مهناز پراکند – چندروزی است که خبرهایی نگرانکننده درباره نرگس محمدی، عضو شورای عالی نظارت و نایب رئیس کانون مدافعان حقوق بشر به گوش میرسد.
براساس خبرهای منتشر شده نرگس محمدی در زندان زنجان به شدت مورد ضرب و شتم و به کلام دقیقتر شکنجه قرار گرفته و به بیمارستان منتقل شده است. بیش از ده روز است که از وی و وضعیت سلامتی او در بیمارستان خبری نیست و خانواده این فعال حقوق بشر، از چند و چون اتفاقی که منجر به انتقال او به بیمارستان شده است، بیاطلاع هستند.
در حال حاضر نگرانی اصلی خانواده، دوستان، مدافعان حقوق بشر و فعالان اجتماعی- سیاسی داخل وخارج از کشور موضوع حیات و ممات نرگس محمدی است. یازده روز بیخبری از زندانی بیمار و شکنجه شدهای که گفته میشود در بیمارستان بستری است، اما هیچکدام از اعضای خانوادهاش، او را زنده و سالم روی تخت بیمارستان ندیدهاند، بسیار نگرانکننده است.
تاکنون مسئولان زندان زنجان هیچ توضیحی در مورد چگونگی رسیدن نرگس محمدی به وضعیت فعلی ندادهاند و هنوز مشخص نشده چه اتفاقی در داخل زندان برای او افتاده که موجب انتقال وی به بیمارستان شده است.
البته بهتر است به جای مسئولان زندان زنجان گفته شود مسئولان قوه قضائیه، چراکه در این سیستم فرد به تنهایی کارهای نیست و نمیتواند به نظر و تصمیم فردی عمل کند، مگر اینکه اختیاری بیحد و حصر به او داده باشند تا بدون توجه به محدودیتهای قانونی و تعهدات بینالمللی هر بلایی که دلش خواست بر سر زندانی بیاورد.
قوه قضائیه و عدم پایبندی به قانون
این حق جامعه ایرانی، خانواده زندانیانی چون نرگس محمدی و نیز جامعه بینالملل است که از مسئولان زندان، دادستان، قوه عریض و طویل قضائیه و مسئولان وزارت اطلاعات که آمر و ناظر بر تصمیمها و عملکرد قوه قضائیه هستند، توقع پاسخگویی داشته باشند و اینکه به روشنگری بپردازند و به چنین پرسشهایی جواب دهند: در زندان چه بلایی بر سر نرگس محمدی، مدافع حقوق بشر آمده است و چرا باید خانوادهاش از ملاقات با وی و آگاهی از وضعیتش محروم باشند؟ آیا او زنده است یا همان بلایی برسرش آمده است که بر سر زهرا کاظمی آمد؟
مهناز پراکند: در حال حاضر نگرانی اصلی خانواده، دوستان، مدافعان حقوق بشر و فعالان اجتماعی- سیاسی داخل وخارج از کشور موضوع حیات و ممات نرگس محمدی است. یازده روز بیخبری از زندانی بیمار و شکنجه شدهای که گفته میشود در بیمارستان بستری است، اما هیچکدام از اعضای خانوادهاش، او را زنده و سالم روی تخت بیمارستان ندیدهاند، بسیار نگرانکننده است.
