لیدا حسینینژاد – فیسبوک یکی از شبکههای اجتماعی است که هرازچندگاه میزبان حرکتهای جمعی است؛ از حرکتهای فرهنگی گرفته تا اجتماعی و سیاسی.
یکی از تازهترین حرکتها مخالفت با حجاب اجباری برای زنان در ایران است. گروه «دانشجویان و دانشآموختگان لیبرال دانشگاههای ایران» در اعتراض به حجاب اجباری، کمپین «نه به حجاب اجباری» را راهاندازی کردهاند که برای پیوستن به این کمپین، کاربران باید عکس خود را برای آنها ارسال کنند. گاهی هم پیام کوتاهی همراه با عکسشان برای این صفحه میفرستند.
در کنار این کمپین، صفحه فیسبوکی «برابری زن و مرد» که خواهان برابری حقوق انسانها فارغ از هر جنسیتی است و به قوانین تبعیضآمیز اعتراض میکند، حرکت دیگری را شروع کرده است. این صفحه با دادن یک فراخوان، شروع به گردآوری خاطرات زنان از ۳۴ سال پوشش اجباری کرده است.
«من و پوشش آزادم، نه به اجبار»، عنوان این فراخوان است تا هرکسی از تجربه و خاطراتش از پوشش اجباری در عرصه عمومی بنویسد.
از کسانی که تا به حال در نوشتن این خاطرات شرکت کردهاند، به نامهای آشنای مسیح علینژاد، فریبا داوودی مهاجر و آسیه باکری، دختر شهید باکری برمیخوریم. گرداننده این صفحه فیسبوکی و گردآورنده این خاطرات، «محسن فرشیدی»، دانشجوی ایرانی مقیم آلمان و فعال حقوق زنان است. با او درباره انگیزه راهاندازی این صفحه گفتوگویی کردهایم.
محسن فرشیدی: صفحه برابری زن و مرد، تقریباً حدود سه سال است که شروع به فعالیت کرده است. کارش را هم با دستنوشتههای شخصی آغاز کرد. ابتدا سعی بر این بود که با توجه به استقبال خیلی خوبی که از شبکههای اجتماعی مثل فیسبوک صورت گرفته، محیطی مستقل برای صدای زنان ایجاد کند.
آغاز این حرکت با همان اتفاقهایی بود که بعد از انتخابات سال ۸۸ در تهران افتاد و در واقع، من یکسری از دستنوشتههای شخصیام را در وبلاگم مینوشتم و زمانی بود که خیلی از وبلاگنویسها با توجه به ظرفیت خیلی خوب شبکههای اجتماعی، کوچی به سوی آنها داشتند. از همان روز اول، تمام سعیام بر این بود که این صفحه بتواند صدای زنان باشد، فارغ از اینکه چه تغییراتی بخواهد در حاکمیت صورت بگیرد.
آغاز صفحه «برابری زن و مرد» به این شکل بود و بعد از گذشت چندماه (نزدیک یک سال)، استقبال از این صفحه روز به روز بیشتر شد و فضایی در فیسبوک شکل گرفت که توانست صدای زنان باشد.
گفتی که از وبلاگت به این صفحه فیسبوکی کوچ کردی. ممکن است اسم وبلاگت را هم بدانیم؟
صفحه فیسبوکی «برابری زن و مرد» با دادن یک فراخوان، شروع به گردآوری خاطرات زنان از ۳۴ سال پوشش اجباری کرده است. «من و پوشش آزادم، نه به اجبار»، عنوان این فراخوان است تا هر کسی از تجربه و خاطراتش از پوشش اجباری در عرصه عمومی بنویسد.
اسم وبلاگ من «برابراندیش» بود و به این دلیل شکل گرفت که در خیابانهای تهران میدیدم که در تغییراتی که امکان دارد صورت بگیرد، زنان در صف اول مبارزه هستند و همیشه این ترس وجود دارد که فارغ از اینکه چه تغییراتی در حاکمیت صورت میگیرد، ممکن است مجدداً صدای مطالبات زنان شنیده نشود. در واقع مطالبات بخش بسیار بزرگی یا حتی نصف جامعه ما که در بسیاری از تغییرات اجتماعی نقش اول را داشتهاند، همیشه بعد از هر تغییری که صورت گرفته، شنیده نشده است.
این مسئله فقط به سی و چند سال اخیر برنمیگردد. از مشروطه به این سو هم که نگاه کنیم، میبینیم همواره در تغییراتی که در سیستم حاکمیت صورت گرفته، صدای مطالبات زنان، آنچنان که باید شنیده نشده است. این وبلاگ از روز اول در این زمینهها مینوشت و بعد از اتفاقات انتخابات، با صفحه «برابری زن و مرد» به فضای مجازی فیسبوک آمد.
