تنشها میان ایران و آمریکا، بهویژه پس از آنکه از حمله برنامهریزیشدهای به ایران سخن رفت که در آخرین دقیقهها تعلیق شد، بازتاب زیادی در رسانههای بینالمللی داشته است. تحلیلگران در یادداشتهایی در روزنامهها و وبسایتهای خبری گوناگون به این موضوع پرداختهاند. در زیر نگاهی میاندازیم به مهمترین بخشهای شماری از این یادداشتها.
▪️هدف ایالات متحده در ایران باید تغییر رژیم باشد ــ اندرو مککارتی
اندرو مککارتی، ستوننویس نشنال ریویو، سیاستمدار جمهوریخواه و دستیار دادستان ایالات متحده در جنوب نیویورک، مطلبش در فاکسنیوز را با این جملات آغاز میکند: رئیسجمهور اوباما در عین بیصداقتی ایران را تقویت کرد. رئیسجمهور ترامپ در عین تناقضگویی ایران را تحت فشار قرار داد. به وضوح مورد دوم بهتر است. اما آیا در بلندمدت موثر است؟
مککارتی ابتدا از معایب توافق هستهای دولت اوباما با ایران (برنامه جامع اقدام مشترک یا برجام) از منظر خودش نام میبرد: تسهیل حرکت ایران به سمت تبدیل شدن به یک قدرت هستهای، در اختیار قرار دادن منابع مالی که در نهایت به حمایت رژیم ایران از تروریسم بینالمللی راه برد، و بیتوجهی برجام به برنامههای موشک بالستیک ایران.
این سیاستمدار جمهوریخواه از تاثیر سیاست تحریم و فشار ترامپ بر ایران نیز نام میبرد: کاهش عایدات فروش نفت و گاز، انقباض اقتصاد ایران، کاهش سریع ذخایر ارزی ایران که موجب شده ایران نتواند نیازهای اولیه خود را تامین کند و همچنین خصومتورزی نظامی این کشور محدود شود.
مککارتی میگوید که “رژیم «مرگ بر آمریکا»”، یعنی ایران، حالا با بحرانی وجودی مواجه شده است. او ادعا میکند که خیزشهای سیاسی داخل ایران نتیجه فشارهای اقتصادی است که از خارج وارد میشود، و نتیجه میگیرد که جمعیت ناراضی ایران که در جنبش ۸۸ هیچ حمایت جدی از اوباما دریافت نکرد، حالا بار دیگر برخواسته است.
به نظر مککارتی اما تناقض ترامپ در این جاست: سیاست حداکثری او دارد جواب میدهد در حالی که حرفهای خود ترامپ درباره عدم تمایل آمریکا به «تغییر رژیم» اشتباه است. ترامپ گفته بود هدف اصلی آمریکا عدم دستیابی ایران به سلاح هستهای است. مککارتی اما میگوید که مشکل اصلی خود رژیم ایران است که بدون سلاح هستهای هم مسئول کشتن صدها سرباز آمریکایی و حمایت از شبکه تروریستی سنی و شیعه در منطقه است.
به نظر ستوننویس نشنال ریویو آمریکا نمیتواند و نباید خواهان یک جنگ همهجانبه با ایران باشد، زیرا تجربه عراق و افغانستان نشان میدهد که حمله و اشغال یک «کشور مسلمان» و آوردن «دموکراسی غربی» به آن چقدر سخت است. به نظر او جمعیت پیچیده و فرهنگ ایران زمینه را برای تغییر رژیم «ضد آمریکایی» ایران فراهم کرده، و بنابراین هدف آمریکا باید «تغییر رژیم» بدون انجام حمله نظامی باشد. با این حال او از ترامپ شکایت دارد که چرا در سخنانش «جنگ بیپایان» را رد میکند و از تلفات «نامتناسب» حرف میزند؛ سخنانی که تاثیر سیاست حداکثری را به نوعی خنثی میکند.
مککارتی در نهایت با یک درخواست از ترامپ نوشتهاش را به پایان میرساند: ترامپ باید طوری رفتار کند که رژیم ایران همه گزینهها، از جمله گزینههای نامطلوب نظیر حمله نظامی را بر روی میز ببیند.
▪️دنبال کردن تغییر رژیم ایران تحت حمایت ایالات متحده اشتباه است [نقد مقاله پیشین] ــ دنیل لاریسون
دنیل لاریسون، نویسنده و سردبیر ارشد «دی امریکن کنسرواتیو»، مطلبی انتقادی درباره یادداشت مککارتی نوشته است.
