گروه فرهنگ، رادیو زمانه – شقایق کمالی در بخش نخست جستار «تکنیک آواز و پرورش صدا» به اهمیت آموزش آوازخوانی و راه‌های یادگیری این هنر پرداخت. او نوشت: «یک آوازه‌خوان می‌بایست بتواند با احساس درونی‌اش به ترانه‌ای که می‌خواهد بخواند نفوذ کرد تا بیان صادقانه و دور از تصنع آن امکان‌پذیر گردد. به بیانی دیگر، خواننده باید قادر به ایجاد رابطه میان احساس و فن آموخته شده باشد و علاوه بر آن نیز بتواند احساسش را بیان کند.»

خانم کمالی در ادامه به نبود منابع تئوریک در عرصه آوازخوانی در ایران اشاره کرد و با تأکید بر این نکته که روش تدریس آواز سنتی در ایران بعضاً سینه به سینه بوده و به از حفظ کردن دستگاه‌های موسیقی ایرانی و گوشه‌های آن‌ها محدود می‌شود، این موضوع را یادآوری کرد که «قبل از پرداختن به خواندن دستگاه‌ها و گوشه‌های آوازی، فن خواندن آواز و تسلط بر صدا قرار دارد که در روش تقلیدی [تدریس آواز به شیوه سنتی در ایران] به آن پرداخته نمی‌شود.» سپس به فن آوازخوانی پرداخت و به نکاتی در این زمینه اشاره کرد. [لینک] اکنون در بخش دوم و پایانی این جستار او به اهمیت تنفس صحیح در آوازخوانی می‌پردازد و تمریناتی را در این زمینه به ما می‌آموزاند.
 

تنفس صحیح

شقایق کمالی – اگر چه بیشترین مشکلاتی که هنرجویان رشته آواز با آن دست به گریبان هستند و پیشرفت آن‌ها را مشکل و یا متوقف می‌کنند، به چگونگی و کیفیت تنفس بازمی‌گردد، اما بیشتر آموزگاران آواز به اهمیت آن توجه ندارند. متأسفانه آن‌ها یا از پرداختن به آن به دلایل گوناگون کناره می‌گیرند و یا به‌طور جدی به این مبحث نمی‌پردازند.

در تولید صدا ما با یک تغییر و تبدیل انرژی در بدن روبرو هستیم. هوا به عنوان یک انرژی اجتناب‌ناپذیر برای سوخت و ساز بدن (متابولیسم)، به هنگام سخن گفتن یا خواندن آواز به انرژی صوتی تبدیل می‌شود. بدون هوا صدا تولید نمی‌شود. بنابراین پر بی‌راهه نیست چنانچه تصور کنیم که تولید صدا با کیفیت تنفس و چگونگی استفاده از آن رابطه مستقیم دارد و به تعبیری اساس سخن گفتن و یا آواز خواندن است. منظور از تنفس صحیح تنفسی است که برای صدایی رسا یا خواندن آواز، کافی و مطلوب باشد؛ یعنی تنفسی که بدون زحمت و با کمترین تلاش ممکن به‌طور روان صورت پذیرد. تنها با تنفس صحیح است که رابطه مستقیم و سالم میان هوا و حنجره برای تولید صدایی رسا و تحت کنترل با درونمایه‌ای قوی و پرطنین ایجاد می‌گردد. بی‌شک شمار کمی از هنرجویان از‌‌ همان ابتدا به‌طور طبیعی بر تکنیک تنفسی که برای خواندن آواز مناسب است مسلط هستند و نزد بیشتر آن‌ها اما یادگیری آن قبل از پرداختن به صدا ضروری است. از این رو به آموزگاران توصیه می‌کنم که پیش از پرداختن به تمرین‌های صوتی، ابتدا روش تنفس نوآموز را کنترل کنند.

