حسین نوشآذر در گفتوگو با شهرنوش پارسیپور – «روی ماه خداوند را ببوس» نوشته مصطفی مستور از رمانهای پرخواننده در ایران است.میگویند اگر کتابی در ایران به پنج چاپ برسد، یعنی در مجموع حدوداً شش هزار خواننده داشته باشد، کتاب موفقیست و میتوان گفت که خوانده شده است.
چاپ سی و یکم «روی ماه خداوند را ببوس» در سال ۱۳۸۸منتشر شد. «روی ماه خداوند را ببوس» در جشنواره قلم زرین به عنوان بهترین رمان در سالهای ۱۳۷۹ و ۱۳۸۰ معرفی شد. البته چنین جشنوارههایی در ایران زیاد برگزار میشود و هر کدام هم برگزیدگانی دارند.
موضوع این کتاب تردید در وجود خداوند است که بعد ما به یقین درباره او برسیم و بخواهیم روی ماهش را ببوسیم. کورمک مککارتی، نویسنده آمریکایی میگوید: هر اثر قابل تأملی که در جهان منتشر شود، با موضوع مرگ درگیر بوده. «روی ماه خداوند را ببوس» هم با مرگ میآغازد که به مفهوم خداوند برسد. با شهرنوش پارسیپور در ادامه مجموعه «با خانم نویسنده» درباره این کتاب گفتوگو کردهام.
از شهرنوش پارسیپور میپرسم:
دکتر پارسا که دکترای فیزیک دارد، خودش را میکشد و در اثر خودکشی او، قهرمان داستان، یونس که دارد دکترای جامعهشناسی میگیرد و ظاهراً روشنفکر هم هست، قدری هم مذهبیست، ذهنش میرود پی مفهوم خدا. خدایی که نویسنده از آن سخن میگوید، خدا در مفهوم عام آن است یا از خدای شیعیان سخن میگوید؟
شهرنوش پارسیپور: نويسنده بدبختانه در دام گروهگرایى مىافتد و به نظر من ارزش كارش افت مىكند.
مىدانيد، آنقدر پس از انقلاب اسلامى درباره خدا حرف زدهاند كه بسيارى از مردم بهرغم علاقه به خدا از بحث درباره خدا كهير مىزنند. خدا باور به خدا يك حالت روانىست و در قلب و روح انسان جاى دارد. تمايل طبيعى مردم چنين است كه خدا را باور بدارند، اما پس از جمهورى اسلامى اين خدا وجود دارد براى آنكه اعمال اين جمهورى را كه بخشاً ظالمانه هم هست توجيه كند. مثلاً خدا توجیهاىست براى چندهمسرى. اين خداست كه ازدواج مردان را با چند زن دستور داده است و اين خداست كه اعدام مردم را دستور داده است. اين سوءاستفاده از مفهوم خدا دارد منجر به مرگ خدا مى شود. البته چون جامعه نيازمند باور به ارزشهایىست كه از سطح مسائل روزمره بالاتر باشد، در نتيجه مردم متوجه مذاهب و اديان ديگر شدهاند. بازار تمامى دينها و روشهاى اعتقادى ديگر ملتها در ايران قوى شده است. كار تا به آنجا پيش رفته است كه اين جمهورى را به خطر انداخته و حالا ديده مىشود كه آنها قصد اعدام كشيشها را هم دارند و يا درويشها را دستگير مىكنند.
در چنين فضایى افرادى همانند مصطفى مستور، كه بهنظر مىرسد باورهاى مذهبى دارند بايد در رنج باشند. آنها مىبينند كه ارزشهاى مورد باور مردم به شدت دستمالى مىشوند. يعنى در حقيقت خداوند در شرايطى قرار گرفته كه نيازمند مدافعانى شده است. اين مسئله شكلبخشنده به رمانك –نوول – «روى ماه خداوند را ببوس شده است.» به نظر من نويسنده تا جايى كه وارد كليشه نمىشود موفق است، اما درست از جایى كه بهطور اختصاصى شروع به دفاع از ارزش هاى مذهب شيعه مىكند قدر زحماتش به باد مىرود. منظورم اين نيست كه ارزشهاى مذهب شيعه قابل دفاع نيستند. به هيچوجه. بلكه كتابى اينچنينى بايد بتواند صرفاً و صرفاً از مفهوم «خدا» اعاده حيثيت كند. نويسنده بدبختانه در دام گروهگرایى مىافتد و به نظر من ارزش كارش افت مىكند.