لاریسون با کل نوشته مککارتی، و البته همینطور جزییات «دروغ» آن، مخالف است. به نظر لاریسون، ایالات متحده نباید به دنبال تغییر رژیم ایران باشد زیرا این هدف اتلاف زمان، انرژی، پول، و منابع را در پی دارد.
او رژیم ایران را تهدیدی برای ایالات متحده نمیبیند و با اصل تغییر یک دولت خارجی مخالف است. لاریسون میگوید که ایران دشمن اصلی ایالات متحده نیست: «اگر آسیبی را که ایران وارد کرده با آسیبهای دولتهای دیگری مقایسه کنید که ایالات متحده با آنها روابط عادی دارد، میبینید که دشمنیهای بدتری وجود داشته که با آنها سازش کرده ایم.» لاریسون میگوید باید حالا آن ور ماجرا را نیز دید: «دشمنی دولت ما نسبت به ایران در طی دههها و اشتباهاتی که در حق ایرانیان انجام داده است»
نقد دیگر لاریسون به مککارتی این است که او خواهان تغییر رژیم ایران بدون حمله است، اما گزینه حمله را نیز نمیخواهد کنار بگذارد. به نظر لاریسون، مککارتی هیچ درسی از جنگهای گذشته نگرفته، و حمله نامشروع دولت آمریکا به عراق او را آزار نمیدهد بلکه معطل شدن آمریکا در عراق برای ساختن دموکراسی مخالفت او را برانگیخته. به نظر لاریسون تهدید کردن ایران به «تغییر رژیم» دقیقاً تاثیر معکوس آنچه مککارتی میخواهد را به دنبال دارد: «ترساندن متحدان آمریکا، مصممتر کردن رژیم ایران به مقاومت، و ترغیب مردم ایران به حمایت از دولتشان علیه یک حمله خارجی.»
مخالفت آخر لاریسون با مککارتی در این است که او هیچ جای مقالهاش منافع مردم ایران را در نظر نگرفته و آنها را صرفاً ابزاری برای رسیدن آمریکا به مقاصدش میبیند: «او اصلا فکر نمیکند که بیشتر مردم ایران خواهان براندازی رژیم نیستند، و حتی تعداد کمتری خواهان تغییر رژیم با حمایت ایالات متحده هستند.» لاریسون معتقد است که بسیاری از ایرانیها اصلاحات سیاسی و اجتماعی میخواهند و از فساد و سوءاستفادههای دولت خسته شده اند اما خواهان براندازی رژیم و برقراری آشوب در کشور نیستند. با این حساب، خواست جنگطلبان آمریکایی برای تغییر رژیم در ایران خودخواهانه و ناعادلانه است و حتی منافع ایالات متحده را نیز تامین نمیکند، و بنابراین «سیاست ترامپ در رابطه با ایران اشتباه است».
▪️اگوی ترامپ رسماً یک بحران سیاست خارجی است ــ جیمز تراوب
جیمز تراوب، عضو اندیشکده مرکز همکاریهای بینالمللی در دانشگاه شهر نیویورک در مقالهای دونالد ترامپ را «اگوئیست» [خودپسند] ای توصیف میکند که اکنون اگوی او به یک بحران سیاست خارجه واشنگتن، به ویژه در مورد مسأله تنشها با ایران بدل شده است.
نویسنده نشریه «فارن پالیسی» با گذار از این مسأله که کاخ سفید کنونی بیبرنامه و آشوبناک و ظاهراً بیعقل است، توجه خواننده را به مسألهای ریشهایتر جلب میکند:
«محدودیتهای فکری ترامپ هر چه باشند، از آن خودش هستند. اما او به شیوه دیگری نیز کورکورانه عمل میکند که ویژگی سیاست خارجی ایالات متحده است: او چنان از راستی و درستی موضع خودش مطمئن است که به ذهنش هم خطور نمیکند عواقب این موضع برای دیگرانی که چنین دیدگاهی ندارند، چه میتوانند باشند. ما در هفتههای اخیر نسخه ترامپی تفرعن امپراتورمآبانه را دیدهایم.
