حمید رضایی – محمود احمدی‌نژاد، رئیس دولت ایران، در مصاحبه‌های مختلف خود در دوران دولت نهم و دهم، خدمات خود را در زمینه مسائل اقتصادی موفقیت‌آمیز‌تر از دولت‌های قبلی دانسته است.

او در مصاحبه‌های خود ادعا می‌کند:

− وضعیت معیشتی مردم ایران در دوران ریاست جمهوری او خیلی بهتر شده است.

− میانگین درآمد‌ها افزایش یافته است.

− فاصله طبقاتی در بین ایرانیان به شدت کاهش یافته است.

− صادرات غیر نفتی‌ هفت برابر افزایش یافته است.

− نرخ تورم در آمریکا بیشتر از ایران است.

− در پیشبرد مفهوم عدالت و انصاف مصمم‌ و موفق بوده است.

− به خاطر «درخواست‌های مکرر» در سیاست باقی می‌ماند.

گزارش زیر حاصل گفت‌وگوهایی در مورد این ادعاهاست. نظرات شنیده شده، با وفاداری به سیاق عبارت‌های به کار رفته، در این گزارش بازتاب یافته‌اند.

پیرمرد ۶۷ ساله – بازنشسته کارگاه تراشکاری

وضعیت زندگی ما بهتر شده؟ وضعیت زندگی کی بهتر شده؟ این آخوند‌ها نه دین دارند، نه شرف، نه آبرو، نه انسانیت. گفتیم این آخوند نیست مثل خودمان بدبخت است رای دادیم. این چشم ریز بی‌دین از همه بد‌تر است. چنان دروغ می‌گوید انگار نه خدایی هست، نه قیامتی.

چه انصافی؟ چه عدالتی؟ حقوق‌ها کی زیاد شده؟ حقوقی زیاد نشده. ۶۰ هزار تومان کشیدند روی حقوق بازنشستگی ما. از آن طرف بردند روی قیمت‌ها. با این ۶۰ هزار تومن ۳۰ تا پاکت شیر برای ماه بگیری تمام است.

آمد این هدفمندی رایانه‌ها [منظورش یارانه است] را درست کرد. این چه مسخره بازی بود به سر ملت در آورد؟ اول ذوق کردیم. گفتیم مثل کروبی می‌خواهد از دزدی رژیم بزنه و به مردم بده، اما خبری نبود. هنوز پول را نریختن به حساب گرانی شد. بیداد شد. هر ماهی ریختن به حساب مغازه‌دار‌ها هم همه جنس‌ها را گران کردن. این پوله فقط به یک آب و برقی، گاز و تیلیفونی [تلفنی] می‌رسد. [منظورش قبض‌های صورتحساب حامل‌های آب و انرژی و مخابرات است.]

بی‌ایمان، بی‌دین، بی‌شرف، امام حسین به کمرت زد، چرا با مردم همچین می‌کنی؟ مگر مردم با تو چه کرده‌اند؟ من صادرات و تورم و آمریکا سرم نمی‌شود ولی چه انصافی؟ چه عدالتی؟

حقوق‌ها کی زیاد شده؟ حقوقی زیاد نشده. ۶۰ هزار تومان کشیدند روی حقوق بازنشستگی ما. از آن طرف بردند روی قیمت‌ها. با این ۶۰ هزار تومن ۳۰ تا پاکت شیر برای ماه بگیری تمام است. تو (احمدی‌نژاد) روزی مردم را از سفره‌هاشان کم نکن، نخواستیم حقوق زیاد کنی.

خانم ۵۳ ساله – خانه‌دار

شوهرم خیاطی دارد. قبل از این دخل و خرج خانه با هم می‌خواند، اما در این اوضاع جدید کم می‌آوریم. از اینور می‌زنم به آنور می‌زنم. از چیزی دیگری کم می‌آید مجبور می‌شوم قرض می‌کنم. شوهر بیچاره من الآن وقت استراحت و عبادتش توی این دو روز آخر عمرش است.

چه‌های فامیل ازدواج که می‌کنند ترس برم می‌دارد. بی‌ارزش‌ترین چیز را هم برای کادو ببری کمتر از ۵۰، ۱۰۰، ۲۰۰ هزار تومان نمی‌شود.

