محمد عبدی- سی و پنجمین فیلم از مجموعه سینمای جهان در صد فریم را اختصاص دادم به یکی از کلاسیکهای سینمای فرانسه: «ژول و ژیم» از فیلمساز شیدای سینما، فرانسوا تروفو. مضمون پیچیده فیلم درباره مفهوم عشق، احساسات، رفاقت و حسادت است که در سایه یک داستان به غایت ساده شکل میگیرد و به تروفو فرصت میدهد بیمحابا و بدون در نظر گرفتن محذورات، به یکی از مهمترین دغدغههای انسانی بپردازد و فیلم جسور و متفاوتی را به تاریخ سینما هدیه کند که از حیث مضمون و پرداخت در سینمایش نظیری ندارد.
ژول و ژیم (Jules and Jim)
کارگردان: فرانسوا تروفو- فیلمنامه: تروفو و ژان گروئو- موسیقی: ژرژ دولرو- فیلمبردار: رائول کوتار- بازیگران: ژان مورو، اسکار ورنر، هنری سر- محصول ۱۹۶۲، فرانسه- ۱۰۵ دقیقه.
طی سالهای پیش از جنگ اول جهانی، ژول نویسنده خجالتی جوانی است که با ژیم، نویسنده جوان دیگری که در ارتباط با زنها موفقتر است، آشنا میشود و دوستی عمیقی بین آنها شکل میگیرد و علاقهشان را به هنر با هم قسمت میکنند.
آنها به دختر متفاوتی به نام کاترین برمی خورند. ژول از ژیم میخواهد که کنار بکشد تا عشق او به کاترین به ثمر برسد. ژول برای ازدواج با کاترین به اتریش بازمیگردد و چند روز بعد جنگ آغاز میشود، در حالی که ژول و ژیم مجبورند در دو جبهه مخالف هم برای کشورشان بجنگند. پس از جنگ ژیم به دیدار آنها میآید….
فرانسوا تروفو
فرانسوا تروفو
متولد ۱۹۳۲ در فرانسه از پدری ناشناس. متوفی ۱۹۸۴. زندگی با مادربزرگ تا دهسالگی و علاقه به کتاب و موسیقی از طریق او. تماشای اولین فیلم در هشتسالگی و آغاز عشق به سینما. فرار کردن از مدرسه و رفتن به سینما. تکلیف کردن تماشای روزی سه فیلم و خواندن هفتهای سه کتاب برای خودش. آشنایی با آندره بازن، منتقد معروف و تأثیر بهسزای او در زندگیاش. فرار کردن از سربازی و نجات یافتن او از زندان توسط بازن و دادن کار به او در مجله تازهتأسیس «کایه دو سینما». نوشتن نقدهای جنجالی برای کایه دو سینما. اولین فیلم کوتاه در سال ۱۹۵۵ و اولین فیلم بلند در سال ۱۹۵۹.
منتقد و فیلمساز عاشق و شیدای سینما. دیوانه آلفرد هیچکاک و ژان رنوار و ساخت فیلم در هر دو سبک. نقش مؤثر در شناسایی و کشف فیلمسازان آمریکایی و شکلگیری تئوری مؤلف و موج نوی سینمای فرانسه.
تحلیل
وصیتنامه زودهنگام فیلمساز درباره سرکشی و قدرت زن از فرانسوا تروفویی که تمام عمر، زنان و سینما را عاشقانه دوست داشت و اینجا در ژول و ژیم داستان عشق دیوانهوارش را به هر دوی آنها برای ما روایت میکند؛ فیلمی به شدت پیچیده با لایههای مختلف که قدرت فیلمسازی تروفو را در اوج به نمایش میگذارد؛ همینطور دغدغههای روشنفکرانهای که اینجا به بهترین نحو با تماشاگر قسمت میشوند.