ریاست قوه قضائیه، دادستان تهران و زنجان، روسای زندانهای اوین و زنجان و مأموران سرسپرده وزارت اطلاعات- فراهانی و محمودی- به چه دلیل پایبند هیچ قانونی نیستند؟ به نظر میرسد دین برای آنها صرفا به منزله ابزاری برای توجیه اعمال غیر انسانی است. آیا آنها هیچ اعتقادی به خدا، پیغمبر و هیچ یک از ادیان الهی دارند؟ (چراکه اگر چنین بود حداقل اعتقاد به آخرت و حیات بعد از مرگ آنها را از اینگونه اعمال شیطانی و غیر انسانی بازمیداشت.) آخر کدامین قانون، کدامین مقرره و کدامین دین و شریعت، به کسی اجازه اینگونه بیعدالتیها و بیانصافیها را میدهد؟
انتظار رعایت اصول دین، شریعت، طریقت و اخلاق از قوه قضائیه ایران عبث و بیهوده است، اما از آنجا که قانون را مستمسک اعمال غیر انسانی و غیر قانونی خود قرار میدهند، لازم است تنها نمونههایی از آن را یادآوری کنم تا مردم ایران و جامعه بینالملل ببینند که چگونه قانون بازیچه دست عدهای قانونگریز و فرصتطلب شده است:
اولین قانونی که پایبندی و التزام به آن باید وصفی از اوصاف مجریان و مدعیان اجرای قانون باشد، قانون اساسی است. قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران با تمامی ایرادها و نواقص موجود بارها در اصول مختلف تصریح به احترام به حیثیت و حرمت اشخاص کرده و هرگونه هتک حرمت افراد بازداشتی، زندانی و تبعیدی را به صراحت منع کرده است. کافی است نگاهی هرچند کوتاه و گذرا به اصول دوم، سوم، نوزدهم، بیستم، بیستو دوم، بیستوسوم، سیودوم، سیوسوم و سیونهم قانون اساسی بیندازیم تا بدانیم چه حد آزادیهای اساسی ملت را محدود کرده وحرمت و حیثیت آنان را و بویژه زندانیان سیاسی را هتک کردهاند. اصل ۲۲ قانون اساسی تأکید میکند: «حیثیت، جان، حقوق، مسکن و شغل اشخاص از تعرض مصون است…»
اصل ۳۹ قانون اساسی مقرر میدارد: «هتک حرمت و حیثیت کسی که به حکم قانون بازداشت، زندانی یا تبعید شده است به هر صورت که باشد ممنوع و موجب مجازات است.»
به فرض اینکه نرگس و نرگسها به حکم قانون محکوم شده باشند- که چنین نیست و همه میدانیم که قانون صرفاً برای بزک آرای صادره مورد سوء استفاده قرار میگیرد- هیچ مقامی حق نداشته است و ندارد که آنها را مورد اذیت و آزاری بیش از مجازات مقرر در حکم قرار دهد، چه برسد به اینکه آنها را مجبور به تحمل تبعیدی غیر قانونی در زندانی دور از محل زندگی خود و فرزندانشان کند؛ و بدتر از آن، در زندان مذکور به نحوی مورد آزار و شکنجهشان قرار بدهد که بعد نتواند اصلاً اعلام کند که در چه شرایطی از حیث سلامتی قرار دارند.
حق زندگی، آزادی و امنیت شخصی
کشور ایران یکی از کشورهای متعهد به مفاد اعلامیه جهانی حقوق بشر و میثاقین بینالمللی است؛ اگرچه این تعهدات در دوره جمهوری اسلامی ایران اجرا نشده و چه بسا در این دوره یعنی در حاکمیت جمهوری اسلامی ایران حتی اعلامیه جهانی حقوق بشر نیز مورد پذیرش قرار نگرفته است چه رسد به میثاقین. همچنین صادق لاریجانی، ریاست قوه قضائیه ایران- که باید الگو و نمونه اعتبار و اجرای قوانین، قضا و قضاوت در ایران باشد و به واقع نیست- به صراحت از پذیرش اعلامیه جهانی حقوق بشر ابراز ندامت کرده است.