تنفس صحیح، که‌ هر فرد سالم با آن به دنیا می‌آید و بطور معمول در سنین کودکی بطورغریزی بر آن مسلط است، در نزد بیشتر بزرگسالان تنها هنگام خواب – وقتی که بدن کاملا راحت و آرام است – دوباره بطوراتوماتیک عمل می‌کند. به دلیل استرس و روش زندگی ناسالم و کمبود حرکت و به دنبال آن، از دست رفتن نیرو و انرژی طبیعی ماهیچه‌های بدن و تحلیل رفتن یا کوتاه شدن آن‌ها، جسم چالاک، پرتحرک و متعادل کودکی به تدریج به جسمی پر از تنش و نامتعادل در بزرگسالی تبدیل می‌شود. این تغییرات همزمان و گام به گام با تغییر در روش تنفس و محدود شدن آن روی می‌دهد. در حقیقت این دو علت و معلول یکدیگرند و زنجیروار در بدن پیشرفت می‌کنند. به این دلیل نزد بیشتر بزرگسالان تنفس صحیح و عمیق جای خود را به تنفسی کوتاه و سطحی در ناحیه شانه‌ها داده است. در این نوع تنفس هنگام دم شانه‌ها به سمت بالا- یعنی گوش‌ها – حرکت می‌کنند و هنگام بازدم به جای خود باز می‌گردند. این نوع تنفس، که نامناسب‌ترین روش تنفس برای خواندن آواز و نیز برای سلامتی است، تنفس شانه‌ای (Schulteratmung) نامیده می‌شود. در تنفس شانه‌ای با تلاش و صرف انرژی زیاد کمترین مقدار هوا رد و بدل می‌شود. هنرجوی رشته آواز می‌بایست در روند یادگیری، سعی در آزاد کردن دوباره بدن و از بین بردن تنش‌های آن کند و دوباره تنفس عمیق و روان را بیاموزد. منظور از واژه‌ «عمیق» در اینجا همیشه کمیت نفس نیست بلکه در درجه نخست جایگاه نفس است که می‌بایست در عمق بدن قرارداشته باشد. کمیت – یا حجم هوای تنفس شده – بسته به زمانی که برای نفس کشیدن در متن آواز در اختیار است و یا به تعبیری ادای یک جمله موسیقایی، متغیر می‌باشد. برای ادای جمله‌های طولانی و با سرعت آهسته، زیاد و برای ادای جمله‌های کوتاه و با سرعت تند، کمتر است.

تنفس صحیح با حالت صحیح بدن رابطه مستقیم دارد. در این حالت انرژی در بدن بدون برخورد به مانع جریان می‌یابد. بنابر‌این در حالت صحیح، بدن برای تنفس مجبور به تلاش زیادی نیست و تنفس، راحت و روان انجام می‌گیرد. در حالت صحیح، بدن بدون تلاش و به‌کارگیری نیرو، افراشته است.

در حالت افراشته،بدن در حالی که صاف و‌ کشیده و متعادل است، سفت و بی‌تحرک نیست، به عبارتی الاستیک، نرم و ارتجاعی است. چانه آویخته به فک بالاست. سر بالای قفسه سینه و درست در وسط شانه‌هاست، نه متمایل به جلو یا عقب، و نه متمایل به راست یا چپ است. ستون فقرات- به‌خصوص در ناحیه مهره‌های گردن کشیده است. شانه‌ها راحت، و به این خاطر دست‌ها سنگین و به دلیل نیروی جاذبه، به طرف زمین آویزان هستند. لگن خاصره در یک چرخش بسیار نامحسوس به گونه‌ای به طرف جلو متمایل است که از خمیدگی در ناحیه کمر کاسته شده و مهره‌ها دراین ناحیه نیز کشیده احساس می‌شوند. پا‌ها صاف اما نه سفت بلکه در ناحیه زانو‌ها بسیار نرم و قابل تحرک باقی می‌مانند. به دنبال نرمی زانو‌ها و کشیدگی مهره‌ها در ناحیه کمر، لگن خاصره سفت و محکم نگاه داشته شده نیست بلکه به ستون فقرات آویزان است. توازن بر روی‌ هر دو پا برقرار است و آن‌ها بر روی ‌زمین با هم موازی و به اندازه لگن ‌از هم فاصله دارند.

