«میفرستیمت بند عمومی، وسط زندانیهای خطرناک که حالت جا بیاد.» این تهدیدی است که بسیاری از زندانیان سیاسی از قاضی یا بازجوی پروندهشان شنیدهاند. تهدیدی که گاه صریحتر میشود و خطر تجاوز و ضرب و شتم را نیز گوشزد میکند. خطری که گاه از آنچه قاضی و بازجو گفتهاند فراتر نیز میرود و چنانکه در خرداد ماه امسال شاهد بودیم به قتل یک زندانی سیاسی میانجامد. در روز ۲۰ خرداد ماه علیرضا شیرمحمدعلی، جوان ۲۱ سالهای که به خاطر چند نوشته در کانال تلگرامش بازداشت شده بود، به دست دو زندانی با جرایم خطرناک، کاردآجین شد و پس از اصابت ۳۰ ضربهی چاقو جان باخت.
اینگونه اعمال خشونتبار به دست زندانیان شروری که زیر حکم اعداماند و به اصطلاح «آب از سرشان گذشته» تازگی ندارد و حتی آنگاه که به قتل یک زندانی سیاسی منجر شده و به صدر اخبار رفته، مقامات مسئول برای پیشگیری از تکرار آن کاری نکردهاند.
کمتر از یک ماه پس از قتل علیرضا شیرمحمدعلی، ندا ناجی، از بازداشتشدگان تجمع روز جهانی کارگر، در زندان قرچک ورامین مورد ضرب و شتم همبندیانش قرار گرفت. کمی بعد در مرداد ماه نیز چند زندانی با جرایم عادی به او و یاسمن آریانی، صبا کردافشاری، سپیده قلیان و عاطفه رنگریز، زندانیان سیاسی که در زندان قرچک ورامین هستند به شدت حمله کردند. روز بعد یکی از زندانیان قدیمی قرچک، یاسمن آریایی را که در جریان این حمله به شدت مجروح شده بود، تهدید کرد که « ج..ده های سیاسی را خوب بلد است، ادب کند.»
اینها فقط بخش کوچکی از خشونت با زندانیان در ایران است که خبر آن را زندانیان سیاسی منتشر کردهاند.
مدیرکل سابق زندانهای تهران: قتل در زندان طبیعی است
تفکیک جرایم در بسیاری از زندانهای ایران رعایت نمیشود و زندانیانی با جرمهای سیاسی، مالی و بدون سوءپیشینه در کنار زندانیان شرور و خطرناک که ابایی از سنگینتر شدن پروندهشان ندارند نگهداری میشوند. در حالی که براساس ماده هشتم آییننامهی زندانها، کلیه محکومان باید با توجه به نوع و میزان محکومیت، پیشینهی کیفری، شخصیت، اخلاق و رفتار طبقهبندی شوند.
در نتیجه عدم رعایت این قانون، ضرب و شتم، تجاوز و حتی قتل زندانیان به امری عادی در زندانها بدل شده است. آنقدر عادی که مصطفی محبی، مدیرکل سابق زندانهای استان تهران «اتفاقاتی نظیر قتل» در زندانهایی همچون رجاییشهر را «طبیعی» دانسته بود.
اخباری که جسته و گریخته و اغلب به واسطه زندانیان سیاسی در بندهای عمومی زندان به رسانهها میرسد نیز شاهدی بر بیاعتنایی مقامات مسؤل به خشونت در زندانها است. سالن ۹ اندرزگاه شمارهی سه رجاییشهر که به «رینگ خونین» معروف شده، یکی از این نمونهها است. جایی که مقام مسئول آن به صراحت اعلام کرده است که زندانیان مورد ضرب و شتم قرار میگیرند، و تا وقتی که کشته نشوند یا نقص عضو پیدا نکنند، به بهداری نیز منتقل نمیشوند. و اینجا تبعیدگاهی است برای زندانیانی که باید ادب شوند.
زندانهای دیگر نیز وضعیت بهتری ندارند و برخی زندانیان سیاسی که این سالها در بندهای عمومی زندانهای شهرهای مختلف ایران بازداشت بودهاند، از خشونتهای خونینی خبر دادهاند که گاه منجر به قتل زندانیان شده است.
با این حال قتل و نقص عضو زندانیان عادی بر اثر حملات همبندانشان، کمتر توجه رسانهها، مسئولان و حتی نهادهای حقوق بشری را جلب میکند.