سیاست خارجه ایالات متحده پس از جنگ جهانی دوم به مبارزهای بین دو گروه بدل شده است: یک دسته، آنانی که عواقب محتمل اقدامات آمریکا را گوشزد میکنند و دسته دوم، کسانی که بر این عواقب چشم میپوشند. جرج کنان، دیپلمات امریکایی در یک مقاله مشهور در فارن افرز در ۱۹۴۷ پس از هشدار دادن به لیبرالهای حامی شوروی، به جنگافروزانی تاخت که به گفته او “ژستهای تهدیدکننده و خالی از ظرافت” آنها می تواند کرملین را “در موضعی قرار دهد که دیگر نمیتواند کوتاه بیاید، حتی اگر حس واقعگراییاش به این کار مجابش کرده باشد.”»
به نوشته تراوب، رئیسجمهوران آمریکایی پس از آن به دلایل مشابهی به جنگ با ویتنام و عراق وارد شدند. در مورد عراق، نویسنده رئیسجمهوری وقت آمریکا جورج دبلیو بوش را به باور افراطی به راستی و درستی موضع ایالات متحده پس از ۱۱ سپتامبر متهم میکند که به مسیحیت راستگرایانه نیز مربوط بود.
او در مورد ترامپ چنین ادامه میدهد: «ترامپ قطعاً از ایدهآلیسم خودکورکننده جورج دبلیو بوش رنج نمیکشد. کوربودن او ناشی از اگوی اوست، نه ایماناش. قدرت مهیب آمریکا تا امروز به او اجازه داده که به قلدری ــ ماهیت دوم او ــ ادامه دهد بیآنکه پیامدی متوجهاش شود… شکی نیست که ترامپ تصور میکرد ایران خیلی زودتر از اینها سر خم میکند. نکرده است و به احتمال زیاد نخواهد کرد. ترامپ بر خلاف مشاورشان خواهان جنگ با ایران نیست، اما به گونهای عمل کرده که تنها انتخاب بین خصومت و عقبنشینی تعریف شود. ما تنها میتوانیم امیدوار باشیم که ترس ترامپ از پایگاه رأیدهندگانش به خاطر آغاز جنگ با ایران بر ترس ما از اغاز جنگ به دست او به خاطر تصمیم نادرست و عصبی بچربد.»
▪️چه کسی پیروز جنگ ایران ـ آمریکا است؟ یک چین قوی و صلحآمیز ــ جان دبلیو گارور
جان دبلیو گارور، استاد مطالعات چین در انستیتو تکنولوژی جورجیا معتقد است که پیروز نهایی جنگ ایران و آمریکا، چین خواهد بود.
به عقیده گارور، چین و ایران پیش از «تحقیر ملی» به دست قدرتهای استعماری در قرنهای ۱۹ و ۲۰، ارتباطی پویا در عهد قدیم داشته اند و این ارتباط اکنون توانایی احیا دارد. او برای نشاندادن روابط تجاری و سیاسی دو کشور به دوران امپراتوری ساسانی در ایران و تانگ در چین و سپس همکاریهای دهه ۱۹۹۰ دو کشور بازمیگردد و مینویسد:
«چین و ایران به لحاظ همکاری استراتژیک تاریخچهای دوستانه اما توام با احتیاط داشتهاند. حکمرانان ساسانی پرشیا هنگام مواجهه با حمله اعراب و مسلمانان در ۶۳۷ پس از میلاد، از امپراتوری تانگ چین درخواست حمایت نظامی کردند. چین از ارسال قوای کمکی خودداری کرد و در عوض، به یک شاهزاده ساسانی پناهندگی داد و یک معبد زرتشتی در شمال غربی چین ساخت تا آیینهای دینی پارسها در آنجا ادامه یابد…
صدها سال بعد در دهه ۱۹۹۰، رهبران ایران ایده یک جبهه متحد ایرانی ــ چینی را مطرح کردند تا یک دشمن مشترک را از خلیج فارس بیرون برانند: ایالات متحده. آن زمان ایران به تازگی جنگ پرهزینه هشت ساله با عراق را پایان داده بود که چین طی آن به ایران اسلحه میداد. چین همچنین مهمترین شریک هستهای ایران بود و در سازمان ملل به دیپلماسی تهران در پایان جنگ کمک کرد.
اما چین تحت رهبری دنگ ژیائوپینگ به مبارزه تهران با واشنگتن نپیوست. دنگ در عوض بر برنامه اقتصادیاش (چهار مدرنیزاسیون) تمرکز کرد و میدانست تقابل با ایالات متحده میتواند فضای اندکی را که برای رشد چین لازم دارد، از او بگیرد.
ایران ملتی با قدرت بالقوه بسیار در طولانیمدت است و همچون چین خصومتی عمیق با سلطه ایالات متحده بر آسیا دارد. اما چین در دهههای اخیر مراقب بوده که نگذارد این خصومت باعث قرار گرفتناش در اردوگاه ایران شود….