این بچه‌های می‌آیند اینجا، خدا شاهد است خجالت می‌کشم وگرنه می‌گفتم نیایند. نمی‌شود تاوان مهمانی را داد. نمی‌شود بچه‌ها را ندید. بچه‌های فامیل ازدواج که می‌کنند ترس برم می‌دارد. بی‌ارزش‌ترین چیز را هم برای کادو ببری کمتر از ۵۰، ۱۰۰، ۲۰۰ هزار تومان نمی‌شود. آشنای نزدیک باشد و توقع داشته باشند یک نیم سکه بخواهی بیاندازی ۶۰۰ هزار تومان باید بدهی.

حالا ما باز تنها هستیم. بچه‌ها رفته‌اند سر زندگی خودشان. این بیچاره‌هایی که بچه کوچک دارند، بچه دم بخت دارند، دانشگاهی دارند… این‌ها چه کنند با این گرانی؟ چند سال قبل همه این کابینت‌ها و یخچال و کمد پر بود از شوینده و حبوبات و تنقلات و گوشت و مرغ و همه چیز. اما الان دیگر از این چیزها خبر‌ها نیست.

کارمند خانه بهداشت روستایی – ۳۳ ساله

من و همسرم هر دو در خانه بهداشت روستایی کار می‌کنیم. کسانی که در جریان هستند می‌دانند دریافتی خانه بهداشت خیلی پایین است. دو نفری کاری می‌کنیم، اما زندگی ما پیشرفتی ندارد.

آقای احمدی‌نژاد می‌گوید صادرات ما هفت برابر شده است. قیمت‌ها هم دو برابر شده است. وضع مردم روز به روز بد‌تر می‌شود. پول صادراتی که ایشان می‌گوید هفت برابر شده، کجا رفته است؟

همیشه در‌‌ همان جایی هستیم که شروع کرده‌ایم. ظرف چهارماه اخیر هزینه رفت و آمد ما به محل کار، دو برابر شده است. آقای احمدی‌نژاد می‌گوید صادرات ما هفت برابر شده است. قیمت‌ها هم دو برابر شده است. وضع مردم روز به روز بد‌تر می‌شود. پول صادراتی که ایشان می‌گوید هفت برابر شده، کجا رفته است؟

پارسال همین موقع دلار هزار و ۲۰۰ تومان بوده است. امروز دو هزار و ۷۰۰-۸۰۰ تومان است. من نمی‌دانم چه کسی از ایشان خواسته است در سیاست باقی بمانند، اما به عنوان یک کارمند دولت از ایشان خواهش می‌کنم بعد از پایان دوره ریاست جمهوری بروند و با ثروت‌هایی که از راه حراج مملکت نصیب ایشان و وابستگانش شده است زندگی کنند و اجازه بدهند همه دست به دست هم بدهیم بلکه این همه خرابی، فقر و بی‌آبرویی جهانی را ترمیم کنیم.

کارگر قراردادی – ۲۹ ساله                   

پنج صبح از خواب بلند می‌شوم تا هفت صبح سر کار باشم. هفت شب کارم تمام می‌شود و تا ۹ شب در راه خانه هستم. زنی که عاشق‌اش بودم و با هزار امید به خانه آوردمش. اصلاً آن زندگی‌ای را ندارد که لیاقتش را دارد. اگر می‌دانستم قرار است اینطوری بشود هرگز ازدواج نمی‌کردم. حداقل با کسی که دوست‌اش داشتم ازدواج نمی‌کردم. خجالت می‌کشم. این زن اینقدر نجیب و مهربان است که صدایش در نمی‌آید، اما من می‌دانم که دارد مثل شمع آب می‌شود.

کارگر قراردادی: عزا گرفته‌ام از اینکه خرج مدرسه این بچه را سال دیگر از کجا تامین کنم؟ اگر فردا بزرگ شد و در دلش گفت تو برای من پدری نکردی چه کنم؟ من این بچه را با اجازه خودش به این دنیا نیاوردم. حالا باید تمام زندگی و آینده‌اش تباه شود.

چند وقت قبل به من گفت می‌خواهد کار کند. اجازه ندادم. نه به این خاطر که مخالف کار کردن زن هستم. دیدم می‌خواهد برای چندرغاز ساعت‌ها کار کند. آن هم یا فروشندگی یا منشی‌گری که صاحب کار‌هایشان زنان را برای کار دیگری استخدام می‌کنند. تازه حاضرم بمیرم، اما این زن زندگی خوبی داشته باشد. اگر می‌شد بیشتر اضافه کاری می‌کردم، اما اگر دیر حرکت کنم مجبورم به جای اتوبوس و مترو سوار تاکسی بشوم و این هزینه‌اش از پول اضافه کاری بیشتر است.