بیآنکه شاید ضرورت خاصی داشته باشد، وقایع فیلم در دوره پیش از جنگ اول جهانی آغاز میشود و کمی بعدتر به پایان میرسد و این شاید تنها فرصتی است برای تروفو به ادای دین به سینمای صامت. فضای حاکم بر فیلم، دوره سینمای صامت را بهخاطر میآورد و سبک و شیوه پرداخت برخی صحنهها عملاً تکراری است از فیلمهای کلاسیک سینمای صامت و اصلاً وجود راوی بر روی صحنهها هم راوی میاننویسهای فیلمهای صامت را به یاد میآورد که گفتار و رفتار شخصیتها را توضیح میدهند. در دو صحنه متفاوت، تصویر شخصیتها به هنگام حرف زدن ثابت میشود که در واقع ادای دین روشنی است به عکاسی به عنوان مادر سینمای صامت.
«ژول و ژیم» ساخته فرانسوا تروفو، کندوکاوی روانشناختی در شخصیت یک زن
اما مضمون پیچیده فیلم درباره مفهوم عشق، احساسات، رفاقت و حسادت است که در سایه یک داستان به غایت ساده شکل میگیرد و به تروفو فرصت میدهد بیمحابا و بدون در نظر گرفتن محذورات به یکی از مهمترین دغدغههای انسانی بپردازد و فیلم جسور و متفاوتی را به تاریخ سینما هدیه کند که از حیث مضمون و پرداخت در سینمایش نظیری ندارد.
فیلم از ابتدا سؤال طرح میکند و مفاهیم ثتبیتشده درباره رابطه و عشق را به چالش میکشد. رابطه دو دوست که بسیار به هم نزدیکاند دستمایه اصلی قرار میگیرد تا احساسات آنها نسبت به یک زن – و نسبت به خودشان و همینطور نسبت به یکدیگر واکاوی شود. ابتدا همه چیز عادی بهنظر میرسد و عشق ژول به کاترین ثمر میدهد. اما فیلم در واقع از قبال دنیای این دو مرد، یک زن به غایت پیچیده را روایت میکند که برخلاف دو زن دیگری که در فیلم میبینیم- یکی معشوق ژیم که مطیع و سربه راه و فاقد شخصیت مؤثر بهنظر میرسد و دیگری دختری که در ابتدای فیلم با ژول همخوابه میشود و تنها به دنبال سکس و ثروت است- نه تشکیل خانواده ارضایش میکند و نه ارتباط داشتن با مردهای مختلف. روایت ژول و ژیم از او دختری است که چندان زیبا نیست، اما به معنی مطلق «زن» است. در واقع کاترین سمبلی از تفکرات مردانه هر دوی آنهاست که شکلی عینی مییابد و به صورت زنی که گسستن از او ناممکن به نظر میرسد، هر دو را به کام خود میکشد.
از این رو کاترین، فانتزی- یا شاید تصویر سینمایی- دو شخصیت اصلی از زن است که مرز واقعیت و خیال آنها را در هم میشکند و به فیلمساز فرصت میدهد با دیدی فرویدی جهان درونی شخصیتهایش را واکاوی کند.
در واقع مسأله زن و مرد به یکی از مسائل اصلی فیلم بدل میشود. در داستانی که ژیم درباره خودشان نوشته، اشاره به نزدیکی زیاد خودش با ژول میکند و اشاره دارد که به گمان برخی «آنها همجنسگرا هستند.» اولین باری که کاترین با ژول و ژیم به تفریح میپردازد، با ظاهر مردانه است تا آنجا که مردی در خیابان او را بارها «آقا» خطاب میکند. در این صحنه از سویی شخصیت کاترین به عنوان شخصیتی متضاد با ظواهر کلیشهای زنانه معرفی میشود و از سویی به مسأله اصلی فیلم یعنی زن/ مرد و مرز بین آنها اشاره دارد که این بیشتر مؤکد میشود در صحنهای که ژول و ژیم درباره مونث و مذکر بودن اشیاء در زبان فرانسه حرف میزنند و ژول اشاره میکند که چطور برخی اشیاء در زبان فرانسه مذکر هستند اما همان اشیاء در زبان آلمانی مؤنث محسوب میشوند (یا بر عکس) و در واقع مرز ظریف بین آنها را میشکند و در آخرین جملات این دیالوگ از «زندگی» ستایش میکند که در زبان آلمانی کلمهای خنثی است؛ نه زن و نه مرد.
در همین زمینه:
سینمای جهان در صد فریم از محمد عبدی در زمانه