کانون نویسندگان ایران ۲۹ آبان ۱۳۸۹ مقابله‌ خشونت‌بار حکومت با معترضان در جریان اعتراضات خونین آبان را محکوم کرده و خواهان آزادی همه‌ بازداشت‌شدگان شده و هشدار داده بود: حاکمان به جای تحقیر، تهدید و سرکوب معترضانی که جز فریاد سلاحی ندارند، از حق آزادی بیان آنها تمکین کنند. گروهی از هنرمندان ایرانی هم با انتقاد از انتساب جوانان معترض به بیگانگان و کشتار آن‌ها و «نادیده گرفتن خون‌شان به بهانه وابستگی به «دشمن» نوشتند:

«با مردم چه می‌کنید؟ کدام روزن را برای شنیدن صدای مردم باز گذاشته‌اید؟ کدام تجمع اعتراضیِ مردم را تاب آورده‌اید؟ کدام حزب و تشکیلاتی که بتواند بیانگر خواست‌های مردم باشد را باقی گذاشته‌اید؟ هم‌چنان برآنید تا با خشونت، مردم را از ابتدایی‌ترین حقوق انسانی و بدیهی‌ترین نیازهای شهروندی‌شان محروم کنید؟»

با این حال این پرسش مطرح است که آیا جوش و خروش جامعه در آثار هنری و ادبی در سال‌های گذشته نمودی داشته است؟ هنرمندان و نویسندگان و شاعران در این لحظه چه می‌توانند بکنند؟ آیا اصولاً وظیفه‌ای در برابر مردم دارند؟ رضا علامه‌زاده، فیلمساز و نویسنده سرشناس با اشاره به بیانیه «صدای آبان» هنرمندان می‌گوید اگر «همین صداها در جریان شورش مردمی به گوش طبقه متوسط جامعه می‌رسید شاید جنبش حاشیه‌نشینان تنها و بی‌یاور نمی‌ماند». علامه‌زاده یادآوری می‌کند:

«هنرمندان به یک وسیله پر قدرت انتقال اندیشه مسلح هستند. بنابراین از آنان انتظار می‌رود کمتر در انجام وظیفه اجتماعی‌شان کوتاهی کنند. این هم در وضعیت دیروز صادق است، هم در وضعیت کنونی، و هم فردا.»

گفت‌وگو با رضا علامه‌زاده را می‌خوانید:

رضا علامه‌زاده، سینماگر و نویسنده

حس هنری گاهی چیزهایی را می‌بیند که تحلیل سیاسی نمی‌بیند. آیا در حس هنری بازتاب یافته در آثار اخیر هنرمندان و نویسندگان ایرانی جوش و خروش جامعه بدانسان که در آبان ماه نمود بیرونی یافت، ادراک شده است؟

اول این را روشن کنم که پاسخ‌های من به این پرسش‌ها عمدتا در مورد سینماست نه تئاتر و ادبیات، چرا که تا جای ممکن سعی دارم فیلم‌های ساخته شده در ایران را بیابم و ببینم، یا دستکم در موردشان بخوانم. ولی دسترسی‌ام به آثار دیگر بسیار محدودتر است.

به پرسش اول شما بدون اشاره به ماشین سانسور رژیم نمی‌توان پاسخ داد. اما حالا پس از چهل سال تجربه‌ی اختاپوس سانسور اسلامی، نوشتن از عرصه‌ی وسیع سانسور که از نطفه بستن یک ایده در ذهن فیلمنامه‌نویس آغاز شده (خودسانسوری) ، و در تمام طول مراحل ساخت فیلم ادامه یافته، و حتی پس از گرفتن پروانه نمایش هم پایان نمی‌گیرد، نوعی وقت تلف کردن است. باید پذیرفت که اصلی‌ترین مسئول نازل بودن سطح انعکاس جوش و خروش جامعه در آثار سینمائی همین سانسور افسارگسیخته است. با این‌همه برخی از سینماگران ما در حد ممکن به زندگی مردم عادی و مشکلاتشان پرداخته‌اند. ولی این به معنای بازتاب قابل لمس جوش و خروش جامعه نبوده است چرا که تب و تاب اجتماعی حتی اگر اختاپوس سانسور در میان نباشد به این سرعت به آثار هنری راه نمی‌یابد و نیاز به زمان برای ته‌نشست آن در ذهن هنرمند نیز دارد.

