لوا متحده – بیگمان در بسیاری از زندان های ایران هموطنانی با اتهام‌های سیاسی یا اعتقادی محبوس هستند؛ زندانیانی که به‌جز تعداد اندکی از ایشان نامی از آنها در هیچ رسانه یا سایتی منتشر نشده است.

 
به یقین در این بین سهم اقلیت‌های قومی و مذهبی بیش از سایر گروه‌هاست. تعداد زیادی از شهروندان کرد، عرب، آذری و بخصوص بلوچ ماه‌ها حتی سال‌ها در زندان بی‌حکم نگهداری می‌شوند بی‌آنکه هیچ خبری از ایشان در رسانه‌ها انتشار یابد.
 
اگر از اقلیت‌های مذهبی، اهل سنت (که می‌توان ایشان را در دایره اقلیت‌های قومی هم محسوب کرد)، دراویش و پیروان آیت‌الله کاظمینی بروجردی (که بیشتر دگراندیش مذهبی محسوب می‌شوند تا اقلیت دینی) را مستثنی کنیم، بهاییان، مسیحیان، زرتشتیان و یهودیان باقی می‌مانند که البته در این بین سهم زندانیان بهایی و مسیحی بیش از زرتشتیان و یهودیان است (یا حداقل اینگونه دیده می‌شود).
 
تعداد زیادی از شهروندان مسیحی و بهایی ایام عمر خود را در زندان‌های حکومت اسلامی می‌گذرانند بی‌آنکه هیچ عکس یا خبری از ایشان منتشر شود یا فعالان حقوق بشر به دفاع از ایشان بپردازند و اطلاع‌رسانی کنند. حضور نمایندگانی از جامعه مسیحی در مجلس ایران هم دستاویزی برای حکومت ایران شده تا از این طریق بتواند فشارهای وارده بر مسیحیان را پنهان کند و متاسفانه نمایندگان جامعه مسیحی نیز به‌جای آنکه به وکالت از موکلان خود و دفاع از حقوق تضییع شده شهروندان مسیحی بپردازند جهت منحرف کردن اذهان جامعه جهانی در کنار رئیس‌جمهوری ایران به سفرهای برون مرزی مشغولند در حالی که شاهد گسترش روزافزون بازداشت شهروندان مسیحی – تحت عنوان نوکیش مسیحی – در ایران هستیم.
 
خبررسانی در مورد زندانیان بهایی اما نسبت به زندانیان مسیحی از وضعیت بهتری برخوردار است. براساس آمارهای مختلف، ده‌ها شهروند بهایی در زندان‌های جمهوری اسلامی به طور موقت یا در حال گذراندن حکم هستند که با توجه به تعطیلی تشکیلات مذهبی بهاییان در ایران و نبود مدیریت درون جامعه تا این حد اطلاع‌رسانی را می‌توان توفیقی نسبی در این امر برای بهاییان دانست. با این حال هنوز هم بسیاری از شهروندان بهایی در زندان هستند؛ بی‌آنکه نامی از آن‌ها در جایی عنوان شود. آنها صرفاً به دلیل اعتقاد مذهبی در حال سپری کردن دوره محکومیت خود هستند. در این مقاله سعی شده با توجه به خبرهایی که طی چند سال اخیر در مورد این زندانیان گمنام بهایی چاپ شده است به معرفی تعدادی از آن‌ها پرداخته شود.
 
جلایر وحدت
 
جلایر وحدت با محکومیتی پنج‌ ساله، نزدیک به دو سال است که در زندان وکیل‌آباد مشهد روزگار سپری می‌کند. اتهام‌های وی تبلیغ علیه نظام و اقدام علیه امنیت کشور با عضویت و فعالیت در تشکیلات – مذهبی – بهایی است؛ اتهام‌هایی که کاملاً جنبه عقیدتی دارد.
 
پس از اعدام نصرت‌الله وحدت که با مصادره اموال وی همراه بوده، جلایر تنها سرپرست و ممر درآمد مادر پیر و بیمارش به شمار می‌رفته است. نبود وی در خانه مطمئناً مشکلات زیادی را برای مادر مسن و بیمارش ایجاد کرده است.
پدر جلایر فردی به نام «نصرت ‌لله وحدت» بوده است که در سال ۱۳۶۳ به اتهام بهایی بودن اعدام و مادرش نیز در‌‌ همان دوره به ۱۵ سال حبس تعزیری محکوم و بعد از چندسال آزاد می‌شود، ولی مشکلات حاصله از دوران شکنجه و زندان از قبیل ناتوانی و دردهای جسمانی و از بین رفتن بینایی یکی از چشم‌ها –  ارمغان آن دوران – هنوز با وی همراه است.
 
