نعیمه دوستدار – سالهاست شعار مبارزه با بدحجابی در صدر شعارهای مبارزه با مفاسد اجتماعی در ایران قرار گرفته و به رغم درگیری جامعه ایران با انواع آسیبهای اجتماعی نظیر اعتیاد، فقر و دزدی، هم و غم مسئولان انتظامی این کشور این است که با پوشش مردم به خصوص زنان برخورد کنند.
آنها تمام ظرفیت و توان خود را متمکز کردهاند تا به زعم خود “معضل بدحجابی” را از بین ببرند. نیروی انتظامی ایران، با فرمان ارشاد بدحجابان و برخورد با کسانی که با لباسهای کوتاه خود “امنیت اجتماعی را به خطر میاندازند”، بیش از پنج سال است که فعالیت خود را آغاز کرده و این جدا از نیروهایی است که دورههای مختلف زمانی با نامهای دیگری مثل کمیته و بسیج و… این روش را دنبال میکنند.
تلاش برای همسانسازی و ارائه الگوی واحد برای پوشش مردم از طریق محدود کردن رنگها و مدلها و تبلیغات علیه مد و متهم کردن عوامل خارجی در شکل دادن به شکل لباس پوشیدن مردم، کارهای دیگری است که در کنار اجرای طرحهای خشنی مانند گشت ارشاد و گشتهای امنیت اخلاقی اجرا میشوند. این فعالیتها گاهی با چاشنی فعالیتهای فرهنگی و تبلیغی و تلاش برای ارائه مد و فشن اسلامی هم همراه است، اما زور و فشار فعالیتهای تنبیهی آنقدر زیاد است که این نوع اقدامها در هجوم رفتارهای خشن پلیس با مردم گم میشوند.
شاید اولین نکتهای که در ماجرای طرحهای موسوم به امنیت اخلاقی مطرح میشود، خشونتی است که در برخورد پلیس به عنوان مظهر تامین امنیت اجتماعی دیده میشود. در حالی که در تمام دنیا پلیس حامی مردم و تامینکننده امنیت به حساب میآید، در ایران این نقش به نقش مقابل خود به عنوان یک متجاوز به حریم خصوصی و عمومی تبدیل شده است.
چهره خشن پلیس
این روزها زنان و دختران از تعقیب و گریز ماموران در خیابانهای تهران میگویند و اینکه ماموران گشت ارشاد نه فقط در محلهای مشخص، که در همه کوچهها و خیابانها پراکندهاند و گاهی در گذرها و پیچها مخفی شدهاند تا خاطیان را گیر بیندازند.
به جز خیابانها و میدانها، حالا نمایشگاهها، کنسرتها و برنامههایی از این دست هم از هجوم پلیس درامان نماندهاند و خبرهایی از دستگیری و تذکر به چهرهای هنری و مشهور هم به گوش میرسد که حاکی از عزم جزم پلیس ایران در اجرای طرح گشت ارشاد است.
به جز خیابانها و میدانها، حالا نمایشگاهها، کنسرتها و برنامههایی از این دست هم از هجوم پلیس درامان نماندهاند و خبرهایی از دستگیری و تذکر به چهرهای هنری و مشهور هم به گوش میرسد که حاکی از عزم جزم پلیس ایران در اجرای طرح گشت ارشاد است. تصاویری که از این برخوردها منتشر میشود هم تصاویری خشن است؛ زنان و دخترانی که با زور به داخل ونهای پلیس کشانده میشوند و انواع توهینها را میشنوند. در این برخوردها، استاندارد و تعریف مشخصی هم وجود ندارد و ماموران به شکل سلیقهای با هر نوع پوششی که مطابق میلشان نباشد، برخورد میکنند.
چهره پلیس در برخورد با عموم مردم به خصوص زنان که گروه مخاطب برخوردهای تنبیهی هستند چهرهای تهدیدکننده و خشن است. این برخورد به مرور زمان و با گذشت چند سال از اجرای طرحهای امنیت اجتماعی نه تنها تلطیف نشده بلکه روز به روز شدیدتر و تندتر شده تا جایی که اعتراض افرادی از درون این تفکر را نیز برانگیخته و دایره اعتراض به شیوه برخورد ماموران گشت ارشاد تا حد نیروهای معتقد به اجبار پوشش و رعایت حجاب هم گسترده شده است.