مسلماً قرار دادن بدن در این حالت، در آغاز برای فردی که به حالت نادرست بدن خود عادت کرده باشد بسیار سخت و دشوار خواهد بود، اما در جریان تمرین‌های ورزشی مناسب، با آزاد شدن تدریجی بدن از تنش‌ها و بازیابی قدرت و اندازه طبیعی ماهیچه‌ها، حالت صحیح بدن به عادتی نو بدل گشته و جای‌ عادت کهنه و نادرست می‌نشیند. در حالت صحیح سر نه راست نگاه داشته شده، بلکه سبک بر روی ستون مهره‌ها نشسته است، شانه‌ها آزاد و ستون مهره‌ها کشیده و الاستیک است و لگن خاصره نگاه داشته شده نیست بلکه آویخته به ستون فقرات است. در نمونه زیرحالت افراشته و صحیح بدن با حالت نادرست آن مقایسه شده است.

نفس از دو بخش دم و بازدم تشکیل می‌شود. هنگام دم، هوا وارد بدن می‌گردد و هنگام بازدم دوباره از بدن خارج می‌شود. سرعت تنفس بسته به فعالیت بدن تنظیم می‌گردد. بدن در فعالیت و تلاش با سرعت و هنگام آرامش آهسته و آرام تنفس می‌کند و حجم هوای تنفسی نیز بنا به درجه شدت فعالیت کم و زیاد می‌گردد. میان این دو نقطه مقابل هم، یعنی تلاش سخت و آرامش کامل، دستگاه تنفسی، با تغییرات و نوسان‌های متفاوت، خود را با فعالیت بدن هماهنگ کرده و رسیدن اکسیژن کافی برای سوخت و ساز را فراهم می‌کند. فعالیت دستگاه تنفس از مرکز تنفس که در بصل‌النخاع و پل مغزی قرار دارد کنترل می‌گردد.

خواندن یا سخن ‌گفتن هنگام بازدم صورت می‌گیرد. بدون هوا، تارهای صوتی به ارتعاش درنیامده و در نتیجه صدایی تولید نخواهد شد. خواننده همزمان با دم وارد نقش آوازی حنجره می‌گردد و در حقیقت با آن ساز درون خود را سریع به حال آماده باش می‌آورد. تفاوت تنفس صحیح – که من آن را به دلیل مربوط بودن موضوع بحث به آواز، «تنفس آوازی» می‌نامم- با تنفس عادی در عامل زمان است. معمولاً هنگام تنفس عادی عمل دم و بازدم به‌طور یکنواخت صورت می‌گیرد و پس از مکثی کوتاه عمل تنفس (دم و بازدم) تکرار می‌گردد. هنگام خواندن آواز اما معمولاً دم سریع و بازدم آهسته می‌گردد، زیرا در طول آن یک جمله موسیقایی کوتاه یا طولانی نیز می‌بایست ادا شود. البته سریع بودن دم نیز نسبی است گاهی مطابق با احساسی که باید بیان گردد می‌تواند طولانی‌تر نیز باشد. برای مثال در یک قطعه دارماتیک که میان جملات آن سکوت‌های طولانی نیز قرار دارد، زمانی را که خواننده برای دم به‌کار می‌گیرد با زمانی که در قطعات «کلراتور» در اختیار دارد و او را مجبور به کشیدن نفس با سرعت سریع می‌کند، متفاوت است.

