شهرنوش پارسیپور – در ششخطى هوآن – پراکندگى [فروپاشى] آب در مقام دومین پسر، و چوب و باد، در معناى دختر بزرگ خانواده آسمانى در کنار یکدیگر قرار گرفتهاند. باد مىوزد و آب را به جنبش درمىآورد.
این حرکت را چینیان تفسیر کردهاند که در اینجا به معناى این تفسیر توجه مىکنیم:
سهخطى بالائى سون آرام، باد
سهخطى پائین کا ان وحشتناک، آب
باد در روى آب وزیده آن را از هم پراکنده و افشان کرده، کف و بخار تولید مىکند. معناى این حرکت این است که هنگامى که نیروى حیاتى در انسان افت مىکند (به معناى خطرى که در سهخطى پائینى قابل مشاهده است) آرامش و باد به میدان آمده و این را مىشکند و خطر را رفع مىکند.
داورى
پراکندگى. موفقیت.
شاه به معبد خود نزدیک مىشود.
عبور شخص از آب بزرگ مطلوب است.
پشتکار مطلوب است.
متن این ششخطى شبیه به تسوئى، گردهمایى (ششخطى شماره ۴۵) است. در آن ششخطى، موضوع به هم برآوردن عناصرىست که جدا شدهاند، همانند آب که در دریاچه روى زمین ذخیره مىشود. اینجا موضوع پراکندگى و فروپاشى خودخواهى تفرقهانداز است. پراکندگى در اینجا راهبر به گردهمایى است. این شرحدهنده شباهت دو ششخطىست.
تنها انسانى که آزاد است از خودخواهىها و ملاحظات پنهانی و بر عدالت و ثبات قدم کوشایى دارد، قادر است خشونت خودخواهى را از میان بردارد.
نیروهاى مذهبى براى غلبه بر خودخواهى که اسباب جدایى مردم است مورد نیازند. جشن هاى عمومى قربانى هاى بزرگ و برگزارى مراسم شعائر مقدس که توأماً معناى ارتباطات درونى و همبندى اجتماعى خانواده و دولت بود ابزارى بود که فرمانروایان بزرگ براى متحد کردن مردم به کار مىگرفتند. موسیقى مقدس و شکوه مراسم ایجادکننده احساساتى قوى بود که تمام قلبها را به یکدیگر متصل کرده و بیدارکننده آگاهى درباره اصل مشترک موجودات بود. به این طریق عدم اتحاد از میان مىرفت و انعطافناپذیرى از میان برمىخاست. معناى ضمنى دیگر براى همین منظور همکارى کردن در تعهدات بزرگىست که جهتى متعالى به اراده مردم مىدهد؛ در تمرکز عمومى بر این هدف تمامى موانع از میان مىرود، چنانکه وقتى یک قایق از نهر بزرگ عبور مىکند، تمامى پاروها در یک جهت حرکت مىکنند.
اما تنها انسانى که آزاد است از خودخواهىها و ملاحظات پنهانی و بر عدالت و ثبات قدم کوشایى دارد، قادر است خشونت خودخواهى را از میان بردارد.
انگاره
باد روى آب مىوزد:
انگاره پراکندگى.
چنین بود که پادشاهان باستانى براى آسمان قربانى مىکردند
و معبد مىساختند.
در پائیز و زمستان آب آغاز به یخ زدن مىکند. هنگامى که گرماى بهارى مىآید سختى آب پراکنده شده و عناصرى که در تودههاى شناور یخ پراکنده بودند دوباره متحد مىشوند. همین شرایط در ذهن انسانها وجود دارد. در سختى و خودخواهى قلب مردم سخت مىشود و این سختى منجر به جدایى از دیگران مىشود. خودخواهى و حرص انسانها را منزوى مىکند. به همین دلیل قلب انسانها باید با احساس وقفشدگى ربوده شود. قلبها باید از طریق ترس مذهبى در قبال ابدیت بلرزد. با توجه به یک آفریننده همه چیزها به جنبش درآید و در احساس توانمند تجربه دوستى که از طریق شعائر آسمانى پرستش ایجاد مىشود متحد شود.
خطها
شش در خط آغازین یعنى:
او با قدرت یک اسب کمک مىآورد.
اقبال خوش.
این مهم است که بر عدم اتحاد بایستى در همان آغاز، پیش از آنکه کامل شود، غلبه کرد. چنانکه ابرها، پیش از آنکه باعث توفان و باران شوند باید پراکنده شوند. در چنین زمانى ما باید هنگامى که اختلافات پنهانى در رفتار خود را نشان مىدهند و متوجه عدم درک مشترک مىشوند، کارى سریع و شدید براى پراکندن عدم درک و عدم اطمینان دوسره انجام دهیم.