«روی ماه خداوند را ببوس» به چندین و چند چاپ رسیده. دلیل اقبال آن در ایران چیست؟ اصولاً چرا این روزها مردم به آثار عرفانی توجه دارند؟
همانطور که گفتم مردم نمىتوانند صرفاً متوجه ارضاى شکم و زیر شکم باشند. ارزش والاترى مورد نیاز است تا انسان بتواند با تکیه بر آن ابتذالات روزمره را تحمل کند. جامعهاى همانند ایران که از نظر جغرافیایى در مرکز عالم قرار گرفته و از این نظرگاه دائم مورد توجه محافل بینالمللىست و همه در آن دخالت مىکنند و سیر حرکتش را کند مىکنند، مجبور است به ارزشى معنوى تکیه کند. تصور نمىکنم در هیچیک از دورانهاى تاریخ ایران این همه درباره خدا بحث شده باشد. علت این امر به نظر من این است که تعریف سنتى خدا در ایران دستخوش تحول است. با تغییر حالت جامعه ایران و پایان ارزشهاى دوران ارباب رعیتى خدا نیز دارد پوست مى اندازد. خدا دارد معناى نوینى پیدا مى کند، در نتیجه مردم نیز دائم درباره خدا حرف مىزنند. از نظر دورکهایم، جامعهشناس غیر مذهبى اروپایى «خدا آن به اضافه یک است». یعنى آن اصلى که به جامعه اضافه مىشود تا حالت غیر قابل درک یک حضور نامریى را در ارتباطات اجتماعى توجیه کند. اکنون که جامعه دیگر ارباب و رعیتى نیست این «آن به اضافه یک» نیز دارد پوست مىاندازد. پس مردم دائم به خدا و عرفان توجه دارند تا بتوانند خود را به شکل نوین آن نزدیک کنند. در اینجا مصطفى مستور با مهارت وارد میدان شده تا از شکل سنتى خدا دفاع کند. پس مردم کتاب او را زیاد مىخوانند، اما روشن نیست که چه نظرگاهى درباره آن دارند.
پرسش پایانی به کتاب ربط ندارد و شاید هم زیاد از حد شخصی باشد. آیا شما به خداوند اعتقاد دارید؟
حقیقتش من در این زمینه هیچ دانشى ندارم، اما قلباً مایلم خدا وجود داشته باشد. پس از نظر علمى در این زمینه بىنظر هستم، اما از نظر تمایلات روحى و روانى به خدا باور دارم. منتها در شکل سنتى اجتماع خودمان به نظرم مىرسد که این خدا خیلى هیبت مردانه دارد. وجه زنانه آن به شدت دستخوش تحریف شده است. پیشنهاد مىکنم به مفهوم «خالى» توجه کنیم. ما همیشه باور داریم که خداوند همه چیز را بهوجود آورده اما در تعریف خداوند درمىمانیم. حالا کمى به «خالى قالببخش» فکر کنید. فضاى خالى که «هیچ چیز» است، اما به اشیاء شکل مىبخشد. این شاید بىشکلى خداوند را توجیه کند. «خالى» فضایى زنانه است، همانند حجم یک زهدان، و من باور دارم که اگر زهدان به شکلی که هست نبود ما به شکل دیگرى در مىآمدیم.
در همین زمینه:
::برنامه رادیویی «با خانم نویسنده» در کتاب زمانه::
::برنامههای رادیویی شهرنوش پارسیپور در رادیو زمانه::
::وبسایت شهرنوش پارسیپور::
بله، مشكل و مطالبات ملت ايران تنها باورهايش است و تعریف سنتی یا نو از«خدا»! مطالبات ملت ایران مادی نیست: بهداشت، آموزش، امنیت، آزادی بیان، خوراک و پوشاک و تفریح و شادی « مال خ…ر است!» و مسائل روزمره اند و بی اهمیت؛ به قول آقای کیسی در رمان چهره ی هنرمند… جویس« ایرلند خدا نمی خواهد! از بس خدا توی ایرلند هست که ذله شدیم. خدا برود پی کارش!» در ثانی مگر باورها و اعتقادات « دانش» و علم می خواهد که من خبر نداشتم. چیزی که منطق گریز است و موهوم چه ارتباطی با « دانش» که اساسش منطق است دارد، خانم پارسی پور نکند شما هم مثل حاج آقا روح اله می خواهید از باورها همه چیز بسازید و ما را به مقام « انسانیت» ارتقا درجه دهید؟!****
کاربر مهمان / 15 July 2012