حمید رضایی – وقتی صحبت از یارانهها میشود معمولاً یا با حجمی از نقل قولهای مقامهای دولتی و مجلسی روبهرو میشویم یا با اعدام و ارقام میلیاردی اقتصاددانان. در اینگونه مطالب همیشه از مردم هم سخن میرود، اما مردم درباره طرح هدفمندی یارانههای دولت محمود احمدینژاد چه میگویند؟
در این نوشته «مردم» کسانی هستند که یارانههای نقدی را دریافت میکنند و عمداً هیچ تعریف دیگری از مردم را مد نظر نیست. تمامی اتفاقها و نقل قولها در یکی از هفت شهر بزرگ ایران اتفاق افتاده است و نمونهها کاملاً بر اساس «رخداد»های روزمره به یکدیگر پیوند خوردهاند.
خودپردازهای یارانهپرداز
رخدادی عادی: «روزی از خانه بیرون رفتم تا از یکی از دستگاههای خودپرداز برای تلفنم شارژ تهیه کنم. بانک مورد نظر دو دستگاه خودپرداز داشت. کارت خود را وارد دستگاه اول کردم. رمز را وارد کردم و با این خطا مواجه شدم که “دستگاه فعلا قادر به انجام عملیات مورد نظر شما نیست”. کارت را بیرون کشیدم و به سراغ دستگاه دوم رفتم اما دستگاه دوم نیز خراب بود. در طی انجام این کارها پنج بار توسط رهگذران از من سوال شد: “ببخشید دستگاه پول میده؟” و البته چندان امیدی به شنیدن پاسخ مثبت نداشتد چرا که برای دریافت جواب متوقف نمیشدند. در همان مدت افراد دیگری کارتهای خود را امتحان میکردند و با زنجیرهای از فحشها محل را ترک میکردند.»
این بساط هر ماه مردم در موعد پرداخت یارانههاست. شبکه بین بانکی قطع میشود. بانکها برای ارائه پول محدود درون خودپردازها فقط به دارندگان کارتهای متعلق به خود خدمات ارائه میدهند. به محض گذشتن ساعت از ۱۲ شب و گشایش امکان برداشت از یارانهها ذخیره پول خودپردازها خالی میشود. مردم از حدود ساعت ۱۱ الی ۱۱ و نیم شب جلوی خودپردازها صف میکشند. معمولاً در یک شهر ۵۰۰ هزار نفره تا یک میلیون نفره دو، سه روزی روزی طول میکشد که اوضاع به حالت عادی برگردد، شبکههای بین بانکی وصل شود، خدمات روزمره قابل دریافت باشد و هجوم مردم به عابر بانکها به پایان برسد.
مرحله دوم و سوم هدفمند کردن یارانهها
گپ و گفتی در صف: «به دنبال اعلام دولت مبنی بر اینکه مبلغ سه هزار تومان به ازای هر نفر بابت یارانه نان- از مبلغ کذایی ۲۸ هزار تومان افزایش پرداختی یارانهها- قابل برداشت است حدود ساعت ۱۱ و ربع دقیقه در کنار یکی از صفهای تشکیل شده جلوی خودپردازها با افراد اهل گپ و گفت، درباره اینکه با مبالغ دریافتی یارانهها چه میکنند به صحبت پرداختم.
عمده هزینه کرد پول یارانهها برای پرداخت قبوض آب و برق و گاز است و به قول مردم «برای پنج نفر یک شعله بخاری روشن است. برای یک نفر هم یک شعله. تلویزیون وقتی روشن است چه یکنفر نگاه کند، چه ده نفر، هزینه برق یکی است»، «کسی که پنج عائله دارد ۲۲۷ هزار و ۵۰۰ میگیرد، اما کسی که دو نفر عائله دارد ۹۱هزار تومان میگیرد. خوب معلوم است هرچه تعداد خانوار بیشتر باشد به نفع است» و عدهای هم با افسوس میگویند: «حیف که برای بچه درست کردن دیر شده است. آنهایی که دوران ارزانی بچه درست کردهاند خیلی سود کردند با این یارانهها».
نکته جالبی که در صحبتهای مردمی که با آنها صحبت کردم وجود داشت این بود که از نظر آنان مرحله دوم هدفمندی یارانه آغاز شده است و حتی بدون تردید اعلام میکردند که “گران شدن بنزین” آغاز مرحله سوم هدفمندی یارانههاست. چیزی که به من ثابت کرد آنها زیاد گوشی به حرفهای دولت و نمایندگان مجلس نمیدهند و مرحلهبندی خودشان را معتبرتر و واقعیتر میدانند. بیش از نیمی از کسانی که با آنان گفتوگو کردم مدتی قبل پیامک انصراف از دریافت یارانه را دریافت کرده بودند و برای اضافه کردن دوباره خود به فهرست دریافت یارانه مبالغ بالایی به صاحبان کافی نتها پرداخت کرده بودند یا دست به دامان فرزندان خود و همسایهها شده بودند تا کارشان در اینترنت راه بیافتد.
