هنوز از انقلاب ۵۷ چند صباحی نگذشته بود که حکومت اسلامی نوپا با خواست خودمختاری کردھا در مناطق کردنشین ایران بە شدت مخالفت کرد. از ھمان آغاز، جمھوری اسلامی ایران همه توان خود را بە کار بست تا تصویری مخدوش از کردھا ارائە دھد بە عنوان تجزیە طلبانی که از سوی امپریالیستهای غربی حمایت میشوند. با تحریف و کژنمایی میخواستند و میخواهند با شرایط را برای سرکوب مردم کردستان فراهم سازند. این نوشتار به اجمال به بازنمایی مردانگی کرد و فارس در گفتمان رسمی جمهوری اسلامی و به ویژه آن دستە از فیلم ھای حکومتی کە بە موضوع جنگ مسلحانە میان پیشمرگان کرد و نیروهای حکومت پرداختە اند، میپردازد.
کژنمایی
از حیث تاریخی، ملت و مردانگی مترادف پنداشتە شدە و بە طور سنتی جنگ بە عنوان امری مردانە تصور میشود. از این رو، جای شگفتی نیست کە در زمان جنگ، مردانگی مردھای دشمن عمدتاً بە دو منظور مورد ھدف قرار گرفتە است: تقلیل دادن قدرت نظامی دشمن از طریق زنوارە جلوە دادن آن و یا ساقط کردن دشمن از جایگاە انسانی بە اتکای نسبت دادن مشخصههای فوق مردانه (hypermasculine) به وی. به عنوان مثال، در جنگ جهانی دوم، مردانگی مردهای بریتانیایی و آلمانی در کانون توجه رسانههای بریتانیایی قرار گرفته بود. آنها دریافته بودند که نمیتوانند نوعی از مردانگی بریتانیایی را بسازند که از لحاظ جسارت و خشونت به پای مردان آلمان نازی برسد. بنابراین استراتژی دیگری را برای برتری بخشیدن به مردان بریتانیایی در مقابل مردان آلمانی اتخاذ کردند. رسانههای بریتانیایی در حالی که مردانگی آلمانی را فوق مردانه و به غایت خشن، خشک و عاری از هرگونه احساسات انسانی به تصویر میکشیدند، مردانگی از نوع بریتانیایی را مورد ستایش قرار میدادند که معتدل (tempered)، شوخ طبع، سرشار از احساسات انسانی و در عین حال جسور و جنگجو بود.
از همان آغاز درگیری میان احزاب کرد و نیروهای حکومت، جمهوری اسلامی جنگ روانی تمامعیاری علیه کردها به راه انداخت. حکومت که تمایلی برای مذاکره به منظور حصول توافق با احزاب کردی نداشت، به محض تثبیت قدرت، نیروهایش را به سمت کردستان گسیل داشت تا به زعم خود به غائله کردستان پایان دهد. در حالی که جمهوری اسلامی در نبردی نابرابر در کردستان جنایات بسیاری مرتکب شد، این شایعه را به راه انداخت که احزاب کردی خواهان جدایی کردستان از ایران بوده و پیشمرگان کرد پس از کشتن نیروهای حکومت، آنها را سر میبرند. حکومت تا حدی موفق شد تصویری خشن از کردها در اذهان مردمان غیر کرد ایران (عمدتاً فارس) جا بیندازد، تصویری که تا حدودی همچنان پا برجا است. سینما یکی از موثرترین ابزارهایی بود که جمهوری اسلامی برای رسیدن به این هدف به کار برد.
نمونه فیلم “شور شیرین”
از فیلمھایی کە تقابل میان نیروھای کرد و نیروھای حکومت را بە تصویر کشیدە اند، میتوان بە “کانی مانگا”، “زندان دولەتو”، “اشک سرما”، “فیلم چ”، “شور شیرین” و “دره شیلر” اشارە کرد. این فیلم ھا در یک نقطە با هم اشتراک دارند: در همه آنھا گرویدگان به احزاب کرد عدەای ماجراجو ھستند کە بە تحریک بیگانگان و در پی منافع شخصی، کردستان را بە آشوب کشیدە و خواھان جدایی آن از ایران ھستند. از سوی دیگر، تصویری کە از نیروھای حکومتی ارائە میشود، منجیان جان برکفی است کە در پی آزادسازی کردستان و رهایی مردمانش رشادت و ازخودگذشتگی را به اوج خود رساندهاند.
