ایرج ادیب‌زاده – به مناسبت ورود میهمانان اجلاس سران کشورهای عضو جنبش عدم تعهد به تهران، چند تشکل سیاسی و حقوق بشری و نیز محمد ملکی، نخستین رئیس دانشگاه تهران پس از انقلاب اسلامی با انتشار نامه‌های سرگشاده از سران کشور‌ها خواسته‌اند به وضعیت حقوق بشر در ایران و به ‌ویژه زندانیان سیاسی این کشور توجه کنند.

اجلاس پرهزینه سران کشورهای عضو جنبش عدم تعهد، روزهای پنجشنبه و جمعه، نهم و دهم شهریورماه ۱۳۹۱ برابر با ۳۰ و ۳۱ اوت ۲۰۱۲ در تهران برپا می‌شود. نشست وزرای خارجه کشورهای شرکت‌کننده سه‌شنبه و چهارشنبه هفتم و هشتم شهریور بود. نکته مهم تعطیلی همه‌جانبه تهران از هفتم تا یازدهم شهریور است که در ۱۵ دوره گذشته این اجلاس بی‌سابقه بوده است که پایتخت کشوری به مناسبت برپایی این اجلاس بی‌فایده در دنیای امروز تعطیل شود.

 
همزمان با ورود میهمانان، عباس امیرانتظام، قدیمی‌ترین زندانی سیاسی ایران به دلیل نوعی بیماری سخت که پیامد سال‌ها حضور در زندان و سلول انفرادی زندان‌های جمهوری اسلامی است، در بیمارستان به‌سرمی‌برد.
 
یکی از نامه‌هایی که سران کشورهای عضو جنبش عدم تعهد را خطاب قرار داده، از تشکل سیاسی ملی‌ـ مذهبی خارج از کشور است. در بخشی از این نامه نوشته شده است: «از شما سران کشورهای عضو جنبش عدم تعهد انتظار می‌رود در مدت حضورتان در تهران از حکومت‌گران تهران بخواهید به شما اجازه‌ دیدار با زندانیان سیاسی ازجمله سران جنبش سبز، آقایان موسوی و کروبی را بدهند تا واقعیت‌ها را بهتر بشناسید.»
 
برای بررسی بیشتر این نامه از تقی رحمانی، روزنامه‌نگار و فعال ملی‌ ـ مذهبی که خود سال‌ها در ایران زندانی سیاسی بوده است، هدف از نوشتن این نامه و ارسال آن را به سفارتخانه‌های سران کشورهایی که به ایران می‌روند پرسیده‌ایم.
 
تقی رحمانی: هدف ما در وهله‌ اول نوعی یادآوری فلسفی به غیر متعهد‌ها بود که استقلال در مقابل استعمار داشته باشند و توضیح دادیم که الان این استقلال دیگر باید به حاکمیت ملت‌ها تبدیل شود.
 
تقی رحمانی: سران کشورهای مختلف که در حال حاضر در ایران حضور دارند، در کشوری که آقای عباس امیرانتظام بیمارستان است، با توجه به اینکه کشورشان به دموکراسی نزدیک‌تر است، اخلاقاً و حقوقاً لازم است به وضعیت زندانیان سیاسی توجه کنند.
آن‌ها در عمل وارد کشوری شده‌اند که حکومتش این استقلال ملت‌ها را به رسمیت نشناخته که آخرینش هم همین وقایع جنبش سبز بوده است. ما می‌خواهیم این نکات را به افکار عمومی جهان و همچنین به خود آن حکومت‌ها از طریق فرستادن این نامه‌ها به دفا‌تر ریاست جمهوری شان و مکانیسم‌هایی که بتوان این نامه را به آن‌ها رساند، به اطلاع برسانیم. همچنین می‌توان در فضای داخل و خارج کشور این کار را انجام داد که بسیاری از تشکلات هم این کار را کرده‌اند. کنشگران ملی‌ ـ مذهبی هم این کار را کرده‌اند.
 
این آقایان یعنی سران کشورهای مختلف که در حال حاضر در ایران حضور دارند، در کشوری که آقای عباس امیرانتظام بیمارستان است، با توجه به اینکه کشورشان به دموکراسی نزدیک‌تر است، اخلاقاً و حقوقاً لازم است به وضعیت زندانیان سیاسی توجه کنند.
 
