بهروز صمدبیگی – با شروع رقابت برای به دست گرفتن ریاست مجلس نهم و در پیش بودن انتخابات ریاستجمهوری سال ۹۲، جنگ رسانهای طیفهای مختلف اصولگرا در غیاب اصلاحطلبان بالا گرفته است. با فروکش کردن موج گسترده حضور وبسایتهای حامی محمود احمدینژاد و مشایی در سال گذشته – که عموما به توقیف و فیلترینگ دچار شدهاند – وبلاگهای این جریان بار دیگر حضوری پررنگ پیدا کردهاند و در مقابل چهرههایی چون شریعتمداری، مطهری و لاریجانی موضعگیریهای تند و تیزی انجام میدهند.
استفاده از الفاظی مانند “احمق” برای شریعتمداری و یا “مهره آیتاللههای قمی”، فصل جدیدی از منازعات سایبر اصولگرایان است؛ نظیر آنچه میان روزنامه ایران و تهران امروز نیز جریان دارد.
قدرتنمایی یا آخرین تلاشها؟
زمانی محمود احمدینژاد آخرین تیر ترکش اصولگرایان برای یکدست کردن قدرت بود و با تمام قدرت و توان از او حمایت کردند. این حمایتها اما از ابتدای سال ۹۰ رفته رفته رنگ باخت و اکنون بخشهای عمدهای از طیف اصولگرا با رییس دولت و حلقه اصلی اطرافیانش که به “جریان انحرافی” معروف شدهاند، سرناسازگاری دارند. در نگاه آنها آنگونه که احمد توکلی به صراحت اعلام کرده است، «اصلیترین افراد دور دکتر احمدینژاد یا منحرفند یا متهم به فساد مالی یا هردو.»
به این ترتیب تلاش برای قطع دست جریان انحرافی که سردمدارش را اسفندیار رحیم مشایی میدانند آغاز شد. ابتدا سمتهای رسمی از مشایی دریغ شد، حمید بقایی تا آستانه بازداشت پیش رفت و حکم انفصال از خدمت گرفت، محمدرضا رحیمی متهم به فساد مالی شد و برای جوانفکر و ملکزاده نیز حکم حبس و بازداشت صادر شد. اگرچه مشایی و بقایی همچنان در کنار رییس کابینه حضور دارند، رحیمی معاون اول است و جوانفکر در روزنامه ایران به منتقدان میتازد و ملکزاده حکم مشاور رییسجمهور دریافت میکند.
سوال اینجاست که آیا این تلاشها پایانی بر حضور حلقه یاران مشایی بوده است؟ حضور پررنگ رسانهای حامیان مشایی در روزهای اخیر نشانی از قوت یافتن این جریان و یا آخرین تلاشهای یک گروه محکوم به پایان است؟
نه علی، نه غلامعلی
حامد، نویسنده وبلاگ آرمانشهر به تازگی مطلبی با عنوان “نه لاریجانی، نه حداد” منتشر کرده است. این عضو حلقه “مرکز اطلاعرسانی وبسایتها و وبلاگهای حامی دولت اسلامی” مینویسد: «روی سخن این نوشته، دوستانی هستند که ترجیح میدهند رئیسِ مجلس آینده، جناب “غلامعلی حداد عادل” باشد وگرنه در نامطلوب بودنِ ادامه ریاست جناب “علی لاریجانی” بر مجلس، بحثی نیست و به آن نمیپردازم. فرض هم این است که این دوستان، برای ریاست جمهوری سال ۱۳۹۲، به گزینههایی به جز جناب “محمدباقر قالیباف” میاندیشند. بنابراین در اینجا با آنها که قالیباف، گزینه مطلوبشان برای ریاست جمهوری سال آینده است، بحثی نداریم.»
وبلاگ “نوکر مردم” خطاب به شهردار تهران مینویسد: «آقای قالیباف که قدرت و ثروت دنیا چشم او و اطرافیانش را کور کرده، فکر میکند همه افراد از جمله احمدینژاد هم مثل خودش است!»
او معتقد است که حداد عادل در راستای تمایلات گروهی فعالیت میکند که «خود را شش سال است برای به ریاست جمهوری رساندن قالیباف آماده میکند.»
دلایلی هم برای این وابستگی و پیوستگی عنوان شده از جمله این که علیرضا زاکانی، رئیس ستاد انتخاباتی قالیباف در سال ۱۳۸۴ اکنون طرفدار اصلی حداد عادل برای ریاست مجلس نهم است و فریدالدین حداد عادل (فرزند غلامعلی و داماد آیتالله خامنهای) در هفتهنامه پنجره، جانشین زاکانی – مدیرمسئول – است و همچنین عضویت در شورای سیاستگذاری همشهری جوان یکی از نشریات تیم رسانهای قالیباف را برعهده دارد. فریدالدین حداد عادل همچنین عضو هیئت موسس و عضو شورای مرکزیِ حزب علیرضا زاکانی موسوم به “جمعیت رهپویان انقلاب اسلامی” است.
