اردن مهاجرت خواهند کرد که مثلا به فلسطین بروند؟ پس اردن چطور میشود؟ حتما اعراب و مسلمانانی را از کشورهای دیگر عربی و اسلامی می آورند و در اردن جا میدهند؟!هم اکنون هزاران از مردم پناهنده سوریه که از دست بشار اسد فرار کرده اند به اردن رفته اند و حکومت اردن گفته که دیگر جای پناهنده های سوریه ای بیشتری را ندارد.آیا این همه یکی از نقشه های شوم اعراب و مسلمانان برای تسخیر اسراییل است؟
سالها دولت اسراییل خواستار ایجاد کشوری فلسطینی برای آنها در کرانه باختری و نوار غزه و حتی قسمتی از اورشلیم بود ولی آنها میگفتند که این کم است و تمام اسراییل را میخواستند و حرف از جنگ میزدندو کشتار تمام یهودیها و اشغال کامل اسراییل و وقتی اسراییل نوار غزه را به عنوان قدم اول آنها داد کشوری به نام فلسطین در آن درست نکردند بلکه اسمش همان غزه ماند و به جنگ طلبی ادامه دادند.
آیا آنجه محمود عباس میگوید مورد قبول فلسطینیها است؟ فلسطینیها در رای گیریهای مختلف بیشتر نشان داده اند که طرفدار حماس هستند و اسلامی رادیکال و جهادگری هستندتا محمود عباس. چه فایده که اسراییل با محمود عباس قراداد صلحی هم ببیندد و فردایش حماس که بیشتر فلسطنیها طرفدارش هستند به سر کار بیاید و به دستور ایران شروع به جنگ با اسراییل کند و فریاد خیبر ما می آییم سر بدهد؟ مگر نه اینکه مسلمانان قرارداد صلح را فقط تا وقتی قابل قبول میدانند که در قدرت نیستند و همین که به قدرت کافی برسند از نظر دین اسلام مجبور به ماندن بر سر قول خود نیستند؟ فرهنگ این مردم را نمی توان نادیده گرفت . و متاسفانه اعراب درمقابل اسراییل بارها عدم تعهد خود به صلح را نشان داده اند. یک بار اسراییل در امید به صلح غزه را به فلسطنیها داد و به جای صلح چه گرفت به جز موشک و جنگ ؟
کاربر مهمان / 21 October 2012
در مورد کسی که گفته فلسطینیها عرب نیستند.شما فلسطینیها را هر چه میخواهید بنامید ولی اگر از خودشان بپرسید میگویند عرب هستند و مسلمان و جزوی از امت اسلام و قوم عرب. دشمنی امروزه اعراب هم با یهودیها بیشتر نه به خاطر مشکلات قومی بلکه به خاطردشمنی دینی اسلام و حضرت محمد با یهودی ها و کلا همه انسانها است.
همانطور که میدانید تا قبل از محمد یهودیهای عربستان هیچ جنگی با اعراب نداشتند و هر کس زندگی خودش را میکرد و خدای خودش را می پرستید و یهودیها هم عربستان را سرزمین قوم عرب می دانستند و خودشان را مهمان پسرعموهایشان ولی وقتی حضرت محمد با زور شمشیر توانست بیشتر اعراب بت پرست را به پرستش خدای خودش الله مجبور کند و با شستشوی مغزی آنها را تبدیل به ملتی جنگ طلب کند و یهودیها حاضر به قبول دین او نشدند با آنها دشمن شد و امروزه هم می بینیم (مثلا در ایران) هر وقت اعراب و مسلمانان زیادی مذهبی میشوند مشغول جنگ با دیگران مخصوصا یهودیها میشوند و ادعا میکنند که چون الله به آنها دستور تسخیر سرزمنیهای دیگران و کشتار آنها داده پس زمینهای آنها حق مسلم مسلمانان است. دلیل اینکه ایران هم که اصلا مردمش عرب نیستند خودش را داخل این قضیه کرده به خاطر این است که مسلمانان امروزه ایران به لطف انقلاب اسلامی پیروان اسلام ناب محمدی هستند.