زندان وکیل‌آباد مشهد بیشتر به واسطه اعدام‌های دسته‌جمعی اجرا شده در آن مورد توجه اصحاب رسانه‌ها قرار گرفته است تا زندانیان سیاسی – عقیدتی محبوس در این زندان. در حالیکه خبر این اعدام‌ها نیز توسط همین زندانیان سیاسی – عقیدتی به خارج از زندان منتقل شده است. از تعداد زندانیان عقیدتی – سیاسی وکیل‌آباد نیز اطلاع چندانی در دست نیست، ولی براساس اخبار منتشره همگی ایشان در یک اتاق که به بند سیاسی معروف است نگهداری می‌شوند. زندانیان این بند شامل تعدادی از فعالان جنبش سبزی‌، دانشجویان، هواداران مجاهدین خلق، اتباع غیر ایرانی، یک فرد بهایی بازداشت شده در پیوند با شرکت «آچیلان در» (کارخانه درهای پیش ساخته که یک سال قبل توسط اطلاعات سپاه مصادره شد) و دو نفر از پیروان آیین بهایی که یک نفر ایشان، جلایر وحدت است و دیگری شوهر خواهر وی به نام «داور نبیل‌زاده» که نامبرده نیز محکوم به پنج سال حبس تعزیری است.
 
اتاق فوق به گونه‌ای در زندان وکیل آباد مشهد تعبیه و محافظت می‌شود که زندانیان محبوس در آن نتوانند با سایر زندانیان ارتباط و برخورد داشته باشند. به دلیل اعمال اقدامات شدید امنیتی بر زندانیان سیاسی – عقیدتی محبوس در اتاق یا بند سیاسی‌ها، این زندانیان از امکانات رفاهی کمتری برخوردارند. به طور مثال اجازه تماس‌های تلفنی ایشان بسیار محدود است یا با آزادی مشروط یا اعطای مرخصی این زندانیان به شدت مخالفت می‌شود.
 
بهترین نمونه در بین زندانیان برای نشان دادن این محدودیت‌ها و فشار‌ها، جلایر وحدت است. وی نزدیک به دو سال است که در حبس به سر می‌برد، ولی تاکنون با تقاضای مرخصی وی موافقت نشده است. این تبعیض از آن جهت اهمیت پیدا می‌کند که دانسته شود پس از اعدام نصرت‌الله وحدت که با مصادره اموال وی همراه بوده، جلایر تنها سرپرست و ممر درآمد مادر پیر و بیمارش به شمار می‌رفته است. نبود وی در خانه مطمئناً مشکلات زیادی را برای مادرمسن و بیمارش ایجاد کرده است.
 
شهرام چینیان میاندوآب
 
شهرام چینیان میاندوآب، زندانی عقیدتی ۳۸ ساله بهایی ساکن روستای حسن‌آباد باقروف (از توابع شهر ری)، در حال سپری کردن محکومیت سنگین هشت ساله در زندان رجایی شهر کرج است.
 
آنها برای حل مشکل دو خانواده به قانون و دادگاه مراجعه می‌کنند و قاضی دادگاه حکم به تائید ادعای خانواده چینیان می‌دهد و از همسایه می‌خواهد که خسارت وارده را به ایشان عودت دهد. همسایه برای فرار از جریمه به حکم قاضی اعتراض می‌کند و شهرام چینیان را متهم اعتقاد – به قول خودشان – «فرقه ضاله بهایی» و توهین به مقدسات می‌کند. حتی می‌گوید وی مدعی مهدویت شده است. با اعلام این اتهامات نظر قاضی تغییر می‌کند و پای وزارت اطلاعات به میان کشیده می‌شود. این امر منجر به بازداشت شهرام چینیان در ۲۶ بهمن ۱۳۸۷ توسط اداره اطلاعات می‌شود.
او آنقدر مهجور و گمنام است که تاکنون عکس یا تصویری از وی در رسانه‌ای منتشر نشده است. تنها خویشاوندان این زندانی عقیدتی یک مادر بیمار و برادری معلول هستند که در طی دو دوره زندان شهرام به دلایل مختلف از جمله بیماری، دوری راه، مشکلات مالی و هزینه رفت آمد کمتر قادر به ملاقات وی در زندان شده‌اند که این مشکلات، مهجوریت و تنهایی زندانی مذکور را تشدید کرده است.
 
