شهرنوش پارسی‌پور – آداب خوراک خوردن از زمان‌هاى باستان یکى از مهم‌ترین دلمشغولى‌هاى مردم بوده. انسان به طور معمول همیشه بخشى از چیزى را که مى‌خورده به عنوان نذر و پیشکش تقدیم نیروهاى آسمانى مى‌کرده است.

این نشانه اهمیت مسئله خورن براى مردم است. در عین حال اشیائى که براى انجام این‌کار مورد استفاه قرار مى‌گرفته از اهمیت برخوردار بوده‌اند. کاسه‌اى که آش نذرى را در آن مى‌ریزند و یا دیگى که پلو را در آن مى‌پزند حامل بارى مقدس هستند. در اینجا «تینگ»، که‌‌ همان دیگ به معناى چینى باشد یکى از شش‌خطى‌ها را به خود اختصاص مى‌دهد.

تینگ – دیگ
سه‌خطى بالایى: لى، چسبنده، آتش
سه خطى پایینى سون باد، چوب، آرام

شش‌خطى که نماد دیگ را مى سازد به این صورت قابل تفسیر است: در پائین یک خط شکسته به معناى پایه دیگ است، روى آن شکم دیگ قرار یافته، بعد دستگیره هاى آن قرار گرفته و در آخرین خط حلقه‌هاى حمل‌کننده آن را مى بینیم. این نقش‌واژه در عین حال به معناى ایده خوراک‌رسانى‌ست. تینگ که ساخته شده از برنز بود ظرفى بود که در معابد نیاکان، به مناسبت جشن‌ها در آن گوشت مى‌پختند. رئیس خانواده خوراک را از تینگ بیرون آورده و میان میهمانان بخش مى‌کرد.

چاه (شش‌خطى شماره ۴٨) نیز در معناى دومینش اندیشه خوراک‌رسانى را به ذهن متبادر مى‌کند، اما آن بیشتر در ارتباط با مردم است. تینگ یا‌‌ همان دیگ، به عنوان یک وسیله آشپزى مناسب با تمدن‌هاى پیشرفته است و ایده خوراک‌رسانى و پرورش انسان‌هاى قابلى را به ذهن متبادر مى‌کند که در خدمت حکومت هستند.

این شش‌خطى و شش‌خطى چاه تنها دو شش‌خطى در یى‌جینگ هستند که به صورت واقعى ابزارهاى ساخت انسان را نمایش مى‌دهند. اما در اینجا نیز معناى تجریدی و مبهم دارند.

سون، در زیر به معناى چوب و باد، و لى در بالا به معناى آتش است، پس آن دو با هم نشانه آتش شعله‌ورى‌ست که از چوب و باد بهره‌برداى مى‌کند که در نتیجه ایده مهیا کردن خوراک را به ذهن تداعى مى‌کند.

داورى
دیگ. خوش‌اقبالى اعلا.

کنفسیوس: شخصیت ضعیف در مکان افتخار، دانش محدود با برنامه‌هاى گسترده، قدرت محدود با مسئولیت سنگین به‌ندرت از نابودى مى‌رهد

در حالى که چاه در ارتباط به بنیاد جامعه و زندگى ماست، و این بنیاد بستگى به آب دارد که در خدمت پروراندن چوب (گیاه) است، شش‌خطى فعلى به ساختار فرهنگى جامعه مى‌پردازد. اینجا چوب در خدمت خوراک‌رسانى به آتش، یعنى روان است. همه آنچه که قابل مشاهده است باید بیش از خودش رشد کرده و به قلمرو نادیدنى گسترش یابد. بدین ترتیب است که ویژگى‌ها و شفافیت حقیقى خود را یافته و ریشه در نظم جهانى مى‌دواند.

در اینجا ما تمدن را مى‌بینیم که به اوج قله دینى خود رسیده است. تینگ در خدمت پیشکش قربانى به پیشگاه خدایان است. عالى‌ترین ارزش زمینى باید تقدیم به آسمان شود. اما یک ارزش حقیقى آسمانى خودش را جدا از انسان متجلى نمى‌کند. وحى اعلاى خداوندى در پیامبران و انسان‌هاى مقدس پدیدار مى‌شود. در گرامى داشتن آنهاست که نیروى ماورائى مورد حرمت قرار مى‌گیرد. اراده ماورائى، به‌‌ همان نهج که در آن‌ها بارز مى‌شود بایستى با فروتنى مورد پذیرش قرار گیرد؛ این آورنده روشنایى درونى و درک حقیقى عالم است، و راهبر به خوش‌اقبالى اعلاء و موفقیت است.

انگاره
آتش روى چوب:
انگاره دیگ.
از این قرار انسان بر‌تر با تحکیم تقدیر خود
موقعیت خوش را در مدار درست قرار مى‌دهد.

تقدیر آتش به چوب وابسته است؛ تا زمانى که چوب در پایین قرار دارد آتش رو به بالا شعله مى‌کشد. در زندگى انسانى نیز همین قانون حکمفرماست؛ در انسان نیز تقدیرى هست که به زندگى او توانایى مى‌بخشد، و اگر او موفق شود که جاى درست را در زندگى و تقدیرش بیابد خواهد توانست آن دو را به سازگارى و همآهنگى برساند، و در نتیجه تقدیر خود را روى پایه محکمى خواهد گذاشت. این واژگان شامل اشاراتى به پرورش زندگى به گونه‌اى‌ست که در آموزش‌هاى مخفى سنت شفاهى یوگاى چینى وجود دارد.

خط‌ها
شش در آغاز یعنى:
دیگى با پایه‌هاى رو به بالا.
برداشتن اشیاى فاسد مطلوب است.
شخص به دلیل پسرى که از صیغه‌اش دارد با او ازدواج مى‌کند.
سرزنشى نیست.

