عباس پیرنیا – ترانه «خط بکش»، اثر تازه محسن نامجو را میتوان خودزندگینامه یا «پرتره هنرمند» نامید. شرح هجرتی از دیار شرق به سرزمین غرب. خودزندگینامه به جای تصویر بیرونی فرد، تصویری درونی را از زاویه نگاه هنرمند توصیف میکند.
«پرتره هنرمند» همیشه نشاندهنده تصور هنرمند از چهره خویش است و ممکن است با تصویر او به روایت دوربین عکاسی ارتباطی نداشته باشد. شرححالی که ما در «خط بکش» پیش رو داریم به جای زبان رایج روایت از زبان نشانهها بهره میگیرد. کلیدهای زیادی در شعر، موسیقی و تصاویر این اثر وجود دارد که به فهم این نشانهها کمک میکند.
تصویر طلوع نمای آغاز است. موسیقی با صدای سهتار در دستگاه سهگاه آغاز میشود. سهتار (در مقایسه با ویلون یا پیانو) سازی کاملاً ایرانی است و دستگاه سهگاه نیز (در مقایسه با ماهور یا بیات اصفهان) یکی از بارزترین مقامهای ایرانی به شمار میرود. نمای طلوع خورشید، مفهوم شرق را به ذهن متبادر میکند. اشیایی که در ادامه نشان داده میشوند کاملاً شرقی هستند. کلمه «اشراق» در عبارت آغازین ترانه یعنی «ندیدم هیچ اشراق» با کلمه «شرق» جناس دارد. اما کلمات «هیچ» و «ندیدم» مخاطب را آماده یک نفی بزرگ میکند؛ نفی بزرگی که با تأکید بر عدم وجود هرگونه پاسخی در اشراق شروع میشود.
«ما که راه رفتهایم، باد است که میگذرد»
موسیقی «خط بکش» به سرعت به نقطه عطف خود میرسد: «ما که راه رفتهایم، باد است که میگذرد» در «گوشه مویه» که نقطه عطفی از از دستگاه سهگاه است خوانده میشود. گوشه مویه علاوه بر ایجاد فضای تعلیق مقدمهایست برای تغییر تونالیته (معمولاً حرکت به مخالف سهگاه یا شور). اما نامجو نه به مخالف سهگاه میرود و نه اساساً به هیچ دستگاه ایرانی دیگر. او به یکباره موسیقی ایرانی را قطع کرده و با برشی ناگهانی گام «ر مینور» را شروع میکند. با قطع گام ایرانی و آغاز یک گام موسیقی غربی و همزمانی آن با بیت «دور ایران رو تو خط بکش» به تعلیق داستان پایان داده، آب پاکی را روی دست مخاطب میریزد. به نظر میرسد تکلیف اینجا روشن میشود: پایان مقام ایرانی در عنصر موسیقی، «خط کشیدن دور ایران» در شعر، و همزمانی ایندو با هجرت زنی که انگار همه ریشهها و گذشتهها را در چمدانی با خود میبرد، تصویر منسجم و محکمی از درد هنرمند از هجرت به دست میدهد؛ تصویری که تقریباً همزمان با تمام تکرارهای «دور ایران رو تو خط بکش» تکرار میشود.
نامجو در این پرتره، وطن را در حال هجرت از هنرمند نشان میدهد، و نه هنرمند را در حال هجرت از وطن. نگاه دلسرد هنرمند هنگام گفتن مونولوگ «خط بکش» از سر سرخوردگی است؛ سرخوردگی ناشی از تلاشهای مکرر و ناموفق برای منصرف کردن طرف مقابل از متارکه. متارکه ناگزیر که سرنوشت محتوم به هنرمند تحمیل میکند با نگاه و صدایی بغضآلود زمزمه میشود.
