ویلیام دیل و تیموتی بیل – هلن سیکسو (۱۹۳۷ – ) استاد ادبیات در دانشگاه پاریسِ هشت است. سیکسو از بنیانگذاران این دانشگاهِ تجربی در سال ۱۹۶۸ است. او و نخستین و تنها دورهی دکترای مطالعات زنان در فرانسه را در همین دانشگاه برپا کرده است.
همانطور که خودش میگوید، در دورانِ کودکی هم متأثر از فرهنگِ مدیترانهای بوده و هم متاثر از فرهنگِ اروپایِ شمالی. سیکسو در شهر وهرانِ الجزایر به دنیا آمده است. خانوادهی پدریِ وی از اسپانیا به مراکش گریخته بودند. آنان با سه زبان فرانسوی و اسپانیایی و عربی آشنا بودند. مادر و مادربزرگاش که از یهودیان آلمان بودند، در خانه آلمانی حرف میزدند. سیکسو عربی و عبری را از پدرش آموخت. وی انگلیسی را در سال ۱۹۵۰ در لندن و در دوران دانشجویی آموخت، و در ۱۹۵۵ به فرانسه رفت و وارد لیسهی لاکانال شد (که دبیرستانی مخصوص دانشآموزان پسر بود).
با شنیدن داستانِ زندگی سیکسو شگفتآور نخواهد بود که بدانیم وقتی هیچ «سرزمینِ پدری»ای برای خودش نمیدیده، سیکسو همیشه حسِ بیخانمانی و دیگربودگی داشته است. سیکسو اصطلاح «Jewoman» (یهودی-زن) را برای توصیف وضعیتِ خودش به کار میبرد و در این اصطلاح میشود حسِ بیخانمانی و چندنژادیِ سیکسو را دید. وی مینویسد «ما یهودی-زنها همیشه به فکرِ خوشاقبالی و بداقبالی، شانس، مهاجرت، و تبعید هستیم». از دید سیکسو، این چندگانگی و بیاساسیِ خویشتنها (یعنی تجربهی جورشدن با همه و هیچ جا، تجربهی نداشتنِ سرزمینِ پدری و نداشتنِ هویتی تکین) بدل به منبعی برای خلاقیت در نوشتن میشود. نوشتن به سیکسو اجازه میدهد تا «کشورِ واژهها» را بسازد، کشور و خانهای که از کشور و خانهی فرد دور است. بهراستی هم همین حسِ بیمکانی و مهاجرتِ ابدی است که – بهطور ناسازنما – فضایِ مولدِ نوشتن میشود.
از آغاز دههی ۱۹۹۰ به این سو، سیکسو هر بار که کتابی نوشت ستایش همگان را برانگیخت. ژاک دریدا، دوستِ یکدلِ سیکسو، او را بزرگترین نویسندهی معاصر فرانسوی میدانست. دریدا یکی از دلایلاش را این میدانست که سیکسو «شاعر-اندیشمند است، خیلی شاعر است و خیلی شاعرِ اندیشمندی است». نوشتههای سیکسو، یکنوع اندیشیدن دربارهی نوشتار است و از طریق این اندیشیدن است که به حوزهها و قلمروهای ناآشنایی برده میشود. وی مینویسد «مساله، رسمکردنِ خطوطِ فاصله نیست، بل [مساله] چیزی است که از خطِ فاصله میگریزد، از حرکتِ مخفیانه، از شکستن، از عذاب، از امر نامنتظره [میگریزد]». دقیقا همین اندیشیدن به نوشتار از طریق تاملات و تجربههای شخصی، سیکسو را در چشم دانشپژوهانی که دغدغهی تئوری دارند، اندیشمندی برجسته کرده است. اگر سیکسو تئوریای «ساخته» باشد، [تئوریای] به سوی تئوریِ نوشتار است.
بهراستی هم میشود نوشتارِ سیکسو را نوعی شعرشناسیِ ساختشکنی (deconstruction) دانست. همینکه این اندیشهی سیکسو از خطوطِ اصلی اندیشه میگریزد، آن خطوط محو میشوند و چشماندازهای جدید پدیدار میشوند. در این روند است که سیکسو و خوانندگانِ وی متوجه میشوند که این خطوطِ اصلیْ آنها را از دنیاهای ناشناختهی امکان دور نگه داشته بوده. بنابراین نوشتار تبدیل میشود به فرآیندِ گشودهشدن بهسوی رازِ «دیگری». سیکسو مینویسد «زندانها مقدم بر من هستند. وقتی ازشان بگریزم، کشفشان میکنم: آنموقع است که تَرَک میخورند و فرو میریزند پیشِ پای من». از این لحاظ، سیکسو با نوشتارِ شعریاش همان کاری را میکند که ژولیا کریستوا در واکاویِ نشانهشناسیکِ ادبیات انجام میدهد؛ یکنوع زبانِ شعریِ انقلابیای که میتواند یک نوعِ «دیگری» از سوژگانی را تولید کند که [آن سوژگانی] قادر است امکانهای جدیدی برای روابط اجتماعی و جامعه فرآهم کند، امکانهایی که میتوانند نظمِ اجتماعی-نمادینِ غالب و پدرسالارانه و سرمایهدارانه را ویران سازند.
