آیا هرگز از خود پرسیدهاید چرا میخواستید/ یا میخواهید بچهدار شوید؟ آنهایی که درگیر تصمیمگیری برای بچهدار شدن بودهاند و یا داشتن بچه را تصور کردهاند، احتمالا دید مثبتی به این موضوع دارند. بسیاری از افراد حتی از زمان کودکی جوابهای خود به این پرسش را میدانند. اما برای بسیاری از والدین و افرادی که به زودی والد میشوند این پرسش اساسی و مهم است که باید به آن پاسخ داد.
یک پاسخ آن است که ما به عنوان یک گونه پاسخگوی نیاز تکاملی برای تکثیر هستیم. نقش کوچک ما انتقال دیانای به نسل بعدی است. این کار احتمالا ناآگاهانه و با سطوحی از لذت همراه است. اگر تعداد کافیای از ما انسانها این تکثیر را انجام بدهیم و همزمان از نابود کردن سیاره خود جلوگیری کنیم نسل بشر پیشرفت میکند.
پاسخ دیگر به سادگی درباره هنجارهای اجتماعی و فرهنگی است. بیشتر افرادی که شما میشناسید یا نمیشناسید این کار را انجام میدهند؛ به همین دلیل است که کسانی که نمیخواهند بچهدار شوند یا بچه ندارند آماده پاسخ به سوال «چرا» هستند. زیرا این پرسشی است که همه از آن میپرسند در حالیکه به ندرت از والدین پرسیده میشود که چه چیزی آنها را به داشتن بچه تشویق کرده است. آنها معمولا نیازی ندارند رفتاری که معمول و قابل انتظار است را توضیح بدهند.
اما حتی با وجود غزایز تکاملی و فشارهای اجتماعی به عنوان بخشی از معادله این عوامل معمولا به طور کامل تمایل شخصی و منحصر به فرد هر شخص را برای تولید مثل را توضیح نمیدهد.
دلیل شما هر چه که باشد به خوبی نشان میدهد شما که هستید، چه والدی هستید یا خواهید شد. من فکر میکنم این موضوع ارزش کشف دارد.
شما همان والدی هستید که به دنبالش بودید
چرا تصمیم گرفتید بچهدار شوید؟ چرا کودک اول، دوم یا سوم را خواستید؟ آیا چنین تصمیم اساسیای در زندگی به خواستههای شخصی، پیشینه، تاثیرپدیریها و باورهای شما مربوط بوده است؟ چرا باید زمان و پول زیادی صرف کنید و پذیرای استرسها، اضطرابها و مسئولیتهای بیشتر شوید؟
فهم اینکه چرا وارد این بازی شدهاید به شما بینشی لازم میدهد تا از تمام تواناییهای خود در این بازی استفاده کنید. شما بهترین راهنمای خود برای پاسخ به میلیونها سوال، معما و انتخابهای خود برای والد بودن هستید.
از نظر تاریخی انسانها به دلیل ضرورتهای اقتصادی مثلا به خاطر کار در مزرعه بچهدارمیشدند. کودکان نمادی از سعادت و کامیابی هستند. آنها میتوانند بازتابی از شما یا مسیری برای اهداف و آرزوهایتان باشند. والد بودن همچنین میتواند یک عمل فداکارانه برای رسیدن به یک چیز بهتر باشد. پیتر سیگر این گفته را تائید میکند و میگوید: «ما این کار را برای دستاوردی بالاتر انجام میدهیم… بوسهها.»
جالب اینجا بود که وقتی من از دوستان و خانواده درباره علت بچهدار شدن پرسیدم برخی از آنها در لحظه پاسخ را میدانستند در حالیکه بقیه با قیافهای مبهوت به گوشهای زل میزدند گویی هرگز به آن نیندیشیدهاند.
