احسان مهرابی − علاقه دکتر به نیویورک کم از علاقه حاجی به واشنگتن نیست. گویا تاریخ دوباره تکرار شده و جای حاجی، دکتر آمده، دکتری که هر سال شهریور ماه هوایی میشود و راه نیویورک را پیش میگیرد. حاجی و دکتر هم به یک اندازه و یک شکل خبر میسازند. اولی گوسفند میکشت وخونش را از سفارت راه میانداخت، دومی اما کشتار آدمیان را افسانه میخواند. اولی میزبان رئیس جمهوران سابق بود و دومی به عیادت رئیس جمهور سابق میرود. اولی میزبان سرخپوستهای آمریکا بود و دومی نگران بومیهای کانادا است.
حاجی واشنگتن شاید از دکتر خوش شانستر بود چرا که کارگردان هنرمندی چون علی حاتمی داستانش را فیلمی کرد تا درتاریخ بماند. دکتر اما به جای کارگردان هنرمند خبرنگارهای سفارشی دارد تا از سفرهایش حماسه بسازند. شاید اگر علی حاتمی در این زمانه بود و از سفرهای دکتر به نیویورک فیلمی میساخت. دیالوگها همان بود. «باران رحمت از دولتی سر قبله عالم است و سیل و زلزله از معصیت مردم.» «میر غضب بیشتر داریم تا سلمانی.» حسینقلی خان صدرالسلطنه − که با فیلم حاتمی به نام “حاجی واشنگتن” ماندگار شده − به خاطر آبروریزیاش مؤاخذه شد، اما حامیان دکتر همچنان برای دکتر کف میزنند.
حسینقلیخان صدرالسلطنه معروف به حاجی واشنگتن نخستین سفیر ایران در ایالات متحده آمریکا بود. وی در سال ۱۸۸۸ میلادی (۱۲۶۷ خورشیدی) به عنوان سفیر به آمریکا فرستاده شد. وی فرزند میرزا آقاخان نوری بود. سرگذشت حاجی واشنگتن یکی از خواندنیترین ماجراهای تاریخ دیپلماسی ایران است. اسکندر دلدم از این ماجرا کتابی منتشر کرد و علی حاتمی نیز فیلمی به همین نام در سال ۱۳۶۱ ساخت. حسینقلی خان صدرالسلطنه، نخستین سفیر ایران در آمریکا به علت آبروریزی ناشی از ذبح گوسفندی در بالکن هتل والدورف-آستوریا در شهر نیویورک، در روز عید قربان به تهران احضار شد. ناصرالدین شاه خطاب به او گفته بود: «ما را نزد جوانترین دولت دنیا بیآبرو کردی و ملت چندین هزارساله ما را سخره عالمیان کردی. خدا از تو نگذرد.»
امسال حجة الوداع دکتر با نیویورک است. او که برای خود رسالتی جهانی و تاریخی قائل است به دنبال جانشین میگردد، جانشینی که راه نیویورک را یاد گرفته باشد و او را هم با خود ببرد.
دکتر شاید به اندازه مارتین اسکورسیزی به نیویورک علاقهمند شده باشد، هرچند شمقدری و سلحشور درباره اسکورسیزی و فیلمهای نیویورکیاش چیزی به او نگفته باشند. او نیویورک را مانند شخصیتهای فیلمهای اسکورسیزی دوست دارد. در دیالوگ معروف نام رفقای خوب شخصیت اصلی فیلم میگوید که «برای من گانگستر بودن بهتر از رئیس جمهور امریکا شدن است.» برای دکتر هم رفتن پشت تریبون سازمان ملل و فحش دادن به آمریکا شاید بهتر از رئیس جمهور امریکا شدن است. حتی اگر تمام صندلیها خالی باشد و تنها همراهانش برای او کف بزنند.
با این عشق و علاقه، دکتر برای هشتمین بار به نیویورک میرود. جایی که خودش میگوید خیلیها او را میشناسند و یک دختر بچه ۲ – ۳ ساله میگوید «این محموده!»
درهمه سفرها دکتر خبرساز بوده است. پای دکتر که به نیویورک میرسد عاشق رسانه میشود. گپ و گفت با خارجیها جذاب است به جای توضیح میتوان اصل ماجرا را منکر شد. خبرنگار خارجی که راهش به آشستان و کندوان نیفتاده، پس میتوان گفت: «سکینه محمدی مطلقا محکوم به سنگسار نیست.» درباره موسوی و کروبی هم میتوان گفت: «آنها زندگی عادی خود را دارند و آزاد هستند.»