مفهوم کلیدیِ آثار اولیهی سیکسو – مانند «خندهی مدوسا» (۱۹۷۵) و «زنِ تازه متولدشده» (نخستینبار در ۱۹۷۵ به فرانسوی منتشر شده) – «نوشتار زنانه» (feminine/female writing) است. این نوشتار نهتنها ریشه در نظریهی رولان بارت و اندیشه پساساختارگرا دارد، که از تجربیاتِ زیستهی زنان نیز تغذیه میکند، و عمیقا با صدای سخنگفتنِ زن در ارتباط است. نویسندهی نوشتار زنانه «با بدن خویش … معنا میکند». برخلافِ صدای تکصدا و مقتدر و جدا-شده-از-بدن پدر که مرتبط به نظمِ نمادینِ چیزهاست، نوشتار زنانه چندصداست و «آبستنِ آغازکردنها» و تخریبگریها و ارتباطگرفتن با بدن است. در نوشتار زنانه نهتنها همبستگیای بین متن و بدنی که متن را مینویسد برقرار است، بل این بدن نیز با مادرانگی همبستگیِ اصیلی دارد. در صدایِ آوازگونهی نوشتارِ زنانه میتوان آواز مادر را درست همانطوری شنید که کودک (پیش از آنکه بتواند سخن بگوید) میشنود، صدایِ نخستینی که در صداهای زیستهی همهی زنها وجود دارد.
گرچه سیکسو در آثارشان مستقیما به دین نپرداخته، اما گاهی از متون مذهبی (بهخصوص از داستانهای تورات) اقتباس کرده است. وی در «سه قدم بر نردبانِ نوشتار» (۱۹۹۳) از نگاهی که به تورات دارد میگوید و اینکه چرا برای گرفتنِ الهامِ شعری اغلب به این کتاب مراجعه میکند. سیکسو در داستانهای تورات یک خامیِ شگفتآوری میبیند؛ یک تصویرِ بیشرم از انسانیتِ خام. این تصویر، تورات را با دنیایِ ناخودآگاه همبسته میکند تا با وضعیتِ سرکوبشدهای که عموما بر زندگیِ اجتماعیِ خودآگاه ما حاکم است. سیکسو مینویسد «موسای تورات، ریشاش را از ته میزند[۱]. موسای تورات میترسد، دروغ میگوید. چون به خلوت میرود آن کار دیگر میکند. دنیای خوابزدهی تورات خودش را در نگاه ما اینگونه تصویر میکند. فضایی که بر تورات حاکم است همانقدر خام و بیشرم است که فضایی که بر ناخودآگاه».
پانویس
۱. بنابر تورات، زدنِ ریش از ته حرام است.
برای مطالعهی بیشتر
از سیکسو
The Hélène Cixous Reader. Edited by Susan Sellers. New York and London: Routledge, 1994
“We Who Are We, Are We Free?” Oxford Amnesty Lecture, February 1992. Translated by Chris Miller. Critical Inquiry 19 (1993): 201–19
“Without End No State of Drawingness No, Rather: The Executioner’s Taking Off.” Translated by Catherine A.F.MacGillivray. New Literary History 24 (1993): 91–103
(with Catherine Clément) The Newly Born Woman. Translated by Betsy Wing. Minnesota: University of Minnesota Press, 1986
“Coming to Writing” and Other Essays. Edited by Deborah Jenson and translated by Sarah Cornell, Deborah Jenson, Ann Liddle, and Susan Sellers. Cambridge: Harvard University Press, 1991
“The Laugh of the Medusa.” Translated by Keith Cohen and Paula Cohen of a revised version of “Le rire de la Meduse.” Signs 1 (1975): 875–93
(with Jacques Derrida) Veils. Translated by Geoffrey Bennington. Stanford: Stanford University Press, 2001
Three Steps on the Ladder of Writing. Translated by Sarah Cornell and Susan Sellers. New York: Columbia University Press, 1993
Rootprints: Memory and Life Writing. Edited by Hélène Cixous and Mireille Calle-Gruber and translated by Eric Prenowitz. London and New York: Routledge, 1997
دربارهی سیکسو
Armour, Ellen T. “Recent French Feminist Works.” Religious Studies Review 17 (1991): 205–08
Beal, Timothy K. “Subversive Excesses.” In The Book of Hiding: Gender, Ethnicity, Annihilation, and Esther. London and New York: Routledge, 1997
Carrera, Elena. “The Fertile Mystical Maze: From Derrida’s Dry Theological Gorge to Cixous’s Dialogic Disgorging.” In Trajectories of Mysticism in Theory and Literature, edited by Philip Leonard. New York: St. Martin’s Press, 2000
Joy, Morny, Kathleen O’Grady, and Judith L.Poxon, eds. French Feminists on Religion: A Reader. London and New York: Routledge, 2002
Moi, Toril. Sexual/Textual Politics: Feminist Literary Theory. London and New York: Routledge, 1985
Upton, Lee. “Coming to God.” Denver Quarterly 27 (1993): 83–94.
◄توضیح مترجم:
آنچه خواندید فصلی از کتاب “نظریه برای پژوهشهای دینی” بود.
این کتاب فصل به فصل به صورتی آزاد (آزاد با هدف فهمپذیری بیشتر) ترجمه شده و در سایت زمانه منتشر میشود.
فصلهای این کتاب مستقل از هم هستند و در نتیجه لازم نیست برای مطالعهی هر کدام از آنها فصلهای پیشین را خوانده باشیم.
مشخصات متن اصلی کتاب چنین است:
William E. Deal & Timothy K. Beal: Theory for religious studies, New York 2004
بخشهای پیشین: