اکبر گنجی − از استانبول به بغداد، از بغداد به مسکو، از مسکو به استانبول. نتیجه‌ی این همه گشت و گذار چه بوده است؟ هیچ. چرا؟ صورت مسئله ساده است: دولت‌های غربی خواهان عقب نشینی کامل ایران بدون پرداخت هیچ امتیازی هستند.

 
ایران اینک از خود نرمش نشان داده و می‌خواهد به توافق برد- برد دست یابد (تعطیل کردن غنی سازی اورانیوم ۲۰ درصدی و نظارت‌های بیشتر آژانس بین المللی انرژی هسته‌ای در برابر لغو گام به گام تحریم ها)، اما طرف مقابل که خود را در موقعیت کاملاً برتر می‌یابد، به دنبال توافق برد- باخت است.
 
اسرائیل، طرف اصلی
 
چرا طرف مقابل ایران را پنج به علاوه‌ی دو نامیده ایم؟ برای این که طرف مقابل پنج به علاوه‌ی یک به علاوه‌ی یک است. و آن یک آخری در حقیقت طرف اصلی است: دولت اسرائیل، و این دولت طرف اصلی دولت ایران است. اگر چه ظاهراً در مذاکرات شرکت ندارد، اما به محض پایان گفت‌و‌گوهای استانبول کاترین اشتون به اسرائیل رفته و کل مذاکرات را به اطلاع آنها می‌رساند. وندی شرمن- نماینده‌ی دولت آمریکا- نیز پس از مذاکرات بغداد ابتدا به اسرائیل رفت تا قبل از آن که جزئیات را به دولت خود اطلاع دهد، به اطلاع دولت مردان اسرائیل برساند. در حقیقت گروه پنج به علاوه‌ی یک به این می‌نگرد که چه چیز برای اسرائیل قابل قبول است و چه نوع توافقاتی برای آنها قابل قبول نیست.
 
دولت اسرائیل دو مطالبه‌ی حداقلی و حداکثری را دنبال می‌کند. مطابق مطالبه‌ی حداقلی باید مردم ایران را گرسنگی داد تا دست از برنامه‌ی هسته‌ای بردارند. اما “گرسنگی دادن مردم ایران” از نظر دولتمردان اسرائیل چه معنایی دارد؟ می گویند:
“غرب باید مدل کره شمالی را در مورد تهران بکار ببرد.[شیوع] گرسنگی در ایران، رژیم را به صرافت می‌اندازد که آیا ماجراجویی‌های اتمی اش ارزش آن را دارد. [نقل از] مقامات رسمی در اورشلیم”.
 
مطالبه‌ی حداکثری آنها تهاجم نظامی به ایران و حداقل بمباران تأسیسات هسته‌ای ایران است. شیمون پرز- رئیس جمهور اسرائیل- در مصاحبه‌ی با CNN گفته است که فرصت ایران تمام شده است چون به غنی سازی اورانیوم ادامه می‌دهند.
 
آمریکا، تداوم وضع فعلی تا پس از انتخابات
 
دولت آمریکا درگیر انتخابات ریاست جمهوری ماه نوامبر است. هرگونه توافقی با ایران در داخل از سوی رقیب جمهوری خواه و لابی اسرائیل سازش‌کارانه قلمداد خواهد شد. امکان تهاجم نظامی نیز در حال حاضر به کلی منتفی است.برای این که بخش زیادی از آرای اوباما متعلق به جنبش ضد جنگ است و او نمی‌تواند به گونه‌ای عمل نماید که این آرأ از کف برود. اوباما چاره‌ای جز این ندارد که کج دار مریض عمل کند تا انتخابات برگزار شود. هر دو سناریو- جنگ و سازش- اینک به زیان اوست.
 
در عین حال اوباما با همکاری دولت اسرائیل دائماً در حال ضربه وارد آوردن به پروژه‌ی هسته‌ای ایران است. دولت اوباما برای خاموش کردن تبلیغات رقیب جمهوری خواه، برخی از اقدامات خود را از طریق رسانه‌ها افشا می‌کند تا قاطعیت خود علیه ایران را به رخ رقیب بکشاند. روزنامه نیویورک تایمز ۱۲/۳/۹۱ طی گزارشی نوشت که اوباما از روزهای نخستین آغاز به کارش دستوری سری برای حمله‌های سایبری به مراکز غنی‌سازی اورانیوم ایران صادر کرده است. در هفته‌های پس از حمله‌ی استاکس‌نت دو موج حمله سایبری دیگر علیه تجهیزات غنی‌سازی ایران ترتیب داده شد که در یکی از آنها ۱۰۰۰ تا ۵۰۰۰ سانتریفوژ ایران موقتا از کار افتادند. روزنامه واشنگتن پست ۳۱/۳/۹۱ نیز طی گزارشی نوشته است که بدافزار موسوم به فلیم (Flame) – برای خرابکاری در برنامه‌ی هسته‌ای ایران- تولید مشترک سازمان‌های اطلاعاتی و امنیتی آمریکا و اسرائیل است. بدافزار استاکس نت نیز که به گفته منابع متعدد برای ضربه زدن به برنامه اتمی ایران، کامپیوترهای زیادی را در این کشور آلوده کرده بود نیز به وسیله این سازمان‌ها تولید شده بود.
 
عملیات هواپیماهای بسیار پیشرفته‌ی بدون سرنشین آمریکا برفراز ایران برای جاسوسی، یکی دیگر از اقدامات اوباما برای مقابله‌ی با ایران است. این احتمال که برخی تحلیل گران- از جمله رابرت رایت سردبیر ماهنامه‌ی آمریکایی آتلانتیک- مطرح کرده اند را هم نباید نادیده گرفت که شاید اوباما به سوی جنگ پیش می‌رود.
 
اروپا، پیرو آمریکا و گرفتار بحران اقتصادی
 
کشورهای اروپایی به میزان زیادی تابع سیاست دولت آمریکا هستند. حال که اوباما به تداوم وضع فعلی نیازمند است، آنها در همین جهت حرکت خواهند کرد.
 
از منظری دیگر، اروپا نیز مایل نیست که وضعیت در حال حاضر بحرانی شود. اروپا با بحران اقتصادی اش توان افزایش شدید قیمت نفت را ندارد. ۳۸۶ میلیارد یورو کمک کشورهای اروپایی و صندوق بین المللی پول به سه کشور یونان، ایرلند و پرتغال نتوانسته است حلال بحران پدید آمده باشد. یونان که اینک به مهمترین چالش تبدیل شده، در ماه مه ۲۰۱۰ مبلغ ۱۱۰ میلیارد یورو کمک دریافت کرد. در مرحله بعد در اوایل سال ۲۰۱۲ اتحادیه اروپا و صندوق بین المللی پول برسر پرداخت یک وام ۱۳۰ میلیارد یورویی دیگر به دولت یونان توافق کردند. اسپانیا نیز دچار بحران است. بیکاری به ۲۵ درصد افزایش یافته و میزان بدهی داخلی مردم به بانک به ۱۵۲ میلیارد یورو رسیده است. نرخ سود بهره برای اوراق قرضه با سررسید ۱۰ ساله برای اسپانیا به ۱۸/۷ درصد افزایش یافته است و اخیراً برای یک بسته‌ی ۱۰۰ میلیارد یورویی به اسپانیا توافق به عمل آمد. فساد دامن اروپا را هم گرفته است. سازمان شفافیت جهانی اخیراً اعلام کرده است، کشورهای اروپایی که با بحران بدهی و کسری بودجه مواجه هستند، بیش از بقیه‌ی کشورهای غربی از فساد مالی رنج می‌برند.
 
عربستان سعودی، گسترش انحطاط
 
عربستان سعودی می‌کوشد تا با توجه به بحران اقتصادی جهانی، نفوذ خود را در کشورهای منطقه به شدت افزایش دهد. بحران اقتصادی جهانی دولت آمریکا و اروپا را مجبور کرده است تا از عربستان سعودی بخواهند تا با افزایش چشمگیر تولید نفت، مانع افزایش قیمت آن شود. علی النعیمی- وزیر نفت عربستان سعودی- در ۲۶/۱۰/۹۰ گفته بود که کشورش پس از تحریم نفتی ایران ظرف چند روز جای خالی نفت ایران را پر خواهد کرد. او افزوده بود:
“ما در حال حاضر بین ۹.۴ تا ۹.۸ میلیون بشکه در روز تولید می‌کنیم، برای همین ظرفیت مازاد قابل ملاحظه‌ای برای تولید ۱۲ و نیم میلیون بشکه داریم. فکر می‌کنم ما به آسانی می‌توانیم تقریبا بلافاصله، ظرف چند روز، به ۱۱.۴ تا ۱۱.۸ میلیون بشکه برسیم. زیرا تنها کافی است شیرفلکه‌ها را باز کنیم”.
 