طرفە آنکە در این تصویر وارونە، پیشمرگهها برای مردم کرد غیر خودی و بسیجیان و سپاھیان خودی نشان داده میشوند. در تمامی این فیلمها نیروهای پیشمرگه یک سری اراذل و اوباش و باجگیر به تصویر کشیده میشوند که مردم را مورد ظلم و ستم قرار میدهند. آنها مردانی به غایت خشن و فاقد احساسات انسانیاند که حتی توان برقراری رابطهای انسانی را با هم نیز ندارند. این در حالی است که نیروهای ارتش و به ویژه سپاه انسانهایی عارفمسلک و با تقوی جلوه داده میشوند که با نهایت ادب و احترام با یکدیگر برخورد میکنند. در اکثر این فیلمها که سپاهیان را در میدان نبرد با پیشمرگان کرد به تصویر میکشند، رابطه سلسله مراتبی دیده نمیشود. برخلاف پیشمرگهها، افسران رده بالای سپاهی خود را با زیردستان در یک سطح میبینند؛ آنچه برای آنها مهم است خدمت به خدا و خلق خدا است! جهت تبیین بهتر بحث، در این بخش نگاهی میاندازم به فیلم “شور شیرین” به کارگردانی جواد اردکانی ساخته سال ۱۳۸۸.
این فیلم داستان یکی از فرماندهان سپاه را در کردستان به اسم کاوه روایت میکند که بعدها در جنگ با پیشمرگان کرد کشته میشود. در صحنه آغازین فیلم، خانواده پوریا، پاسداری که همرزم کاوه است، برای تدارک مراسم عقد پسرشان به بوکان سفر میکنند. پیشمرگههای حزب دمکرات کردستان ایران در جاده سقز- بوکان مینی بوس حامل آنها را متوقف و آنها را همراه با چند مسافر دیگر به گروگان میگیرند. حزب دمکرات به پدر خانواده که سرهنگ بازنشسته قبل از انقلاب است پیشنهاد آزادی خود و خانوادهاش را در قبال تحویل کاوه به آنها میدهد.
نیروهای حزب دمکرات با افرادی که به اسارت گرفتهاند با نهایت خشونت رفتار میکنند. در صحنهای از فیلم، پیشمرگهها گروگانها را به یکی از روستاهای اطراف میبرند و آنها را در محوطه بیرون مسجد نگه میدارند. ملای مسجد (ماموستا به زبان کردی) را از مسجد بیرون انداخته و خود در آنجا اقامت کرده و بساط عیش و نوش به راه میاندازند. ماموستا در حالی که از خشم بر افروخته است به آنها نهیب میزند که خانه خدا جای شرابخواری نیست و از آنها میخواهد که مسجد را ترک کنند. در پاسخ، فرمانده گروه که خسرو نام دارد به او میگوید: “می خوام آتیش بزنم به دینت… تماشا کن.” ماموستا در پاسخ میگوید: ” بر روی در و دیوار نام خدا است… آیه قرآن است، از خدا بترس… آتش به جان من بزن اما با این مسجد کاری نداشته باش.”
پس از آن که یکی از افرادش مسجد را به آتش میکشد، خسرو خطاب به ماموستا میگوید: “حالا نوبت توِ، رهاش کنین… ببینم چی کار میکنی.” ماموستا در حالی که فریاد میزند ” یا محمد” به خسرو حمله میکند؛ او هم چاقویش را در شکمش فرو میکند و سپس گلولهای به سرش شلیک کرده و او را به داخل مسجد که شعلههای آتش آن را فرا گرفته، میاندازد.
در صحنهای دیگر، فردی به خانه کدخدا میرود و خبر میدهد که پپیشمرگهها “دارن میرسن، پسرتون رو مخفی کنید.” کدخدا و خانوادهاش که به شدت وحشتزدهاند در را به روی افراد حزب دمکرات باز میکنند. خسرو، فرمانده گروه به کدخدا میگوید، “دلم میخواد شبانه بچرخی و یارمتی حزب رو جمع کنی، این بار دو برابر همیشه… به خاطر جسارت اون ماموستای نا نجیب.” وقتی از خانه کدخدا میروند، دختر او را هم که یکی از پیشمرگهها به او چشم طمع دارد، با خود میبرند. خسرو در پاسخ به کدخدا – که التماس میکند دخترش را نبرند – میگوید: “کاک زینال تمام عمرش را گذاشته برای شما، قدرشناس باش کدخدا.” در این اثنا، پسر کدخدا سر میرسد و با اسلحه تهید میکند که خواهرش را رها کنند. خسرو به او میگوید که خواهرش را آزاد میکند به شرط این که او اسلحه اش را بیندازد و حاضر باشد که به جای خواهرش با آنها برود. به محض اینکه پسر کدخدا اسلحه اش را زمین میگذارد، خسرو با شلیک گلولهای او را میکشد. پاسداری کە از دور با دوربینن نظارهگر این صحنە است با خود میگوید: “میان، میزنن، میکشن، میبرن… آخرشم برمی گردن بوکان به ریش هممون میخندن” (این صحنە با موسیقی محزون همراه است تا ھر چە بیشتر بینندە را متاثر کند).
