روجا فضائلی، مریم حسین‌خواه – فمینیسم اسلامی و میزان اهمیت آن ازجمله موضوعات بحث‌برانگیز در جنبش زنان ایران است که نظرات متفاوتی پیرامون آن وجود دارد.
 
 ناهید توسلی، متولد ۱۳۲۴ در مقطع دکترا در رشته “فرهنگ و زبان‌های باستانی” فارغ‎التحصیل شده و از سال ۱۳۷۹ صاحب‌امتیازی و مدیرمسئولی نشریه “نافه” را برعهده دارد. وی در حوزه زنان نیز به بررسی مسائل اسطوره‌ای و تاریخی و نیز بررسی و بازخوانی هرمنوتیک متون مقدس پرداخته و علاوه بر آن در گروه مادران صلح فعالیت می‌کند و یکی از حامیان اولیه کمپین یک میلیون امضا برای تغییر قوانین است.
ناهید توسلی عقیده دارد که در گونه‌ای خوانش از دین، دیه‌ و ارث زنان، نصف دیه و ارث مردان است، زنان حق طلاق ندارند و باید در زندگی با شوهرانشان پذیرای حضور سه زن دیگر و حتی بیشتر در سر سفره‌شان باشند، اما این تفسیر و تاویل مردانه متن قرآن است در خوانش و تفسیر و تاویل آن هیچ زنی، هنوز حرفی نزده و نظری ارائه نکرده است.
 
این گفت‌وگو یکی از سلسله گفت‌وگو‌‌هایی است که با شماری از فعالان حقوق زنان و صاحبنظران این حوزه درباره “فمینیسم و اسلام” انجام شده است.
 
شما مقالات و تحقیقات متعددی درباره رابطه با فمینیسم و اسلام دارید. با توجه به اینکه رشته تحصیلی و کار شما به صورت تخصصی در حوزه ادبیات است،چطور شد به این موضوع علاقهمند شدید؟
 
ناهید توسلی – از زمانی که خودم را بهعنوان “زن”، یعنی موجودی که متفاوت از مرد در جامعه شناخته و پذیرفته می‌شود شناختم و به همین دلیل نتوانستم به بسیاری از خواسته‌هایم دست پیدا کنم و بسیاری از حقوق انسانی برابر خود با مردان را در این رابطه از دست دادم، دغدغه چرایی آن، ذهن من را به خود مشغول کرد.
 
آیا دینی که آیات امور مربوط به زنان و خانواده‌اش تنها از سوی مردان تفسیر و تاویل بشود می‌تواند به همه مشکلات و مسائل زنان و نیز خانواده که زن رکن اصلی و نیمی از آن محسوب می‌شود، پاسخ بدهد؟  
البته تحصیل در هفده سالگی در آمریکا، جایی که به ظاهر حقوق مدنی زن و مرد برابر تعریف می‌شد، این دغدغه را بیشتر در من برانگیخت که اینهمه تبعیض در جامعه ما برای چیست؟ گرچه، هنوز هم به برخی از آن شکل حقوق برابر و آزادی، که بیشتر “ولنگاری”اش میپندارم، به دلیل “اُبژگی” زن، که چه در غرب و چه در شرق وجود دارد، باور ندارم.
 
از آنجا که در روند تحقیق و بررسی تجربی و میدانی – و نه هنوز تئوریک تا آن زمان – ریشه بخش عظیمی از قوانین نابرابر و ناعادلانه انسانی میان زن و مرد در کشورم را قوانینی برگرفته از فقه شیعی یافتم که داعیه تفسیر و تاویل کتاب آسمانی مسلمانان، قرآن و همچنین سنت را داشت، و از آنجا که به دین موروثی‌ام پایبند و وفادار بودم، انگیزه تحقیق و بررسی “زن و حقوق انسانی”‌اش در اساطیر و متون دینی در من قوت گرفت و بیشترین کوششم را روی این پروژه فعال کردم.
 