این پاسخ آنها بود:
ـ ایجاد دوباره لذتهای کودکانه خودم
ـ رشد و اشتراک عشق خانوادگی
ـ برای ساختن خود بهترم
ـ ساختن خانواده خودم
ـ معنا دادن به زندگی
ـ تناسب و برآورده کردن انتظارت جامعه
ـ چون با بچهها میتوان سرگرم بود و مکالمات جالب داشت
ـ ساختن جهانی بهتر
ـ نسبت به پدرومادرم والد بهتری باشم
ـ اقدامی معنوی
ـ بازپرداخت آنچه به والدین خود مدیونم
ـ تمایل بیولوژیکی
ـ ایجاد یک رابطه عمیق با فرزندانم طوری که آنها حتی پس از جدا شدن از من بخشی از زندگیام باشند
همسر من پاسخ آماده خود را داشت: «من میخواستم عشق عمیق یک مادر به فرزند را احساس کنم.» این خواستهای بود که از زمان کودکیاش داشت. وقتی من پاسخهایم را برایش شرح میدادم قیافه پریشان او را میدیدم. او گفت: «احساس میکنم ما باید این مکالمه را قبل از بچهدار شدن میداشتیم. چه میشد اگر من پاسخهای تو را قانعکننده نمییافتم؟» به او پاسخ دادم که کار از کار گذشته است. پاسخهای من تجربه فیلم، سفر، کتابخواندن، نوشتن، قصهگویی، حس طنز و غذا خوردن و نوشیدن، معنویت و طبیعت بود.
والد شدن تجربهای منحصر به فرد است. من از هیجانهای از دست رفته و گزینههای شغلیای که ممکن است به خاطر وجود دو دخترم از دست داده باشم آگاه هستم. اما با این وجود اینکه پدر آنها هستم فراتر از اینهاست. من فکر میکردم پدر خوبی خواهم شد. بخشی از وجود من میخواست توانایی رشد و پرورش را تقویت کند. از زمانی که کودک بودم میدانستم پدر فوقالعادهای خواهم شد.
البته تمام اینها پیش از آن بود که من پدر شوم. به نظر میرسد والد بودن به دلیل اینکه ناامنیها و نقصهای شخصیتی را نمایش میدهد افراد را فروتن میکند. من با وجود فرزندانم بهتر میشوم و سعی میکنم این قابلیت را تقویت کنم. اما همواره موفق نیستم. این چیزی است که بیشتر والدین تجربه میکنند.
پدرومادری آگاهانه یکی از روشنفکرانهترین گرایشها در تاریخ روشهای فرزندپروری است. این گرایش میگوید حضور فعالانه در کنار فرزندتان داشته باشید و هم زمان که مشغول تربیت فرزندتان هستید انگیزهها و احساسات خود را بهتر بشناسید. اینکه با انگیزهها در ارتباط باشید به شما درک جامعتری از مساله میدهد؛ در حالی که در لحظات دشوار تربیت فرزند این درک وجود ندارد.
پاسخ من درباره اینکه چرا میخواستم تجربههای منحصر به فرد و متفاوت والد بودن را داشته باشم به من کمک کرد تا طیف وسیعتری از آنها را کشف کنم. بسیار آسان است که از یک آغوش محکم و با هم خندیدن لذت ببریم اما من این عشق به تجربه را به لحظات چالش برانگیز بیشتری گسترش دادم؛ مثل وقتی که موقع حمام با هم جیغ میزنیم. وقتی با فرزندانم وقت میگذارم به آنها توجهی را که لازم دارند میدهم و لحظههای معنادار را بیشتر و خاصتر میکنم.
پاسخ شما به این پرسش مثل عقربه قطبنماست و در لحظههایی که نمیدانید به عنوان یک والد چه تصمیمی بگیرید میتواند راهنمای شما باشد.
به انگیزههای بچه دار شدن خود بازگردید. این کار میتواند بر واکنش شما در لحظات ناامید کننده، تصمیمگیری برای گذراندن یک آخر هفته، مدلهای رفتاریتان و گفتوگو درباره زندگی با کودکانتان تاثیر داشته باشد.
این مقاله بخشی از ستون The wisdom project نوشته دیوید آلن، سردبیر بخش سلامت سیانان است. این مجموعه درباره کاربرد فلسفه در زندگی افراد است.
من همیشه دوست داشتم یه پدر خوب باشم میخواستم کمبودهایی را که پدرم میتوانست و نشد را برای پسرم انجام دهم همیشه ایمان داشتم یه پسر باهوش و زرنگ گیرم میاد و همینطور شد. میشه بهتر زندگی کرد بهتر فکر کرد بهتر اموزش دید و داد میشه بهتر فهمید حتی در تاریک ترین تاریکی ها پس باید نسل عوض بشه باید تفکر عوض بشه باید ازاین مخمصه دین ، مذهب ، سیاست ، و … خلاص شد زندگی کرد فرصت کمه زندگی ناپایدار ه ممکنه با یه توقف چند ثانیه ای همه چیز تموم شده برای من پس باید یه اغازی باشه .
holako gordani / 24 August 2019