نامهی بهنام ابراهیمزاده، فعال کارگری زندانی در زندان رجایی شهر به اسما جهانگیر، گزارشگر ویژهی حقوق بشر سازمان ملل که طی آن اسامی ۱۲ زندانی به قتل رسیده در این زندان و۴ زندانی دچار نقص عضو شده را منتشر کرد، از جمله معدود منابعی است که قتل زندانیان عادی در زندانهای ایران را مستند کرده است.
تجاوز و ضرب و شتم «به سفارش مسئولان زندان»
در بسیاری از بندهای عمومی، خشونتهای جنسی و تجاوز زندانیان به همبندیهایشان هم رایج است. یاسمن آریایی که پس از شرکت در تجمع اعتراض به شرایط اقتصادی در مراد ماه ۱۳۹۷ بازداشت شد، در این باره میگوید: «چیزی که در زندان قرچک خیلی مرسوم است، مسئلهای است تحت عنوان “مِت بازی”. یعنی وقتی شما وارد بند میشوی، یکی از زندانیان میآید و به تو نگاهی میاندازد و بعد میگوید که تو از این به بعد زنِ من هستی. این در حالی است که تو حق انتخاب نداری و نمیتوانی نه بگویی؛ اگر نه بگویی، معلوم نیست بعد از آن، چه بلایی سرت بیاورند. چند سال پیش یکی از زندانیان قرچک که به جرم استفاده از مواد مخدر درحبس بود، به خاطر “مِت” اش، یک زندانی را کشت. زیاد هم میشنیدم که زنان زندانی تهدید میکردند که میکشمش و پای حبساش هم میایستم.»
در زندان مردان وضعیت از این هم خشونتبارتر است و گاه یک زندانی به شکل گروهی مورد تجاوز قرار میگیرد. به گفته یکی از زندانیان قدیمی رجاییشهر بیهوش کردن زندانی با قرصهایی که در غذا و نوشیدنیاش میریزند و تجاوز گروهی به او، از کارهای رایج است و خود او شاهد بوده که یک نفر را «قرصخور» کرده و در یک صف ۳۰ نفره تا صبح به او که در حالت بیهوشی و خواب عمیق بوده، تجاوز کردهاند.
اطلاع داشتن مسئولان زندان از خشونتهای زندانیان شرور، چراغ سبز نشان دادن به اینگونه خشونتها، پیگیری نکردن شکایت زندانیان در رابطه با این موارد و استفادهی ابزاری از زندانیان شرور برای آزار دیگر زندانیان، در بسیاری از گزارشهای زندانیان سیاسی از وضعیت بندهای عمومی ذکر شده است.
گلرخ ایرایی که به تازگی از حبس آزاد شده، میگوید که در زندان قرچک مأموران زندان با سواستفاده از زندانیان قدیمی که مشکلات روانی دارند، آنها را تبدیل به عاملی برای اعمال خشونت به دیگر زندانیان کردهاند: «در زندان قرچک دونفر از قدیمیترین زندانیان زن ایران با جرایم عمومی را دیدم. مریم زراعتی و فاطمه فیروزبخت که بیش از نیمی از عمر خود را در زندان نوجوانان و بعد در زندان بزرگسالان سپری کردهاند. آنها که به جهت حمل مواد مخدر بازداشت شده بودند در زندان به دلیل ارتکاب جرم مجدد (ضرب و شتم و بعدها قتل همبندی) همچنان درزندان هستند. در روزهای پایانی حضورم در قرچک آگاه شدم که هردو نفرشان به بیمارستان امینآباد منتقل شده بودند. در مورد این قبیل افراد آن چه دردناک است این است که به جهت سالها تحمل حبس ناعادلانه و سوءاستفادهی ماموران زندان، دچار بیماری روانی شدهاند. زندانیان قدیمی شاهد بودند که ماموران مشخصا از این افراد جهت آزار زندانیان دیگر استفاده می کردند که بسیاری معتقد بودند این سوءاستفاده و فشارها باعث عدم تعادل فعلی آنان است.»
همبندی با زندانیان خطرناک، مجازاتی مضاعف برای زندانیان سیاسی
نقض اصل تفکیک جرائم، زندانیان سیاسی، زندانیان مالی، زندانیان جوان، زندانیانی بدون سوءپیشینه و با محکومیتهای کوتاه مدت را در معرض خشونت زندانیان خطرناک و شروری قرار میدهد که قتل، تجاوز و خشونت چیزی به پروندهی سنگینشان اضافه نمیکند. حتی در مواردی که همبندی با این زندانیان با سابقهی جرایم خطرناک، منجر به درگیری فیزیکی نشود، وضعیت روانی، شرایط زیست، بیتوجهی به رعایت بهداشت و سلامت، و احیانا اعتیاد و بیماریهای واگیردار این زندانیان، سلامت جسمی و روانی دیگر زندانیان را به خطر میاندازد و تحمل دوران حبس را از آنچه که هست سختتر میکند.