پیوستن شما به جنبش زنان هم در همین مسیر بود؟
 
بله، در روند نوشتن مقالهها، مصاحبه‌ها و سخنرانی‌هایم، با دیگر فعالان زن در حوزه‌های مسائل زنان آشنا شدم. از آنجا که نگاه عدالتگرایانه (موحدانه) و نیز تکثرگرایانه‌ به انسان، جهان و مسائل اجتماعی دارم در کنشگری در حوزه حقوق عادلانه و برابریخواهانه انسانی زنان، با همه گروه‌های زنان در تعامل هستم. البته کار من بیشتر در حوزه زنان مسلمان ایران، بازخوانی متن کتاب مقدس اسلام، قرآن و نیز یاری گرفتن از کتاب‌های مقدس دیگر ادیان توحیدی سامی- آریایی و بررسی تطبیقی آن‌ها با اساطیر باستان متمرکز است و بر این باورم که نمی‌توان نسبت به باور‌ها، سنت‌ها، آئینها، مراسم و نیز تابوهای موجود فرهنگ سنتی یک جامعه که در طول هزاره‌ها شکل گرفته و درونی آنان شده است، بی‌تفاوت بود.
 
 با این توضیحات آیا خودتان را به صورت مشخص فمینیست تعریف می‌کنید؟
 
بله، اما، با تعریفی که خودم از فمینیسم می‌فهمم؛ یعنی کنشگری تئوریک و پراگماتیستی زنان و مردانی که با توجه به شراط جامعهشان، نسبت به حقوق ناعادلانه و نابرابر زنان ‌همان جامعه اعتراض دارند و برای از میان بردن دوگانهپنداری‌های حقوق انسانی دو جنس کوشش می‌کنند.
 
با این تعریف من خودم را یک فمینیست ایرانی مسلمان می‌دانم که با باور به وجود اعتقادات، سنت‌ها، تابو‌ها و شرایط فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، دینی، سنتی جامعه‌مان و تابوی‌های موجود در آن، به نظرم می‌رسد که باید حقوق حقه عادلانه و برابر انسانی زنان ایرانی مسلمان را در زیرمجموعه همه این ویژگی‌ها که تنها به ما، بهعنوان ایرانی و با اکثریت مسلمان تعلق دارد، به دست بیاوریم.
 
درباره اصطلاح “فمینیسم اسلامی” که در چند سال اخیر در ایران مطرح شده چه نظری دارید و فکر می‌کنید این اصطلاح تا چه اندازه در جامعه ایران کارکرد دارد و به چه معنایی به کار می‌رود؟
 
در ایران “فمینیسم” – بهطور جدی و پراگماتیستی – جز برای گروه به نسبت کوچکی که جزو روشنفکران، نخبگان و تحصیلکردگان هستند، در میان دیگر اقشار جامعه به ویژه زنان و مردان “غیر کلان شهرنشین”، نه درک می‌شود و نه جایی در فرهنگ امروز ایران دارد؛ چه بسا نسبت به آن جهت‌گیری منفی هم بشود. این مقوله از نظر علما، فقها و روحانیون هم از ریشه و اساس غربی و غیر اسلامی است.
 
“فمینیسم اسلامی”، از آنجا که مبتنی بر خوانش روزآمد متن قرآن و نیز سنت‌ها و روایات شیعی است، می تواند برای جامعه ایران بسیار کارآمد و مفید باشد، به شرط آن خوانش زنانه متن نیز در کنار خوانش مردانه آن دیده شود
بنابراین تفسیر و تاویل قرآن و حدیث و کاربرد اجتهاد پویا در رابطه با احقاق حقوق برابر و عادلانه زنان که بهزعم من در زیرمجموعه “فمینیسم اسلامی” میتواند تعریف شود، نه تنها از سوی همه زنان و مردان مسلمان نواندیش، فقها، عالمان دینی، روحانیون و نیز مسئولان هنوز پذیرفته نشده است، بلکه به شدت مطرود و غربی تلقی می‌شود. چرا که وقتی خود فمینیسم، جایی در محاسبات حقوقی-اجتماعی نداشته باشد دیگر نباید دنبال اسلامی و یا غیراسلامی‌اش باشیم. در میان مسئولان زن سنتی جامعه نیز، وضع به همین منوال است. زیرا بخش اعظمی از این زنان از نظر فکری بازتولیدکننده اندیشه‌ و گفتمان مردانه هستند.
 