از قدیم گفته‌اند یک وجب باش، اما مرد باش. آدم باش. این احمدی‌نژاد، نه مرد است و نه آدم. وضع مردم در دوران این نامرد بد‌تر شده است. مردم کور نیستند. درست است که خیلی‌ها به دلیل آبرودار بودن صورتشان را با سیلی سرخ نگه می‌دارند، اما مردم می‌دانند که همه به سختی زندگی می‌کنند. بچه‌مان‌ را امسال فرستادیم پیش دبستانی. اینقدر که من برای پیش دبستانی خرج کرده‌ام برای عروسی خودم خرج نکرده‌ام. لباس، وسیله، ثبت نام …

عزا گرفته‌ام از اینکه خرج مدرسه این بچه را سال دیگر از کجا تامین کنم؟ اگر فردا بزرگ شد و در دلش گفت تو برای من پدری نکردی چه کنم؟ من این بچه را با اجازه خودش به این دنیا نیاوردم. حالا باید تمام زندگی و آینده‌اش تباه شود.

مدیر مدرسه – ۴۷ ساله

چادر مشکی را محکم می‌کند و گوید: «به هر حال در شرایطی که تبلیغات دشمن شدید است ایشان هم باید مقابله کنند.»

− یعنی معتقدید که حرف‌های آقای احمدی‌نژاد دروغ است، اما برای مقابه با دشمن مطرح شده است.

− نه دروغ نیست.

− نیست؟ یعنی وضع اقتصادی مردم در دوران احمدی‌نژاد بهتر شده؟

− مصلحت کشور این مدل حرف زدن است. دروغ نیست. حرف راست، اما مشروطی است که شرط آن بیان نمی‌شود!

− یعنی معتقدید فقط برای اینکه دشمن خبردار نشود باید اجازه داد آقای احمدی‌نژاد این مملکت را به همین طریق اداره کند؟

− برای کدام روزنامه کار می‌کنید؟

− برای روزنامه کار نمی‌کنم. برای رادیو کار می‌کنم.

− خوب است. رادیو مشکلی ندارد.

− با حرف‌های آقای احمدی‌نژاد موافق هستید؟

− خدمات زیادی در دوره ایشان انجام شده است، اما به دلیل تحریم‌های و فشار آمریکا و لابی صهیونیست‌ها وضعیت اقتصادی چندان مساعد نیست. نه اینکه بگویم بد است. نه! ولی مثل موفقیت در عرصه‌های علمی کشور نیست.

− یعنی معتقد هستید همه این مشکلات اقتصادی به خاطر تحریم‌هاست؟ دولت در این میان هیچ نقشی ندارد؟

− انشاء الله با عنایت امام عصر (عج) این مشکلات هم حل می‌شود.

− کارآمدی یا ناکارآمدی اقتصادی دولت چه ربطی به امام زمان دارد؟ آیا درست است تمام اشتباهات این دولت به اسم امام زمان توجیه شود. اقتصاد چه ربطی به امام زمان دارد؟

− اما عصر ولایت خدا روی زمین را دارد و در دوران غیبت ولی فقیه جانشین ولی خدا روی زمین است. تمام امور این جهان بسته به امر و نظر آقاست. ببخشید راستی گفتید از رادیو هستید؟

− بله. از رادیو زمانه

− شبکه زمانه را نشنیده‌ام. روی چه موجی می‌گیرد؟

− روی ماهواره پخش می‌شود. سرچ کنید پیدا می‌کنید.

− مطرح کردن این مسائل مشکلی ایجاد نمی‌کند؟

− روی آنتن مصلحت فرق دارد.

− چه مصلحتی؟

− از‌‌ همان نوع مصلحت‌هایی که آقای احمدی‌نژاد به خاطر آن‌ها مجوز شرعی گفتن دروغ را دارد.

خداحافظی می‌کند و می‌رود. من هم سریع از محل دور می‌شوم.

کارگر کارخانه یخ‌سازی – ۴۱ ساله

دروغ که کنتر ندارد. خودشان بهتر از هرکسی می‌دانند در مملکت چه خبر است. این ماییم که صبح تا شب جان می‌کنیم و از دنیا خبر نداریم. این‌ها خیلی هم خوب خبر دارند. فقط مردم بی‌خبرند. نفت شده بشکه‌ای ۱۰۰ دلار معلوم است که درآمدشان بیشتر شده، اما این پول‌ها که به ملت نمی‌رسد. خودشان می‌خورند و به ریش مردم می‌خندند.

