سارا روشن در گفتوگو با نیلوفر بیضایی- ۲۲ خرداد و رویدادهای پس از آن، نه تنها فضای سیاسی کشور را دگرگون کرد، بلکه از نظر فرهنگی هم پیامدهای بسیاری داشت.تا پیش از این تاریخ، نویسندگان، روزنامهنگاران و ناشران در کشور، زیر سقف سانسور و در چهارچوب قانون فعالیت میکردند. نهادهای ادبی مستقل، هرچند از امکانات کافی برخوردار نبودند، اما میتوانستند از میان آثار شاخص ادبی، اثری را انتخاب کنند و به نویسنده آن جایزه بدهند.
برخی از این جوایز مانند «جایزه ادبی مهرگان»، «روزی روزگاری» و همچنین «جایزهی گلشیری» از اعتبار برخوردار بودند و این اعتبار را به نویسندگان جوان میبخشیدند و خوانندهها هم به همان اعتبار، متوجه آثار تازه در زمینه شعر و داستان میشدند. بعد از ۲۲ خرداد اما سانسور به شکل هوشمندانهتر و شدیدتری اعمال شد و کیفیت و کمیت آثار ادبی کاهش پیدا کرد.
آیا ۲۲ خرداد باعث یک مکث و یا حتی یک توقف فرهنگی در کشور ما شد؟ آیا ما میتوانیم اکنون که مدت کوتاهی از این رویداد سیاسی میگذرد، به آسیبشناسی پیامدهای فرهنگی آن بپردازیم؟ آیا ممکن است که ما بیش از حد بدبین باشیم و در واقع ادبیات و فرهنگ و هنر ایرانی در این سالها به آن حد از رشد رسیده که دیگر حتی سانسور هم نتواند رشد آن را متوقف کند؟
در سومین سالگرد ۲۲ خرداد این پرسشها را با گروهی از نویسندگان و کارشناسان فرهنگی در میان گذاشتیم.
نیلوفر بیضایی، کارگردان تئاتر و نمایشنامهنویس
در این زمینه گفتوگویی داشتیم با نیلوفر بیضایی، نمایشنامهنویس و کارگردان تئاتر ساکن آلمان.
خانم بیضایی، با توجه به شدت گرفتن سانسور در ایران، آیا ۲۲ خرداد به معنای یک مکث و یا حتی یک توقف فرهنگی در تاریخ ماست؟
نیلوفر بیضایی – جریان فرهنگ، کار فرهنگی و در حقیقت فعالیت در این جهت، جریانی نیست که بتواند متوقف بشود – در هیچ شرایطی و در هیچ زمانی. اتفاقات ۲۲ خرداد و بعد از آن و در حقیقت به خیابان آمدن میلیونها نفر در اعتراض به بسته بودن کلیه فضاهای موجود در ایران، به نظر من، خود نشانهای از تأثیری است که فعالیت فرهنگی و اجتماعی در تمام این سالیان بر جامعه ایران گذاشته و با وجود فضای سرکوبی که بسیار شدید است و همان موقع هم بود، نوعی اعتراض همگانی را باعث شده.
البته بعد از ۲۲ خرداد و بعد از آن سرکوبها امکان فعالیت برای بسیاری از اهالی فرهنگ و هنر در ایران محدودتر شده است. ولی فضایی که پیش از آن هم بود، فضای چندان بازی نبود. ما مقایسه خیلی عجیبی نمیکنیم، ما داریم در چهارچوب یک نظام توتالیتر صحبت میکنیم که در همه زمانهای خودش، این انحصارطلبی و محدود کردن فضای فرهنگی را به ما تحمیل کرده است.
فکر میکنم طرح این سئوال با توجه به نظامی که داریم درباره آن صحبت میکنیم، مقداری مشکلزا است. چون این سوءتفاهم را ایجاد میکند که گویا پیش از ۲۲ خرداد فضا باز بوده است.
ولی با این مسئله مواجه هستیم که بعد از ۲۲ خرداد توقیف روزنامهها، بازداشت روزنامهنگاران و مهاجرت عظیم روزنامهنگاران و فعالان فرهنگی، از نویسندگان گرفته تا کارگردانان تئاتر و کارگردان سینما و بازیگران، یک رکود فرهنگی را در ایران به وجود آورده است.
بله از این نظر حرف شما درست است و پرسشتان هم درست است. این اتفاق افتاده و متأسفانه نسل جدیدی از تبعیدیان مجبور شدهاند ایران را ترک کنند، تعداد زیادی هنوز در زندان هستند و کل این فضا و حرکت در این فضا سختتر شده است.