سیاستهای چین تاریخاً بر محاسبه منافع حال و آینده بنا شده و نه بر خاطرات متعلق به گذشته… رهبران ایران نیز در طی سالها این حسابگری عملگرایانه چینیها را دریافتهاند.
بنابراین، در میانه تنشهای فزاینده بین آمریکا و چین و نیز آمریکا و ایران، شگفتآور نخواهد بود که نیروها و تمدنهای آسیای میانه، خاورمیانه و اقیانوس هند با یکدیگر ائتلاف دوبارهای کنند.
پکن همچنین شاید با نزدیکترشدن به متحد نزدیکش روسیه ــ که پیشاپیش متحد ایران است ــ به دنبال تقویت موضعش علیه ایالات متحده باشد. این واقعیت دورنمای بلوک روسیه ـ ایران ـ چین و حتی پاکستان را برای مقابله با هژمونی ایالات متحده تقویت میکند.»
▪️دکترین ترامپ به سرعت رو به اضمحلال است ــ ریس ارلیش
نویسنده مقاله به سراغ فردی به نام داریوش رفته است که به گفته او دقیقاً از آن دست افراد طبقه متوسطی است که دولت دونالد ترامپ آنها را حامی خود میداند. ترامپ بر این تصور است که طبقه متوسط ایران از سیاستهای او حمایت میکنند و خواهان براندازی رژیم با حمایت ایالات متحده هستند، اما به گفته نویسنده، داریوش، یک صاحب کسب و کار طبقه متوسطی، از جمهوری اسلامی نفرت دارد اما از دونالد ترامپ نیز عصبانی است. مادر داریوش چند بار در روز به تزریق یک دارو نیاز دارد اما هزینه این دارو در یک سال اخیر سه برابر شده، و در عین حال در داروخانهها یافت نمیشود و آنها باید به بازارهای غیررسمی برای تهیه این دارو رجوع کنند. داریوش دلیل اصلی این مشکلات را تحریمهای آمریکا میداند و میگوید: «این تحریمها فقط به مردم عادی آسیب میزنند.» در برابر جنگ احتمالی آمریکا علیه ایران نیز داریوش هشدار میدهد: «من از کشورم دفاع میکنم، دولتام را دوست ندارم، اما میجنگم.»
جنگطلبان آمریکایی از ترامپ انتقاد میکنند که حمله موشکی به ایران را متوقف کرد. از طرف دیگر دموکراتها میگویند که همه این آشوب حاصل خروج ترامپ از توافق هستهای موسوم به برجام است. طرفداران ترامپ میگویند که حرکت رفت و برگشتی ترامپ یک تاکتیک هوشمندانه است که باعث خروج ایرانیها از تعادل شده. اما یک ژورنالیست ایرانی به ارلیش گفته است که دولت ایران این نوسانات ترامپ را نشانه ضعف او دیده است. حمله به ایران هزینهبر است و تلفات احتمالی این حمله از دو طرف بسیار زیاد خواهد بود. حملات ممکن است موجب تخریب برخی تاسیسات نظامی شود، اما مردم را نیز در حمایت از دولت بسیج میکند. تحریمهای یک طرفه نیزکارساز نیست زیرا هیچ کشور اروپایی و آسیایی از آن حمایت نکرده است. تحریمها رنج زیادی نیز بر مردم ایران تحمیل کرده که تاثیر معکوس آنچه دولت آمریکا میخواهد در پی داشته.
با وجود مخالفت اروپا با برهمزدن برجام، کشورهای اروپایی تلاش زیادی برای حفظ این توافق نیز نکرده اند. حالا ایران تهدید کرده که اگر کشورهای اروپایی راهی برای خرید نفت و گاز ایران پیدا نکنند، غنیسازی را ادامه خواهد داد. این به معنای بحرانهای بیشتری در آینده است.
نویسنده پیشنهادهایی عرضه کرده برای پایان دادن به بحران ایران؛ از جمله: اخراج جان بولتون و مایک پمپئو و سایر جنگطلبان که سیاستهای شکستخوردهای در پیش گرفته اند که تنها به جنگ در خاورمیانه منجر میشود؛ اعلام اینکه سیاست «فشار حداکثری» واقعاً موفق بود و سپس بازگشتن به برجام؛ پس از اعلام موفقیت تاکتیکهای هوشمندانه ترامپ تا کنون و بازگشتن به برجام، ایالات متحده باید تحریمهای یکجانبه را لغو کند؛ ترامپ باید یک جلسه دو نفره با حسن روحانی برگزار کند تا بر سر یک توافق بزرگ همهجانبه گفتگو کنند و به واسطه آن یک منطقه عاری از سلاح هستهای در خاورمیانه اعلام کنند.