هیچ آماری دارید که چند درصد از کسانی که در صفحه برابری زن و مرد عضویت دارند یا در بحثها شرکت میکنند، زن هستند و چه درصدی مرد؟
در همین هفته، تعداد اعضای صفحه به بیش از ۱۴۰هزار نفر رسید. آماری را در صفحه منتشر کردیم که برای خود ما هم خیلی جالب بود و نشان میدهد که بیش از ۱۰۰هزار نفر از اعضا را افراد داخل ایران تشکیل میدهند و یک مورد مهم دیگری هم که وجود داشت، این بود که نزدیک به ۴۲درصد اعضا را مردان تشکیل میدهند. با توجه به تفکر مردسالارانهای که در ایران وجود دارد، این موضوع خیلی جالبی است.
از آمارهای دیگری که میتوانم بدهم، میانگین سنیای است که در صفحه وجود دارد؛ میانگین سنی بین ۱۸ تا ۳۴ سال، حدود ۴۵درصد اعضای صفحه را تشکیل میدهند.
پس حداقل در این صفحه، به نوعی به برابری زن و مرد نزدیک شده ایم؟
تمام هدف این است که ما به جایی برسیم که از این تفکیک جنسیتی، حتی در گفتار روزانهمان هم خیلی کمتر استفاده کنیم، اما فکر میکنم هنوز تا آنجا خیلی فاصله داریم. البته باید تاکید کنم که ۴۲درصد اعضایی که به حقوق برابر زن و مرد آری گفتهاند را مردان تشکیل میدهند و امیدواریم این تعداد روز به روز بیشتر بشود.
چند وقتی است که در صفحات فیسبوک و شبکههای اجتماعی، کمپینهای مختلفی در مخالفت با حجاب اجباری راه افتاده است. یکی از کارهایی که در صفحه «برابری زن با مرد» صورت میگیرد، بخشی است که برای خاطرهنویسی در نظر گرفته شده است و زنان خاطراتشان را از پوشش اجباری در ۳۴ سال گذشته مینویسند. هدف شما از ایجاد چنین بخشی در این صفحه چیست؟
در ارتباط با طرح خاطرهنویسی، اول باید مقدمه کوتاهی بگویم که به چه صورت آغاز شد. این از اهداف بلندمدت صفحه برابری زن و مرد بود و سعی بر این بود که این کار، حالت کمپین نداشته باشد، یعنی نخواهد کار زودگذری را انجام بدهد. الان هم به صورت آگاهانه، خاطرات به کندی در صفحه منتشر میشود. با توجه به اینکه تعداد خیلی زیادی خاطره آماده وجود دارد، تمام سعی ما بر این است که این کار خیلی سرعت نگیرد که به سبک خیلی از کمپینها یک تأثیر مقطعی بگذارد و فراموش بشود.
خاطرات به کندی در صفحه منتشر میشود. با توجه به اینکه تعداد خیلی زیادی خاطره آماده وجود دارد، تمام سعی ما بر این است که این کار خیلی سرعت نگیرد که به سبک خیلی از کمپینها یک تأثیر مقطعی بگذارد و فراموش بشود.
در ارتباط با شروع این طرح، من در حال گفتوگو با یکی از دوستان خوبم، خانم علینژاد بودم و در واقع جرقه اولیه شکلگیری این فصل در آنجا صورت گرفت و بعد هم کارهای دیگرش با کمک دوستانم، خیلی سریع انجام شد؛ مثل کارهای گرافیکی و متن فراخوانی که آماده شد و در واقع صفحه این کار را جلو برد.
از چند زاویه اما میتوان به این موضوع نگاه کرد؛ بحثی که برای خود من بسیار اهمیت دارد، ثبت تاریخ شفاهی حجاب از زبان خود زنان و دریچه دید خودشان است و در ارتباط با پدیده پوشش اجباری، فارغ از تأثیری که میتواند بگذارد، این ثبت از اهمیت زیادی برخوردار است و میتواند منبع دست اولی برای محققان در این زمینه باشد.
مورد بعدی که میتوانم به آن اشاره کنم، این است که برای بسیاری از مردان ما و آن جامعه مردسالاری که بیشتر در ایران و حتی میان ایرانیان خارج از کشور وجود دارد، این زمینه باید پررنگ بماند تا بدانند پوشش اجباری مسئلهای نیست که برای زنان خیلی نهادینه شده و به صورت عادت درآمده باشد، بلکه یکی از دغدغههای روزمره آنهاست. هدف من این است که مردان با خواندن این نوشتهها بتوانند به این نکته برسند که این موضوع، موضوعی نیست که برای زنان به صورت یک عادت روزمره درآمده باشد و همچنان یک دغدغه بزرگ برای مطالبات زنان است.