ماهیچه‌های تنفسی به دو گروه تقسیم می‌شوند، ماهیچه‌های اصلی تنفسی و ماهیچه‌های کمکی. ماهیچه‌های اصلی تنفسی عبارتند از دیافراگم و ماهیچه‌های میان‌دنده‌ای. در تنفس عمیق و شدید ماهیچه‌های کمکی نیز به کار افتاده و به انجام تنفس یاری می‌رسانند. نام بردن این ماهیچه‌ها و عمیق شدن در آناتومی را در این زمینه ضروری نمی‌دانم. بی‌شک علاقه‌مندان به آناتومی در اینترنت اطلاعات کافی در این زمینه خواهند یافت. در این مقاله به آناتومی تا حد ضروری و مناسب با این بحث پرداخته می‌شود.

اصلی‌ترین ماهیچه تنفسی «دیافراگم» است که معمولاً به‌دلیل روش اشتباه زندگی امروزی سست و تحرک آن محدود گردیده است. پس از آن ماهیچه‌های میان‌دنده‌ها مهم‌ترین ماهیچه‌هایی می‌باشند که درعمل تنفس به‌طور فعال سهیم هستند. علاوه بر آن‌ها ماهیچه‌های پشت، شکم، ماهیچه‌های ناحیه شانه و گلو نیز در تنفس عمیق به عنوان ماهیچه‌های کمکی نقش دارند. کوچک‌ترین تنش اضافی در بدن و به‌خصوص در این نواحی بر روی کیفیت تنفس تأثیر گذاشته و ایجاد اختلال در شیوه روان و بدون تنش آن می‌کند. اختلال در تنفس استفاده از توانایی‌ها و پتانسیل صدا را تقلیل می‌دهد.

دیافراگم – بزرگ‌ترین ماهیچه بدن – مانند پرده‌ای فضای قفسه سینه را‌ از فضای شکم جدا می‌کند. دیافراگم به ترتیب به زایده خنجری، دنده‌های تحتانی و غضروف‌های آن‌ها و تنه مهره‌های اول تا سوم کمری متصل است. فرم این ماهیچه در حالت انبساط گنبدی‌شکل است و در حالت انقباض به طرف پایین حرکت کرده و صاف می‌شود و در راه خود اندام‌های درون شکم را به پایین، جلو و پهلوها هل داده و به این ترتیب باعث افزایش حجم قفسه سینه می‌گردد. در پی این افزایش حجم در شُش‌ها خلاء (فشار منفی) ایجاد شده و به دلیل این تفاوت فشار بافت اسفنجی شش‌ها که به‌وسیله پرده‌ای دوجداره به قفسه سینه پیوسته است هوا را به درون خود می‌مکند. نیاز به یادآوری است که نقش دیافراگم به طور مستقیم تحت کنترل انسان نیست بلکه این ماهیچه – مانند ماهیچه قلب- یا کار خود را به طور خودکار بی‌کم و کاست انجام می‌دهد، و یا به دلایلی – بعضاً به خاطر سستی و تنبلی – انجام نمی‌دهد. هرگونه تلاش برای دسترسی مستقیم به آن بیهوده است. «فونکسیون» این ماهیچه را – درست مانند قلب – تنها به طور غیر مستقیم یعنی با حرکات حساب‌شده می‌توان تحریک کرد. قفسه سینه شامل ۱۲ جفت دنده، جناق سینه و ۱۲ مهره پشت است. قلب و شش‌ها در قفسه سینه قرار دارند.

قفسه سینه تنها در قسمت تحتانی خود که دنده‌های پایینی از جلوآزاد و به جایی متصل نیستند، امکان افزایش حجم قابل ملاحظه دارد و درست در همین قسمت است که خواننده می‌تواند از نظر حجم بیشترین نفس را بگیرد. تنفسی که در قسمت بالای قفس سینه صورت می‌گیرد یعنی نفس شانه‌ای، به دلیل محدود بودن امکان افزایش حجم در این ناحیه قفسه سینه، بسیار سطحی و کم است و داری انرژی کافی برای تولید صدایی با هسته قوی نیست.