اما دوباره به مقام ایرانی سهگاه برمیگردیم تا بازگویی داستان را از ابتدا بشنویم. در تکرار دوم پس از مقدمه سهگاه، به جای بریدن ناگهانی از سهتار و سهگاه و ایران، قصه در فضای ایرانی ادامه پیدا میکند. اینبار با تمام دلسردیها. به جای قهر و قطع و متارکه کار به گلایه و شکوه در بیات اصفهان (بسیار نزدیک به مخالف سهگاه) میرسد. اگرچه گلایهها بیشمار است و تلخیها بسیار، با این وجود (علیهذا) جدایی از ایران برای هنرمند همچون رفتن جان از بدن است (آوخ چه کنم جانم رفت.) گلایهها نیز به همان نتیجه تکراری هرباره میانجامد: «دور ایران رو تو خط بکش»؛ و اینبار سرخوردهتر از بار پیش، همچون کسی که آخرین تلاشش نیز بیثمر مانده.
دیگر موسیقی به مقام ایرانی و تصاویر به نماهای پر آب و رنگ ایرانی برنمیگردند. موتیف اصلی موسیقی همان موتیف وامگرفته از ترانه «کوئین سرا» باقی میماند. تصاویر چیزی جز نماهای خاکستری غربت نشان نمیدهد. سهتاری که موسیقی را شروع کرده بود بهدست رهگذری غریبه سپرده میشود و هنرمند در فضایی غریب راه خود را با اکراه ادامه میدهد و تصویر غروب هم نمای پایان است.
نقطه قوت «خط بکش» شعر منسجم و یکدستش است.
اهمیت «خط بکش» بیشتر شاید به جهت تصویری است که از یک برهه مهم از زندگی هنری نامجو ارائه میکند. نقطه قوت این اثر را میتوان شعر منسجم و یکدست آن دانست. بیان ساده مفاهیم پیچیده و دغدغههای بزرگ در قالب کلمات شاعرانه از مهارتهای انکارناشدنی نامجو است. ایدههای موسیقی کار نیز به اهمیت این اثر میافزاید، اگر چه اجرای نه چندان درخشان این ایدهها چیزی به این ارزشها اضافه نمیکند. در واقع نامجو تاکنون در عرصه نوازندگی هیچگاه در ابعاد یک نوازنده برجسته ظاهر نشده است. اما تواناییهای او در خوانندگی، خلاقیت موسیقی و شعری، و مهمتر از همه درک عمیق نامجو از موسیقی، او را در جایگاه یکی از مهمترین چهرههای خلاق عرصه موسیقی قرار میدهند. «خط بکش» اگر چه از نظر از نظر تکنیکی و زیباییشناسی در حد بهترین کارهای نامجو قرار نمیگیرد، اما در مقایسه با ترانههایی که به زبان فارسی در مثلاً یک سال اخیر تولید شده اثری گرانبها بهشمار میرود.
ویدئو: «خط بکش» کار تازهای از محسن نامجو
هر مهاجری در غرب، بعد از مدتی که آبی زیر پوست میرود و یخهای فکری به مرور در حال آب شدن است، دچار یک نوستالژی میشود، خصوصاً اگر در حوزه فرهنگ و موزیک باشیم، این احساس بیشتر با زبان هنری بیان میشود، این شعر و آهنگ هم احساس تازه واردان دلتنگ را یاداور است ولی هر چه زمان این هجرت بیشتر باشد، آن آهنگ “جبر جغرافی” نامجو، زبان حال خیلیها میتواند باشد و در نوع خود شاهکاری است، با آنکه در ایران ساخته شده است و شاید حدیث مکتبی و نامکتبی است در آن دیار. “جبر جغرافی” ==> http://www.youtube.com/watch?v=EH05Hjhw1S8
ایراندوست / 08 October 2012
نقد اثر تازه محسن نامجو به قلم عباس پیرنیا تلاش ارزشمندی است که با ظرافت در تارو پود موسیقایی اثر نفوذ کرده و با بهره گیری از زبانی برگرفته از هنر(به طور مثال نقاشی) به تحلیل لحظه به لحظه زیرو بم های ان می نشیند. نقد در هم تنیدگی اجزاء در متن اثر را که لذت موسیقایی از آن نشئت میگیرد تا آن جا دنبال میکند که به تدریج به بیرون متن به تصویری از خود هنرمندو وضعیت او در جهان رهنمون میشویم.