لری کینگ هم باشی مقابل دکتر نمیدانی چه بگویی، وقتی که میگوید: «آیا شما نگران هفتاد میلیون مردم ایران هستید یا چند همجنس باز؟»
او قبل از هر سفر کنایهای هم نثار مخالفانش می کند تا وقتی که رفت و برگشت آبها از آسیاب افتاده باشد. مخالفانش میگویند دکتر که با هاله نور آغاز کرده، شاید امر بر او مشتبه شود و سفرش را با کوه طور به پایان ببرد.
خبرسازی نیویورک درقم
دکتر سفر اول را وقتی رفت که هنوز در حال و هوایی رجایی دوران بود، اما نه جای شکنجه داشت، نه ترکش. پس نمیتوانست مانند رجایی پایش را روی میز بگذارد و نشان خبرنگاران دهد.. دکتر به جای نیویورک در قم خبرسازی کرد. نزد آیت الله جوادی آملی رفت و از هاله نوری گفت که او را احاطه کرده بود تا سران کشورها بیست و هفت دقیقه حتی مژه هم نزنند.
دکتر درنیویورک هنوز جای رئیس جمهور سابق را پر رنگ میدید و میخواست از او کم نداشته باشد پس به مصاحبه با کریستین امانپور نشست و با ادبیات خودش گفت که «حتی چوپانها هم از تاسیسات هستهای ما خبر دارند.» او اصرار کرد که انتخابش گامی به عقب نبوده و برای اینکه ثابت کند به امانپور گفت که موضوع پوشش دغدغه زنان و جوانان ایران نیست.
ملاقات با نجات یافته هولوکاست
سال بعد احمدینژاد قبل از اینکه به نیویورک برود، از آروزی محو اسرائیل گفته بود، پس برای دیپلماتهای غربی سخت نبود خود را آماده ترک سخنرانی او بکنند. احمدینژاد ابایی نداشت به هر جا دعوت میشود، برود. به شورای
روابط خارجی آمریکا رفت. جایی که وزارت اطلاعاتش بعد از انتخابات ریاست جمهوری ارتباط با آن را جرم اعلام کرد. درهمین نشست بود که مردی ۸۱ ساله از نجات یافتگان هولوکاست به او گفت که دو برابر سالن محل برگزاری نشست درباره هولوکاست مدرک وجود دارد.
دیکتاتور کوچولو
مخالفان احمدینژاد درسال ۸۸ او را دیکتاتور کوتوله خطاب کردند. این عبارت را البته دوسال پیش رئیس دانشگاه کلمبیا به کار برده بود. زمانی که به دلیل دعوت احمدینژاد مورد شماتت بسیار قرار گرفته بود، پشت تریبون قرار گرفت تا به احمدینژاد بگوید که به «طرز شگفت آوری بیسواد است.» همراهان احمدینژاد غافلگیر شده بودند تا آنجا که بیژن نوباوه نماینده فعلی تهران و از همراهان احمدینژاد درآن جلسه گفت که قصد داشته سخنرانی رئیس دانشگاه کلمبیا را به هم بریزد. احمدینژاد اما با اعتماد به نفس پشت تریبون رفت و همان سخنان همیشگی را تکرار کرد. بخشهایی از سخنانش از همه بیشتر بازتاب پیدا کرد که او توقعش را نداشت. زمانی که همجنسگرایان را همجنسباز خواند و گفت که درایران «همجنسباز وجود ندارد و زنان نیز از آزادی کامل برخوردارند.» پس از این سفر تعدادی از نمایندگان مجلس برخلاف سبک معمول به وزیر خارجه درباره حضوراحمدینژاد دردانشگاه کلمبیا تذکر دادند.
او دراین سفر در یک کار تبلیغاتی ناکام ماند و آن هم زمانی بود که قصد داشت درمحل برجهای دوقلو حاضر شود. اما امریکاییها این درخواست از طرف کشوری که به گفته آنها متهم به تروریست را عجیب دانستند و او را از گرفتن عکس تبلیغاتی محروم کردند.