عربستان سعودی تولید نفت خود را در ماه آوریل به بیش از ده میلیون بشکه در روز افزایش داد.اجابت این خواست از سوی دولت خانواده‌ای آل سعود (سعود الفیصل وزیر امورخارجه، شاهزاده سلیمان ولیعهد و وزیر دفاع، شاهزاده احمدبن عبدالعزیز وزیر کشور، و…)، به معنای تن دادن دولت‌های غربی با مطالبات منحط این دولت برای گسترش سلفی گری در منطقه و دامن زدن به جنگ‌های مذهبی میان شیعه و سنی دارد. عربستان سعودی خواهان فشار هرچه تمامتر بر ایران است. عربستان سعودی در روز مذاکره‌ی ایران با گروه پنج به علاوه‌ی یک در استانبول ۸ شهروند ایرانی و در روز مذاکره‌ی ایران با این گروه در بغداد ۱۰ شهروند ایرانی را اعدام کرد.
 
اما کاهش قیمت نفت فقط و فقط معلول اقدامات عربستان سعودی نیست. رکود جهانی و افزایش تولید نفت عراق و لیبی هم به کاهش قیمت نفت کمک کرده است.
 
ایران، پیش به سوی عمیق ترشدن بحران ها
 
عدم دستیابی به توافق در مذاکرات ۵+ ۱ + ۱ ، به معنای به اجرا درآمدن تحریم‌های جدید اتحادیه اروپا از ۱۱ تیرماه خواهد بود. می‌دانیم که کنگره‌ی آمريکا در ۳۱ دسامبر ۲۰۱۱ بخش ۱۲۴۵ قانون اختيارات دفاعی، مبنی بر تحريم‌های بانکی عليه بانک‌های خارجی- که در نقل و انتقال وجوه نفت ايران همکاری می‌کنند- را به تصویب رساند. کاهش خرید نفت از ایران، شرط معافیت از این تحریم هاست. اتحاديه اروپا نیز در ۲۳ ژانويه ۲۰۱۲ با صدور مصوبه‌ای ممنوعيت خريد نفت از ايران و ممنوعيت ارائه‌ی ساير خدمات از جمله پوشش بيمه و بيمه اتکائی برای حمل نفت ايران را برای تمامی اعضای اتحاديه‌ی اروپا از اول جولای الزامی کرد.
 
رژیم جمهوری اسلامی قهرمان شکست است. ماجرای گروگان گیری دیپلمات‌های آمریکایی را زمانی حل کرد که جز زیان دستاوردی برای ایران نداشت. عراق به ایران تجاوز کرد، اما جمهوری اسلامی وقتی به مرحله‌ی شکست رسید، صلح را- بدون دریافت خسارت از متجاوز- پذیرفت. پرونده‌ی هسته‌ای را هم می‌شد به گونه‌ای پیش راند که به چنین وضعیتی دچار نشود.
 
در حال حاضر اقتصاد ایران گرفتار مشکلات ساختاری عدیده‌ای است. تحریم‌های جدید پیامدهای ناگوار بسیاری برای مردم ایران در پی خواهد داشت. ابتدأ نگاهی کوتاه به وضعیت فعلی بیفکنیم:
 
در سال‌های ۹۰-۸۴ درآمدهای نفتی ایران حدود ۵۶۵ میلیارد دلار بوده است. در طی این مدت دولت ۴۳۰ میلیارد دلار واردات داشته است.برآوردهای غیر رسمی حکایت از آن دارد که در همین دوره‌ی زمانی بیش از ۱۳۰ میلیارد دلار کالای قاچاق وارد کشور شده است.
 
از کل میزان واردات ۱۸ درصد آن به کالاهای سرمایه گذاری و ۸۲ درصد آن به کالاهای مصرفی و واسطه‌ای تعلق گرفته است که هیچ سودی برای تولید و اشتغال ندارد. در این حال نرخ تورم مطابق آمارهای رسمی به ۵/۲۱ درصد افزایش یافه است.
 
در طی این دوره میزان نقدینگی از ۹۰ هزار میلیارد تومان به ۳۴۰ هزار میلیارد تومان افزایش یافته است. در سال ۱۳۸۶ میزان بدهی دولت به بانک مرکزی حدود ۱۰ هزار میلیارد تومان بود که اینک به ۲۰ هزار میلیارد تومان افزایش یافته است.
 
