پانته‌آ بهرامی – نقدی آشکار و بی‌پروا، در مواقعی بسیار تحریک‌کننده و تکان‌دهنده از زندگی امروز جوانان در ایران، بن‌مایه آثار نقاشی هما ارکانی را تشکیل می‌دهد.. وی هنرمندی‌ست که سه دهه بهار را تجربه کرده. نگاه تیز و نقادانه او به خودش و هم‌نسلانش موضوع هویت را مطرح می‌کند؛ موضوعی که دغدغه جوانان قبل از انقلاب نیز بود و امروز ۳۰ سال پس از این واقعه هم همچنان دغدغه نسل جوان ایران است.

هما ارکانی درباره مسأله هویت می‌گوید: «موضوع زنان دغدغه فکریم بود. احساس می‌کردم، زنان [جوان] در ایران مشکل هویت پیدا کرده‌اند و همانگونه که مثلاً در رفتار‌شان کنجکاو بودم، در محافل‌شان شرکت می‌کردم یا در جزئیات روابط، طرز پوشش، خواسته‌ها و تمایلاتشان دقت می‌کردم، بیشتر هم کنجکاو می‌شدم و می‌دیدم که نسل جوان بین محدودیت‌ها و واقعیت‌های روزمره و یک عالم فانتزی گیر کرده است و به زبان خودشان در فرایند «خود را دیگری کردن» قرار گرفته‌اند و [مثل این است که] می‌خواهند خودشان را مثل غربی‌ها کنند. چون پایه کارهای من از عکاسی شروع شده، با گرفتن چند پرتره از دوستان خواهرم مجموعه “مرا به اشتراک بگذار” را شروع کردم، وقتی در رفتار و کار‌های جوانان کنجکاو شدم، دیدم که بیشتر به حالت‌های ظاهری، مسخره کردن [دیگران] و کلاً تفریحات این‌طوری علاقه دارند.

وقتی از آن‌ها [خواستم که] در مقابل دوربین [ژست] بگیرند، ناخواسته این عکس‌هایی که می‌بینید، حاصل شد. یعنی در حقیقت این آثار بازتابی از نسل خودمان است. من چیزی را به آن‌ها دیکته نکردم که شما حرکات ویژه‌ای را [جلوی دوربین اجرا کنید]. من [البته] برای هدف خاصی نقاشی‌های مجموعه “مرا به اشتراک بگذار” را به وجود نیاوردم. می‌خواستم که [سوژه‌ها] حالت طبیعی خودشان را در مقابل دوربین حفظ کنند. در مورد فرم کار [ابتدا] از سوژه‌ها عکس گرفتم، بعد این عکس‌ها را به نقاشی تبدیل کردم. البته مسلماً عکس شبیه نقاشی نیست. نقاشی‌های من پایه عکس دارد و [من این] عکس‌ها [را] با توجه به روحیات خودم و تمایلات درونی‌ام به نقاشی تبدیل کردم.»

نقد اجتماعی بدون واسطه

هما در سال ۸۴ در رشته گرافیک دانشگاه هنر و معماری تهران فارغ‌التحصیل شد. او نقاشی را به صورت خودآموز آموخته است.

یکی از آثار او دختران اغواگری را نشان می‌دهد که داخل یک بستنی قرار دارند و رویشان شکلات ریخته است. همه روسری‌های نصفه بر سر دارند و اگر روسری‌هایشان را برمی‌داشتند، می‌توانست به یک آگهی تبلیغاتی در غرب شبیه باشد.

جالب است که یکی از این چهار شخصیت خود نقاش است. در حقیقت نقد هما ارکانی نگاه با فاصله نیست، بلکه خودش نیز بخشی از این نقد اجتماعی‌ست.