به عنوان نمونه، نویسنده وبلاگ “گزارش اقلیت” که از محتوای نوشتههای آن پیداست که به گروه به اصطلح ارزشی و هوادار محمود احمدینژاد، رئیسجمهور ایران تعلق دارد، چندی پیش در یک پست وبلاگی مشاهداتش را درباره برخود پلیس با زنان چنین به اشتراک گذاشت: “چند هفته پیش، داشتم از خیابان پیروزی میگذشتم که التماسهای یک زن را برای سوار نشدن در ماشین وَن گشت ارشاد دیدم. ماشینی که در فاصله 200 متری که من طی کردم دو زن دیگر را هم به زور سوار کرد (یاد ماشینهای شهرداری افتادم که ساعت 9 کیسههای زباله را از سر هر کوچه که میگذرند، جمع میکنند). جالب اینکه وقتی خودروی گشت ارشاد میخواست زن سوم را سوار کند، مردم به آن خانم میگفتند از توی کوچه فرار کند (ببینید اوضاع به کجا رسیده). دیروز هم در همان خیابان بودم که ناگهان یک دختر جوان در حالی که کیفش را دو دستی در آغوش گرفته بود، از کنارم به سرعت گذشت. کمی جلوتر را نگاه کردم و دیدم بله… باز هم خودروی گشت ارشاد دارد یک زن ایرانی را با خود میبرد و آن یکی خانم هم از ترس گیر افتادن داشت به سرعت میدوید (همانی که از کنارم گذشت).”
این وبلاگ نویس در ادامه سوی دیگری از موضوع امنیت اجتماعی را مطرح میکند: “اما روز قبل از آن نیز، داخل اتوبوس بودم که فریادهای بلند زنی را دیدم که با پسر جوانی بحث میکرد. چون اتوبوس توقف کرده بود توانستم متوجه بشوم که آن زن به خاطر آزار پسر (متلکپرانی) با آن پسر درگیر شده بود.“
این نویسنده اشاره میکند که این زنان همان خانمهایی هستند که در آستانه هر انتخابات و مراسمی، از نجابت آنها به عنوان زن ایرانی سخن گفته میشود. او مینویسد: “همانطور که متلک پرانیهای یک پسر امنیت روانی یک خانم را به هم میزند، شما گشت ارشادیها هم صد برابر بدتر امنیت روانی زنها را بههم میزنید. چون روی گشت ارشاد، برچسب قانون هم زده شده است. شما هیچ فرقی با آن پسر ندارید که بدتر هم هستید.” او نتیجه میگیرد که زنان به دلیل این برخوردها امنیتی احساس نمیکنند، “چون چند قلچماق با لباس مقدس نیروی انتظامی، زنها را از خیابان جمع میکنند و امنیت روانی جامعه و زنها را به هم میزنند.”
اعتراضی پذیرفته نیست!
زنان و دختران ایرانی این روزها فارغ از اینکه گرایشی به رعایت یا عدم رعایت حجاب داشته باشند، مورد بازخواست و تذکر قرار میگیرند. بسیاری از آنها میگویند که بیرون آمدن از خانه برایشان دشوار شده است، چون واقعا نمیدانند گشت ارشاد به چه چیزی گیر میدهد.
چهره پلیس در برخورد با عموم مردم به خصوص زنان که گروه مخاطب برخوردهای تنبیهی هستند چهرهای تهدیدکننده و خشن است. این برخورد به مرور زمان و با گذشت چند سال از اجرای طرحهای امنیت اجتماعی نه تنها تلطیف نشده بلکه روز به روز شدیدتر و تندتر شده تا جایی که اعتراض افرادی از درون این تفکر را نیز برانگیخته و دایره اعتراض به شیوه برخورد ماموران گشت ارشاد تا حد نیروهای معتقد به اجبار پوشش و رعایت حجاب هم گسترده شده است.