نویسنده در نهایت میگوید که این پیشنهادات عجیب در واقع نسبت به سیاستهای فعلی ترامپ شانس بیشتری برای موفقیت دارند.
▪️جورج سوروس و چارلز کک علیه «جنگهای بیپایان» ایالات متحده ــ شیرلی لئونگ
جورج سوروس و چارلز کوک دو میلیاردر معروف آمریکایی هستند و هر دو تأثیر زیادی در سیاست داشتهاند. سوروس رئیس هیأتمدیره بنیاد جامعه باز و از حامیان دموکراتها در آمریکا است که جمهوری اسلامی بارها آن را به طراحی «کودتای مخملی» و «انقلاب رنگی» علیه خود متهم کرده و به این بهانه فعالان سیاسی را به ارتباط با بیگانگان متهم کرده است. چارلز کوک نیز یکی از بزرگترین حامیان مالی لیبرتارینهای جمهوریخواه است که بر بازار آزاد، کوچکشدن دولت، و خصوصیسازی تأکید دارند. او رسانههای محافظهکار را نیز حمایت مالی میکند.
در سایه بالاترگرفتن تنشها بین ایران و آمریکا، حالا این دو میلیاردر از دو طیف سیاسی متفاوت کنار یکدیگر آمده اند تا یک اندیشکده جدید سیاست خارجه در ایالات متحده به راه بیندازند تا به پایان دادن «جنگهای بیپایان» ایالات متحده کمک کند.
به گزارش شیرلی لئونگ از بوستون گلوب، این اندیشکده رویکرد دیپلماسی و خویشتنداری را به جای رویکرد تهدید، تحریم و بمباران ترویج خواهد کرد: «یک انگاره رادیکال در واشنگتن که همه اندیشکدههای عمده آن نسخههای اندک متفاوتی از نظامیگری نئوکان یا مداخلهگری لیبرال را ترویج میکنند. سوروس و کوک در حال اتحادند تا تصویر رنگباخته یک آمریکای توانا به صلح را زنده کنند».
نام این اندیشکده «انستیتو کوئینسی برای دولتمندی مسئولانه» انتخاب شده است؛ به افتخار جان کوئینسی آدامز که در روز استقلال آمریکا در ۱۸۲۱ چنین اعلام کرد: «ایالات متحده آمریکا نباید در جستجوی هیولاها برای نابودکردنشان به خارج مرزهایش برود. آمریکا آرزومند آزادی و استقلال همگان است». اندیشکده جدید قرار است مبنای کارش را «زندگی کن و بگذار دیگران زندگی کنند» قرار بدهد.
به لحاظ انضمامی، این اندیشکده حامی خروج سربازان آمریکایی از سوریه و افغانستان، بازگشت به توافق هستهای ۲۰۱۵ با ایران، اتخاذ رویکرد صلحجویانهتر با چین و روسیه، پایان سیاست تغییر رژیم در کوبا و ونزوئلا و کاهش قابل توجه بودجه نظامی آمریکا خواهد بود.
حمایت بیش از۵۰۰ نفر از کنشگران سیاسی و حقوق بشری خارج از کشور از” بیانیه تکمیلیِ” ۱۴ نفراز کنشگران سیاسی و مدنی در داخل کشور
به اسامی نگاه کنید اکثریت قریب به اتفاق انها همانهایی هستند که در ۳۸ سال گذشته ( از ۴۰ سال) با انواع بازیها و فرافکنی ها و ادرس غلط دادن به منظور منحرف کردن توجه ایرانیان از ریشه مشکل فعلی (که روسی بودن رژیم و امریکا ستیزی شبه مارکسیستی بعثی اسلامی است و سینه به تنور داغ چسباندن برای اعراب تروریست و فاشیست های بعثی خون خوار ساخت شوروی در دوران جنگ سرد ) می باشد . حمایت های آشکار و معنی دار روسیه و مارکسیست های روسی بولیواری و راکت من های ادم خوار خاور دور از رفتارهای ضد هنجارهای بین المللی و قانون شکنانه و تروریستی و تهدید امیز برای گرفتن لقمه ای نان از غرب که از کیم کره ای اموخته اند ، و دست رد به سینه کشورهای مورد احترام بین المللی ( ژاپن ، کانادا ، فرانسه ) زدن ، جملگی بیانگر ماهیت روسی این رژیم است . این در حالی است که خود ان خیره سر ها فهمیده اند که این بازیها سودی ندارد و دنبال دریوزگی به کاخ سفید هجوم اورده و نامه عاشقانه میفرستند . این گروه دست ساز حزب توده و نیروهای امنیتی روسی مستقر در ساواما هم مثل بقیه سازمانک های امنیتی روسی گوادلوپی به زودی بادش می خوابد . باز این مردم ایران هستند که می ایند به میدان و هر بار رساتر مرگ بر روسیه و سوریه را رها کن و نه غزه ، نه لبنان سر خواهند داد . این گروهک روسی هم قادر نخواهد بود مردم را مثل قبل فریب داده و پای صندوق رای بکشد .