شاید اینها در ذهن شما و نیز در ذهن خواننده به گونه‌ای متناقض بیاید، اما، اتفاقاً این‌‌ همان وضعیتی است که جامعه زنان ما در رابطه با احقاق حقوق عادلانه و برابر انسانی‌شان با آن روبه‌رو هستند.
 
در دینی که پیامبرش می‌گوید من از دنیای شما سه چیز را بیشتر دوست می‌دارم: نماز را، زن را و عطر را، میبینیم در گونه‌ای خوانش از کتاب دینی، همین پیامبر که برای برقراری عدالت میان انسان‌ها – که شمول آن، زن و مرد، تواماً هست – واز سوی خدا آمده و به زعم من دینی “گرم و زن/ مادر محورانه” است، زنان، دیه‌شان و ارثشان نصف دیه و ارث مردان است، حق طلاق ندارند و باید در زندگی با شوهرانشان پذیرای حضور سه زن دیگر در سر سفره‌شان باشند.
 
اگر صیغه یا متعه را هم در نظر بگیریم علاوه بر تحمل سه زن مشروع و موجه دیگر، به ظاهر حضورهر تعداد زن به عنوان متعه یا صیغه را نیز اگر میل شوهر اجازه دهد باید پذیرا باشند. چنین خوانشی، از متن دینی که توحید وعدالت از ارکان و اصول اولیه آن است، با همین اصول اولیه آن در تضاد است.
 
آن پارادوکسی که از آن سخن می‌گویم، “جان” و “روح” عادلانه متن همین کتاب دینی است که تنها با تفسیر و تاویل مردمحورانه و مرداندیش شناسانده شده و در خوانش و تفسیر و تاویل آن هیچ زنی، هنوز حرفی نزده و نظری ارائه نکرده است. اگر هم چندتایی – مانند امینه ودوود، فاطمه مرنیسی و… – اقدام به چنین خوانشی کرده‌اند، از سوی علما و فقها نه به بازی گرفته شده‌اند و نه وقعی به آن نهاده شده است.
 
آیا دینی که آیات امور مربوط به زنان و خانواده‌اش تنها از سوی مردان تفسیر و تاویل بشود می‌تواند به همه مشکلات و مسائل زنان و نیز خانواده که زن رکن اصلی و نیمی از آن محسوب می‌شود، پاسخ بدهد؟ باید پرسید چرا در دینی که مخاطبانش توده مردم و تاکیدش برمرد و زن، یکسان است که بی شک نشان از برابر و عادلانه انگاشتن حقوق انسانی هر دو جنس در آن دیده میشود، در طول تاریخ، تنها مردان اقدام به تفسیر و تاویل متن آن دین و به طور مشخص قرآن میکنند؟ از آن مهمتر و عجیبتر اینکه حتی در مورد مسائلی که یا به هردوجنس و یا تنها به جنس زن مربوط میشود، بازهم نه تنها با خوانش مردانه آن دین روبه‌رو هستیم، که حتی باید ملزم به پذیرش آن نیز باشیم.[1]
 