او به بازخورد آثارش در ایران اشاره می‌کند و می‌گوید: «بازخورد‌ها هم منفی و مثبت بود، ولی [در مجموع] اکثراً منفی بود. در جلسه نقدی که [درباره آثارم برگزار شد] می‌توانم بگویم ۸۰ درصد [از شرکت‌کنندگان نظرشان] منفی بود. شاید من نتوانستم منظورم را [به مخاطب] برسانم. برخی می‌گفتند هنرت «کیچ» است و بعضی‌ها هم می‌گفتند [آثار تو را] نمی‌توانیم به‌عنوان هنر پاپ قلمداد کنیم. من هنرم را هنر پاپ می‌دانم. چون پاپ واقعیت زندگی روزمره شهری‌ را [بیان می‌کند]، از سنت می‌گریزد و به نظر من پاپ‌آرت فقط به موضوعات مردم‌پسند نمی‌پردازد. در پاپ‌آرت آنچه که در وهله اول اهمیت دارد این است که [هنرمند] نباید قضاوت کند. من در کار‌هایم به‌عنوان یک راوی عمل کردم، و صرفاً جامعه را به نمایش گذاشتم. علاقه‌ای به نقد اجتماعی ندارم و بیشتر محیطی [را که در آن] زندگی می‌کنم موضوع کارم قرار دادم و عناصری را که با آن در ارتباط هستم. شکی نیست که این موضوعات به نحوی روی کارم تأثیر می‌گذارند. اما مطمئن نیستم که هنرم چه نوع پیام اجتماعی دارد و دوست ندارم با کارهایم بخواهم چیزی را به جامعه یاد بدهم. [آثار من] فقط بازتابی است از وضعیت محیط پیرامونم.»

مردان پستانک به دهان

برخی از آثار هما در سال ۸۹ در یک نمایشگاه گروهی که در گالری محسن در تهران با نام «پنجره» برگزار شد، به نمایش درآمد. از او خواستم در مورد اثر «نیمرو» که نقدی‌ست بر زنان و موضوع آشپزخانه و یک اثر سه‌گانه که نقدی است بر مردان صحبت کند.

مردان در آثار هما هرچند در جامعه تنومند رخ می‌نمایند، ولی در موقعیت کودکی خود هنوز غوطه‌ورند و به همین دلیل هم هست که این نقاشی‌ها مردانی را نشان می‌دهد که پستانک به دهان دارند.

هما درباره اهمیت آشپزخانه در زندگی زن ایرانی می‌گوید: « “نیمرو” در یک نمایشگاه گروهی به نام “آشپزخانه” به نمایش گذاشته شد. [این اثر] همزیستی زن ایرانی و آشپزخانه را نمایش می‌دهد و به نظر من برخلاف گذشته که نقاشی از خوراکی‌ها و آشپزخانه سطحی نازل در نقاشی داشت، امروزه آشپزی جایگاه خاصی در هنر پیدا کرده. از آنجایی که [آشپزخانه] با زندگی زن ایرانی عجین شده، تمام رفتار‌ها و نوع زیستش را تحت‌الشعاع قرار داده، طوری که می‌توانیم بگوییم آشپزخانه جنسیت پیدا کرده است. می‌خواستم در این‌کار این جنسیت را نشان دهم و اینکه دغدغه‌های فکری زن ایرانی تا چه اندازه تحت‌الشعاع آشپزخانه قرار گرفته. از زاویه فرم این سه اثر زیر هم قرار می‌گیرند. یک‌جور تضاد در این سه اثر مشاهده می‌شود که تضاد تصویری است با ابیاتی از شاهنامه‌ فردوسی که پشت سر سوژه‌ها قرار دارد و استعاره‌ای از عناصر مذکر است که در زمانه ما زندگی می‌کنند، چنان‌که ظاهر و جسمشان با ماهیت درونی‌شان تضاد خاصی دارد و آن مردانگی که همیشه درباره‌اش صحبت می‌کنیم و می‌گوییم “مرد ایرانی”، در زمان حال آن مردانگی را فقط در ظاهرشان مشاهده می‌کنیم. این مرد‌ها هم با اینکه صورت خشنی دارند، ولی از زاویه درونی در بسیاری از اوقات مثل کودکان [رفتار] می‌کنند. کافی‌ست که ارتباط محتوای ابیات شاهنامه را با تصویر نقاشی‌ها به موازات هم مقایسه کنیم، آن وقت این تضاد را به‌خوبی می‌توانیم حس ‌کنیم.»