در روند یادگیری خواننده در حقیقت کنترل بر تنفس را می‌آموزد. با تمرین‌های روزانه جایگاه تنفس خود را اصلاح کرده به عمق قفسه سینه انتقال می‌دهد. او علاوه بر یادگیری نفس‌گیری سریع و پرحجم، می‌آموزد که جریان بازدم را آهسته و یکنواخت گرداند. اگر هوای بازدم به هنگام خواندن آواز جریانی یکنواخت نداشته باشد خواننده مجبور خواهد شد که یا گلو را تنگ کند – که در این صورت صدای تولید شده با فشار خواهد بود – یا برای تولید صدای پرانرژی از فشار بیش از حدِ هوا کمک بگیرد – چیزی که او را وادار به تنفس بیشتر با فواصل کوتاه و گاهی بی‌هنگام خواهد کرد. در هر دو روش صدمه زدن به صدا از پیش برنامه‌ریزی شده است. به‌تدریج حنجره سفت و سخت گردیده و حالت متحرک و چالاک خود را از دست خواهد داد. پرتنش بودن و متحرک نبودن حنجره دلیلی است که بسیاری از دوستداران آواز ایرانی را در یادگیری این هنر ناامید می‌سازد.
 

همان‌گونه که اشاره شد حجم هوای تنفس‌شده بسته به فعالیت بدن، متفاوت است. هنگام خواندن آواز نیز خواننده بسته به طول جمله موسیقایی که باید ادا کند به‌طور خودکار حجم متفاوتی از هوا را تنفس می‌کند. بنابراین در کنار روش تنفس آرام و عمیق از نظر حجم (Tiefe Atmung) می‌بایست تنفس سریع و کم حجم (Schnappatmung ) را نیز آموخت. پس از آموختن گونه‌های مختلف تنفس باید بدن را در انتخاب تنفس کوتاه یا بلند در متن موسیقی آزاد گذاشت. به تعبیری تسلط بر تنفس صحیح چنان در بدن خواننده نهادینه می‌گردد که بدن او به‌طور ناخودآگاه و خودکار متناسب با احساس نهفته در موسیقی و طول جمله، نفس می‌گیرد.

چگونه می‌توان تنفس صحیح را آموخت

قبل از پرداختن به فراگیری تنفس صحیح ابتدا می‌بایست مدتی بر روی تنفس خود تمرکز کنید؛ باید پی ببرید که اصولاً چگونه تنفس می‌کنید. آیا هنگام تنفس شانه‌های شما بالا و پایین می‌رود و یا اینکه قسمت پایینی قفسه سینه باز و بسته و حجیم می‌شود و به دنبال آن شکم هنگام دم کمی به جلو و هنگام بازدم به جایگاه خود بازمی‌گردد. روش نفس کشیدن شما در حالت‌های خوابیده به پشت، نشسته و یا ایستاده چگونه است.