عادل آذر- رئیس مرکز آمار ایران- در خرداد ماه ۱۳۸۹ اعلام کرد: “بیش از ۱۰ میلیون نفر از جمعیت ما زیر خط فقر مطلق و بیش از ۳۰ میلیون نفر آن‌ها زیر خط فقر نسبی به سر می‌برند”.
 
“رکود تورمی” و افزایش فقر، در شرایط درآمد نفتی ۵۶۵ میلیارد دلاری پدیدار شده است. اما آن درآمدها شاید دیگر قابل حصول نباشد. به عنوان نمونه، آژانس بین‌المللی انرژی در ۱۳ ژوئن، اعلام کرد که صادرات نفت خام ایران در ماه‌های آوریل و مه روندی کاهشی داشته است و به حدود یک میلیون و ۵۰۰ هزار بشکه در روز رسیده که یک میلیون بشکه کمتر از صادرات ایران در ماه‌های پایانی سال گذشته است. از سوی دیگر، تا یکماه پیش نفت ایران ۱۲۰ دلار به فروش می‌رفت، اما طی یک هفته‌ی گذشته به ۹۶ دلار کاهش یافته است. اجرای تحریم‌های ۱۱ تیر، وضعیت اقتصادی مردم را به شدت بدتر خواهد کرد.
 
آیت الله خامنه‌ای در ۲۶/۵/۹۰ گفته است: “من چند سال قبل از اين گفتم ما بايد به جائى برسيم كه اگر يك روزى به خاطر قضاياى سياسى، اقتضائات سياسى، يا اقتضائات اقتصادى در دنيا، اراده كرديم كه صادرات خودمان را مثلاً براى مدت پانزده روز يا يك ماه متوقف كنيم، بتوانيم. شما ببينيد اين كار چه قدرت عظيمى را براى يك كشور توليد كننده‌ى نفت به وجود مى‌آورد كه يك وقت اگر اراده كرد، بگويد آقا من از امروز تا بيست روز نفت صادر نمی‌كنم. ببينيد چه حادثه‌اى در دنيا به وجود مى‌آيد. امروز ما نمی‌توانيم اين كار را بكنيم، چون به اين درآمد احتياج داريم. اگر يك روزى اقتصاد كشور از درآمد نفت و صادرات نفت بريده شود، اين توان را ملت ايران و نظام اسلامى در ايران به دست خواهد آورد؛ كه تأثيرگذارى‌اش در دنيا فوق‌العاده است. ما بايد به اينجا برسيم”.
 
اما ایران در چنین موقعیتی قرار ندارد. وقتی دلارهای نفتی به شدت کاهش پیدا کرد، دیگر واردات ۷۵ میلیارد دلاری امکان پذیر نخواهد بود. بدین ترتیب، گوشت و میوه از سبد غذایی میلیون‌ها خانواده حذف خواهد شد. دو پیامد عمده‌ی دیگر این وضعیت قابل تأمل است.
 
یکم- منابع درامدی رژیم که کاهش یابد، رقابت “بالایی ها” برای تصاحب آن وحشی یانه تر خواهد شد.
 
دوم- جامعه‌ای که میلیون‌ها تن آن به زیر “خط فقر” و میلیون‌ها تن آن به زیر خط “فقر مطلق” رانده می‌شوند- یعنی افراد باید با مرگ و زندگی دست و پنجه نرم کنند- بی اخلاق تر و بی رحم تر خواهد شد. برای این که جنگیدن برای بقأ به مسئله‌ی اصلی تبدیل خواهد شد. در چنین شرایطی دست زدن به بسیاری کارها مجاز خواهد شد. اگر جامعه‌ای در دوره‌ای طولانی گرفتار چنین وضعیتی شود، انحطاط فراگیر شده؛ دموکراسی و آزادی و حقوق بشر کاملاً به حاشیه رانده خواهد شد. خشونت و ناامنی یکی دیگر از پیامدهای این وضعیت است.
 