مریم، زن ۲۵ سالهای که تاکنون دوبار با برخورد این ماموران مواجه شده به زمانه میگوید: “ترجیح میدهم همیشه سوار ماشین باشم و پیاده جایی نروم؛ هرچند آنها ماشینسوارها را هم پیاده میکنند.”
او معتقد است در این دوبار برخوری که با گشت ارشاد داشته، شخصیت اجتماعی و هویت زنانهاش مورد توهین قرار گرفته و غرورش شکسته شده است. اوکه مهندس یک شرکت عمرانی است، میگوید: “اینها روشی است برای خانهنشین کردن زنان و حذفشان از عرصههای عمومی. میخواهند چهره اجتماع را یکدست کنند و ترجیح میدهند زنان آنقدر تحقیر شوند که عطای بیرون آمدن از خانه را به لقایش ببخشند.”
در نمونهای دیگر یک نویسنده که لازم میداند خود را معتقد به مبانی اسلام و حفظ حجاب معرفی کند، در یادداشتی به برخوردهای گشت ارشاد با زنان و دختران اشاره میکند و شیوه برخوردهای نیروهای گشت ارشاد با بازداشت شدگان را مصداق اهانت و اعمال غیر انسانی و اسلامی میداند و میپرسد: “در شرایط سخت و ناگوار اقتصادی و گرانی کنونی که فشارهای آن، خانوادهها را از هم گسسته است، در شرایط گسترش اینهمه ناامنی اجتماعی از اعتیاد و دزدی، کیف قاپی و قتل و تجاوز و … تا اختلاسهای بزرگ در کشورعقل سلیم دینی ما، برخوردهای سلبی و نظامی و چکشی را برای نهی از منکری مثل حجاب باید بپذیرد؟”
این نویسنده به شیوههای بازداشت زنان و دختران و تحقیر و توهین که در جریان این بازداشتها صورت میگیرد و به تشکیل پرونده و عکسبرداری از آنها منتهی میشود، اعتراض کرده و البته در پاسخ او، بهمن کارگر، معاون اجتماعی ناجا، گفته است: “پلیس ضابط مقام قضایی است و مبنای عمل، تجویز قانون و در خیابان، مشهود بودن مصادیق مجرمانه است و جای استدلالهای فقهی قبل از تصویب قانون بوده و اصولاً وظیفه مجری و ضابط، استدلال و اقناع در خیابان در هنگام انجام وظیفه نمیباشد.”
علاوه بر این، توجه به اعتراضها و انتقادها در زمینه این طرح، در دستور کار مجریان آن نیست و اسماعیل احمدی مقدم، فرمانده ناجا، اعلام کرده است که ناجا طبیعتاً وظایف خود را انجام خواهد داد. او ادعا میکند که در زمینه اجرای طرح امنیت اخلاقی، تماسهای مردمی با مرکز 197 نشان از رضایت آنان دارد و پلیس در این زمینه با کاهش شکایتهای مردمی نیز روبهرو بوده است. او گفته است: “نیروی انتظامی در انجام وظایف خود به اینکه فضای جامعه و رسانهها چگونه است، توجهی نمیکند.”
به نظر میرسد این توضیح اسماعیل احمدیمقدم، پاسخ روشنی است به کسانی که امیدوارند رفتار خشن و تحقیرآمیز با زنان، با روشهای ارشادی و انتقادی در پلیس ایران تغییر کند.