در مورد شخصی هم که پرسیده چرا ایشان که آواره واقعی است و 33 است ایران را ندیده و جرات برگشت به کشورش را ندارد باید برای فلسطینیهای که در کشور خودشان زندگی میکنند اشک بریزد باید بگویم که متاسفانه هیچ ایرانی مسلمانی هم در این 33 سال برای یهودیهای ایرانی که از دست ظلم مسلمانان و رژیم اسلامی شان مجبور به فرار به اسراییل و کشورهای دیگر شدند و 33 سال است حسرت دیدار زادگاهشان را دارند نگریسته است و برای حق آنها در مورد حداقل دیدار از کشورشان حتی یک مقاله هم ننوشته است ولی فلسطینیهای ساکن نوار غزه و نوار باختری و حتی آن فلسطینیهایی که در نقاط مختلف اسراییل زندگی میکنند هر وقت بخواهند میتوانند به کشورهای دیگر رفته و برگردند. مگر آمریکا شیطان بزرگ نبود پس چرا باید ایرانیها هر وقت بخواهند بروند آمریکا؟ ولی اسراییل که خمینی آن را شیطان کوچک میدانست باید چنان دشمن بزرگی شمرده شود که حتی رفتن به اسراییل برای یک ایرانی جرم عظیمی شمرده میشود و مجازات قانونی دارد؟
پس هر ایرانی مسلمانی که بگوید که دلش برای ظلم به فلسطینیها سوخته دروغ میگوید و فقط دلش برای این سوخته که ارتش اسلام نتوانسته اسراییل را اشغال کند.
کاربر مهمان / 21 October 2012
دوست عزيزه کليمي! در پرسه های آوارگيم به 1 کليمی ايرانی برخوردم و همخانه شديم در تحصيلاتمان! آنچنان روحمان يکی بود که وقتی داشتم شماره اش را ميگرفتم او به موبايل من زنگ ميزد.بارها به من گفت تو اولين دوست مسلمان هستي، عرق خجالت برجبينم مينشست!بعد تورات را خواندم، ترانه های داوود، از مسلمان بودنم شرمنده شدم! با فلسطينيها برخورد کردم و به من گفتن شما آتشپرست بوديت؛ از مسلمان سدن پدرانم شرمنده شدم.حال رايطۀ خاصی با جامعۀ کليمی شهری که زندگی ميکنم دارم! آری هموطن در ايران 1 مليون کليمی وجود داشته، و بازاره پارچه فروشهای شهرمان متعلق به ايشان! رفتن و همه چيز را پشت سر گذاشتن! قبرستان يهوديا با خاک يکسان شد ، حوض موسی و همه که زنان نازا در آنجا ميرفتن و چله بری ميکردن!بارها من به ايرانيان گفتم که اقليتهای مذهبی سخت در خطرند؛ خانوادۀ دوستم را زمان انقلاب دو لات که همسايه اشان بودند نجات دادن! آری هموطن گراميم روزی فرخواهد رسيد که ايرانی خواهد فهميد که دين اسلام با فرهنگ قديم ما همخوانی ندارد! فلسطينيها عرب هستند ولی الجزايريها نيستن! قاطی نکنيم! من حق ديداره وطنم را ندارم جون شماا و خاله فرخلقا و دائي حييم! ملت بی فرهنگی که خود را در جنگ "ارثي" اعراب و اسرائيل قاطی ميکند، ايران است! 6 مليون آوارۀ ايرانی در کشورهای کافر هستند، هيچ عربی برايشان گريه نکرد! ***کردان و بلوچ چون شيعه نيستن مسلمان نيستن ولی فلسطينی به ما نزديک است! هموطن زخمی م يوسف گمگشته باز آيد به کنعان غم مخور! زمانی خواهد رسيد که ايرانی اين راهی که رفته به بنبست است و اين دين را به تاريخ سپارد. اين مافيای اسلامي رحم ندارد! بدبختانه ما حتی دين هم نداريم و از نماز هم چيزی نميفهميم! اين جمله که در تورات آمده را فراموش مکن که ميگويد که خداوند بالهای ظالمين را ميشکند. به ايران خواهيم رفت؛ به شوش دانيال خواهيم رفت آنجائی که خدا از رودخانه خواسته که بيصدا روان شود تا صای مومنان به گوشش رسد! ما از اين دين چيزی نفهميدين جز نفرت! هموطنان بهائی ما بسيار زجر کشيدند، خدا دست ظالمان را از اين خاک کوتاه کند! در اين مقاله هرگز از جنگ جهانی دوم حرفی زده نشده و فرار کليميان را از اروپا در نظر گرفته نشده. جنگ بين دو نفر است، بايد کوته آمد، اگر اين جنگ را ما با اسلام ققول کرديم ، حاشا به پدرانمان! برای ما بسيار سخت بوده بی زبان، بی پول مريض و جنگ ايران و عراق و خانواده هايمان در چنگال اهريمن! شلام و صلح به همۀ شما اگر دينتان قديميتر است، دين ما مربوط به انسانهای اوليه است! شلام و به اميدبازگشتبه سرزمين ايشتر!