راه حل عادلانه
 
کل منطقه‌ی خاورمیانه باید عاری از سلاح‌های هسته‌ای و کشتار جمعی شود. منطقه به صلح و دموکراسی و عدالت نیاز دارد، نه جنگ و بی عدالتی. نمی‌توان یک بام دو هوایی گفت که اسرائیل مجاز است ۳۰۰-۲۰۰ بمب اتمی داشته و زیر نظارت آژانس بین المللی هسته‌ای هم نباشد، اما ایران و دیگر کشور‌ها حتی حق غنی سازی اورانیوم را هم ندارند. نمی‌توان چشم بر اشغال سرزمین فلسطین و محروم کردن میلیون‌ها فلسطینی از حقوق اساسی شان بست. تا وقتی عدالت برقرار نشود، منطقه گرفتار حالت جنگ دائمی خواهد بود. امروزه اصل نیروگاه‌های هسته‌ای به زیر سئوال رفته و اکثریت بالای ۸۰ درصدی مردم جوامع توسعه یافته‌ی دموکراتیک خواهان جمع آوری این نیروگاه‌ها هستند. نیروگاه‌های هسته‌ای نیز باید جمع آوری شوند، چه رسد به سلاح‌های هسته ای.
 
منطقه نیازمند گذار از رژیم‌های فاسد جبار به نظام دموکراتیک ملتزم به آزادی و حقوق بشر است. بدون امنیت و صلح ، گذار به دموکراسی منتفی خواهد شد. آمریکا در قرن بیست و یکم سه جنگ در سه کشور افغانستان و عراق و لیبی به راه انداخته است. صدها هزار کشته و زخمی و آواره نتیجه‌ی این سه جنگ بوده است، بدون این که هیچ دورنمایی از دموکراسی در کار باشد. بیش از ۱۵۰۰ میلیارد دلار فقط توسط دولت آمریکا در این جنگ هزینه شده است. اگر این هزینه‌ی گزاف خرج امنیت، توسعه و آموزش منطقه می‌شد، اینک با وضعیت دیگری مواجه بودیم. هر روز شاهد خشونت و کشتار در این مناطق هستیم.
 
ایرانیان به صلح و دموکراسی نیازمند هستند. به گذار از جمهوری اسلامی به رژیمی دموکراتیک. آری دیکتاتورها را باید مجازات کرد، اما تحریم‌های فلج کننده‌ی اقتصادی و تهاجم نظامی به کشورها به نابودی تمامی زیرساخت‌ها و مجازات مردم می‌انجامد، نه دموکراسی و حقوق بشر.
 
اگر ایران دارای رژیمی دموکراتیک بود که مردم از آن رضایت داشتند، شاید وضعیت به گونه‌ی دیگری رقم می‌خورد و دولت اشغالگر و دارای بمب اتمی و مرتکب جنایات جنگی اسرائیل نمی‌توانست- به دلیل غنی سازی اورانیوم- این گونه جهان را علیه ایران بسیج کند. آن لفاظی‌های دن کیشوت‌وار علیه موجودیت اسرائیل، بهترین بهانه را به دست این دولت داده تا علیه ایران فضا سازی کند. آیا بهتر نبود به جای آن شعارهای غیرانسانی، از طرح چهارجانبه‌ی آمریکا، اروپا، روسیه و سازمان ملل- مبنی بر تشکیل دولت مستقل فلسطینی در کنار دولت اسرائیل- حمایت به عمل می‌آمد؟ دولت اسرائیل به هیچ وجه این طرح را نمی‌پذیرد. در این صورت ایران در کنار جهان قرار می‌گرفت و دولت اسرائیل به دلیل اشغال گری تنها می‌ماند. اما اینک نه تنها مسئله‌ی فلسطین فراموش شده، بلکه ایران به مسئله‌ی اصلی جهان تبدیل شده است.
 
رژیم جمهوری اسلامی قهرمان شکست است. ماجرای گروگان گیری دیپلمات‌های آمریکایی را زمانی حل کرد که جز زیان دستاوردی برای ایران نداشت. عراق به ایران تجاوز کرد، اما جمهوری اسلامی وقتی به مرحله‌ی شکست رسید، صلح را- بدون دریافت خسارت از متجاوز- پذیرفت. پرونده‌ی هسته‌ای را هم می‌شد به گونه‌ای پیش راند که به چنین وضعیتی دچار نشود. اما خطر موقعیت جدید به هیچ وجه قابل قیاس با خطرات جنگ ایران و عراق نیست. مهمترین مسئله برای نیروهای ملی و دموکرات این است که ایران گرفتار جنگ نشود، مردم ایران کشته و زخمی و آواره نشوند، کشور تجزیه نشود، کودکان و زنان و مردان سالخورده‌ی ایرانی دچار مرگ و میر ناشی از بی غذایی و بی دارویی نشوند.