پیشمرگان کرد از کشتن و اعمال خشونت لذت میبرند. آنها بسیجیان و پاسدارها را به شیوهی متعارف نمیکشند، بلکه سرشان را میبرند. در صحنە ای از فیلم، نیروھای کرد پایگاھی را به تصرف درآورده و دھها تن از نیروهای حکومت را کشتهاند. همچنین در شب درگیری، سر یکی از پاسدارها را بریدهاند. در این صحنهها پیشمرگان کرد لبخندی شیطانی بر لب دارند که بیانگر خرسندی آنها از خونریزی است. در چندین اپیزود دیگر در فیلم به عمل سربریدن سربازان حکومت توسط نیروهای کرد اشاره میشود. بنابراین، حکومت چنین وانمود میکند که با کسانی سر و کار دارد که خشونت و توحش را به غایت رسانده و بنابراین به هر طریق ممکن باید نابود شوند. چنین مکانیسمی کاملاً آشنا است. اولین و مهمترین کار برای قتل عام و سرکوب بخشی از جامعه این است که آنها را از انسان بودن ساقط و بدین گونه اکثریت جامعه را با خود همراه نمود. به عبارت دیگر، حکومت با تجزیه طلب خواندن جنبش ملی کردستان و ارایه تصویری خشن از پیشمرگان کرد در پی آن بود که سرکوب کردستان را نزد افکار عمومی توجیه کند.
در این فیلم نیروهای حکومت دارای خانواده اند، عاشق میشوند یا میخواهند ازدواج کنند. به عبارت دیگر، آنها دارای همه خصوصیاتی هستند کە زیبایی و زندگی را تداعی میبخشد. در سوی دیگر، پیشمرگهها زندگیها را میگیرند و زیباییها را نابود میکنند. سراسر فیلم بر این نگاه دوگانه به خود و دیگری استوار است: زیبایی در برابر پلیدی، روح اھریمنی در برابر وارستگی، مردانگی معتدل در برابر مردانگی لجام گسیختە. در این تقابل بین مردانگی، جمهوری اسلامی مطالبات سیاسی کردها را به خواستههای عدهای خائن گردنه گیر محدود میکند که به کمک نیروهای خارجی تنها در پی تجزیه ایران هستند. بدین ترتیب، جهت مشروعیت زدایی از جنبش ملی کردستان، ماهیت آن را نزد دیگر مردمان ایران مخدوش جلوه میدهد تا افکار عمومی را برای سرکوب مردم کردستان و مطالبات سیاسی و فرهنگی شان آماده سازد.
جمهوری اسلامی در گفتمان رسمی خود و در این فیلمها، مردانگی کرد را تحقیر و مردانگیای ولایی و فارسزبان را ستایش میکند. مردانگی کرد که فوق مردانه، احمق، خشن، و خود محور جلوه داده میشود، در تقابل با آن مردانگی دیگر قرار میگیرد که معتدل، خردمند، دلیر و از خود گذشته است. حکومت نه تنها تصویری غیر انسانی از مردانگی کرد جعل میکند تا جنبش مردم کوردستان را از مشروعیت ساقط کند، بلکه از آن دیگریای میسازد که در نهایت به ساخت نوعی مردانگی معتدل ولایی میانجامد که میخواهد “ایران” را نمایندگی کند.
عقده گشایی تا این حد، رادیو زمانه یه چند وقتیه بد می زنه تو خاکی
مسعود / 03 October 2019
اسناد و شواهد پس از انقلاب 57 حاکی از جنایتهای بیشماری است که دار و دسته خمینی و پس از او خامنه ای در مناطق کردنشین مرتکب شده اند.
چنین فیلمهایی هرگز قادر نخواهند بود واقعیات را بپوشانند. شاید بخشی از جامعه را که اهل مطالعه و تحقیق نیستند بتوانند مجاب کنند، اما خورشید را نمی توان برای همیشه پشت ابرها پنهان کرد. برای مثال یک نمونه که اخیراً توسط اولین رئیس جمهور خمینی (بنی صدر) افشاء شد؛ دستور خمینی برای استفاده از بمب های ناپالم برای کشتن مردم کُرد بود.
اگر این فیلمها واقعیت داشت و احزاب کُردی در مناطق کُرد نشین جنایت می کردند، و پشتوانه مردمی نداشتند دیگر نیازی نبود تا خمینی دستور قتل عام مردم عادی را با چنین بمبهای (همه کَس کُش) صادر کند.
این چنین دستورهای هیستریکی نشان از حمایت مردمی از احزاب کُردی (که داعیه دار حقوق مردم بودند) است، و خمینی در آن زمان بدلیل استیصال در مبارزه با حق طلبی مردم (طلب حق تعیین سرنوشت)، قصد داشت تا با قتل عامی گسترده مسئله را پاک کند.