مرا به اشتراک بگذار

«مرا به اشتراک بگذار» نام مجموعه‌ای است از آثار هما که نام مجازی آن را از فیسبوک گرفته و در همان حال طعنه‌ای هم هست از نوعی از رابطه که خواسته و خودآگاه می‌خواهد خود را به اشتراک بگذارد. او می‌گوید این مجموعه از آثارش را «مرا به اشتراک بگذار» نامیده، به این دلیل که به گمان او زندگی برخی از جوانان ایرانی با فیس‌بوک عجین شده است.

او در ادامه اضافه می‌کند: «جوانان ایرانی زندگی‌شان خیلی با شبکه اجتماعی فیس‌بوک آمیخته شده. فرهنگ استفاده از این شبکه هم در کشور ما با کشورهای دیگر متفاوت است. دختر‌ها و پسر‌ها از طریق پروفایل‌های اینترنتی و بلاگ‌ها امکان بیشتری برای ارتباط با جنس مخالفشان پیدا می‌کنند. دختر‌ها هم شخصیت باحال و تن زیبایشان را به نمایش می‌گذارند. این فضا جایگاه امنی هم برای به اشتراک گذاشتن ایده‌ها و تصاویر ایجاد کرده و جوانان می‌توانند درباره روابط عاشقانه‌شان خیال‌پردازی کنند. برای همین هم اسم این مجموعه را “مرا به اشتراک بگذار” گذاشتم. یکی از آثار این مجموعه نیز همین عنوان را دارد. دختری در آسانسور در حال عکس گرفتن از خودش با تلفن دستی است و این عکس را روی صفحه پروفایل فیس‌بوکش گذاشته. می‌خواستم بگویم که کلاً خودش و وجود خودش را به اشتراک می‌گذارد. در کارهای قدیمی‌ام، قبل از مجموعه “من را به اشتراک بگذار”، نگاه من به زن یک حالت نقادانه داشت و در کنار بن‌مایه‌های اجتماعی، یک حالت طنزگونه هم در کارم وجود داشت. سبک و سیاقم کلاً با کارهای اخیرم متفاوت بود. ولی مضمون کار‌‌ همان مضمون زن و تنانگی بود.»

دفرمه کردن فرم و محتوا

یکی از ویژگی‌های آثار هما ارکانی پروسه دفرمه شدن یا دگرگون شدن، هم در فرم و هم در محتواست. در فرم او عکس را به نقاشی تبدیل کرده و در محتوا نیز با اینکه شخصیت‌ها واقعی هستند، ولی با شکلک درآوردن فیگور‌ها، اغواگری‌های نامتعارف، نوعی دگرگونی در محتوا به‌وجود آورده که از واقعیت فاصله گرفته است.
 

هما ارکانی درباره روند کار هنری‌اش و وظیفه و رسالتی که برای خودش قائل است، می‌گوید: «روند کارم تبدیل عکس به نقاشی است. ابتدا در مورد اینکه می‌خواهم روی چه موضوعی کار کنم، فکر می‌کنم و بعد می‌روم توی آتلیه. یعنی موضوع اصلی و فرم اولیه کار دستم هست. ولی اینکه در مورد جزییاتش بخواهم فکر کنم نه. بچه‌ها در مورد حالاتشان باهم مکالمه می‌کنند یا ژست‌های مختلف می‌گیرند و من شروع به عکاسی می‌کنم. سپس با توجه به ایده اصلی که دارم عکس‌ها را روی بوم می‌آورم و آن‌ها را به نقاشی تبدیل می‌کنم. به نظر من هنر مدرن ایران خواهان پیشرفت جامعه است و سویه اعتراضی و انتقادی دارد. من [در بعضی از آثارم] اعتراض هم کرده‌ام، ولی بیشتر می‌خواهم [چیزی را] به نمایش بگذارم. از آنجا که ما در این جامعه زندگی می‌کنیم، تحت تأثیر تمام جزییات آن هم هستیم و زندگی‌مان بر اساس این جزییات پیش می‌رود و به نظر من هنرمند رسالتی دارد که آن رسالت حتماً باید در کار‌هایش نمایش داده شود. من رسالتم را در نمایش اوضاع کنونی می‌دانم که می‌تواند سوپاپی باشد برای تلاطمی که در وجودم هست.»
 

ایمیل گزارشگر:
pantea. bahrami@yahoo. com
 

در همین زمینه:
::پانته‌آ بهرامی در رادیو زمانه::