به حضرت عباس سه ماهه میوه نخوردم. قبلاً پلاستیک پر از میوه می‌رفتم خانه حالا یک کیلو میوه پنج هزار تومان، هشت هزار تومان قیمت دارد. خودم میوه نمی‌خورم که به بچه‌ها برسد. می‌گردم ریز‌ترین‌هایش را جدا می‌کنم که این یک کیلو میوه به هرکس یک دانه برسد. الان از خرج میوه و گوشت زده‌ام، ماه دیگر چه کنم؟

بچه ام را دو هفته پیش ثبت نام کردم در مدرسه.‌‌ همان اول ۲۰۰ هزار تومان گرفتند. می‌گویم اخبار می‌گوید جرم است نباید پول بگیرید. مدیر مدرسه می‌خندد. راست راست توی صورت همه گفت: «اخبار حرف مفت زیاد می‌زنه. خودشان گفتند بودجه را از مردم بگیرید.»

یک کیف معمولی گرفتم شده ۳۵ هزار تومان. تازه بچه شاکیه می‌گه قشنگ نیست. فقط پول لوازم‌التحریر این یک نفر شد ۱۲۵ هزار تومان. مملکت آتش گرفته. دفتر ۴۰۰-۵۰۰ تومانی شده هزار و ۳۰۰-۴۰۰ تومان. این دفتر‌ها که عکس عروسک رویش دارد (منظورش لوازم‌التحریر فانتزی است) تا چهارهزار و پنج هزار تومان هم هست. گفتند برای مدرسه لباس یک دست لازم است. می‌گویند ژاپن و خارج هم اینطوری است. ما کدام کارمان مثل خارجی‌هاست که نوبت پول دادن باید مثل خارجی‌ها پول بدهیم؟ خودشان کاغد دادن و معرفی کردند به یک خیاطی که ۴۰ هزار تومان برای لباسی که پارچه‌اش مفت گران است از ما گرفت. مردم دیگر زورشان نمی‌رسد بچه‌هایشان را بفرستند مدرسه.

به حضرت عباس سه ماهه میوه نخوردم. قبلاً پلاستیک پر از میوه می‌رفتم خانه حالا یک کیلو میوه پنج هزار تومان، هشت هزار تومان قیمت دارد. خودم میوه نمی‌خورم که به بچه‌ها برسد. می‌گردم ریز‌ترین‌هایش را جدا می‌کنم که این یک کیلو میوه به هرکس یک دانه برسد. الان از خرج میوه و گوشت زده‌ام، ماه دیگر چه کنم؟

از ۷۰ میلیون نفر ایران، ۶۰ میلیون نفر دارند به این‌ها فحش می‌دهند. پدر‌های ما هزار کار را می‌کردند و هزار کار را نمی‌کردند تا یک نفر به اجدادشان فحش ندهد، اما این‌ها کاری کرده‌اند که ۶۰ میلیون نفر به اجدادشان فحش می‌دهند، اما برایشان مهم نیست. فقط به فکر جیب خودشان هستند. من دفعه قبل به احمدی‌نژاد رای دادم و این دفعه به موسوی. به خدا اگر می‌دانستم این حرام لقمه پشت این قیافه بدبخت‌اش چه بی‌چشم رویِ بی‌وجدانِ دزدی قایم شده است غلط می‌کردم به او رای بدهم. آقا ما به کی نامه بنویسیم که غلط کردیم به این احمدی‌نژاد رای دادیم؟

علی – دانش آموز مقطع دبیرستان

آقا کرایه خانه ما ۱۰ میلیون تومان پول پیش بود با ماهی ۵۰۰ هزار تومان کرایه خانه، اما صاحبخانه مردادماه کرایه را زیاد کرد و کرایه جدید را ۱۵ میلیون تومان پیش با ماهی ۷۰۰ هزار تومان تعیین کرد.

آقا کرایه خانه ما ۱۰ میلیون تومان پول پیش بود با ماهی ۵۰۰ هزار تومان کرایه خانه، اما صاحبخانه مردادماه کرایه را زیاد کرد و کرایه جدید را ۱۵ میلیون تومان پیش با ماهی ۷۰۰ هزار تومان تعیین کرد.