راه حلی هم برای این پارادوکس سراغ دارید؟
 
اگر واقعگرایانه به مسائل و مشکلات زنان مسلمان در ایران نگاه کنیم بی‌شک گزینه‌ای جز بازخوانی روزآمد آیات “درزمانی” (Diachronic)، بهویژه در سطح زنان طبقه متوسط غیرکلانشهری نداریم. این روش مسلماً اثرگذار‌تر خواهد بود. زیرا به دلیل باورعمیق دینی، سنتی، قومی و بومی بخش بزرگ و کلانی از جامعه ایران (و البته با گفتمانی در چارچوب همین فرهنگ و ادبیات)، برای ورود به حوزه آگاهی‌رسانی و تفهیم حقوق حقه انسانی آنان، گزینهای جز بهرهگیری از همین زبان و گفتمان و روزآمدکردن‌‌ آن نداریم.
 
“فمینیسم اسلامی”، از آنجا که – به زعم من – مبتنی بر خوانش روزآمد متن قرآن و نیز سنت‌ها و روایات شیعی است، می تواند برای جامعه ایران بسیار کارآمد و مفید باشد، به شرط آن خوانش زنانه متن نیز در کنار خوانش مردانه آن دیده شود.
 
به عبارتی دیگر اساساً خوانش و تفسیر و تاویل متن کتاب هر دینی باید خوانشی با “خرد و دانش و تجربه دوجنس” باشد. آنچه از “فمینیسم اسلامی”، به طورعام مفهوم می‌شود،‌‌ همان بازخوانی روزآمد آیات و روایاتی است که میتواند پاسخگوی زنان جوامع مسلمان باشد.
 
فمینیست‌های اسلامی برای تغییر قوانین نابرابر در دیگر کشورهای اسلامی، روی تفسیر قرآن و حدیث و کاربرد اجتهاد پویا تاکید دارند و در بسیاری از موارد خود زنان این تفسیر را بر عهده می‌گیرند. آیا در ایران هم، چنین روندی وجود دارد؟ اگر نه، فمینیست‌های اسلامی از چه روش‌هایی استفاده می‌کنند؟
 
تفسیر و تاویل قرآن و حدیث و کاربرد اجتهاد پویا در رابطه با احقاق حقوق برابر و عادلانه زنان، نه تنها از سوی زنان مسلمان نواندیش، بلکه حتی از سوی مردان فقیه و عالم و روحانیون نیز هنوز صورت عملی به خود نگرفته است.
 
زنان فرهیخته و آگاه و دانشمند در حوزه دین و اسلام میبایست بهطور بسیار جدی و مسئولانه نسبت به خوانش زن/ مادرانه خود از قرآن و به ویژه آیات مربوط به حقوق زنان – که باتوجه به فضای تاریخی/ جغرافیایی زمان وحی به پیامبر، بسیار بسیار مترقی هم بوده است – اقدام کنند. زیرا جامعهای که بافت اجتماعی‌اش متاثر از آموزههای قرآن است و این سدههاست که درونیشان شده، میبایست با ورود به خوانش روزآمد همین متن، مشکلات خود را حل کند.
 
امینه ودوود، فاطمه مرنیسی و دیگرانی تفسیر و تاویل خود راگفته‌ و در کتاب‌‌های‌شان نوشتهاند، اما می‌دانیم که نه تنها این تفاسیر از سوی عالمان و فقیهان ایرانی و شیعه تائید نشده بلکه با بسیاری از آنها نیز چه از سوی علما و فقهای اهل تسنن و چه اهل تشیع برخورد شده است
با توجه به اینکه تقریبا – اگر نگویم همه – اما اکثر قریب به اتفاق فمینیستهای اسلامی در جهان سنی‌مذهب هستند، بنابراین برای چنین تفسیر و تاویل‌هایی دست‌شان باز‌تر از دست زنان مسلمان شیعی است. گرچه برخی از آنان تفسیرهای خود از قرآن، احادیث و روایات را گفته و نوشته‌اند، اما در شیعه، با توجه به وجود روایت‌های بسیار، امکان تفسیر و تاویل، مشکل‌تر بهنظر می‌رسد.
 