رژیم نامشروع خمینی با تحریف درخواست کُردها که خواستار حقوق خود مطابق با قوانین بین المللی در کشور ایران بودند (و نه تجزیه) این دروغ بزرگ را به خورد مردم ایران داد، جوانان کشور را در مقابل یکدیگر قرار داد، خون براه انداخت، و صدای حق طلبی بخشهای بزرگی از مردم ایران را خفه کرد.
نکته آخر اینکه، اگر امروز جمهوری اسلامی در ایران به رژیمی جنایتکار، خونریز و سفاک شناخته می شود (روایت منتظری)، به این دلیل است که روزی این رژیم حقوق بخشهایی از مردم خود را در غرب و جنوب پایمال کرده است، و نخواسته که حقوق حقه مردمش را ادا کند، و سران احزاب کُردی را که خواستار حل مسئله کُرد از طریق مذاکره بودند، ناجوانمردانه تـــــرور کرد. امروز این رژیم برای بقای خود به تهران هم رحم نمی کند!
نتیجه:
بهمین دلیل خمینی حاضر نبود با نمایندگان احزاب کُردی صحبت کند، و درخواست آنها را برای صحبت و حل مسائل از طریق مذاکره بارها رد کرد و حتی آنها را کافر نامید. چون اصولاً حقی برای دیگران قائل نبود.
حکومت آینده ایران باید برای تمام مردم ایران حق قائل شود. این حقوق باید از طریق قوانین قدرتمند و ساختار سیاسی قدرتمند با به رسمیت شناختن احزاب مختلف شکل گیرد.
ماندلا / 03 October 2019
جناب مسعود
واقعا کی اینجا عقده گشایی کرده است؟
یک مقالهء مستند و مطلع که دقیقا نشان می دهد عمق نژاد پرستی آخوندهای تهران و محصولات “فرهنگی” شان چقدر عمیق و حضیض است؟
یا تک مضرابِ, یک خطیِ فاطمه کماندوهای سایبر بسیج, (با آن “ادبیات” چاله میدانی) که ذهنیت عقده ای شان حتا تحمل دیدن یک مقالهء روشنگرانه را نیز ندارد.
اصل قضیه در این است که با وجود ۴۰ سال سرکوب و کشتار بیسابقه در کردستان, جنبشهای انقلابی در کردستان نه تنها از بین نرفته اند, نه تنها ضعیف نشده اند, بلکه کردستان تبدیل به سنگری تسخیر ناپذیر و خاری در چشم جمهوری جهنمی اسلامی شده است.
کردستان انقلابی با سه اعتصاب عمومی موفق (که همین پارسال شاهد سومین اعتصاب عمومی بودیم) عملا بدل شده به الگو و نمونه ای که بقیهء مردم در ایران از آن یاد میگیرند و در عمل سعی در به اجرا گذاردن سبک کارهای انقلابی مرسوم در کردستان می نمایند.
“مذاکره” با آخوندهای جمهوری جهنمی اسلامی نیز مقوله ای است مانند مذاکره با هیتلر یا موسولینی: یعنی تخیل خالص و اشتباه محض.
نتیجهء “مذاکرات” را نیز تا به حال مشاهده کرده ایم: ترور مذاکره کنندگان و پرتاب موشک به مقر احزاب خواهان مذاکره!
جناب مسعود
در هر صورت شما اطمینان داشته باشید که سه اعتصاب عمومی موفق در کردستان تمرینی است برای آن اعتصاب عمومی سراسری و کشوری در تمام ایران که جمهوری جهنمی اسلامی را سرنگون خواهد کرد.
پس از ۴۰ سال اکنون مردم در مشهد, اراک, خوزستان, اصفهان,…به همان جمع بندی و نتیجه گیری مردم کردستان رسیده اند, که
“…دیگه تمومه ماجرا!”
منصور / 04 October 2019
چرا از واژه مزخرف و بی معنی “فارس زبان” استفاده میکنید؟
این کلمه مخصوص احمق ترین بخش جامعه ماست که قصد تخریب زبان شیرین پارسی رو دارند. زبان پارسی، زبان اکثریت ملت ایران بوده و هست و زبان رسمی ایران بوده و هست. ولی دلیل نمیشه بخاطرش بخواهیم زبان کردی رو حذف کنیم اصلا حفظ زبان کردی به کردهای ایران مربوطه و به خوبی هم دارن به نسل آیندهشون منتقل میکنن.
هیچکس نمیتونه زبان پارسی رو با کلمه مندراوردی “فارسزبان” کم ارزش کنه.
داریوش / 17 June 2020