محمد و آل محمد و خصوصا تشیع سرخ علوی و هم صفوی و هم سنی بنیانگذران نوعی فاشیسم بینظیر در تاریخ بشرند. چرا که در تمامی فاشیسم هایی که تا کنون بوده اند دست کم از یک سو در برخورد با دزدان و قاچاقچیان و امنیت اجتماعی کاربرد داشته اند و از دیگر سو رابطه جنسی و پوشش کسی را مورد تعرض قرار نمی داده اند٬ در مورد خورد و خوراک و پوشاک مردم دخالت نداشته اند. تنها موردی که حتا از دور هم با فاشیسم محمدی و علوی قابل مقایسه نیست دوختن ستاره زرد بود بر بازوی یهودیان. که آنهم بسیار اندک زمان بود. اما فاشیسمی با این قدمت هزار و چهارصد ساله و در کمین بشریت و رسیدنش به قدرت و پول و اقتصاد در ایران کاری ست کارستان. اسلام و برخوردش با زن ننگ بشریت است. زنان مسلمان قربانیان تخدیر شده ای هستند که با دست خودشان گورکنان خودشانند. زنانی که با میل خود حجاب بر سر می کنند در هر صورت همدست و همداستان قلدران فاشیست هستند. دختران جوان ایرانی باید با هر صورت ممکن از حجاب سر باز زنند. آنها با ید در برابر حتا خانواده هایشان بیاستند و از فرمان حجاب آنان سرباز زنند. این چه و دین و مرام و عقیده ای ست که زنان را نیمه بشر می داند. مردم باید از اسلام رحمانی و روحانی و جسمانی و اصولگرا و اصلاحطلب دوری جویند. فردا و از همین امروز از آن ایران و ایرانیت است. شاید مهمترین اتفاقی که افتاد عدم پیروزی جنبش سبز بود. چرا که جنبش سبز در حال آشتی و با تذویری بزرگ بنام اسلام رحمانی بود که مردم فریب آنرا نخوردند و دیدیم که اسلام ناب با مردم و خصوصا زنان چگونه رفتار کرد و این باعث شد تا انقلاب ایرانی ای که در حال شدن بود در ایستگاه سبز توقف نکند و برود جلو و ریشه بدواند و خواهان برکناری اسلام و روحانیت در تمامی ابعاد باشد. امروز مرگ اسلام٬ و مرگ بر اسلام از نان و آب و گوشت و هوا برای مردم ایران واجب تر است. حکومت ملایان روح و روان و جسم زن و مرد ایرانی را مورد تجاوز جنسی قرار داده است. جامعه ی ایران امروز پر است از تبهکار و فاسد و رشوه ده و رشوه گیر و خفت گیر و معتاد و متجاوز. اینهمه از شخص رهبر فاسد انقلاب گرفته تا دربان شهرداری و مدرسه و درمانگاه و بیمارستان و پلیس و… ادامه دارد. بر ایرانیان سلحشور و بیباک است که ایران را از دستان خونین و نجس اسلام ناب بیرون آورند. امروز اینترنت باید بصورت نرمافزاری زورمند در خدمت ایرانیت قرار گیرد. خصوصا برزنان و دختران و پسران جوان ایرانی ست که سر در فکر و در پای ایران دارند تا دست از این مذهب ضدبشری بردارند. زنده باد ایران و مرگ بر اسلام چه رحمانی و چه غیر رحمانی. اسلام یکی ست و محمد یکی و علی یکی و تشیع یکی و تسنن یکی. محمد پیامبر کودک نواز و ضد زن و زنباره٬ علی الگوی سربریدن و قتل و غارت و قرآن فرهنگ لغت و صرف نحو فعل قتل و کشتن. بریزد دور هممیهنان این کثافات را. شوکران از کرج
شوکران از کرج / 05 July 2012
اولین کسانیکه از اسلام بریدند زنان بودند. و اینک نیز زنان در خط مقدم جبهه بر علیه یکی از آدمکشترین حکومتهای مبارزه و نه جنگ می کنند. در اسلام زنان حتا از حیوانات هم ارزششان کمتر است. ****
زنی از کرمان / 09 July 2012
مقاله ی بسیار خوبی ست و نظر بالا نیز بسیار جالب است. اما انچه حیرت آور است صبر ایرانیان است در برابر اینهمه فساد و تباهی. معلوم نیست این خشم و این خشونت کی بترکد و مونین را حتا از قبر نیز بیرون آورد. بزودی لباس روحانی سیبل وحشتناکی خواهد شد. روحانیون کم کم دارند به این فکر می افتند که باید خرج خودشان را از این حکومت ضد بشری جدا کنند. اما بر ایرانیان است که کوچکترین شانسی به آنها ندهند چرا که آنها کوچکترین رحمی به مردم ایران و ذحایر مادی و معنوی آن نکردند. من با نظر بالا موافقم که مرگ بر اسلام و مرگ اسلام برای ایرانیان از هوا واجبتر است. ایرانیان باید حتا از پدر و مادر خود به خاطر اسلام ببرند. من هم با صدای بلند می گویم ***بر اسلام هم ضد زن است و هم ضد مرد. ضد بشر.