نه در خط دوم یعنى:
در پراکندن
او با شتاب به سوى حمایتکننده مىرود.
پشیمانى ناپدید مىشود.
هنگامى که فرد در خودش آغاز بیگانگى از دیگران، انسانگریزى و خلق ناخوش را کشف مىکند، باید بیدرنگ در جهت پراکندن این موانع اقدام کند. او باید در درون خود را بیدار کرده و به سوى آنچه از او حمایت مىکند شتاب کند. چنین حمایتى هرگز در نفرت شکل نمىگیرد، بلکه همیشه در داورى عادلانه و متعادل مردم، در پیوستگى با اراده نیک بهوجود مىآید. اگر انسان این نظرگاه بدون قید و بند در مورد انسانیت را مد نظر قرار دهد، و در همان حال تمامى بدخلقىهاى ناشى از بدبینى را بپراکند، تمامى دلایل براى پشیمانى ناپدید مىشود.
شش در خط سوم یعنى:
او خود را از میان برمىدارد. پشیمانى نیست.
در شرایط ویژهاى کار یک انسان ممکن است چنان مشکل شود که او دیگر نتواند به خود فکر کند. او باید تمامى تمایلات شخصى را واگذاشته و هرچه را که خودانباشتگىست و در خدمت ایجاد سد با دیگران بپراکند. تنها در بنیاد یک چشمپوشى بزرگ است که شخص مىتواند قدرت انجام کارهاى بزرگ را پیدا کند. با چیدمان هدف خویشتن در یک عمل بزرگ خارج از خود است که شخص مىتواند به این دیدگاه برسد.
شش در خط چهارم یعنى:
او تعهد خود با گروه را منحل مىکند.
خوشاقبالى اعلاء.
پراکندن در چرخش به انباشتن منجر مىشود.
این چیزىست که انسان معمولى به آن فکر نمىکند.
زمانى که ما در کارى هستیم که رفاه عمومى را متأثر مىکند، باید تمام دوستىهاى خصوصى را کنار بگذاریم. تنها با کنار گذاشتن منافع گروهىست که مىتوان به چیزى سرنوشتساز رسید. آن کس که آن شهامت را دارد که از چیزى که در دسترس است بگذرد، آن بزرگ در دوردست را مىبرد. اما براى درک چنین نقطهنظرى شخص باید نقطه نگرش گستردهاى از ارتباطات زندگى داشته باشد که تنها افراد غیر معمولى توان دستیابى به چنین حالى را دارند.
نه در خط پنجم یعنى:
فریادهاى بلند او نرمش را مىپراکند.
زوال! شاهى بدون سرزنش چشم بهراه است
در زمانهاى پراکندگى و جدایى عمومى یک اندیشه بزرگ بهوجود آورنده نقطه تمرکزى براى سازمان بازسازىست. همانطور که بیمارى به بحران رسیده و بعد بهبود فرا مىرسد، به همان ترتیب یک اندیشه انگیخته نجاتدهنده حقیقى در زمانهاى بنبست عمومىست. چنین چیزى براى مردم نقطه اتکایى مىسازد، که این شخصىست در مقام فرماندهى که مىتواند عدم تفاهمات را برطرف کند.
نه در خط ششم یعنى:
او خون خود را حل مىکند.
خارج شدن، فاصلهگیرى، رفتن،
بدون سرزنش.
اندیشه حل کردن خون یک انسان یعنى از بین بردن آنچه که مىتواند منجر به خونریزى و صدمه شود، این یعنى پرهیز از خطر. اما اینجا ایده این نیست که شخص از مشکلات فقط براى نجات خودش پرهیز کند، بلکه بیشتر نمایشگر این است که او خویشاوندانش را از خطر دور مىکند، به آنها کمک مىکند تا از خطرى که در راه است بگریزند، یا از خطرى که وجود دارد بگریزند، یا راهى براى غلبه بر خطرى که بر آنهاست پیدا کنند. در چنین وضعیتى او کار درست را انجام مىدهد.
شهرنوشپارسیپور در زمانه:
::برنامه رادیویی «با خانم نویسنده» در کتاب زمانه::
::برنامههای رادیویی شهرنوش پارسیپور در رادیو زمانه::
::وبسایت شهرنوش پارسیپور::