ایرج ادیب‌زاده − گفته‌های فرمانده‌ی کل سپاه پاسداران، محمد علی جعفری، مبنی بر حضورنیروهای سپاه در سوریه و لبنان با انتقادهای یک نماینده مجلس روبرو شد.

محمدرضا تابش در جلسه‌ی چهارشنبه پنج مهر ( بیست و شش سپتامبر) در مورد گفته‌های اخیر سرلشگرمحمد علی جعفری فرمانده‌ی سپاه اخطار داد و گفت : «این اظهارات به منافع ملی ایران آسیب زده است.»

فرمانده کل سپاه پاسداران سردار جعفری در نشست خبری یکشنبه ۲۶ شهریورماه ۹۱ (۱۶ سپتامبر) گفته بود «تعدادی از نیروهای قدس سپاه در سوریه حضور دارند.» او البته افزوده بود: «این به منزله‌ی حضور نظامی ما در این کشور نیست.»

گفت‌وگو با امیر طاهری

در مورد گفته‌های فرمانده‌ی سپاه پاسداران با آقای امیر طاهری نویسنده، روزنامه‌نگار و کارشناس مسائل سیاسی در لندن تماس گرفتم. به نظر امیر طاهری « حضور نظامی جمهوری اسلامی در سوریه مطلب تازه‌ای نیست. آنچه تازگی دارد افزایش تعداد این نظامیان است و احتمالاً شرکت‌شان در جنگ داخلی سوریه که به این ترتیب به این جنگ داخلی یک بُرد بین‌المللی می‌دهد.»

حضور نیروهای سپاه قدس در سوریه که فرمانده سپاه پاسداران آن را تأیید کرده، اگر حضور نظامی نیست پس چه می‌تواند باشد؟

امیر طاهری:
هم‌اکنون هم ایران از نظر عملی تنها کشور حمایت‌کننده از بشار اسد است. برای این که حمایت روسیه و چین اساساً جنبه‌ی دیپلماتیک دارند. البته روسیه هنوزهم مقداری اسلحه به سوریه صادر می‌کند در چارچوب قراردادهایی که قبل از جریانات اخیر سوریه امضاء شده بود. ولی در این مورد هم باز شرکت ایران مؤثر است، چون ایران پذیرفته بهای این سلاح‌های روسیه را، که روسیه به سوریه می‌دهد، به روسیه بپردازد. بنابراین هر جور که نگاه کنیم، در حال حاضر هیچ کشور خارجی به‌جز جمهوری اسلامی از آقای بشار اسد حمایت نمی‌کند و روسیه به نظر من دارد زمینه را آماده می‌کند برای پیدا کردن یک فرمول مورد رضایت طرفین برای کنارگذاشتن آقای بشار اسد.

امیر طاهری: البته می‌تواند جنبه‌ی سیاسی هم داشته باشد. یعنی یک حضور نظامی‌ـ سیاسی‌ست. همه می‌دانستیم که حتی قبل از آغاز این قیام علیه بشار اسد رئیس جمهور سوریه، جمهوری اسلامی یک دفتر نظامی وسیع داشت جزو سفارت جمهوری اسلامی در دمشق، زیر نظر آتاشه‌ی نظامی،  با شرکت نزدیک به چهارصد ایرانی. بنابراین حضور نظامی جمهوری اسلامی در سوریه مطلب تازه‌ای نیست. آنچه تازگی دارد افزایش تعداد این نظامیان است و احتمالاً شرکت‌شان در جنگ داخلی سوریه که به این ترتیب به این جنگ داخلی یک بُرد بین‌المللی می‌دهد.