هفتاد میلیون جمعیت ایران یا چند همجنسگرا
در سفر سال ۸۷ یک مصاحبه احمدینژاد بیشتر از اصل سفر وی مورد توجه قرار گرفت. مصاحبه با لری کینگ مجری مشهور آمریکایی. مصاحبهای که داد مخالفان احمدینژاد را درآورد و به لری کینگ گفتند که از او توقع بیشتری داشتهاند. علاقه احمدینژاد به نیویورک گویا توجه مجری با سابقه را هم به خود جلب کرده برای همین مصاحبه را این گونه شروع کرد که «آیا شما آمدن به آمریکا را دوست دارید». احمدینژاد هم پاسخش را با عجل لولیک الفرج را برای لری کینگ خواند و گفت که دوست دارد به همه دنیا سفر کند. سخنان احمدینژاد اما همه همان بود «در ایران هیچکس به خاطر تظاهرات بازداشت نشده و زندان نرفته است.» دربرابر اصرار لری کینگ هم گفت: «آیا شما نگران هفتاد میلیون مردم ایران هستید یا چند همجنس باز؟»
دکتر سفر اول را وقتی رفت که هنوز در حال و هوایی رجایی دوران بود، اما نه جای شکنجه داشت، نه ترکش. پس نمیتوانست مانند رجایی پایش را روی میز بگذارد و نشان خبرنگاران دهد.. دکتر به جای نیویورک در قم خبرسازی کرد. نزد آیت الله جوادی آملی رفت و از هاله نوری گفت که او را احاطه کرده بود تا سران کشورها بیست و هفت دقیقه حتی مژه هم نزنند.
سخنرانی احمدینژاد در سازمان ملل نیز بیشباهت به سخنرانیهای مشایی در همایشهای میراث فرهنگی نبود آنجا که میگفت: « خداوند جهان را برای انسان و انسان را برای خودش خلق کرد. او را از گل و در خاک آفرید ولی مانده در خاک و تمایلات حیوانی نپسندید.» او البته طبق معمول حمله به اسرائیل را فراموش نکرد و گفت که: «حیثیت و شخصیت و حقوق مردم امریکا و اروپا بازیچه دست عدهای قلیل و البته فریب کار به نام صهیونیست قرار گرفته است که گرچه اقلیتی محض هستند.»
سناریوی ندا آقا سلطان
این بار بیشتر از همیشه به این سفر نیاز داشت. میخواست به دیگران ثابت کند که او برخوردار از پشتیبانی اکثریت است و با یک تعریف ساده از دموکراسی، غربیها باید از او حمایت کنند نه از مخالفان. این را حتی درمصاحبههایش هم گفت اما به سبک معمول هر سال، ۱۴۵ هیئت دیپلماتیک، سخنرانی او را ترک کردند هر چند او سعی کرده بود سخنان خود را تعدیل کند.
سئوالها درباره معترضان به انتخابات ریاست جمهوری را هم به روش خود پاسخ داد. انتخابات ایران را «بسیار باشکوه و کاملا آزادو فصل نوینی برای شکوفایی ملی و تعاملات گستردهتر جهانی» توصیف کرد. کشته شدن ندا آقا سلطان را سناریو خواند و گفت عین چنین اتفاقی در ونزوئلا علیه چاوز هم طراحی شده بود. درمقابل، عکس مروه الشربینی زن مسلمانی را که در یک دادگاه آلمان کشته شده بود نشان داد و مدعی شد که خبر این حادثه ده روز از افکار عمومی مخفی مانده. درباره تجاوز به بازداشتشدگان بعد از انتخابات هم گفت که «کسی که این حرفها را زد وقتی از او اسناد خواستند گفت عصبانی شدم این حرفها را زدم و سندی ندارم».
یازده سپتامبر کار آمریکا است
این بار شاید احمدینژاد احساس کرده بود انکار هولوکاست، به تعبیر رایج ایرانیها، از مد افتاده پس سراغ یازده سپتامبر رفت آن هم در محلی نزدیک به محل حادثه. او ۱۱ سپتامبر را به خود آمریکاییها نسبت داد و به نقل از اکثر مردم آمریکا گفت که این اقدام توسط بخشهایی از دولت آمریکا رخ داده است. سخنان احمدینژاد باعث شد، اوباما لازم بداند پاسخ او را از یک رسانه فارسی زبان بدهد. رئیس جمهور آمریکا درمصاحبه با بیبی سی فارسی این سخنان را موهن و نفرت انگیز خواند.