اتهام‌های شهرام چینیان میاندوآب که منجر به حبس و اعلام حکم هشت سال حبس تعزیری برای وی شده عبارت است از «عضویت در (جامعه) بهایی، همکاری با گروه‌های ضد انقلاب (یعنی تشکیلات مذهبی بهایی) و توهین به مقدسات» است.
 
روایت دستگیری شهرام چینیان نمونه بارزی است برای نشان دادن فشار و ظلمی که جمهوری اسلامی ایران بیش از سه دهه بر پیروان آیین بهایی وارد آورده ولی همواره منکر آن شده است. شهرام چینیان به همراه مادر بیمار و برادری معلول در یک خانه دو اتاقه (ملک موروثی) در روستای حسن‌آباد زندگی می‌کرده که به دلیل کوچکی و محدودیت محل مذبور همواره بین خانه ایشان و همسایه که دارای راهروی مشترکی بوده است مشکلاتی به وجود می‌آمده است.
 
آنها برای حل مشکل دو خانواده به قانون و دادگاه مراجعه می‌کنند و قاضی دادگاه حکم به تائید ادعای خانواده چینیان می‌دهد و از همسایه می‌خواهد که خسارت وارده را به ایشان عودت دهد. همسایه برای فرار از جریمه به حکم قاضی اعتراض می‌کند و شهرام چینیان را متهم اعتقاد – به قول خودشان – «فرقه ضاله بهایی» و توهین به مقدسات می‌کند. حتی می‌گوید وی مدعی مهدویت شده است. با اعلام این اتهامات نظر قاضی تغییر می‌کند و پای وزارت اطلاعات به میان کشیده می‌شود. این امر منجر به بازداشت شهرام چینیان در ۲۶ بهمن ۱۳۸۷ توسط اداره اطلاعات می‌شود.
 
سرویس خبری جامعه بهایی در خبری اعلام می‌کند که ماموران به همراهی بعضی از متعصبان مذهبی محل، شهرام چینیان را قبل از بازداشت به زنجیر می‌کشند و در ملاء عام مورد ضرب و شتم قرار می‌دهند.
 
این بازداشت تا اسفندماه سال بعد ادامه می‌یابد. در طی این مدت نامبرده در بند ۲۰۹ زندان اوین به طور انفرادی و چندین ماه نیز در کنار سایر زندانیان سیاسی – عقیدتی نگهداری می‌شود. همچنین همواره مورد فشار و تهدید بازجویان اداره اطلاعات قرار می‌گیرد که برای آزادی از اعتقاداتش دست بردارد یا به عنوان خبرچین در جامعه بهایی فعالیت کند. با همه سختی‌های موجود شهرام زیر بار هیچکدام از این خواسته‌ها نمی‌رود. سختی این فشار‌ها آنجایی بیشتر مشخص می‌شود که دانسته شود در طی یک سال بازداشت وی در زندان اوین هیچگاه ملاقات‌کننده‌ای نداشته و همواره تنها بوده است.
 
بازجویان و ماموران اداره اطلاعات پس از چندی که متوجه می‌شوند تهدید‌هایشان اثری بر شهرام چینیان ندارد روزی وی را چشم و دست بسته به منزلش می‌آورند و پس از تفتیش کامل و تحقیر شهرام در محل، با احضار و فیلمبرداری از گفته‌های تعدادی از ساکنان محل سعی می‌کنند تائیدیه‌ای بر اتهامات وارده بر شهرام چینیان درست کنند. بالاخره این دوره بازداشت پس از ۱۳ ماه به پایان رسید و نامبرده در ۱۲ اسفند ۱۳۸۸ پس از محکومیت به ۷۰ ضربه شلاق به اتهام توهین به اسلام با تودیع وثیقه (جواز کسب) آزاد ‌شد.
 
حکایت اتهام توهین به مقدسات شهرام چینیان هم جالب توجه است. چند هفته پیش از بازداشت نامبرده، تعدادی از متعصبان محل اعلامیه‌ای دروغین چاپ و بین اهالی محل پخش می‌کنند که در آن ادعا شده است: شهرام چینیان میاندوآب مسلمان شده و نامش را هم به مهدی تغییر داده است. ایشان به این مناسبت جشنی هم برگزار می‌کنند و شیرینی بین اهالی پخش می‌کنند. این اقدام که بیشتر با هدف تحریک احساسات جوان بهایی ساکن در آن محل صورت می‌گیرد با ناکامی مواجه می‌شود.
 