پدر و مادرم نمی‌توانستند این کرایه را بدهند و ما مجبور شدیم با ۱۲ میلیون تومان پول پیش و کرایه ۵۰۰ هزار تومان به خانه‌ای برویم که ۳۰ متر کوچک‌تر است و من که امسال کنکور دارم، در این خانه کوچک نمی‌توانم درس بخوانم چون سر و صدا زیاد است. جا برای ما کم است. راه خانه جدید تا محل کار پدر و مادرم طولانی شده و من هم روزی سه ساعت از وقتم برای رفت و آمد بیشتر از گذشته تلف می‌شود. احمدی‌نژاد دروغگوی خیلی خوبی است. هیچ کاری برای ایران نکرده است.

مریم – دانشجوی رشته معماری

برادر من در کانادا درس می‌خواند. از وقتی قیمت ارزهای خارجی افزایش پیدا کرده است، برای تامین زندگی و هزینه تحصیل برادرم با مشکل مواجه شده‌ایم. دلار امروز بالای دوهزار و ۷۰۰ تومان معامله شده است. [منظور او روز تهیه گزارش است چون قیمت دلار در ایران ساعتی تعیین می‌شود./ نویسنده گزارش] با پولی که سال گذشته برای او ارز می‌خریدیم امسال نصف آن مقدار می‌توانیم ارز بخریم. پدر و مادرم برای تهیه ارز مجبور شده‌اند از پس اندازهای خود استفاده کنند.

مرد ۴۵ ساله – قصاب و صاحب مغازه گوشت‌فروشی

مردم فکر می‌کنند چون گوشت گران شده است ما پولدار شده‌ایم. نمی‌دانند قیمت لاشه و حیوان زنده هم با بالا رفتن قیمت گوشت بالا می‌رود.

قصاب: به حضرت زهرا وقتی می‌بینم زن‌هایی می‌آیند و برای نیم کیلو گوشت، برای ۱۰۰ گرم گوشت می‌گویند حاضرند هر کاری بکنند دلم می‌خواهد این دست و این گردن را بگذارم زیر ساتور. یاد زن و بچه‌های خودم می‌افتم. نه اینکه زن‌های هرزه‌ای باشند. به خدا از صورت و حالی که دارند معلوم است پاک‌اند و فقط می‌خواهند در ماه چند گرم گوشت به بچه‌هایشان بدهند تا بخورند.

اهل محل که سال‌های گذشته می‌آمدند و چند کیلو، چند کیلو گوشت می‌بردند هرچه گوشت گران‌تر می‌شود، کمتر خرید می‌کنند. ۱۰ کیلویشان شد هفت، شد پنج و شد سه کیلو. ندارند که بیشتر بخرند. به حضرت زهرا وقتی می‌بینم زن‌هایی می‌آیند و برای نیم کیلو گوشت، برای ۱۰۰ گرم گوشت می‌گویند حاضرند هر کاری بکنند دلم می‌خواهد این دست و این گردن را بگذارم زیر ساتور. یاد زن و بچه‌های خودم می‌افتم. نه اینکه زن‌های هرزه‌ای باشند. به خدا از صورت و حالی که دارند معلوم است پاک‌اند و فقط می‌خواهند در ماه چند گرم گوشت به بچه‌هایشان بدهند تا بخورند. یکی از این‌ها را من می‌شناسم. هر هفته می‌آید و دوهزار تومان می‌دهد و می‌گوید: «این را اشغال گوشت بدهید.»

 قیافه‌اش به سگ‌دار و گربه‌دار نمی‌خورد. به عیالم گفتم تحقیق کند. دیدیم بچه مریض دارد و با این آشغال گوشت‌ها برایش شیره گوشت [برای بیماران مسن و کودکان گوشت را آب پز می‌کنند و آب آن را به صورت مایع به آن‌ها می‌دهند./ نویسنده گزارش] درست می‌کند.