درباره حکم سنگسار سکینه محمدی آشتیانی که درزمان خود بازتابهای جهانی فراوان یافته بود هم به جای توضیح دادن اصل ماجرا را منکر شد و گفت که «من نماینده حکومت ایران هستم و چگونه است که من از آنچه شما میگویید اطلاعی ندارم». درباره موسوی و کروبی هم گفت که «اگر بنا بود برای آنان پروندهای باشد باید باید پارسال میساخنتد. اینها آزاد بودند و الان هم آزاد هستند«.
رئیس قوه مجریه به سبک معمول قبل از اینکه به نیویورک برود کنایهای را هم نثار مجلس کرد و گفت که قوه مقننه در راس امور نیست.
سفر با دست خالی
احمدینژاد شاید دوست داشت برای این سال به سبک دیگر کشور گروگانهای امریکایی را آزاد کند و با خود به سازمان ملل ببرد، اما این اقدامش این بار نه به دست آمریکا بلکه به دست سوی قوه قضاییه خنثی شد و او با دست خالی به نیویورک رفت. پس از هفت سال همه فهمیده بودند دیگر آن رمق سابق را ندارد به گونهای که حتی گزارشگرشبکه ABC هم از او پرسید «به نظر میرسد که در درون ایران تنشی وجود دارد. تعدادی که دستاندرکار دادگستری هستند، میخواهند باعث خجالت و شرمندگی دولت شما شوند.«
آخرین سفر
احمدی نژاد هرچه داشته، رو کرده، و برای سفر آخرش چیزی نمانده؛ حرفهایش درباره اسرائیل و آمریکا هم دیگر حتی برای هوادارنش تکراری شده است. برای خبر ساز شدن احتیاج به حرکتی متفاوت از سالیان گذشته دارد. شاید هم تصمیم گرفته باشد درسال آخر با یک خداحافظی آرام با نیویورک وداع کند.
مطلب واقعا خوبی بود.
دانیال محسنی / 22 September 2012
احمدی نژاد در حالی مشغول آماده شدن برای سخنرانی در مجمع عمومی سازمان ملل متحد است که به نوشته سایت مشرق ” برخی حامیان وی در محافل و جلسات مختلف شایع کرده اند که دکتر !! به عنوان دبیر کل سازمان ملل به نیویورک بازخواهد گشت.”!!!
کاربر مهمان / 23 September 2012
دکترمدير جهانی دستخالي نرفته ..آشپز و همسايه و داماد و پسر عمه و….(درخواست 160 نفر کرده بوده) .با يک هواپيما باخرج مردم به تعطيلات و خريد ميبرد تا تجويز برای دنيا صادر کند !!
کاربر مهمان / 23 September 2012
واقعا این بار احمدی نژاد می خواد چی ؟به قول نویسنده این مطلب احرفهاش درباره اسرائیل و آمریکا برای هوادارنش شده.
جمال / 23 September 2012
ارباب خودم سامبولی علیکم اربابم خودم بزبزقندی ارباب خودم چرا نمیخندی
کاربر مهمان / 24 September 2012
شما اشتباه می¬کنید. این بار دست احمدی¬نژاد خالی نیست. او سمتِ ریاست «غیر متعهدها» را بر شانه¬هایش حمل می¬کند. هیچ بعید نیست درخواست تغییر جایگاه آن با سازمان ملل و برتریت خود بر بان کی مون را مطرح کند. چنین درخواست <شجاعانه>ای را روزنامه کیهان و مجلس و بخصوص رهبر مسلمین، بعنوان درخششِ «مدال افتخار» آخرالزمانی بر پیشانی جامعه جهانی جشن خواهند گرفت.
کاربر مهمان / 24 September 2012
دیدی احمدی نزاد حرفی برای گفتن داشت .به خبرنگار بی بی سی گفت نماینده ها” گه خوردن “. البته بعضی ها هم میگن .اوووووو جدی . یعنی احمدی نژاد میره سفره از همه چیز بی خبره ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟. ولی باز هم احمدی نزاد حرفی برای گفتن داشت .
نگین / 25 September 2012
http://www.radiozamaneh.com/news/iran/2012/09/26/20033
مثل اینکه پیش بینی شما درست بود و حرفهای احمدی نژاد تکراری.
نوید کامران / 26 September 2012