همچنین اهمیت این موضوع در احترام به پوشش افراد است. ما خاطراتی هم داشتهایم که زنان در این مورد نوشتهاند که پوششی را به اختیار برگزیدهاند و باز هم مورد تحقیر خود زنان قرار گرفتهاند. حتی این مورد خارج از ایران هم وجود داشته که زنی با اختیار خودش خواسته پوششی را داشته باشد و جامعه ایرانیان متمرکز در آنجا این مسئله را قبول نکرده است.
هدف ما بیشتر این است که مردان و زنان را از روی پوشش آنها مورد قضاوت قرار ندهیم و بتوانیم به جایی برسیم که این اختیار و آزادی برای هر شخصی وجود داشته باشد که پوشش خود را برگزیند.
فکر میکنید، این ثبت تاریخیای که از آن صحبت میکنید، چه کمکی میتواند به زنانی کند که با حجاب اجباری مخالف هستند؟
در این رابطه باید مقداری به گذشته برگردیم و اینکه از زمان مشروطه به این سو، ما نوشتههای کمی از خود زنان داشتهایم که اتفاقهای روزمره و تبعیضهایی را که در حق آنها روا داشته شده و پوشش اجباری یکی از آنهاست، در آن به ثبت رسیده باشد.
از زمان مشروطه به این سو، ما نوشتههای کمی از خود زنان داشتهایم که اتفاقهای روزمره و تبعیضهایی را که در حق آنها روا داشته شده و پوشش اجباری یکی از آنهاست، در آن به ثبت رسیده باشد. من فکر میکنم ثبت چنین تاریخی از دید خود زنان، بتواند برای آینده خیلی امیدوارکننده باشد تا چنین اتفاقهایی در آینده نزدیک دیگر رخ ندهد.
من فکر میکنم ثبت چنین تاریخی از دید خود زنان، بتواند برای آینده خیلی امیدوارکننده باشد تا چنین اتفاقهایی در آینده نزدیک دیگر رخ ندهد؛ با توجه به این ثبت تاریخیای که از دید و زاویه نگاه خود زنان صورت میگیرد.
یکی از اهدافی هم که وجود دارد، این است که ما کار را فقط به پوشش زنان محدود نکنیم. ما از خیلی تبعیضهای دیگر هم صحبت میکنیم و بیشتر سمت را میبریم به سوی حقوق برابر که در آن زمینه هم باید صحبت کنیم.
نگرانیای که الان وجود دارد، این است که در بسیاری از کمپینهایی که در این زمینه راه افتاده، مردانی این کمپینها را به جلو میبرند که وقتی از حقوق برابر صحبت میکنید، میبینید تمایل زیادی نسبت به آن از خود نشان نمیدهند. یعنی مطالبات زنان را صرفاً در پوشش اختیاری خلاصه میکنند و تضمینی وجود ندارد که اگر از همین فردا اعلام بشود که پوشش اختیاری برای زنان وجود دارد، باز خیلی از مردان و حتی زنانی که از این موضوع حمایت میکنند، در زمینههای دیگر این حمایت را ادامه بدهند؛ در موضوعاتی مثل حق طلاق، حق سرپرستی فرزندان، حق قاضی شدن و…
من معتقدم در کنار پوشش اجباری باید به این مسائل هم پرداخت و آن را بارها طرح و به بحث گذاشت که اینطور تصور نشود که دغدغه زنان تنها پوشش اختیاری است. در واقع، پوشش اختیاری را ما باید یکی از مطالبات زنان در طول تاریخ در نظر بگیریم.
از صحبتهای شما اینطور به نظر میرسد که به کمپینهای دیگر چندان خوشبین نیستید و به آن کمپینها و یا کارکرد آنها تا حدی انتقاد دارید. آیا تلاشی هم کردهاید که آنها را با خودتان همسو کنید و یا روی این کمپینها تأثیر بگذارید؟
من در درجه اول خیلی به این موضوع خوشبین هستم که این صدا خیلی فراتر برود. یعنی هرچه تعداد این کمپینها بیشتر باشد، باعث خوشحالی من میشود و صفحه برابری همیشه جزو اولین نفرهایی بوده که برای صفحههای فعال در این زمینه، چه در فیسبوک و چه در صفحات وبلاگی، پیامهایی فرستاده و از صدای مطالبات زنان نوشته و از آنها حمایت کرده است.