در این مورد خانم امینه ودوود، خانم فاطمه مرنیسی و دیگرانی تفسیر و تاویل خود را گفته‌ و در کتاب‌‌های‌شان نوشتهاند، اما می‌دانیم که نه تنها این تفاسیر از سوی عالمان و فقیهان ایرانی و شیعه تائید نشده بلکه با بسیاری از آنها نیز چه از سوی علما و فقهای اهل تسنن و چه اهل تشیع برخورد شده است. این‌‌ همان کمبودی است که من، نه تنها در مورد امور مربوط به زنان، بلکه در مورد امور مربوط به دیگر مسائل مربوط به انسان‌ها نیز می‌بینم.
 
از آنجا که در ایران، فمینیسم اسلامی، به مفهوم علمی و عملی آن نداریم، بنابراین از روشی در این مورد نیز نمی‌توان صحبت کرد. خیلی راحت و بی‌رودربایستی باید بگویم که متاسفانه از سوی فعالان جنبش زنان، حتی طیف‌های نواندیش دینی و یا مذهبیِ سنتی بهطور جدی نسبت به بازخوانی و تفسیر و تاویل روزآمد قرآن و احادیث و روایات دینی اقدامی جدی صورت نگرفته است. بههرحال، اگر زنانی به نام مسلمان یا مسلمان نواندیش بخواهند از مقوله دین (اسلام) وارد کنشگری در حوزه زنان بشوند بی‌شک باید با قرائت و تفسیر و تاویل روزآمد آیات قرآن اقدام به این عمل کنند.
 
حال که بازخوانی دین از منظر زنان در ایران انجام نمی‌شود، فعالان حوزه زنان و بهویژه فعالان اسلامگرا تا چه حد برای پیشبرد اهداف‌شان و تحقق برابری به سراغ دین اعم از قرآن، حدیث و فتوای مراجع تقلید می‌روند؟ و آیا این روش تاکنون در بین فعالان جنبش زنان ایران کاربرد داشته است؟
 
ببینید، گرچه از سوی برخی کنشگران حوزه زنان مراجعاتی به علما و فقهای دین و مطرح کردن مواردی با آنان صورت گرفته اما به نظر می‌رسد دغدغه انجام چنین امری، آنهم بهطور جدی در آنان وجود نداشته است. زیرا این کنشگران در برهه‌هایی که نیازی برای مراجعه به علما بوده از نقطهنظر آنان بهره‌مند شده‌اند، اما اینکه برای پیشبرد اهداف‌شان و تحقق برابری، ورود به حوزه بازخوانی متون دینی و روزآمد کردن آن را در دستور کار خود قرار داده باشند، متاسفانه تاکنون هیچ مورد جدی‌ای دیده نشده است. از اینرو، در مورد موفق یا ناموفق بودن آن نیز نظری نمی‌توان ارائه کرد. ناگفته نماند که اینهم یکی از کمبودهایی است که بهنظر من باید حتماً در دستور کار کنشگران زن گنجانده شود.
 
در مورد فتاوای دینی نیز وضع به همین منوال است. در مواردی دیده شده که گروهی از فعالان جنبش زنان به علما و فقها رجوع کرده و مشکلات خود را در رابطه با مسائل زنان در دین با آنان در میان گذاشته‌اند، اما اگر فتوایی هم در موردی صادر شده باشد به دلیل عدم پیگیری و طرح آن برای تصویب در مجلس و تثبیت و انجام آن به عنوان ‌بندی از قانون، اقدامی صورت نگرفته است. بنابراین در عمل امکان اعمال آن نیز وجود نداشته است.
 
پانویس:
[1] برای اطلاع بیشتر میتوانید به مقاله  بخش اول و دوم “فمینیسم اسلامی” در فیس بوک مدرسه فمینیستی مراجعه کنید.