ettehade.jomhourikahahane.jadid / 02 July 2019
طرحهای ده گانه ضد آمریکایی به شرح زیر است:
۱-طرح حمایت از امنیت آب های سرزمینی ایران.
۲-طرح الزام دولت به اقدام مقتضی علیه کشور های همسایه میزبان پایگاه های نظامی آمریکا.
۳- طرح الزام دولت به اقدام قانونی علیه شرکت هایی که به تحریم های ضد ایرانی آمریکا پیوستند.
۴-طرح الزام دولت به پیگیری جبران خسارات ناشی از اقدامات ضد حقوق بشری آمریکا علیه شرکت های ایرانی.
۵-طرح الزام دولت در پیگیری حقوقی اقدام جنایت کارانه آمریکا در اسقاط هواپیمای مسافربری ایران.
۶-طرح تاسیس موزه جنایات آمریکا.
۷-طرح الزام دولت در تعیین سر فصل جنایات آمریکا در کتب درسی مدارس و دانشگاه ها.
۸-طرح الزام دولت به حمایت همه جانبه از افراد و موسسات ایرانی که از اقدامات آمریکا متضرر شده اند.
۹- طرح تشکیل باشگاه کشور های تحریم شده توسط آمریکا.
۱۰-طرح مقابله با تحریم های آمریکا از طریق جایگزینی کالا و خدمات.
این طرح ها با همکاری پژوهشکده دانشگاه امام حسین و دو طرح دیگر هم آماده شده…
طرحهای ضد آمریکایی! / 03 July 2019
راهکار مبارزه مسالمت آمیز شکست خورده است و نیازمند مداخله خارجی هست، قبل از ج.ا. ایران تبدیل به آلمان نازی 19390شود.
راهکار / 03 July 2019
جناب “راهکار”, سلطنت باختگانِ (نه در غربت دلش شاد و نه رویی در وطن دارد) ۴۰ سال است که مانند یک طوطی مجنون, بدون انقطاع مبلغ یک حمله نظامی به ایران هستند (از ریگان تا ترامپ) اما هر حماری نیز باید تا به حال فهمیده باشد, که به هزار و یک دلیل مختلف هیچ کس به ایران حمله نخواهد کرد.
به نظر شما بهترین عکس العمل در مقابل این واقعیت ۴۰ ساله چیست؟
مانند یک طوطی مجنون تکرار مالیخولیایی یک امر غیر ممکن؟
یا احترام به حقیقت و واقعیت های این دنیا؟
هوشنگ / 03 July 2019
جناب “ettehade” شوربختانه نبشته ای شما بیشتر مانند یک مونولوگ مالیخولیایی است, تا بیان درست و صحیح موضوع.
بیانیهء ۱۴ نفر با خواست “نه به جمهوری اسلامی” به میان آمده است.
حالا شما چگونه و بر چه اساسی اینان را:
یک) روسی معرفی کرده,
دو) ادامهء ۳۸ سال پیش؟
لطفآ شما یک بیانیهء دیگر در طی این ۴۰ سال گذشته به ما معرفی کنید که با “نه به جمهوری اسلامی” شروع شده باشد.
مسلما شما هیچ نمونه و مثالی نمیتوانید بیاورید. چون تا به حال چنین بیانیه ای وجود نداشته است.
این ترکیب “روسی گوادلوپی” هم یکی دیگر از نمونه های نامسجم و بی منطق نبشتن است.
در این مورد نیز اگر میشود توضیحی دهید که اصلا این یعنی چه؟
متحده / 03 July 2019