او یک مقام دولتی داشته، وزیر امور خارجه دولت موقت ایران بوده، به ناحق به زندان رفته و سال‌های سال زندان کشیده و حالا حتی اجازه تماس تلفن با ایران را به راحتی ندارد و تحت فشار است.
 
بسیاری دیگر نیز چون آقایان موسوی و کروبی و بسیاری زندانیان سیاسی که حتی گمنامند و دنبال حق حاکمیت ملت هستند در زندان به سر می‌برند.
 
شما فکر می‌‌کنید ارسال این نامه و نامه‌های دیگری که خطاب به سران این کشور‌ها، نوشته شده است، در افکار عمومی مردم آن کشور‌ها انعکاس پیدا کند؟

این بستگی به فعالیت رسانه‌ها دارد. به‌هرحال این اجلاس انعکاس بین‌المللی دارد و طبعاً وقتی کشوری مورد توجه قرار می‌گیرد ازجمله حاکمیت ایران، سعی می‌کند به نوعی نشان دهد در جهان منزوی نیست. از این طرف هم نیروهای اپوزیسیون و حتی نیروهای مدنی وظیفه دارند این اقدام را عملی کنند.
 
بنابراین تأثیر آن بستگی به انعکاس رسانه‌ای دارد. این نکته را هم باید در نظر گرفت و آن اینکه اول رسانه‌ها و افکار عمومی را خطاب قرار می‌دهند و بعد حکومت‌ها هم تحت پرسش قرار خواهند گرفت. شاید در آغاز تأثیر فوری نداشته باشد، ولی تأثیر میان مدت و بعد تأثیر روی افکارعمومی دارد که بعد‌ها در برخورد مردم آن کشور‌ها با خود مقامات آن کشور تأثیر خواهد داشت. به طبع تأثیر خودش را خواهد داشت.
 
شما غیر از مسئله‌ زندانیان سیاسی و چهره‌هایی که نام بردید، چه چیزهای دیگری را خواسته‌اید به اطلاع این سران برسانید؟
 
مهم‌ترین مسئله‌ این بیانیه این است که فلسفه‌ جنبش غیر متعهد‌ها چه بوده؟ فلسفه‌ جنبش غیر متعهد‌ها این بود که در مقابل استعمار می‌خواستند استقلال داشته باشند. استقلال برای چه بود؟
 
من در مقاله‌هایی که پیش‌تر نوشته‌ام وضعیت آقای امیر انتظام را با خانم آنگ سان‌سوچی عنصر پایداری در میانمار مقایسه کرده‌ام. اتهام‌هایی که به اقای امیر انتظام زده‌اند هیچکدام ثابت نشده است.
استقلال برای حاکمیت ملت بود. استقلال نه به این مفهوم که شما یک دولت سیاسی درست کنید، با پول نفت و امثالهم و شعارهایی در مخالفت با حکومت‌های دیگر بدهید یا در مخالفت با غرب بدهید، ولی در عین حال مردم خودتان را هم گروگان این سیاست کنید. اساساً فلسفه‌ غیر متعهد‌ها این نیست.
 
از طرف دیگر فلسفه‌ غیر متعهد‌ها در سال ۱۹۶۰ شکل گرفته است. امروز جامعه بشری جلو‌تر آمده و استقلال دولت‌ها اگر در پیوند با حاکمیت ملت‌ها نباشد که در بیانیه ذکر شده، اساساً این خودش یک نقض غرض است و خودش به یک دیکتاتوری مضاعف‌تر و خشن‌تر منتهی می‌شود که ما این را در بعضی از حکومت‌ها مثل حکومت صدام حسین و حکومتی که در سوریه هست می‌بینیم و این اساساً با آن فلسفه‌ اولیه غیر متعهد‌ها هماهنگی ندارد و ما سعی کردیم در بیانیه این امر را هم توضیح دهیم.
 