با توجه به موافقت نامه‌ی امنیتی میان ایران و سوریه، شما فکر می‌کنید آیا در صورت حمله‌ی نظامی به سوریه، ایران از این کشور حمایت نظامی کند؟

به‌هرحال این قرارداد دفاعی یا همکاری امنیتی، که می‌دانیم در سال ۲۰۰۸ میلادی یعنی نزدیک به سه سال و نیم پیش باز در آن تجدید نظر شد، دو بند دارد که مربوط است به همکاری نظامی در صورت حضور نیروهای خارجی علیه سوریه یا علیه جمهوری اسلامی. بنابراین جمهوری اسلامی می‌تواند با توجه به این معاهده‌ی نظامی که با سوریه دارد، در سوریه دخالت نظامی کند. ولی در آن صورت همان طور که گفتم جنگ سوریه یک جنبه‌ی بین‌المللی پیدا می‌کند و این مطلبی‌ست که روسیه برآن خیلی اصرار دارد که نباید هیچ دخالت خارجی در سوریه صورت گیرد. البته منظور روسیه دخالت پیمان آتلانتیک شمالی‌ست. وقتی روشن شود که جمهوری اسلامی در جنگ سوریه عملاً شرکت دارد، راه باز خواهد شد برای دخالت نظامی کشورهای دیگر، ازجمله ترکیه.

گنادی گاتیلوف معاون وزیر خارجه روسیه گفته است «تلاش ما حمایت‌های شخص بشار اسد نیست». فکر می‌کنید اگر مواضع روسیه و چین در مورد بشار اسد تغییر کنند، ایران تنها کشور خارجی حمایت‌کننده از رژیم اسد خواهد شد با توجه به گفته‌های فرمانده‌ی سپاه پاسداران ؟

هم‌اکنون هم ایران از نظر عملی تنها کشور حمایت‌کننده از بشار اسد است. برای این که حمایت روسیه و چین اساساً جنبه‌ی دیپلماتیک دارند. البته روسیه هنوزهم مقداری اسلحه به سوریه صادر می‌کند در چارچوب قراردادهایی که قبل از جریانات اخیر سوریه امضاء شده بود. ولی در این مورد هم باز شرکت ایران مؤثر است، چون ایران پذیرفته بهای این سلاح‌های روسیه را، که روسیه به سوریه می‌دهد، به روسیه بپردازد. بنابراین هر جور که نگاه کنیم، در حال حاضر هیچ کشور خارجی به‌جز جمهوری اسلامی از آقای بشار اسد حمایت نمی‌کند و روسیه به نظر من دارد زمینه را آماده می‌کند برای پیدا کردن یک فرمول مورد رضایت طرفین برای کنارگذاشتن آقای بشار اسد.

در این ۴۸ ساعت اخیر من مطالب مهمی شنیدم در مورد این فرمول تازه. البته چون هنوز پخته نشده نمی‌توانم وارد جزییاتش شوم. ولی به نظر می‌رسد روسیه می‌خواهد که یک مرحله‌ی انتقالی را بپذیرد، برای این که می‌بیند بشار اسد در سوریه واقعاً نمی‌تواند دیگر خودش را حفظ کند و مجبور است که شهرها را با نیروی هوایی‌اش بمباران کند. ولی بعد از این بمباران لازم است که شما سرباز داشته باشید که آن منطقه‌ی بمباران شده را کنترل کنید و در حال حاضر آقای اسد نمی‌تواند به نیروهای نظامی روی زمین اعتماد داشته باشد و در این صورت روسیه مشغول تجدیدنظر است در مواضع خودش، چون می‌داند که شرطبندی روی اسب بازنده به ضرر روسیه خواهد بود.

و سرانجام این که اوضاع نابسامان اقتصاد ایران، بازار آشفته‌ی ارز، واردات گندم برابر نفت، افزایش صددرصدی قیمت کالاها با گفته‌های فرمانده سپاه پاسداران، که از حضور نیروهای سپاه در سوریه و لبنان و توان موشکی ایران برای نابودی اسراییل حرف می‌زند، چه ارتباطی می‌تواند داشته باشد؟ آیا این حرفها به نظر شما مصرف داخلی دارند؟