این وبلاگنویس حامی احمدینژاد، مرتضی آقا تهرانی را گزینه مناسب برای ریاست مجلس میداند و در نظرسنجی وبلاگش نیز سعید جلیلی، اسفندیار رحیم مشایی و سیدمحمد خاتمی به عنوان گزینههای مناسب انتخابات ریاستجمهوری ۹۲ انتخاب شدهاند.
شریعتمداری را ساکت کنید
وبلاگ “ندایی از درون” هم یکی از تریبونهای حمایت از اسفندیار رحیممشایی است. نویسنده این وبلاگ در یکی از آخرین مطالبش حملات تندی به حسین شریعتمداری کرده و او را “احمق” و “نادان” خطاب کرده است. او معتقد است اظهارنظر شریعتمداری در روزنامه کیهان که گفته «مردم بحرین خواستار الحاق به ایران هستند» باعث شده “یک موج سرخوردگی” در شیعیان بحرین به وجود بیاید و رسانههای وهابی و آمریکایی سواستفاده کنند: «چگونه میشود امثال شریعتمداری را ساکت کرد تا در هر امری سخن نگویند و برای کشور و حتی مردم منطقه ایجاد هزینه نکنند. همین سخنان احمقانه شریعتمداری ناگهان روند اتفاقات را عوض میکند. رسانههای وهابی و آمریکایی که منتظر چنین گافهایی از جانب ایران بودند، با شدت هر چه تمامتر به تکرار و تحلیل سخنان شریعتمداری میپردازند و میگویند: ایران درد مردم بحرین را نداشت، بلکه حرف دلشان را نماینده ولی فقیه در روزنامه کیهان گفت! (سوء استفاده و خرابکاریهای شریعتمداری متاسفانه به نام امام خامنهای نوشته میشود) آنها از اول دنبال هدف و منافع خودشان در بحرین بودند و… سخنان احمقانه شریعتمداری که در بدترین حالت از سوی امثال عربستان به او دیکته شده و در بهترین حالت از روی جهالت محض است…»
و بعد به مقایسه شریعتمداری و مشایی میپردازد: «بر فرض عدهای بگویند که مشایی دم از مکتب ایران زد و فلان وهابی خوشحال شد، آیا مشایی این سخنان را در یک جمع عمومی بیان کرده بود؟! در کدام جمع؟! آیا قرار بر انتشار عمومی این سخنان بود؟! با شریعتمداری جاهل چه کنیم که روزنامه رسمی دارد و هر چه را به دهانش بیاید در روزنامه مینویسد؟!»
موضعگیری در برابر علی مطهری هم یکی دیگر از موضوعات ثابت این وبلاگ است که در آخرین مورد آن آمده: «حتما شما لطیفهای را درباره بنده خدایی شنیدهاید که در رمی جمرات سنگهایش تمام شد و به فحاشی روی آورد! سخنان علی مطهری تندترین و در عین حال آخرین و مهمترین دغدغه تکفیریها درباره احمدینژاد محسوب میشود. بالاتر از فاسد کردن جامعه و اسلامزدایی اتهام تندتری را متوجه حامیان گفتمان انقلاب اسلامی نمیکنند و این اتهام آخرین سنگ تکفیریها محسوب میشود که علی مطهری آن را خیلی زود خرج کرد! از این به بعد شما باید منتظر فحاشیهای اقتدارگرایان و تکفیریها باشید، دیگر سنگی در کار نیست! و این که آخرین و بزرگترین سنگ را چه کسی پرت کند خودش نیز یک عامل تعیین کننده است. باید خدا را شکر کرد که این سنگ را کسی مثل علی مطهری (فاقد مشروعیت سیاسی در بین مردم و در عین حال محبوب آیتاللههای قمی) خرج کرد و سوزاند، آن هم در کنار سخنانی که صدای همه را درآورد! تصور کنید که اگر همین سنگ تعیین کننده و آخر را امثال آیتالله مصباح یا مکارم شیرازی بیان میکردند، یا حتی پناهیان و شریعتمداری حرف دل تکفیریها را مطرح میکردند چقدر برای تعدیل جو کار سخت بود، اما الان اقتدارگرایان خودشان مجبور شدند سنگ مطهری را بسوزانند! روزنامه کیهان امروز یک خبر هم در مورد سخنان مطهری و بازخوردهایش کار نکرد و روزنامه جوان مجبور شد از رئیس جمهور و سپاه با هم دفاع کند!»