شهرام چینیان نه تنها عکس‌العمل تندی از خود بروز نمی‌دهد، بلکه با بی‌تفاوتی با این عمل برخورد می‌کند. این امر موجب آشفتگی متعصبان مذهبی محل می‌شود. سپس ایشان استشهادنامه‌ای به امضای تعدادی از ساکنان محل درست می‌کنند که در آن عنوان شده است شهرام چینیان میاندوآب به ائمه اطهار و امام زمان توهین کرده و مدعی مهدویت و من یظهرالهی شده است. این استشهاد پس از آنکه دادگاه در جریان امور ملکی به نفع خانواده چینیان رای می‌دهد به دادگاه ارائه می‌شود تا رای دادگاه عوض شود. در ‌‌نهایت نیز موجب بازداشت شهرام چینیان می‌شود.
 
شهرام چینیان میاندوآب در اوایل سال ۱۳۹۰ در شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب تهران محاکمه و به هشت سال حبس تعزیری محکوم شد، ولی در دی ماه‌‌ همان سال هنگامی که جهت پیگیری حکم تجدید نظر به دادگاه انقلاب مراجعه کرد، در‌‌ همان مکان بازداشت و برای اجرای حکم به زندان اوین منتقل شد. شهرام چینیان میاندوآب در فروردین ماه سال جاری به طور ناگهانی و بی‌اعلام قبلی بدون آنکه در حکم وی منظور شده باشد به زندان رجایی‌شهر منتقل شد تا دوران زندان را در کنار سایر زندانیان سیاسی – عقیدتی بگذراند.
 
منیژه نصرالهی (منزویان)
 
منیژه نصرالهی حدود ۶۰ سال سن دارد و ساکن شهر سمنان است. وی ابتدا در ۲۷ خردادماه ۱۳۸۸ توسط اداره اطلاعات سمنان بازداشت شد. مقارن بودن بازداشت وی با دستگیری‌های بعد از انتخابات ریاست جمهوری ابتدا نام وی را بر سر زبان‌ها انداخت، ولی پس از آنکه مشخص شد منیژه نصرالهی فقط به دلیل اعتقادات مذهبی بازداشت شده از فهرست پیگیری بازداشت‌شدگان در پیوند با جنبش سبز حذف و دیگر صحبتی از سرنوشت وی نشد.
 
شاید یکی از دلایلی که کمتر از منیژه نصرالهی (منزویان) در رسانه‌ها نام برده می‌شود بالا بودن سن وی باشد. این امر مانعی است در جهت ایجاد ارتباط و دوستی با دانشجویان و روزنامه‌نگاران زندانی که عوامل اصلی خبررسانی از درون زندان محسوب می‌شوند ولی این نباید مانع آن شود که فراموش کنیم منیژه نصرالهی (منزویان) هم یکی از ده‌ها زندانی عقیدتی محبوس در زندان‌های ایران است.
منیژه نصرالهی پس از مدتی به قید وثیقه آزاد و سپس به اتهام تبلیغ علیه نظام و عضویت در تشکیلات غیر قانونی بهایی به سه سال و هشت ماه حبس تعزیری محکوم شد که این حکم به رای دادگاه تجدید نظر استان سمنان به سه سال حبس تعزیری تقلیل یافت.
 
منیژه روز هشتم اسفندماه ۱۳۸۸ برای اجرای حکم به زندان سمنان فراخوانده شد، ولی پس از مدت کوتاهی از زندان سمنان به زندان اوین تهران تبعید شد و از آن زمان تاکنون دوران حبس را در کنار سایر بانوان زندانی سیاسی – عقیدتی زندان اوین می‌گذراند. اوین یادآور خاطرات‌‌ همان جایی است که وی چندین سال از عمرش را در دهه ۶۰ در آن گذرانده است.
 
منیژه نصرالهی در طی بیش از دو سال و نیم که در زندان اوین محبوس است، همه سختی‌ها و مشکلاتی را که سایر بانوان زندانی متحمل شده‌اند از قبیل ممنوعیت ملاقات، عدم اعطای مرخصی، تغییر مکان، بهداشت و تغذیه نامناسب و… را تحمل ولی هیچگاه شکوائیه‌ای از وی در جایی منتشر نشده است (باید به موارد فوق، دوری مسافت سمنان تا تهران را هم اضافه کرد. همسر وی با کهولت سن هر هفته برای ملاقات با او به تهران می‌رود). هم‌بندیهای منیژه وی را دارای روحیه بالا، قوی و بسیار مستحکم می‌دانند که تحمل سختی‌ها را در راه عقیده‌اش لازم و لذتبخش می‌داند و احتمالاً به همین دلیل هیچگاه به شرایط نامطلوب زندان اعتراضی نمی‌کند.
 