از این افراد عدهای با آزادسازی نرخها و افزایش هزینههای زندگی به جای گوشت قرمز شروع به استفاده از گوشت بوقلمون کرده بودند و میگفتند: «هم باکلاس بود و هم گوشت سفید حساب میشد و برای سلامتی بهتر”، اما بعد از موج دوم گرانیها و دوبرابر شدن قیمت گوشت بوقلمون به گوشت مرغ پناه برده بودند. میگفتند: “بالاخره هرچه باشد مرغ چیز کمی نیست. غذای مجلسی حساب میشود. همسرم یک مرغ را چند وعده میکند و هر تکه را بین پلویِ استامبولی و باقالی پلو پخش میکند» و نگران بودند از اینکه آیا با قیمتهایی که گویا در افزایش یافتن با هم مسابقه گذاشتهاند، میتوانند همچنان مرغ را در سبد غذایی خود نگهدارند یا نه؟ یکی از این افراد حرف جالبی میزد: «به ما میگفتند در تهران گرانی است، اما یا دروغ میگویند یا ما را فریب میدهند. محله احمدینژاد کجاست؟ شاید از ترس او واقعاً ارزان میفروشند. خوب بریم آنجا زندگی کنیم. خانواده ما مرغ کیسهای (منجمد) نمیخورند. میگویند هورمونی است. موی زاید ایجاد میکند. مرغ تازه در شهر کمتر از پنجهزار و ۵۰۰ کجا میشود پیدا کرد؟ در خرید قبلی سههزار و ۷۰۰ تومان بود. مگر جنگ شده است که هر ماه قیمتها دو برابر میشود؟»
عدهای دیگر اما انگار در شرایط اجتماعی جدا از دسته اول زندگی میکردند و میگفتند: «قبض آب و برق و گاز را که میدهیم مبلغ ۱۰۰ هزار تومان برایمان باقی میماند. با آن برای بچهها ماهی و مرغ میخریم. خدا پدرشان را بیامرزد، مملکت از گرانی آتش گرفته است، اما اگه یارانه نبود با این وضع از گرسنگی مرده بودیم. »
در حالی که نیروهای سیاسی-اجتماعی چپگرا به سیاستهای اقتصادی دولت احمدینژاد به عنوان «برنامههای تعدیل ساختاری» و «تلاش این دولت برای اجرای اصلاحات مورد نظر صندوق بینالمللی پول» حمله و اعلام میکنند که در نهایت قربانی بزرگ آن مردم طبقات پایین جامعه و تا حدودی طبقه متوسط خواهند بود، نیروهای سیاسی راستگرا سعی در چسباندن محمود احمدینژاد و سیاستهای اقتصادی او به گرایشهای سوسیالیستی دارند.
عدهای هم جلوتر از دیگران نوبت گرفته بودند و معلوم بود خیلی زودتر از ساعت ۱۲ شب جلوی بانک ایستادهاند. فقط وقتی توانستم با آنها صحبت کنم که پولشان را گرفته بودند و اعصابشان آرام تر شده بود.
قبل آن هرکس که به اول صف نزدیک میشد او را با خشونت کلامی عقب میزدند. پولشان را میگذاشتند ته جیبشان و با دستشان مدام برجستگی آن را لمس میکردند و میگفتند: «تازه داریم با این پول مانند آدم زندگی میکنیم. سگ مثل ما زندگی نمیکرد. خجالت زده زن و بچه بودیم. با این پول کرایه خانه میدهیم. کار خودم هم صرف خورد و خوراک میشود. میگویند سال دیگر میخواهند حذفش کنند. خوب معلوم است وقتی همه میخواهند رایانه (منظورش یارانه است) بگیرند دولت قطعش میکند. آخر روا نیست. حق ما است یا اینها؟ ماشین زیر پای بچههایشان بود و مدام بنزین میزدند و ویراژ دادند. دیگر نوبت ماست. چرا اینها انصراف نمیدهند؟ نگاه کن با پژو آمدهاند یارانه بگیرند. من فردا باید برای خانه نان بگیرم و قرض دارم. اگر اینها فردا بیایند و رایانه (یارانه) بگیرند چه میشود؟»
نکته دیگری که در این صحبتها متوجه آن شدم این بود که افراد بسیاری در حال هزینه- فایده تعداد خانوار خود هستند. خانوادههای دریافتکننده یارانه که پر جمعیتتر هستند از این وضع راضیتر هستند. عمده هزینه کرد پول یارانهها برای پرداخت قبوض آب و برق و گاز است و به قول آنها «برای پنج نفر یک شعله بخاری روشن است. برای یک نفر هم یک شعله. تلویزیون وقتی روشن است چه یکنفر نگاه کند، چه ده نفر، هزینه برق یکی است»، «کسی که پنج عائله دارد ۲۲۷ هزار و ۵۰۰ میگیرد، اما کسی که دو نفر عائله دارد ۹۱هزار تومان میگیرد. خوب معلوم است هرچه تعداد خانوار بیشتر باشد به نفع است» و عدهای هم با افسوس میگویند: «حیف که برای بچه درست کردن دیر شده است. آنهایی که دوران ارزانی بچه درست کردهاند خیلی سود کردند با این یارانهها.»