تمرین شماره ۱

به پشت بخوابید و سعی کنید اعضاء و عضلات بدن خود را کاملاً‌‌ رها کنید. رهایی کامل به زمان و تمرین مداوم و به‌خصوص صبر نیازمند است، این زمان را به خود بدهید و صبر مورد نیاز را به‌کار بندید. مطمئناً در حالت خوابیده به پشت متوجه خواهید شد که هر چه بدن روی زمین آزاد‌تر، شل‌تر و گسترده‌ترمی‌شود، نفس شما آرام‌تر وکم‌کم جایگاه آن از قسمت فوقانی قفسه سینه و شانه‌ها به عمق بدن تغییر می‌یابد. با دست یافتن به رهایی و انبساط کامل و واقعی بدن، متوجه خواهید شد که بدن خود‌به‌خود و بدون دخالت و کنترل آگاهانه قادر است عمل دم و بازدم را انجام دهد. جریانی که همیشه هنگام خواب نیز بدون دخالت انجام می‌پذیرد. در این مرحله شما مشاهده‌گر تنفس خود هستید و نه هدایت کننده آن. با تکرار این تمرین سعی کنید این روش تنفس را آگاهانه به یاد بسپرید. نتیجه‌گیری مهم از این تمرین این است که تنفس صحیح با آزادی و آرامش در بدن وابسته است. با تمرین این روش پی خواهید برد که هنگام دم، بخش پایینی قفسه سینه بازشده، دنده‌ها به دلیل کش آمدن ماهیچه‌های بین دنده‌ای و همچنین پشت ازهم فاصله می‌گیرند و قفسه سینه از پشت نیز به زمین نزدیک‌تر می‌شود و شکم کمی بزرگ می‌شود.‌‌ همان گونه که اشاره شد، بزرگ شدن شکم به این دلیل است که پرده دیافراگم که هنگام بازدم گنبدی‌شکل است هنگام دم به پایین حرکت کرده و ارگان‌های داخل شکم را به پهلو‌ها و جلو، یعنی به دیواره شکم فشار می‌دهد. درک مفهوم واژه «فشار» که در اینجا به‌کار برده شده، بسیار ضروری و حساس است. منظور از آن فشار طبیعی و بنیادی است و نه فشاری که به عمد تشدید شده باشد. هنگام این تمرین در حالت خوابیده هنگام دم به فراخ شدن قسمت پایینی قفسه سینه به‌خصوص در ناحیه پشت توجه کنید. در حالت ایده‌آل این فراخی در تمام جهات قفسه سینه انجام می‌گیرد، هم در جلوی قفسه سینه وهم در پهلو‌ها و پشت. بازدم می‌بایست تنها با کمک جمع شدن قفسه سینه و بازگشت ماهیچه‌های بین دنده‌ها و دیافراگم به حالت اصلی خود و بدون دخالت و تلاش صورت گیرد.
  

قدم بعدی به‌کارگیری این روش تنفس در حالت نشسته و ایستاده است. رسیدن به این طرز تنفس همان‌گونه که اشاره کردم گاهی زمان می‌خواهد و نیازمند صبر، آرامش درونی وتمرکز است. در حالت عصبی و متشنج، تنفس تند و سطحی انجام می‌پذیرد. در این حالت بدن و دستگاه تنفسی به رهایی و انبساط واقعی نخواهند رسید. روش‌های بسیاری برای‌‌ رها شدن (relax) و رسیدن به آرامش درون وجود دارد که آموختن بعضی از آن‌ها به هنرجویان توصیه می‌شود. (درمقاله‌ای به‌طور جداگانه و مفصل به یوگا و تمرین‌های سودمند آن برای خوانندگان و هنرجویان آواز و همه کسانی که به تندرستی خود اهمیت می‌دهند، خواهم پرداخت.)

تمرین شماره ۲
 

۱- در حالت صاف نشسته و شانه‌های خود را ریلکس کنید. یک دست خود را روی شکم در ناحیه ناف گذاشته و سعی کنید در این مکان آرام از بینی تنفس کنید. توجه کنید که هنگام دم شکم به جلو می‌آید و هنگام بازدم دوباره به جای خود بازمی‌گردد. این تنفس، تنفس دیافراگمی یا شکمی (Bauchatmung) نام دارد.

۲-در حالت افراشته ایستاده و دست‌های خود را در دو طرف انتهای قفسه سینه بر روی دنده‌های آخر به گونه‌ای که شست‌ها در طرف پشت و چهار انگشت دیگر در طرف جلوی قفسه سینه قرار دارند تکیه دهید، شانه‌ها را ریلکس کنید. سعی کنید از بینی در این ناحیه تنفس کنید. توجه کنید که قفسه سینه هنگام دم فراخ و بزرگ می‌شود و هنگام بازدم دوباره به شکل نخست خود باز می‌گردد. این تنفس، تنفس سینه‌ای ( Brustatmung ) نام دارد.