مهتاب از خراسان / 08 July 2012
این همه جنایات….اینهمه تحقیر….این همه تجاوز به حریم و حقوق ایرانیان توسط مشتی****….این همه اختناق و سیه روزی را هیچ درمانی نیست مگر خون….تنها با خون میشود این استبداد سیاه را از ایران شست و پاک نمود. کسانی هم که در اروپا نشسته و دم از …ببخش اما فراموش مکن..یا نسخه گاندی بودا را تجویز میکنند از همان دسته وقت تلف کن ها میباشند…تاریخ میگذرد بسان برق روزها و هفته ها ماه ها و سالها مثل برق گذشتند سی و اندی سال است که ملت ایران عین بی خیالی…صبر و تحمل…خدا چه خواهد همان است……دم را عشق است ..عرق و تریاک و کباب چالوس و عشق است…….ایران را غارت کرده اند .مشتی عرب زاده و نرگدا و اخوند ایران را به تباهی کشانده اند.ملت ایران انگار خواب است….انگار نمیداند چه خبر شده و چه خبر است.تنها خون میتواند ایران را ملت ایرانی را از این سیاهی ..نکبت و شومی…از این همه حقارت جهانی و عقب ماندگی نجات دهد…خون تعارف هم نداریم همه هم میدانند که اینها به نابودی همه ایران و ایرانی رضا هستند و بر جای خود نشسته اند و خون مردم را میمکند مانند زالو. خون است جز با خون مفاسد و جنایات این حاکمیت استبداد و اجنبی با هیچ چیزی پاک نخواهد شد
کاربر مهمان / 09 July 2012
مهتاب خانم صبر ایرانیان صبر مخربی ست. صبری ست که وقتی منفجر شود پدر صاحب بچه را در خواهد آورد. در خون ایرانیان خشم و خروش می جوشد. وای بروزی که منفجر شود. انوقت است که بقول معروق مساجد طویله خواهد شد و آخوندان را به گاری خواهند بست. خدا کند کهخودشان بروند. آنها که به اندازه ی هفتاد جدشان دزیده اند خدا کند که حالا خودشان بروند.
کاربر مهمان / 09 July 2012
سلام دوستان. سلام خصوصا دوستانی که چه زن و چه مرد توانسته اند خودشان را به آن سوی مرز برسانند. خوشا بحالتان! من و ما داریم زیر نفس نحس قرآن٬ زیر سایه ی نحس روحانیت کثیف واقعا کثیف٬ واقعا پلشت٬ واقعا نامرد٬ واقعا وطن فروش٬ زیر نفس نحس ماذن٬ زیر نفس نحس الله اکبر٬ زیر سایه نحس امام زمان٬ در منجلاب نجاست اسلام و تشیع جان می دهیم. خوشا به حال شما که رفته اید آنسوی مرز. در صفحاتی دیگر نوشته که قرار است آمریکا و اسراییل و آلمان و فرانسه و غرب بیایند و این ایران را نابود کنند. دوستان ایران برای من و ما نابود شده است دیری ست که نابود شده. ایکاش بیایند و این باقی مانده ی من و ما را نیز نابود کنند. ایران را اسلام نابود کرده است٬ ایران را تشیع نابوده کرده است. سخنان مطهری را در مورد ایران و ایرانیت گوش کنید تا بدانید که از آن سخنان چهل پنجاه سال گذشته است و چهل پنجاه سال است که اسلام نه در پی تخریب ایرانیت بلکه در پی ریشه کن کردن ایرانیت است. بنا بر این اگر می شنوید که خدا کند بیایند و کار را یکسره کننده تعجب نکنید. من هم همین را می گویم. چرا که ایران دیری ست که برای من و ما نابود شده است. مردان مرد و زنان زن ما کجایند.***
کاربر مهمان / 09 July 2012