رژیم‌های شمول‌گرا یا توتالیتر هر وقت که در داخل کشور دچار مشکلات شدید می‌شوند، سعی می‌کنند یک جریان انحرافی در خارج درست کنند. اتحاد شوروی هم همین کار را می‌کرد. چین در زمان مائوتسه تونگ در حالی که میلیون‌ها نفر از قحطی می‌مردند، حوادث خارجی می‌آفرید که توجه مردم را منحرف کند. آلمان در زمان هیتلر همین کار را می‌کرد. ایتالیا در زمان موسولینی و مصر در زمان ناصر. به طور کلی این یک روند کلاسیک این دست رژیم‌ها است و جمهوری اسلامی واقعاً از نظر اقتصادی با وضع بی‌سابقه‌ای روبه‌رو شده است. می‌شود گفت که ما با یک گردباد اقتصادی روبه‌رو هستیم. به گونه‌ای که من به‌عنوان شخصی که حتی تحصیلاتش اقتصاد بوده، نمی‌فهمم در ایران چه می‌گذرد.

چون تمام پرنسیپ‌ها، اصول و وسائل تجزیه و تحلیل اقتصاد همه در ایران به‌هم خورده است. یک تورم شدید دارد شکل می‌گیرد، بیکاری در مقیاسی وسیع، یکجانبه‌ شدن بعضی بخش‌های اقتصادی، سقوط ارزش پول ملی، همه این‌ها بلاهایی‌ست که هر یک به تنهایی می‌توانند بحران اقتصادی به‌وجود آورند و در جمهوری اسلامی همه این‌ها باهم دارند اتفاق میافتند و البته تیمسار جعفری، که به نظر من اقتصاددان نیست، سعی می‌کند این گونه وانمود کند که مسئله‌ی اساسی ایران الان سقوط اقتصادیش نیست، بلکه حفظ کردن رژیم آقای اسد است.

اگر بخواهیم به یک گرفتاری بزرگ در ایران دیگر اشاره کنیم، این است که معلوم نیست چه کسی اصلاً سر کار است. برای این که در ایران در واقع دو دولت وجود دارد. یکی دولت آقای خامنه‌ای و دوستانش که یک سیاست را پیروی می‌کنند و یکی هم دولت آقای احمدی‌نژاد و بقایای گروهی که دور او بوده‌اند. مثلاً احمدی‌نژاد همواره در این یکسال و نیم سعی کرده است زیاد جمهوری اسلامی را با سوریه قاطی نکند. البته حمایت بکند از بشار اسد، ولی تا خرخره درگیر نشود. برعکس آقای خامنه‌ای و دوستانش جمهوری اسلامی را تا خرخره در سوریه درگیر کرده‌اند. یعنی واقعاً وقتی من مثلاً با دیپلمات‌های خارجی صحبت می‌کنم، چه اروپایی چه عرب و غیره، نمی‌دانند پیامی که از تهران می‌آید چیست. نمی‌دانند که چه کسی سر کار است.

یک نفر مثلاً به‌عنوان وزیر خارجه یا معاون وزیر خارجه جمهوری اسلامی حاضر یا ظاهر می‌شود در جلسه‌ای، چیزهایی می‌گوید، ولی بعد معلوم می‌شود که این شخص اصلاً کاره‌ای نیست، بلکه هنرپیشه‌ای است که نقش مثلاً وزیر خارجه یا معاون وزیر خارجه را بازی می‌کند. تصمیم‌ها جای دیگری گرفته می‌شوند. بعد آقای خامنه‌ای چیزهایی اعلام می‌کند و بعد ماشین حکومتی ایران که زیرنظر آقای احمدی‌نژاد است، لااقل در قسمت بورکراتیک‌اش، این عوامل را نادیده می‌گیرد. یعنی واقعاً جمهوری اسلامی مثل یک کشتی بدون ناخداست که در گردباد و توفان گیر کرده و سرنشینانش در یک دنیای فانتزی فکر می‌کنند که دارند به طرف بهشت پیش می‌روند.

عکس:

قاسم سلیمانی، فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران در کنار خامنه‌ای