۳-تنفس شکمی و سینه‌ای را با هم ادغام کنید. افراشته ایستاده، دست راست را بر روی شکم و دست چپ را بر انتهای قفسه سینه به صورتی که در بالا گفته شد تکیه دهید، شانه‌ها را ریلکس کنید. ابتدا در شکم نفس بکشید و نفس کشیدن را ادامه دهید تا قسمت پایینی قفسه سینه نیز حجیم شود. بدن را به هنگام بازدم آزاد بگذارید. بازدم بدون دخالت شما و به وسیله جمع شدن ماهیچه‌های میان‌دنده‌ای و بازیافتن حجم عادی قفسه سینه و بازگشتن دیافراگم به حالت انبساط صورت خواهد گرفت. در انجام آن دخالت نکنید، تنها آن را نظاره کنید.

تمرین شماره ۳

هدف از این تمرین آهسته کردن بازدم است. در حالت افراشته بایستید، از بینی نفس بکشید و هنگام بازدم از دهان لب‌ها را جمع کرده و شعله شمعی خیالی را با فوتی ملایم و لطیف به حرکت درآورید. در این تمرین زمان بازدم باید تقریباً دو برابر دم باشد، برای نمونه اگر دم را در چهار ثانیه انجام می‌دهید سعی کنید بازدم را در هشت ثانیه انجام دهید. چنانچه دوره‌های تنفسی را طولانی‌تر می‌کنید توجه داشته باشید که بازدم همیشه از نظر زمانی دو برابر دم باشد. هنگام تنفس از تلاش بیش از اندازه اکیداً پرهیز کنید و سعی در یکنواختی جریان هوا هنگام بازدم داشته باشید. توجه کنید که در طول تمرین‌های تنفسی حالت صحیح بدن و انعطاف آن را نباید از دست بدهید.

این تمرین را در حالت خوابیده، نشسته و هنگام راه رفتن نیز انجام دهید. هنگام راه رفتن (با سرعت ( Andante)، نه تند و نه خیلی آهسته) تنفس خود را با شمار قدم‌های خود هماهنگ کنید. برای نمونه با دو قدم یک نفس بگیرید و با چهار قدم آن را بیرون دهید.
 

تمرین‌های تنفسی در ابتدا ممکن است موجب بی‌نظمی و آشفتگی در تنفس و حتی سرگیجه، سر درد و… گردند و سرعت تنفس – از بیم کمبود اکسیژن – برعکس سریع‌تر شود. در این صورت از ادامه تمرین خودداری کنید و به شیوه عادی نفس بکشید تا ناآرامی پایان یابد. با تکرار این تمرین – چندین بار در روز- بدن رفته رفته به آن عادت خواهد کرد.

تمرین شماره ۴

این تمرین را می‌توانید در تمام حالات یعنی خوابیده یا نشسته یا ایستاده انجام دهید. با بینی نفس بکشید، مدتی آن را نگاه دارید و در پایان با سرعت آهسته و به‌طور یکنواخت نفس را از دهان بیرون دهید. بکوشید که نظم را در این تمرین به طور گام به گام به‌کار گیرید، یعنی در دوره‌های زمانی منظم این تمرین را انجام دهید. برای مثال در چهار ثانیه نفس را تو دهید، چهار ثانیه آن را نگاه دارید و در هشت ثانیه بیرون دهید. رفته رفته پریود‌ها را طولانی‌تر کنید اما توجه داشته باشید که زمان بازدم همیشه دو برابر دم باشد. در بلند‌تر شدن پریود‌ها شتاب نکنید و در این راه به مبارزه با بدن خود نپردازید. بدن همیشه برای هماهنگی با شرایط جدید به زمان نیازمند است. زمان حبس کردن نفس را می‌توان به تدریج تا چهار برابر زمان دم گسترش داد (۴+۱۶+۸). بار دیگر تأکید می‌کنم که در صورت آشفته شدن تنفس و ناآرامی در بدن سعی در ادامه تمرین نکنید بلکه کمی تأمل کرده و هنگامی که آرامش دوباره به بدن بازگشت تمرین را تکرار کنید. مرز توانایی‌های بدن را می‌توان رفته رفته و با تمرین و پشتکار گسترش داد. و گرنه بی‌توجهی به آشفتگی‌های تنفسی ناآرامی در شیوه تنفس را نهادینه کرده و ما را از هدف اصلی خود که در حقیقت تحت کنترل در آوردن آن است دور می‌سازد.