کاربر مهمان رضا احمدی / 09 October 2012
یک ترانهء تقلید شده که از روی یک ترانهء جز امریکائی Dance With me–ساخته شده و در اون نه از انسجام کلام خبری هست و نه از خلاقیت آهنگسازی ( مثل اغلب کارهای بی محتوا و تقلیدی نامجو)
چنین اثر های موج سوارانه بر امواج اغتشاش و انحطاط موجود در فرهنگ ایران به جد فاقد ارزش هستند .
چه رسد به اینکه آنها را نقد کنیم یا تحلیل
این نامجوی که انقدر بوسیلهء شما ها گنده شده حتی در اجراهای زندهء خودش از ضعف شدید تکنیک اجرا و نوازندگی در رنج هست … شما رو هم به خودش مشغول کرده …
یادداشت نویس عزیز !
وقتتان را صرف مطالب بهتری کنید لطفاً
مجروح فرهنگی / 17 October 2012
افلاطون میگه “سقوط هر جامعه ای را از موسیقی که در آن رواج پیدا می کند می توان دید.”
حال حکایت محبوبیت محسن نامجو در بین ایرانیان است !
بابک / 22 October 2012
مرسی از نقد متن ترانه نامجوی عزیز…
منظور از شیر تفاخر چیست یا یه چه چیزی اشاره دارد؟
سوزان / 24 October 2012
ميخواستم معني كلمه ميحجرد رو سوال كنم ممنون ميشم جواب بدين
کاربر مهمان / 25 October 2012
دوست عزیز میحجرد نه! میهجرد یعنی هجرت میکند
دانیال بهزادی / 14 November 2012
با درود، محسن نامجو با تمامی نواقص موسیقیایی اش در ارتباط با نسل ستم کشیده ایران امروز موفق بوده است. بسیار سرایندگان و خوانندگانی را می توان یافت که بهتر از محسن از دید موسیقیایی عمل می کنند ولی چه افسوس که در خدمت نیاز فعلی جامعه نیستند، مثل افتخاری و ….. من با حس آثار محسن دوباره تمایل به شنیدن موسیقی ایرانی را درخود می یابم.
علی / 25 January 2013
دوست عزیزی که از افلاطون سخن گفتی.کاملا نظر ایشون قابل تایید هست و این رو باید در نظر گرفت که در حال حاضر خواننده های جلف و بی هنر که 7 تا نت اصلی رو به زور بلد هستن مثل ساسی مانکن و اندی و مهرشاد و منصور و… و یا کسانی که که فقط ادعای موسیقی دارن مثل یگانه و چاووشی و امثال اینها بین مردم و جوونای ما خیلی محبوب تر هستن تا نامجو. منم موافقم که با توجه این موسیقی که در کشور رواج داره واقعا چیزی جز نابودی فرهنگی در انتظار ما نیست.
اونوقت این وسط اگر یه نفر مثل نامجو پیدا بشه که روی شعر و آهنگی که تولید می کنه فکر کنه امثال شما با سلیقه ی فاسد شدتون نمی تونید دیگه قبول کنید.
مهرداد / 15 February 2013
نامجوی عزیز حس قشنگ تو در تمام تراته هات مشخصه و فقط اینو میدونم که صدات از درون قلبت فریاد میزنه نه تنها از هنجرت من عاشق سبک آهنگ های درهم ریخته ی تو هستم
sanaz / 24 November 2013
مجروح فرهنگی انتقاد کرده که این کار تقلید از یک کار غربی به نام sway از dean martinبوده، امیدوارم بعد از گذشت ۶ سال از این کامنتی که قرار داده موسیقی رو بهتر و عمیقتر گوش داده باشه چونکه نامجو در این اثر صرفا به عمد این تضاد رو بین شرق و غرب و دستگاه موسیقی شرقی و مینور غربی بوجود اورده تا شکوِه و شکایت خودش رو از مهاجرتی که سرشار از غمواندوه برای شخص خودش بوده رو به تصویر بکشه. اگر به موسیقی و نقد علاقهمندید دعوت میکنم این کانال نقد همین ترک رو در تلگرام دنبال کنید
***
ساساننیان / 28 July 2018