شما اشاره کردید به نام عباس امیرانتظام، قدیمی‌ترین زندانی سیاسی ایران که خودش در یادداشت‌هایش نوشته است: «۴۵۴ روز بازداشت در سلول انفرادی داشته، در دادگاه ویژه انقلاب بدون حضور وکیل و هیئت منصفه به اعدام محکوم شده که با تلاش مهدی بازرگان به حبس ابد تقلیل یافت. در تمامی این سال‌ها او خواستار برگزاری دادگاه تجدید نظر و اعاده حیثیت خویش است.» شما دوستی و نزدیکی و آشنایی با عباس امیر انتظام داشته‌اید. اینطور نیست؟
 
جنبش غیر متعهد‌ها وقتی می‌تواند مؤثر باشد که استقلال با حاکمیت ملی پیوند بخورد. اگر استقلال با حاکمیت مردم پیوند نخورد، روز به روز خود فلسفه غیرمتعهد‌ها هم بی‌معنی می‌شود و این مسئله‌ای است که باید هم از لحاظ نظری‌ ـ تئوری به آن پرداخت، هم افکار عمومی را به آن توجه داد.
من سال‌های زیادی با آقای امیر انتظام در یک اتاق در زندان بودم. از سال ۱۳۶۸ تا ۱۳۷۳ من با آقای امیرانتظام در زندان بودم و بعضاً به‌عنوان یک دوست با ایشان بودم.
 
واقعیت این است که سختی‌هایی که ایشان در آن نوشته‌ها از آن گفته، که فقط به خاطر اجرای وظایف دولتی‌اش انجام داده، گوشه‌ای از ظلم‌های وارده بر اوست. او وقتی از انفرادی حرف می‌زند، همه واقعیت را نگفته است. تفسیر و توضیح این انفرادی‌ها را فقط در فیلم‌ها می‌شود بازسازی کرد. همچنین واقعیت سختی و بیماری‌ای که ایشان دارد اصلاً غیر قابل تصور است.
 
من در مقاله‌هایی که پیش‌تر نوشته‌ام وضعیت آقای امیر انتظام را با خانم آنگ سان‌سوچی عنصر پایداری در میانمار مقایسه کرده‌ام. اتهام‌هایی که به اقای امیر انتظام زده‌اند هیچکدام ثابت نشده است.
 
از سال ۱۳۷۲ دادیار زندان اوین شروع کرد با آقای امیرانتظام به خواندن مجدد پرونده ایشان و خیلی به اصطلاح حقوقی و نرم یک جمله‌ای گفت که برای من خیلی جالب بود. گفت: «آقای امیر انتظام در مورد شما سوءتفاهم شده.» یعنی حتی یک مقام قضایی زندان وقتی پرونده را درست خوانده،  به چنین نتیجه ای رسیده است. اطلاعاتی که من از پرونده آقای امیرانتظام دارم اگر بخواهم توضیح بدهم در این مجال ممکن نیست، اما مشخص بود که ایشان در پروژه‌ای باید قربانی یکسری اهداف می‌شد.
 
الان می‌بینید بسیاری از مقامات اول انقلاب ما هم تحت فشارند. مانند آقای احمد صدر حاج سیدجوادی، دکتر یزدی و بسیاری دیگر که به شدت تحت فشارند و حتی اجازه برگزاری جلسه را ندارند. خب فلسفه‌ جنبش غیر متعهد‌ها چه بوده؟ قرار بوده از استقلال و از حاکمیت ملت‌ها هم برخوردار باشیم. این‌ها چهره‌هایی هستند که به خاطر اعتقادشان و دفاع از آن آزادی‌ها و رسیدن به حق حاکمیت ملت‌ها تحت فشارند. باید به این مسئله توجه کرد.
 
انتظارتان از نوشتن این نامه‌ها چیست؟
 
در وهله‌ اول انتظار ما توجه است، اما در عین حال باید دقت داشته باشیم که سیاست، عرصه‌ قدرت و عرصه‌ توازن قواست. در چنین فضایی توجه افکار عمومی و توجه نیروهای آگاه در ایران ضروری است. در عین حال می‌خواهیم حاکمیت هم بداند که اجلاس سران جنبش غیر متعهد‌ها نمی‌تواند صرفاً منجر به یک مشروعیت شود. چون آوردن لوازم مشروعیت صرفاً با خرج‌های بزرگ نیست، ضمن اینکه خود اعضای کشورهای عضو جنبش غیر متعهد‌ها خیلی از آن فلسفه‌ اولیه‌ خودشان دور شده‌اند. بعد زمانی و مکانی خود کنفرانس جنبش غیر متعهد‌ها وقتی می‌تواند مؤثر باشد که استقلال با حاکمیت ملی پیوند بخورد. اگر استقلال با حاکمیت مردم پیوند نخورد، روز به روز خود فلسفه غیرمتعهد‌ها هم بی‌معنی می‌شود و این مسئله‌ای است که باید هم از لحاظ نظری‌ ـ تئوری به آن پرداخت، هم افکار عمومی را به آن توجه داد.