اگر دیگى پیش از مورد استفاده قرار گرفتن واژگونه شود صدمه‌اى به کسى نمى‌خورد – برعکس، این باعث مى‌شود که کثافت وارد آن نشود. موقعیت یک صیغه در فرودست است، اما چون پسرى دارد مورد ستایش قرار مى‌گیرد.

این دو اشاره تلویحى نمایشگر این ایده است که در تمدنى رشد یافته، که در این شش‌خطى به آن اشاره مى‌شود، هر انسانى که اراده خیرى دارد مى‌تواند از این راه یا آن راه موفق شود. به رغم اینکه مقام او پائین است، اما آماده است تا خود را به خلوص برساند، و مورد پذیرش قرار مى‌گیرد. او به مرحله‌اى مى‌رسد که مى‌تواند خود را در مهارت‌هایش بارور نشان داده، و در نتیجه مورد قدردانى قرار گیرد.

نه در خط دوم یعنى:
در دیگ خوراک وجود دارد.
رفیقان من حسود هستند،
اما نمى‌توانند به من صدمه بزنند،
خوش‌اقبالى.

در دوران رشد فرهنگى، این مسئله در ‌‌نهایت اهمیت است که شخص باید به به چیزى در خور و شایسته دست یابد. اگر انسانى بر چنین تعهد حقیقى تمرکز کند، به‌راستى ممکن است حسادت دیگران را برانگیزد، اما این خطرناک نیست. هرچه بیشتر خود را به دستاوردهاى کنونى محدود کند، کمتر مورد صدمه حسودان قرار مى‌گیرد.

نه در خط سوم یعنى:
دسته دیگ تغییر کرده است.
شخص با مانعى در راهش برخورد مى‌کند.
چربى قرقاول خورده نشده است.
همین که ببارد، پشیمانى از میان مى‌رود.
خوش‌اقبالى در آخر کار از راه مى‌رسد.

دسته وسیله‌اى‌ست که با آن دیگ را بلند مى‌کنند. اگر دسته را عوض کنند نمى‌توان دیگ را بلند کرد و مورد استفاده قرار داد، و، غم‌انگیز این است که خوراک خوشمزه، همانند چربى قرقاول در آن است، اما کسى نمى‌تواند آن را بخورد.

این نمایشگر انسانى‌ست که در یک تمدن بسیار پیشرفته خود را در جایى مى‌یابد که کسى او را شناسایى نکرده یا توجهى به او ندارد. این سرپوش سختى بر قابلیت‌هاى اوست. تمامى کیفیت‌هاى خوب و استعدادهاى ذهنى او ضایع مى‌شود. اما اگر او در این معنا به این توجه کند که داراى چیزى به‌راستى معنوى‌ست، زمان جستیدن، دیر یا زود از راه مى‌رسد، یعنى‌‌ همان زمانى که مشکلات حل شده و اراده خیر در جهت خیر حرکت مى‌کند. ریزش باران در اینجا متوجه همین معناست، که در شکل دیگر به معنى کم شدن تنش است.

نه در خط چهارم یعنى:
پایه‌هاى دیگ شکسته است.
خوراک شاهزاده روى زمین ریخته است.
و خود شاهزده آلوده شده.
بداقبالى

شخصى کار مشکل و پر مسئولیتى را متعهد شده است که براى انجام آن استعداد ندارد. علاوه بر آن خود را وقف آن نمى‌کند و تمامى توان خود را به کار نمى‌اندازد، اما دور وبر آدم‌هاى حقیر مى پلکد؛ پس انجام کار مواجه با شکست مى‌شود. پس در چنین راهى مورد کم‌لطفى قرار مى‌گیرد.

کنفسیوس درباره این خط مى‌گوید: «شخصیت ضعیف در مکان افتخار، دانش محدود با برنامه‌هاى گسترده، قدرت محدود با مسئولیت سنگین به‌ندرت از نابودى مى‌رهد.»
 

شش در خط پنجم یعنى:
دیگ دستگیره‌هاى زرد رنگ دارد، حلقه‌هاى طلا.
پشتکار مطلوب است.

 

اینجا ما یک انسان در مقام رهبرى داریم که قابل دسترس است و در طبیعت خود فروتن است. در نتیجه او موفق مى‌شود یارى‌دهندگان قوى و قادر پیدا کند که در کار به او مدد رسانده و آن را تکمیل مى‌کنند. دستیابى به چنین نگرشى که مستلزم نقد همیشگى از خود است، براى سرگردان نشدن و به اشتباه نرفتن حائز اهمیت بسیارى‌ست.

نه در خط بالا یعنى:
دیگ داراى حلقه‌هایى از یشم است.
خوش‌اقبالى بزرگ.
کارى نیست که به کرده نیاید.

در خط پیشین حلقه‌هاى حمل‌کننده دیگ طلایى توصیف شدند؛ اینجا گفته مى‌شود که از یشم هستند. یشم به دلیل ترکیب سخت خود که با درخشش ملایمى همراه است شهرت دارد. این توصیه در ارتباط با شخصى که به آن گوش فرادهد، سود زیادى همراه خواهد داشت. اینجا توصیه در رابطه با خردمندى که آن را بر زبان آورده تعریف مى‌شود. در این توصیف او همانند یشم گرانبها، متین و خالص است. از این قرار کار در چشم‌هاى نیروى اعلاء مورد عنایت قرارگرفته که اقبال بسیار والائى‌ست که به چشم مردمان خوش‌ مى‌آید، همه چیز با خیر و خوشى همراه است.

در همین زمینه:

::برنامه‌های رادیویی شهرنوش پارسی‌پور در رادیو زمانه::
::وب‌سایت شهرنوش پارسی‌پور::