اما باید این را هم در نظر بگیریم که چنین فضایی نمیتواند تا ابد باقی بماند. در ایران ما این تجربه را داشتهایم که در دهههای گوناگون، حتی سیاهترین دورانها، دورانهایی گذرا بودهاند. برای اینکه جامعه ایران جامعهی ایستایی نیست. به اهالی فرهنگ و هنر در ایران، از این دوره به بعد بسیار سخت گذشته است، بسیاری مجبور شدهاند سکوت کنند و بسیاری در این سالها نتوانستهاند کار کنند، اما تمام اینها دلیل بر آن نیست که فعالیت آنها متوقف شده باشد. آنها حتماً در حال آفرینش هنری خودشان بودهاند و آن را در زمان مناسبی حتماٌ به جامعه ارائه میکنند.
مسئله در این است که جامعه ایران، جامعه ایستایی نبوده و نخواهد بود. در نتیجه فرهنگ و هنر ایران که بخشی از اینجامعه است هم به عنوان بخش بسیار مهم این جامعه نمیتواند این سکوت و سکون را بپذیرد، بلکه سعی میکند راههای تازهای برای بیان خودش پیدا کند. کما اینکه میبینیم بسیاری از کسانی که مجبور شدهاند از ایران خارج شوند، فعالیت مطبوعاتیشان متوقف نشده است، یا آنهایی هم که در ایران بودهاند، اگر در دورههایی سکوت کردهاند، تلاش خودشان را برای ادامه کار در عرصهی عمومی متوقف نکردهاند.
در همین زمینه:
::دوسیه ۲۲ خرداد در رادیو زمانه::
::سارا روشن در رادیو زمانه::
::نیلوفر بیضایی در رادیو زمانه::
اصلاح طلبان می خواهند وانمود کنند که در دولت خاتمی آزادی مطبوعات وجود داشته که دروغ محض است دولت اسلامگرای خاتمی با حضور افرادی مانند مهاجرانی،بورقانی،عیسی سحرخیز و… در وزارت ارشاد بزرگترین سانسورچی مطبوعات بود در دولت خاتمی به روشنفکران اجازه فعالیت مطبوعاتی داده نمی شد و در مقابل امثال سعید حجاریان که یک فرد اطلاعاتی بود مجوز روزنامه گرفت و افرادی مثل عزت الله سحابی، اعظم طالقانی و…مجوز مجله گرفتند و هم فکرانشان مثل زیدآبادی،سروش،علیجانی،هدی صابر و…به نوشتن مطالب اسلامگرایانه مشغول شدند و ذهن جوانان ما را از مسئله ی اصلی که سکولاریسم و برگزاری رفراندم تغییر رژیم هست منحرف کردند.در صحنه ی هنر هم وضع به همین منوال بود افرادی مثل حاتمی کیا،مجیدی،مخملباف،مهرجویی,ملاقلی پور و…که سوابق همکاری بارژیم را داشتند در زمان خاتمی جایزه می بردند اما هنرمندی مثل بهروز وثوقی ممنوع الکار بود.
کاربر مهمان / 11 June 2012
تشدید محدودیتها خود نشانه ی آنست که جامعه از مرحله ی فعالیت قانونی گذشته و خواستهائی را مطرح می کند که خارج از حدود حکومت و اصلاح طلبان حکومتی ست . جمهوری اسلامی تا مرفق دستش به خون آلوده است و این از همان 23 بهمن 57 شروع شده و تا سرنگونی اش ادامه خواهد داشت . ما دیدیم که خاتمی حتی نتوانست مهاجرانی وزیر ارشادش را حفظ کند حکومت حتی آزادی ها را برای دوستانش هم محدود کرده و آنرا مضر به حال حکومت می خواند و ما دیدیم که خاتمی هم تسلیم شد .
کاربر مهمان فرهاد - فریاد / 11 June 2012
تا پیش از این تاریخ، نویسندگان، روزنامهنگاران و ناشران در کشور، زیر سقف سانسور و در چهارچوب قانون فعالیت میکردند. نهادهای ادبی مستقل، هرچند از امکانات کافی برخوردار نبودند، اما میتوانستند از میان آثار شاخص ادبی، اثری را انتخاب کنند و به نویسنده آن جایزه بدهند.
برخی از این جوایز مانند «جایزه ادبی مهرگان»، «روزی روزگاری» و همچنین «جایزهی گلشیری» از اعتبار برخوردار بودند و این اعتبار را به نویسندگان جوان میبخشیدند و خوانندهها هم به همان اعتبار، متوجه آثار تازه در زمینه شعر و داستان میشدند. بعد از ۲۲ خرداد اما سانسور به شکل هوشمندانهتر و شدیدتری اعمال شد و کیفیت و کمیت آثار ادبی کاهش پیدا کرد.
متعصب / 16 June 2012