هرچه بیشتر با مردم صحبت میکردم به تفاوتهای فاحش بین قشرهای دریافتکننده یارانهها بیشتر پی میبردم. در مدت اخیر در عمل تحلیلهای اقتصادی بدون سویههای جامعهشناسانه ارائه شده است و زاویه دید عموماً تحلیلهای بنگاهدارانه و نه جامعه محور بوده است.
در بهترین حالت دریافتکنندگان یارانه به دو گروه «طبقه متوسط» و «طبقات پایین» تقسیم شدهاند. نکته عجیب در این میان مناقشه بر سر خود صورت مسئله است. در حالی که نیروهای سیاسی-اجتماعی چپگرا به سیاستهای اقتصادی دولت احمدینژاد به عنوان «برنامههای تعدیل ساختاری» و «تلاش این دولت برای اجرای اصلاحات مورد نظر صندوق بینالمللی پول» حمله و اعلام میکنند که در نهایت قربانی بزرگ آن مردم طبقات پایین جامعه و تا حدودی طبقه متوسط خواهند بود، نیروهای سیاسی راستگرا سعی در چسباندن محمود احمدینژاد و سیاستهای اقتصادی او به گرایشهای سوسیالیستی دارند. ادعایی که «حذف یارانه سوخت و انرژی»، «آزادسازی قیمت کالاهای اساسی»، «کاهش ارزش پول ملی»، «تلاش برای آزادسازی خدمات بهداشتی و آموزشی» و مسائل اینچنینی به وضوح در مقابل آن قرار دارد.
فروپاشی اقتصادی
نیروهای سیاسی راستگرا، اعم از خدمتگزار دولت تا مخالف دولت میگویند: «اقتصاد دولتی سرچشمه مافیای قدرت است»، «نتایج مطالعات علمی و كارشناسانه اقتصاددانان معتبر جهان نشان میدهد اقتصاد دولتی یكی از عوامل و زمینههای فساد اقتصادی است» و از آن گذشته «نمیتوان در یك جامعه ثروت را به طور مساوی بین تمامی اقشار تقسیم كرد» و دلیل آن هم این است كه نه در قانون اساسی ایران چنین چیزی آمده است و «نه در خط مشیهای رهبری جامعه دیده میشود».
نیروهای سیاسی راستگرا، اعم از خدمتگزار دولت تا مخالف دولت میگویند: «اقتصاد دولتی سرچشمه مافیای قدرت است»، «نتایج مطالعات علمی و كارشناسانه اقتصاددانان معتبر جهان نشان میدهد اقتصاد دولتی یكی از عوامل و زمینههای فساد اقتصادی است» و از آن گذشته «نمیتوان در یك جامعه ثروت را به طور مساوی بین تمامی اقشار تقسیم كرد» و دلیل آن هم این است كه نه در قانون اساسی ایران چنین چیزی آمده است و «نه در خط مشیهای رهبری جامعه دیده میشود».
فعالان چپگرای مخالف اجرای سیاستهای تعدیل ساختاری اما ضمن اشاره به تجربیات ویرانگر اجرای این سیاستها در جهان (مکزیک، برزیل، ترکیه، آرژانتین، کاستاریکا، نیجریه، کامرون و …) هشدار میدهند در تمام این کشورها سیستم ارائه خدمات بهداشتی و آموزشی منهدم شده و خصوصیسازیها در عمل واحدهای تولیدی و خدماتی عمومی را به تملک «مافیای اقتصادی متشکل از مهرههای حکومتی در میآورد. تملک فرماندهان سپاه پاسداران بر سودآورترین قسمتهای اقتصاد ایران تحت نام خصوصیسازی نشانه محکمی بر ادعای آنان است.
آنچه مسلم است سیاستهای نئولیبرالی که حتی اکنون در جهان کانونی عامل بحرانهای گسترده و ایجاد حبابهای مالی پیدرپی شده است دردی از کشورهای جهان پیرامونی دوا نمیکند.
نگاهی گذرا به تاریخ ۵۰ سال گذشته جهان، نشان میدهد كه دولتها در كشورهای سرمایه سالاری و صنعتی كه در جوامع خویش ادعای احترام به دموكراسی و آزادی دارند، در دیگر نقاط جهان – به خصوص در كشورهای پیرامونی – نه فقط از رژیمهای به شدت سركوبگر و آزادی ستیز حمایت كردهاند بلكه، به طور پیگیر در ایجاد و برقراری این رژیمها نیز نقش و گاه حتی نقش موثر و تعیینکننده داشتهاند. آیا در حال حاضر برای رسیدن به یک جامعه دموکرتیک در ایران وظیفهای مهمتر از حفظ جامعه از یک فروپاشی اقتصادی وجود دارد؟
اینکه یارانه ها با تعداد افراد نسبت مستقیم دارند مشکل ساز ده اینده ایران خواهد بود. با این روند و حساب جمعیت ایران در یکی دو سال اینده افزایش سریع خواهد داشت و شاید در 10 سال ایتده به 100میلیون هم برسد. خدا به خیر کناد.
کاربر مهمان / 29 June 2012