با توجه به تاریخ مبارزاتی زنان اما، این دلنگرانی وجود دارد که وقتی روی یک موضوع دست گذاشته میشود، به موضوعات و دیگر مطالبات زنان نگاه نشود. من به عنوان کسی که صفحه برابری را به جلو میبرد، تلاش کردهام با دوستان دیگر ارتباط داشته باشم و از آنها بخواهم در کنار این مطالبات زنان، موضوعات دیگر را هم مد نظر قرار بدهند که در واقع خیلی اهمیت دارد. شما اگر در جامعهای باشید که آزادی انتخاب در پوشش وجود داشته باشد، اما وقتی وارد دادگاهی میشوید با دیدن یک قاضی زن، بلافاصله و بی دلیل احساس بدبینی کنید، به نظر من، تلاشی که برای پوشش اختیاری زنان صورت گرفته، هیچ فایدهای نداشته است.
با توجه به اینکه مجموعهای از خاطرات در زمینهی حجاب اجباری را گردآوری میکنید و در نهایت قرار است این خاطرات ثبت تاریخی بشود، آیا تا به حال، از سوی کسانی که در این زمینه تحقیق میکنند، با شما تماسی گرفته شده است که از این مجموعه استفاده کنند؟
هر حرکتی که در صفحه شروع میشود، اولین تلاش من، ارتباط با فعالان حوزه زنان است. یعنی من خودم خیلی مایلم که فعالان حوزه زنان در این کارها پیشرو باشند تا افراد و احزاب سیاسی دیگری که رنگ و بوی سیاسیشان به دغدغههای زنانهشان میچربد.
پوشش اجباری مسئلهای نیست که برای زنان خیلی نهادینه شده و به صورت عادت درآمده باشد، بلکه یکی از دغدغههای روزمره آنهاست. هدف من این است که مردان با خواندن این نوشتهها بتوانند به این نکته برسند که این موضوع، موضوعی نیست که برای زنان به صورت یک عادت روزمره درآمده باشد و همچنان یک دغدغه بزرگ در مطالبات زنان است.
در این زمینه، من با فعالان حقوق زنان تماسهایی داشتهام، اما میخواهم این کار بیشتر جلو برود. تاکنون ما حدود ۵۰ خاطره را ثبت کردهایم و تقریباً به همین اندازه هم آماده انتشار داریم و به مرور زمان تصمیم داریم مجموعه آن را در کتابی ثبت کنیم. قدم بعدیای که صورت خواهد گرفت، این است که این خاطرات را ترجمه کنیم. خیلی از افراد به ما پیشنهاد دادهاند که این متنها را داوطلبانه ترجمه کنند که این صدا فقط درون ایران نباشد و جوامع دیگر هم بتوانند آنها را بخوانند و از ظلمی که در این مدت در حق زنان صورت گرفته است، آگاه بشوند.
بنابراین این در اهداف صفحه وجود دارد که کارها را به شکل مکتوب انتشار بدهد. البته تا الان به صورت رسمی پیشنهادی نداشتهایم، اما خیلی خوشبین هستیم که در آینده بتوانیم این کار را انجام بدهیم.
تصمیم دارم این طرح را به مرور زمان تکمیل کنم، یعنی به عنوان یک طرح مکمل، صدای مردان هم در این کارها شنیده شود. در فراخوانی که دادهایم، تا به امروز فقط صدای زنان منعکس بوده است و آنها خاطراتشان را برایمان نوشتهاند. اما حدود ۱۰ خاطره از مردان داشتهایم که سعی میکنیم آن را به عنوان طرح مکمل در کنار نوشتههای زنان منتشر کنیم و همچنین تاکیدی داشته باشیم به حقوق برابر، فارغ از مسئله پوشش.
اگر کسی بخواهد در این حرکت شرکت کند و خاطرهاش را برای شما بفرستد، چه باید بکند؟ آیا شما شرایط خاصی را برای این کار در نظر گرفتهاید؟
در این طرح، هیچکسی انتخاب نمیشود. هر شخصی میتواند در آن شرکت داشته باشد. صفحه برای آنها قابی را درست میکند که در این قاب، دو قاب دیگر وجود دارد که افراد میتوانند با ارسال دو عکس و یک نوشته، در این طرح مشارکت داشته باشند. گاهی این دو تصویر میتواند اینقدر به هم نزدیک باشد که یکی باشد یا میتواند فاصله زیادی را به واسطه تحمیل اجتماع نشان بدهد و با نوشتن خاطره از این پوشش آزاد و یا اجباری که در پذیرش آن داشته است در این طرح مشارکت کند. در واقع افراد انتخاب نمیشوند و خود اشخاص هستند که خاطراتشان را برای ما ارسال میکنند.