تمرین شماره ۵

در حالت افراشته بایستید، نفس عمیق کشیده و بازدم را با حرف «ف» توام کنید. همانگونه که اشاره شد منظور از واژه عمیق در اینجا جایگاه تنفس است. تصور کنید هوا مانند گویی گرد و نه چندان بزرگ اما سنگین وزن است. به‌گونه‌ای نفس بکشید که این گوی بدون تولید صدا سریع وارد بدن شما گشته و به کف لگن خاصره برسد. هنگام دم، چانه و زبان را – به ویژه در بخش انتهایی یا ریشه آن -‌‌ رها نگه دارید.
 

فرم لب‌ها هنگام ادای حرف «ف» به گونه‌ای است که به‌طور طبیعی بازدم را آهسته می‌کند. برای ادای این حرف طبیعی‌ترین تلاش را تنها در ناحیه لب‌ها به‌کار برید. مفصل فک – با وجود بسته بودن نسبی دهان- و ماهیچه‌های جونده و زبان باید کاملاً راحت و‌‌ رها بمانند. در یکنواختی هوای بازدم به هنگام ادای «ف» بکوشید.
 

دربه‌کارگیری واژه‌هایی مانند «کمترین تلاش»، «فشارطبیعی»، «راحتی فک و زبان» یا واژه‌هایی از این دست است که ضرورت وجود آموزگار آواز و وظیفه او هرچه نمایان‌تر و برجسته‌تر می‌گردد. آموزگاراست که با توضیح و کنترل دقیق خود راه درکِ تمایز این واژه‌ها را از «تلاش» و «تقلای زائد و بازدارنده» نشان می‌دهد.

تمرین شماره ۶

این تمرین را هنگامی انجام دهید که مطمئن هستید جایگاه تنفس شما در عمق بدن یعنی در ناحیه پایین قفسه سینه و شکم جای گرفته است.
 

تصور کنید روی کف دست یک پر یا چیزی سبک شبیه به آن قرار دارد، سعی کنید آن را با یک فوت قوی به دور پرتاب کنید. تمرین را چندین بار تکرار کنید.
 

تمرین‌های تنفسی را بهتر است در دوره‌های کوتاه و چندین بار در روز تمرین کرد تا ساعت‌ها پست سر هم، برای مثال پنج بار به مدت ۱۵ دقیقه در طول روز به جای چندین ساعت پشت سر هم.

توجه به کیفیت وچگونگی تنفس تنها تا زمانی است که بدن به تنفس صحیح تسلط یافته است. پس از تسلط برآن، هنگام خواندن باید بدن را در عملکرد و به‌کارگیری این توانایی آزاد گذاشت.
 

لینک: سایت شقایق کمالی

ایمیل شقایق کمالی:

[email protected]

منابع:

Singen. Frederich Husler, Yvonne Rodd-Marling, 1978
Stimmt Spiegel meines Selbst, Romero Alavi Kia.1999
Singen für Dummies, Pamelia W.Phillips, 2007
Der kleine Hey, Die Kunst des Sprechens, Julius Hey, Bearbeitet von Fritz Reusch, 1956
Actor and the text, Cicely Berry, 1993
Yogabuch, Swami Vishnu-Devananda, 2007

 در همین زمینه:

::تکنیک آواز و پرورش صدا، بخش نخست جستاری از شقایق کمالی::