کانون‌های اعتراضات پراکنده و در بسیاری مواقع در حاشیه بود. آیا زندگی حاشیه‌نشینان و مشکلات آن‌ها در ادبیات و هنر و سینما نمود و جلوه‌ای داشته؟

 تا آنجا که من دنبال کرده‌ام زندگی حاشیه‌نشینان در بسیاری از فیلم‌ها – اگر نه در مرکز که در متن داستان‌های فیلم شده – آمده است. نکته اما این‌جاست که آنان تنها به‌عنوان سوژه سینمائی مورد توجه فیلمساران ما هستند نه به‌عنوان انسان‌هائی واقعی که در بیرون از سینما نیز بتوان با آنان همدردی کرد. این است که در طول روزهای خونین شورش مردمی و سرریز گلوله و تهمت از سوی حکومتیان، کمترین واکنشی از هنرمندان سینمائی ندیدیم (یکی دو توئیت از یکی دو فیلمساز را استثناء می‌کنم).

خوشبختانه پس از روشن شدن نسبی ابعاد فاجعه صدای اعتراض هنرمندان به وجه شايسته و بى‌سابقه‌اى بلند شد كه در بيانيه‌ى موسوم به صداى آبان انتشار يافت. اين بيانيه چه در صراحتِ زبان، و چه در گستردگی امضاءكنندگان، استثنائى است. اگر همین صداها در جریان شورش مردمی به گوش طبقه متوسط جامعه می‌رسید شاید جنبش حاشیه‌نشینان این‌گونه تنها و بی‌یاور نمی‌ماند.

اعتراضات اخیر آیا در وضعیت فرهنگی ما اثری خواهد گذاشت؟ (توجه به حاشیه‌نشین‌ها برای مثال یا تغییر درونمایه آثار و تغییر شکل بیان و زبان و غیره)

بی‌شک جواب به این پرسش مثبت اما زمان و چگونگی رخ داد آن نامعلوم است. شاعر وارسته‌ی ما اسمائیل خوئی در گفتگوی کوتاهی که با او در فیلم مستند “شب بعد از انقلاب” داشتم، آنجا که به تفاوت سانسور کتاب در دو رژیم شاه و شیخ می‌پردازد به نکته ظریفی اشاره می‌کند که در طول نزدیک به سه دهه که از ساختن این فیلم می‌گذرد بارها و بارها به ذهنم آمده است. او می‌گوید: “ما به زبان نماد با مردم سخن می‌گفتیم برای این‌که فرضمان بر این بود که عوامل سانسور (در رژیم شاه)، این نمادها را در نمی‌یابند اما مردم این نمادها را در می‌یابند. بخشی از این مردم کی بودند؟ همان کسانی که اکنون دست‌اندرکاران سانسور هستند. برای اینان دست زبان ما روست!”

در طول این چهار دهه هنوز زبانی که بتواند سانسور اسلامی را دور بزند و به مردم برسد پدید نیامده، نه در ترانه‌سرائی، نه در ادبیات، و نه به طریق اولی، در سینما.

در وضعیت کنونی به نظر شما وظیفه نویسندگان و هنرمندان چیست؟

من همیشه گفته‌ام هنرمند قبل از اینکه هنرمند باشد یک انسان است و همچون هر انسانی نسبت به جامعه وظائفی دارد. اما چون هنرمندان به یک وسیله پر قدرت انتقال اندیشه مسلح هستند از آنان انتظار می‌رود کمتر در انجام وظیفه اجتماعی‌شان کوتاهی کنند.

و این هم در وضعیت دیروز صادق است، هم در وضعیت کنونی، و هم فردا.

بیشتر بخوانید: