پانته‌آ بهرامی – ر‌ها راستی‌فرد هنرمند ایرانی مقیم برلین، جزو آن گروه از هنرمندانی‌ست که آثارشان بیشتر با مسائل انسانی گره خورده است. بن‌مایه اصلی کار او را انسان و دغدغه‌هایش تشکیل می‌دهد. اما شاید مهم‌ترین وجه تمایز او با دیگران در این نکته نهفته باشد که‌‌ رها آن‌قدر با اثر درگیر می‌گردد که خود نیز جزئی از مجموعه کارش می‌شود؛ نه تنها به‌عنوان آفریننده اثر، بلکه به‌عنوان موضوع و سوژه کار. نمونه‌ای از آمیختگی هنرمند با جهان اثرش از مجموعه «عکس من و…» هویداست.

رها راستی‌فرد درباره روند حرکت هنریش در آلمان اظهار داشت: «به‌عنوان فردی که خارج از آلمان وارد این کشور می‌شوید، باید خودتان را با این فرهنگ و با این نوع زندگی هماهنگ کنید. خُب، برای من هم بسیار دشوار بود.

اولین حرکت بزرگم در این کشور نمایشگاهی بود در موزه پرگامون (Pergamon Museum) برلین که بزرگ‌ترین موزه آلمان است. در آنجا نمایشگاه عکس برگزار کردم و در واقع این نمایشگاه پرشی بود برای وارد شدن به دنیای هنری معاصر به‌عنوان یک خارجی. چون مسلماً اگر در کشور خودم زندگی می‌کردم، روند کاری‌ام به شکل طبیعی خودش پیش می‌رفت. ولی مهاجرت و جدا شدنم از کشورم [این مسیر طبیعی را مختل کرد.] البته به دلخواه خودم مهاجرت کردم، چون همیشه دوست داشتم حرکت کنم و خیلی دوست داشتم یک دنیای جدید را تجربه کنم. از یک‌جا بودن خسته می‌شدم و برای تازه نگه داشتن روحم، فکرم و ایده‌هایم احتیاج به تغییر داشتم.»

مجموعه «من و توبا»

مجموعه هشت عکس به نام «توبا» کار مشترک‌‌ رها راستی‌فرد و مهران تیزکار است که در سال ۲۰۰۷ در موزه پرگامون برلین به نمایش گذاشته شد. این مجموعه تصویری متفاوت از آنچه که رسانه‌ها در ورای مرزهای ایران از زن ایرانی ترسیم کرده‌اند، به نمایش می‌گذارد.

رها راستی‌فرد درباره این مجموعه می‌گوید: «با این پروژه می‌خواستیم زیبایی و قدرت زن امروزی ایرانی را نشان دهیم. برخلاف آنچه که در رسانه‌ها حکمفرماست و همیشه می‌خواهند زن ایرانی را [به شکل] یک انسان ضعیف و بی‌قدرت نشان دهند و با توجه به واقعیتی که حکمفرماست، [این مجموعه] واقعاً یک کار سیاسی بود. به این جهت که مخالف آن ایده‌یی‌ست که این‌روز‌ها در غرب حکمفرماست و مدام اینجا می‌بینیم که زن ایرانی به‌عنوان یک انسان عقب‌مانده و یک انسان تحت فشار نشان داده می‌شود، ولی همه ما می‌دانیم که به‌هیچ‌وجه واقعیت ندارد.

یکی از عناصر حاکم در این مجموعه آن نقابی‌‌ست که تمام زنان این مجموعه روی صورت خودشان کشیده‌اند. نقابی که صورت این زنان را پوشانده، نشانه و نمادی‌ست برای نشان دادن قدرت و زیبایی زن، نه به‌عنوان چادر، نه به‌عنوان چیزی که صورتش را پوشانده باشد، بلکه به‌عنوان یک ماسک. زنان ایرانی معمولاً چندین چهره دارند. در خانه یک چهره دارند، در محل کار یک چهره دارند، در اجتماع بیرون هم یک چهره دارند.

نمایشگاه «من و…»

نمایشگاه «من و…» مجموعه ۱۳ عکس است که هر کدام پرتره یکی از زنان پرآوازه جهان را با خود هنرمند (ر‌ها راستی‌فرد) به تصویر کشیده. این پرتره‌ها نمایانگر آمیختگی و عجین شدن عمیق تصویری، روحی و ذهنی بین او و شخصیت‌های برجسته زنان است که هر کدام نقشی در تاریخ ادبیات، سیاست، هنر موسیقی و رقص داشته‌اند. فروغ فرخزاد، پینا باوش، پروین اعتصامی، آنجلا دیویس و سیمون دوبوار تنها نام چند تن از آنان است. این آثار همه سیاه و سفید و به شکل پرتره‌های دونفره ترسیم شده‌اند. رها در ادامه در این‌باره می‌‌گوید: «اصولاً برای آفرینش هنری و برای اینکه یک پروژه را شروع کنم، در یک لحظه قرار نمی‌گیرم که فکر کنم الان می‌خواهم این اثر را خلق کنم. برای آفرینش هنری معمولاً بر اساس دریافت‌هایم از جهان بیرون و درونم یک روند طولانی را طی می‌کنم و لحظه خلق اثر هنری زمانی است که کاملاً غنی شده باشم و در آن لحظه که به قول «گارت» فیلسوف دانمارکی لحظه دیوانگی‌ست یک اثر را خلق می‌کنم. یک‌سال و نیم به شکل مداوم در حال تحقیق و مطالعه بودم؛ مطالعه دنیای پیرامون و دنیای درونم، و در آن لحظه دیوانگی اولین تصویر این پروژه خلق شد و آن هم «من و فروغ فرخزاد» بود. این مجموعه زندگی‌نامه خودم است. این افراد جزئی از وجودم هستند. [آن‌ها] دوستان من و کسانی [هستند] ‌که در روند زندگی و پیشرفت زندگی شخصی ذهنی و روحی‌ام سهم به‌سزایی داشتند. برای خلق هر کدام از این آثار باید بگویم شاید چند روز نخوابیدم و به شکل مدام با آن‌ها زندگی کردم، با آن‌ها بودم و به شکل روحی به این افراد وصل شدم. [این اشخاص] بخشی از وجود من در آن لحظه شدند. نزدیکی [با آن‌ها] یک نزدیکی واقعی به دور از زمان و مکان است. هیچ‌کدام از این‌ [اشخاص] در زمان من زندگی نمی‌کنند.»

ر‌ها می‌گوید به این دلیل از روش سیاه و سفید استفاده می‌کند که این نوع کار به دنیای روحی‌اش نزدیک است و می‌توانست دنیای روحی او را بهتر ترسیم کند. از او خواستم درباره چند تن از شخصیت‌های زن در مجموعه «من و…» توضیح دهد:

«من عاشق موزیک هستم. زندگی روزمره‌ام اصولاً بر اساس موزیک پایه‌گذاری شده و نینا سیمونه (Nina Simone) هم یکی از آن انسان‌های بزرگی‌ست که در شکل‌گیری شخصیتم نقش خیلی مهمی داشته‌اند و دارند. نوع بودنش و نوع زندگی کردنش برای من همیشه خیلی عجیب و دوست داشتنی بود و آزادی‌ای که این انسان در وجودش داشت و آن را به بیرون می‌داد، به‌نظرم زیبا می‌آمد.

آنائیس نین (Anais Nin) یکی از زیبا‌ترین، دوست‌داشتنی‌ترین شخصیت‌هایی است که می‌شناسم. از طریق شعر و ادبیات با او آشنا شدم و خیلی سریع به روحیاتش نزدیک شدم. نوع بودنش و نوع زندگی کردنش و آن حرکتی که در روح او اتفاق می‌افتاد و زندگیش را از طریق آن دنبال می‌کرد و نترس بودن این انسان برایم خیلی جالب بود.

لهاسا خواننده‌ای است که در سال ۲۰۱۰ به خاطر سرطان فوت کرد. فکر کنم چند سال از من بزرگ‌تر بود. علاقه زیادی به این هنرمند دارم. یک دلیل شخصی هم دارد: من تنها خواهرم را به خاطر بیماری سرطان از دست دادم و در دورانی که با خواهرم بودم، با لهاسا بودم و لهاسا هم در همین دوران این بیماری را داشت و حدود یک سال قبل از اینکه خواهرم برود، ایشان هم رفت. در واقع من [در این دوران] یک ارتباط خیلی قوی با او برقرار کردم؛ همراهم بود و در روندی که با خواهرم طی می‌کردم و با بیماری خواهرم که درگیر بودم، به لهاسا خیلی نزدیک شدم. با او احساس نزدیکی و اشتراک داشتم. می‌دیدم چه‌قدر این زن قوی است و با وجود بیماری سختی که داشت، چه‌قدر زیبا باقی مانده و اینکه آخر هم نتوانست طاقت بیاورد و رفت. برای خواهرم هم دقیقاً همین اتفاق افتاد.

ژوزفین بیکر (Josephine Baker) زن سیاهپوستی است که در اوائل قرن بیستم تأثیر به‌سزایی در احقاق حقوق مدنی سیا‌هان داشت. او برای برابری اجتماعی خیلی فعالیت می‌کرد؛ انسانی بسیار خلاق بود که در اجتماع دو نقش مختلف را ایفا می‌کرد؛ هم یک رقصنده هنرمند بود و هم در عرصه سیاسی فعال بود و این برای من جالب بود.

آمریتا شر گیل (Amrita Sher-Gil ) نقاش هندی است که از مادری مجاری و پدری هندی در هند متولد شد. او در هندوستان به‌عنوان نقاش معروف است و در زمان فریدا کالو زندگی می‌کرد و به «فریدا کالوی هندوستان» شهرت دارد. زندگی‌اش هم شبیه فریدا کالو بود. ۳۳ یا ۳۴ سالش بود که درگذشت. وجه تشابه من و آمریتا شرگیل تقریباً شبیه من و فریدا کالو است و آن بخشی از وجود مرا که یک زندگی خیلی درونی و انتزاعی و دوگانه دارد پر می‌کند.»

ویدئوی هنری رنج

ر‌ها راستی‌فرد فارغ‌التحصیل مجتمع هنر در سال ۱۹۹۸ است. وی ۱۲ سال است که به‌طور مدام به عکاسی مشغول است. از سال ۲۰۰۲ در آلمان زندگی می‌کند و دارای کار‌شناسی ارشد در رشته پژوهش هنر و ایران‌شناسی از دانشگاه برلین است. کار مشترک ویدئو هنری‌‌ رها راستی‌فرد و مهران تیزکار «رنج» نام دارد. زنی که یک شال سفید بر سر دارد و چهار دقیقه به طور مدام و مستقیم به بیننده خیره می‌ماند؛ چشمانش آرام و آرام‌تر می‌گردد و قطره‌های اشک بر گونه‌هایش سرازیر می‌شوند. رها راستی‌فرد درباره این ویدئو می‌گوید: «چیزی که شما در چهره این زن می‌بینید، غم نیست. او به دلایل شخصی یا درونی نمی‌گرید، بلکه برای جهان گریه می‌کند. برای شما [می‌گرید] که نگاه می‌کنید به چشم‌هایش و او هم به شما نگاه می‌کند و این تبادل احساس و تبادل روحی باعث می‌شود که گریه کند. دنیای اطرافمان پر از چیزهای ناخوشایند است. ما در دنیای اطرافمان مدام جنگ و بی‌عدالتی می‌بینیم. انسان‌هایی هستند که احساس تنهایی می‌کنند و تنها هم هستند. دلم می‌خواست با این ویدئو و با این ارتباط قوی که با انسان‌ها برقرار می‌کنم، خودم را در غم آن‌ها و در بودن آن‌ها شریک بدانم و بتوانم بخشی از تعهدم را [به آنها] با این‌کار نشان دهم.»

بیان روحی و معنوی

ر‌ها راستی‌فرد هنرمند پرکاری است. «بیان روحی و معنوی» نام مجموعه‌ای است از عکس در ۱۲ بخش که به شکل سیاه و سفید و در طبیعت گرفته شده است. این آثار آخرین کار هنری او محسوب می‌گردد و هنوز به نمایش درنیامده است. حادثه از دست دادن خواهر هنرمند که از نظر روحی خیلی به او نزدیک بود، شاید یکی از علت‌های خلق این آثار باشد که او را بیشتر با درون انسان و ویژگی‌های معنوی او درگیر کرده. مجموعه «بیان روحی و معنوی» در مقایسه با آثار قبلی هنرمند، از نظر فرم یک جهش زیبا‌شناختی محسوب می‌گردد که عمق میدان و درگیری با طبیعت شکلی ویژه به آن بخشیده.‌‌ رها راستی فرد درباره این مجموعه می‌گوید: « [این مجموعه] برای من تداعی‌کننده یک سفر است. با خلق این آثار به عمق روح انسان سفر کردم. تلاش نکردم چیزی را نشان دهم. در این مجموعه هر اثری یک حالت کاملاً غریزی و احساسی برای بیان روحی دارد. این مجموعه جدید یک زندگی معنوی را نشان می‌دهد؛ بودنی که از عمق انسان بیرون می‌آید و حرکت روح را نشان می‌دهد، از این لحظه به لحظه دیگر، از این وجود به وجود دیگر، از این انسان به انسان دیگر و هماهنگی او را با جهان بیرون. هماهنگی جهان درون با جهان بیرون و جهان هستی. زندگی توفانی‌ام در پنج شش ماه گذشته شاید در شکل‌گیری این پروژه تأثیر داشته باشد. تقریباً پنج ماه است که خواهرم را از دست داده‌ام. نبودن او، جای خالی‌اش در وجود من، نبود خواهرم [سهم بزرگی در شکل‌گیری این مجموعه داشته] و تولید [این مجموعه] شاید روحم را التیام بخشیده است. این مجموعه بیانگر [مفهوم] آزادی، رهایی و صلح است. در این اثر خواستم رهایی، صلح، آزادی و زیبایی را هم‌زمان به تصویر بکشم.»
 

ایمیل گزارشگر:
[email protected]

در همین زمینه:
پانته‌آ بهرامی در رادیو زمانه