آیا نرگس محمدی مجازاتی غیر از محکومیت به حبس داشته است؟ آیا ضرب و شتم در حین تحمل حبس یا به عبارتی شکنجه جسمی و روحی او جزو حکم صادره علیه او بوده است؟ اگر بوده چرا در حکم مورد نظر نیامده است و اگر نبوده با چه مجوزی او را به زندانی در زنجان، دور از محل اقامت دائمی او و محل زندگی فرزندانش تبعید کردهاند؟ چرا باید او الان در بیمارستان باشد و خبری از وضعیت جسمیاش داده نشود؟
اعلامیه جهانی حقوق بشر با تأکید بر حیثیت و کرامت ذاتی انسان حق زندگی، آزادی و امنیت شخصی را حقی همگانی تلقی کرده و هرگونه شکنجه، مجازات یا رفتاری ظالمانه، ضد انسانی یا تحقیرآمیز را منع و تصریح کرده است که هیچکس نباید مجازاتی را شدیدتر از مجازاتی که در موقع ارتکاب جرم به وی تعلق میگیرد، متحمل شود.
آیا نرگس محمدی مجازاتی غیر از محکومیت به حبس داشته است؟ آیا ضرب و شتم در حین تحمل حبس یا به عبارتی شکنجه جسمی و روحی او جزو حکم صادره علیه او بوده است؟ اگر بوده چرا در حکم مورد نظر نیامده است و اگر نبوده با چه مجوزی او را به زندانی در زنجان، دور از محل اقامت دائمی او و محل زندگی فرزندانش تبعید کردهاند؟ چرا باید او الان در بیمارستان باشد و خبری از وضعیت جسمیاش داده نشود؟
آئیننامه اجرایی سازمان زندانها و اقدامات تأمینی و تربیتی بخش مجزایی راجع به تفکیک و طبقه بندی زندانیان دارد. بر اساس ماده ۶۹ این آئیننامه، «محكومان حسب پیشینه، سن، جنس، تابعیت، نوع جرم، مدت مجازات، وضع جسمانی و روانی، چگونـگی شخصیـت و استعـداد و میزان تحصیـلات و تخصـص به یكی از قسمتهای مراكز حرفهآموزی و اشتغال، زندان یا مؤسسههای تامینی و تربیتی معرفی میگردند.»
شرایط و وضعیت کدامیک از همبندیان نرگس محمدی در زندان زنجان از نظر «پیشینه کیفری»، «سن»، «نوع جرم»، «وضع جسمانی و روانی»، «چگونگی شخصیت و استعداد» و «میزان تحصیلات و تخصص» منطبق با شرایط نرگس محمدی بود؟ مگر نه این است که هیچ یک ازآن قربانیان اجتماع محکومیت سیاسی ندارند؟ مگر نه این است که هیچیک از آنها از سطح تحصیلات و تخصص نرگس محمدی برخوردار نیستند و مگر نه این است که پیشینه کیفری نرگس محمدی با هیچ یک از آن قربانیان جامعه منطبق نیست؟ با کدامین مجوز قانونی و استدلال حقوقی نرگس محمدی را به زندان زنجان تبعید و در میان زندانیان عادی جای دادهاند؟
درد بسیار است. سخن از حاکمیت هرج و مرج است در دستگاهی که باید مروج عدالت و قانونگرایی باشد. سخن از نفوذ بیچون و چرای نهادهای امنیتی در تصمیمگیریهای قضایی، اجرای احکام و… دل هر انسانی را به درد میآورد. ای کاش این درد، دردی که ناشی از فکر و سخن از قانونگریزی و تبعیت بیچون و چرا از نهادهای امنیتی است، فقط تن و ذهن را فرا میگرفت. ترس امروز از این است که نتیجه اینهمه خودسری باز موجب از دست دادن یکی دیگر از مدافعان حقوق بشر و فعالان اجتماعی، سیاسی و عقیدتی شود. در این برهه از زمان، اتحاد وکلا در پافشاری بر قانون و اجرای آن میتواند نقش مؤثری در وادار کردن حاکمیت و به ویژه مجریان قانون به پایبندی و اجرای قانون داشته باشد؛ چراکه یکی از دوبال فرشته عدالت، وکلای دادگستری هستند. خدایا! نرگس و نرگسها را در پناه خودت نگهدار.
*مهناز پراکند، وکیل دادگستری