رعایت نکردن اصل تفکیک جرایم، اگرچه در مورد زندانیان عادی بیشتر ناشی از بیتوجهی به کرامت انسانی و امنیت زندانیان است، اما به نظر میرسد که در مورد زندانیان سیاسی اغلب از سر عمد و به قصد مجازات مضاعف باشد.
به ویژه آنکه بند الف ماده شش قانون جرم سیاسی، به صراحت بر «مجزا بودن محل نگهداری {زندانیان سیاسی} در مدت بازداشت و حبس از مجرمان عادی» تاکید کرده است. اما در عمل، نه تنها این اصل در بسیاری از زندانها رعایت نمیشود بلکه گاه حتی در زندانهایی که بند سیاسی در آن در نظر گرفته شده، زندانیان سیاسی که مورد غضب مسئولان زندان قرار میگیرند به عنوان تنبیه به بندهای دیگر فرستاده میشوند.
به عنوان نمونه یک زندانی سیاسی گزارش داده که سهیل عربی که محکومیت هفت سال حبس را در فشافویه میگذراند برای مدتی به بخشی انتقال داده شده بود که افراد زیر حکم اعدام را به آن جا میبرند تا قبل از اجرای حکم، برای تاخیر در اجرای اعدامشان صدمهای به کسی نزنند. علاوه بر این مأموران او را در یک اتاق مجزا از دیگران و به همراه دو اعدامی که به گفتهی زندانیان دیگر «به شدت از نظر روانی مشکل داشتند» قرار داده بودند.
انتقال یوسف عمادی، آهنگسازی از متهمان پرونده سایت برگ موزیک از بند ۳۵۰ زندان اوین به بند ۸ این زندان در خرداد ۱۳۹۶ و فرستادن شماری از زندانیان سیاسی در زندان زاهدان به بند زندانیان عادی که جمعیت بیشتر و امکانات کمتری داشت در آذر ماه ۱۳۹۷، از دیگر نمونههای اینگونه مجازات مضاعف برای زندانیان سیاسی است.
در حال حاضردستکم ۲۹ زندانی سیاسی و عقیدتی همچنان بدون رعایت اصل تفکیک جرایم در زندان بزرگ تهران (فشافویه) و قرچک ورامین نگهداری میشوند و در معرض خشونت زندانیان با جرایم خطرناک قرار میگیرند. برزان محمدی که به همراه علیرضا شیرمحمدعلی در اعتراض به نقض اصل تفکیک جرایم اعتصاب غذا کرده بود و شماری از دراویش گنابادی از جمله این زندانیان هستند.
بر اساس نامهای که خانوادههای زندانیان سیاسی در تیر ماه امسال و پس از قتل علیرضا شیرمحمدعلی به رئیس قوه قضاییه نوشتهاند، تعداد زیادی از زندانیان سیاسی نیز در زندان های اوین، گوهردشت، تبریز، زندان مرکزی سنندج، عادلآباد شیراز، زندان مرکزی زاهدان، اردبیل و کرمانشاه بدون رعایت اصل تفکیک جرایم محبوس هستند.
اعتراضات و هشدارها به این رویه در زندانها تا کنون بینتیجه بوده و حتی قتل علیرضا شیرمحمدی و جانباختن وحید صیادینصیری نیز منجر به تغییر رویه در زندانهای ایران نشده است. وحید صیادی نصیری آذر ماه ۱۳۹۷ در اعتراض به رعایت نشدن اصل تفکیک جرایم و درخواست انتقال به بند زندانیان سیاسی نیز دست به اعتصاب غذا زد. او که زندانی شناختهشده و مشهوری نبود و به اتهام «توهین به رهبری و تبلیغ علیه نظام» بازداشت شده بود، پس از دو ماه اعتصاب غذا در در زندان لنگرود قم جان باخت. اما حتی مرگ او هم باعث نشد که مسئولان زندان تدابیری برای حفظ امنیت زندانیان به کار گیرند و به اعتصاب غذای علیرضا شیرمحمدعلی برای انتقال به بند زندانیان سیاسی اهمیت دهند و از قتل او در زندان جلوگیری کنند.