mo / 21 October 2012
با سلام.شخصی که فرموده اند : وقتی از فلسطینیها بپرسید شما عرب نیستید ولی میگویند ما عرب هستیم و…….! قربانت گردم تاریخ که لق لق زبان مانیست! بر جریده تاریخ ثبت است که قوم کنعان وبنی اسرائیل بیش از پنجهزار سال است که اختلاف ارضی دارند! واگر مثل ادم ننشیند ومشکل خودرا حل نکنند این دعوا تا روز قیامت هم ادامه خواهد داشت!. حالا فرض محال انها عرب شدند! امیدوارم خداوند هم به شما توفیق بدهد وسری به بیروت وجنوب لبنان بزنید. الله بدهد برکت! یک عده مشغول مفت خوری ومفت چرانی توی قهوه خانه ها وسالنهای مد هستند وبه برکت پول سعودی وریال ایرانی کیف میکنندوبوی تنباکو وعطر عربی انها فضا را مسموم میکند! وقتی از انها میپرسم بالاخره فلسطین را با(پ) مینویسند ویابا(ف) وانها جواب روشنی ندارند!!. به سر زمین موعود سرکی میکشم همه اخوند تر از اخوندهای ما هستند!یکعده انچنان محو خود هستند که هیچ ذی وجودی را ادم حساب نمیکنند وچنان گرفتار توهم هستند که مثل انکه قرص (اکس) زده اند! هپروت هپروت ! ویک عده دیگر هم چنان ادا و اطوار میایند که اروپائی جلوی انها لنگ می اندازد. واگر جرئت کردم که به پرسم این چه حکایت است ؟ فوری دو دستی توی سرم میزنند که ما وارث هولو کاست هستیم !.
کاربر مهمان نادر / 21 October 2012
دوست عزیز آقای نادر، در زبان عربی چ وجود ندارد همانطور که در زبان فارسی ق وجود ندارد اما لغتی به نام قیچی داریم. از شوخی گذشته تشکیل دولت فلسطین قبل از اینکه به نفع فلسطینیان باشد به نفع ایرانیان هست که بسیاری از شائبه ها را از بین میبرد. ایران احتیاج به یک دشمن فرضی دارد و فعلأ اسرائیل به نحو احسن این رل را بازی میکند. مثلی هست که میگوید: فیل ها وقتی بازی میکنند چمن له میشود و وقتی دعوا میکنند باز هم چمن له میشود. امروز فلسطینیها نقش چمن را بازی میکنند. در هر حال با بخش اعظم مقاله موافقم
آشنا / 22 October 2012
****در اولویت هر ایرانی عدم موضعگیری در این باره است اما از نظر تاریخی ما منافع مشترک بیش تری با اسراییل داریم تا فلسطین. همه کشورهای عربی جز سوریه در زمان جنگ (که خیلی هم دور نیست) به حمایت از صدام برخواستند اما اسراییل به جمهوری اسلامی سلاح رساند و نیروگاه هسته ای صدام را بمباران کرد. واقعا از زمانه انتظار نمی رفت به تکرار دیدگاه های جمهوری اسلامی بپردازد. امیدوارم دست کم شجاعت چاپ این نظر را داشته باشید.
کاربر مهمان / 22 October 2012
جنگ عرب و عجم را بگذارید کنار بداد ما کردها برسید. ما از هر دو آنها به شما نزدیکتریم و هیچ کس را نداریم نه “””بمب اتم””” نه “””دوست پول دار””” نه” “””سرزمین مقدس””” و نه “””یک مشت دوست خالی بند”””. نه یک “””ابر قدرت کله خر مثل آمریکا”””یا””” روسیه و چین”””
بداد ما برسید. ما هیچی و هیچ کس نداریم بجز دشمن از عجم و غیرعجم.
کاربر مهمان / 23 October 2012