من به چند نفر گوشت مجانی بدهم؟ یک نفر؟ ۱۰ نفر؟ ۵۰ نفر؟ چند نفر؟

فرزند پدرم نیستم اگر بخواهم دروغ بگویم. تا هر کجا که بتوانم می‌دهم تا آه دل شکسته‌ای زندگی‌ام را نسوزاند. به ناموسم قسم توی صورتشان هم نگاه نمی‌کنم، اما دخل و خرج خودم نمی‌خواند. بدهکار می‌شوم. دیگر کسی شرایطی (قسطی یا با چک) گوشت نمی‌دهد. مملکت که قانون ندارد که بشود با چک کار کرد. همه نقد کار می‌کنند. به شرفم قسم اگر اوضاع همینطور باقی بماند شغلم را عوض می‌کنم. طاقت دیدن این همه بدبختی مردم را ندارم. مرده‌شوری بهتر از کاری است که من دارم.

دختر ۳۰ ساله – فروشنده پاره وقت

مادر من چهار سال است که مریض شده و معلول است. برادری ندارم و پدرم فوت شده است. به خاطر نگهداری از مادرم ازدواج نکرده‌ام. از ساعت ۷ صبح تا ۱۲و ۴۵ دقیقه در یک مغازه فروشندگی می‌کنم. ماهی ۲۰۰ هزار تومان حقوق می‌گیرم و بیمه ندارم.

اگر گوشت، مرغ، لبنیات، ماهی و غیره یکبار گران می‌شوند لوازم پزشکی به صورت هفتگی افزایش قیمت پیدا می‌کند. بعضی از احتیاجات یک فرد معلول روزانه است. من معمولاً هفتگی خرید می‌کنم. در هر سه هفته گذشته قیمت یک وسیله پزشکی از ۹ هزار و دویست تومان به ۱۱ هزار و ۷۰۰ تومان، هفته بعد به ۱۳هزار و ۵۰۰ تومان و این هفته به ۱۶ هزار تومان رسیده است. از یک گاز استریل معمولی تا وسایل سونداژ هر هفته قیمت‌ها افزایش می‌یابد.

تمام هزینه‌های نگهداری مادرم افزایش یافته است. اگر گوشت، مرغ، لبنیات، ماهی و غیره یکبار گران می‌شوند لوازم پزشکی به صورت هفتگی افزایش قیمت پیدا می‌کند. بعضی از احتیاجات یک فرد معلول روزانه است. من معمولاً هفتگی خرید می‌کنم. در هر سه هفته گذشته قیمت یک وسیله پزشکی از ۹ هزار و دویست تومان به ۱۱ هزار و ۷۰۰ تومان، هفته بعد به ۱۳هزار و ۵۰۰ تومان و این هفته به ۱۶ هزار تومان رسیده است. از یک گاز استریل معمولی تا وسایل سونداژ هر هفته قیمت‌ها افزایش می‌یابد.

نصف حقوق بازنشستگی پدرم که بعد از مرگ او به حساب مادرم واریز می‌شود هزینه خرید لوازم پزشکی می‌شود. اگر خانه از خودمان نبود مجبور بودیم کنار خیابان زندگی کنیم. فردی را می‌شناسم که از گردن فلج شده و همسرش او را با سه فرزند زیر ۱۱ سال‌‌ رها کرده است. چون نمی‌توانسته این زندگی را تحمل کند و کسی به او کمکی نکرده است. هم سازمان بهزیستی و هم انجمن‌های خیریه به او کمک می‌کنند، اما هیچ فایده‌ای ندارد. او نیاز به یک پرستار ۲۴ ساعته برای خودش و یک پرستار ۲۴ ساعته برای فرزندان خردسال خود دارد. تنهاشانسی که آورده این است که صاحبخانه با وجود چند ماه عقب افتادن کرایه او را بیرون نیانداخته است. از این صاحب خانه‌ها پیدا نمی‌شود.

کسی که با اجاره دادن خانه درآمد کسب می‌کند روحیه دلالی دارد. دلال‌ها به بدبختی دیگران کاری ندارند. زهرا اسم زنی است که عصب‌های طرف راست بدنش را به دلیل بیماری‌ام. اس از دست داده است. روی ویلچر است. شوهر او در کوره آجر پزی کار می‌کند و زهرا با نصف بدن فلج خود از دو بچه‌اش نگهداری می‌کند. چند وقت قبل برای یک عکس‌ ام. آر. آی چون بیمه نبوده‌اند ۵۰۰ هزار تومان پرداخته‌اند. به همین خاطر اجاره خانه عقب افتاده است. صاحبخانه برای یک ماه اجاره می‌خواهد آن‌ها را بیرون بریزد. جلوی زهرا سر شوهرش داد کشیده است و گفته است: «به من چه که زنت فلج است. برو طلاقش بده و یک دختر سالم بگیر.»