شاید یکی از دلایلی که کمتر از منیژه نصرالهی (منزویان) در رسانه‌ها نام برده می‌شود بالا بودن سن وی باشد. این امر مانعی است در جهت ایجاد ارتباط و دوستی با دانشجویان و روزنامه‌نگاران زندانی که عوامل اصلی خبررسانی از درون زندان محسوب می‌شوند ولی این نباید مانع آن شود که فراموش کنیم منیژه نصرالهی (منزویان) هم یکی از ده‌ها زندانی عقیدتی محبوس در زندان‌های ایران است.
 
محمدحسین نخعی
 
محمدحسین نخعی پیرمرد ۸۵ ساله بهایی ساکن روستای خوسف از حوالی شهرستان بیرجند در اواخر اردیبهشت ماه سال جاری توسط ماموران اداره اطلاعات بیرجند بازداشت و بیش از سه ماه است که بلاتکلیف در زندان بیرجند نگهداری می‌شود.
 
یادآوری این نکته درباره محمدحسین نخعی، این زندانی ۸۵ ساله بهایی که چندین ماه است بدون ملاقات و استفاده از درمان و تغذیه مناسب برای چنین سنی در زندان بیرجند نگهداری می‌شود، لازم است که وی یکی از زندانیان بهایی دهه ۶۰ هم هست که پنج سال از عمرش را در زندان گنبد کاووس به اتهام اعتقاد به آیین بهایی گذرانده است.
وی به دلیل آنکه هیچکدام از بستگان نزدیکش در بیرجند ساکن نیستند معمولاً ملاقات‌کننده یا فردی را ندارد که به طور مستمر پیگیر پرونده وی در بیرجند باشد. از طرف دیگر فشار و تهدید اداره اطلاعات بیرجند هم موجب شده است که هیچ وکیلی حاضر به پذیرش وکالت این پیرمرد بهایی نشود.
 
داستان دستگیری نامبرده از جایی آغاز می‌شود که در ۲۴ اردیبهشت ماه ابتدا ماموران امنیتی به منزل وی در خوسف مراجعه کردند و پس از تفتیش کامل محل و ضبط کتاب‌های مذهبی و آلبوم‌های عکس‌های خانوادگی – که تنها مونس تنهایی وی بودند – خواستار بازداشت وی می‌شوند. نامبرده از ایشان آن شب را مهلت می‌گیرد تا وضعیت همسر ۸۸ ساله‌اش را که از بیماری آلزایمر رنج می‌برد و فقط وی را می‌شناسد، مشخص کند. آن شب وسایل و داروهای همسرش را جمع و جور و فردای آن روز وی را به یکی از همسایه‌های مسلمان می‌سپارد و خود را به ستاد خبری اداره اطلاعات بیرجند معرفی می‌کند.
 
او از آن زمان تاکنون در بازداشت به‌سر می‌برد و با پیگیری یکی از نزدیکانش، بازپرس پرونده اتهام محمد حسین نخعی را متهم به تبلیغ بهاییت می‌کند. به زعم بازپرس، تبلیغ بهاییت، مصداق تبلیغ علیه نظام است. گفته شده است با بررسی عکس‌های خصوصی و خانوادگی وی اتهامات دیگری نیز گریبان ایشان را خواهد گرفت.
 
با طولانی شدن دوران بازداشت، همسر وی به تهران نزد خواهرش برده می‌شود و محمدحسین نخعی بی‌آنکه فردی از نزدیکانش را در بیرجند داشته باشد چندین ماه است که در بازداشت موقت نگهداری می‌شود و در طی این مدت تنها کانال ارتباطی وی با همسرش تماس تلفنی بوده است. نکته جالب توجه در همه این تماس‌ها وجود آرامش و شادابی وی هست. به طوری که این روحیه به خانواده‌اش هم منتقل شده است.
 
در پایان یادآوری این نکته درباره محمدحسین نخعی، این زندانی ۸۵ ساله بهایی که چندین ماه است بدون ملاقات و استفاده از درمان و تغذیه مناسب برای چنین سنی در زندان بیرجند نگهداری می‌شود، لازم است که وی یکی از زندانیان بهایی دهه ۶۰ هم هست که پنج سال از عمرش را در زندان گنبد کاووس به اتهام اعتقاد به آیین بهایی گذرانده است.