“دکتر عزیز” در مقابل لاریجانی و حداد
وبلاگ “ضمیر خودآگاه” هم در جواب انتقادات رسانههای اصولگرا درباره توضیحات احمدینژاد در مورد گرانی ارز و طلا، جهان نیوز به مدیریت زاکانی را “هتاک” و رجانیوز به مدیریت فاطمه رجبی را “مزدور” خطاب میکند و مدعی میشود که «هر کدام در مطلبی بسیار شبیه به هم که سفارشی بودن آن را به ذهن متبادر میکند مذبوحانه و منفعلانه به مقابله با سخنان گهربار دکتر عزیز ما برخاستند.»
وبلاگ “ضمیر خودآگاه” در جواب انتقادات رسانههای اصولگرا از احمدینژاد، وبسایت جهان نیوز به مدیریت زاکانی را “هتاک” و رجانیوز به مدیریت فاطمه رجبی را “مزدور” خطاب میکند
نویسنده خطاب به منتقدان اصولگرا میگوید: «شما در وضعی نیستید که بتوانید برای مردم دل بسوزانید. سران شما یعنی آقایان علی لاریجانی و غلامعلی حداد عادل از مرفهین جامعه هستند. این را که نمیتوانید انکار کنید. اصولا آنها گران شدن مرغ و گوشت و شیر را تشخیص نمیدهند. از طرفی آنها بریده از محرومین هستند. با از ما بهتران نشست و برخاست دارند. و وضع مردم را از درون گزارشها و بولتنها دنبال میکنند. ما مردم دلسوزی منافقانه را تشخیص میدهیم. این دکتر عزیز ماست که همچون فقرای جامعه زیست میکند. گرانی را همچون توده مردم با پوست و استخوان خویش میفهمد. همنشینی جز توده مردم ندارد. و پشتیبانی به جز همین مردمی که از گزانی رنج میبرند ندارد. اوست که واقعا از گرانی متنفر است و از آن میرنجد. اگر مرد هستید و خیلی شجاع تشریف دارد، از داراییها و محل زندگی و ماشین شخصی سرانتان، آقایان علی لاریجانی و حداد عادل سوال بفرمایید.»
هر که از مادرش قهر کند، منتقد دولت میشود
وبلاگ “نوکر مردم” هم از تلاش “رسانههای وابسته به قالیباف” در تخریب ثمره هاشمی پس از تخریب مشایی و بقایی خبر داده و خطاب به شهردار تهران مینویسد: «آقای قالیباف که قدرت و ثروت دنیا چشم او و اطرافیانش را کور کرده، فکر میکند همه افراد از جمله احمدینژاد هم مثل خودش است! شاید هم از بس در مجموعه شهرداری همه به مفت خوری و کار نکردن عادت کردهاند، گمان میکنند در همه ادارات دولتی، رویه به همین منوال است.»
همچنین از مسعود زریبافان، چهرهای که ادعا شده همراه با ثمره هاشمی در تدارک برای انتخابات شورای شهر تهران و انتخابات ریاست جمهوری یازدهم است، دفاع جانانهای شده است: «واقعا زریبافان و افرادش از حجم زیاد مراجعه خانوادههای شهدا و نیز جانبازان و آزادگان و خانوادههایشان و مسایل و مشکلات باقی مانده از دوران جنگ برای آنها وقت سر خاراندن ندارند و نارضایتیهایی از عدم ارائه خدمات مطلوب وجود دارد. حال چطور ممکن است با این حجم کار، به یکباره زریبافان کارهای خود را رها کند و دنبال کارهای انتخاباتی برای یکی دو سال آینده برود؟!»
نویسنده این وبلاگ بار دیگر قالیباف را خطاب قرار میدهد و مینویسد: «احمدینژاد اگر به فکر حفظ قدرت و باقی ماندن در عرصه قدرت سیاسی بود، مثل تو ۸۴ تا رسانه مکتوب و مجازی برای خود درست میکرد تا صدای مخالف خود را در نطفه خفه کند، نه این که فضا را آنقدر باز بگذارد تا هر کس که از مادرش قهر کرد بشود منتقد دولت! احمدینژاد اگر مثل تو طالب قدرت دنیایی بود، به مانند همه سیاستمداران گذشته و حال به فکر درست کردن جبهه و تشکل میافتاد و کار تشکیلاتی میکرد. اما چرا پس از گذشت ۷ سال از ریاستش نه حزبی دارد و نه جبهه و نه تشکلی…؟ تنها چیزی که احمدینژاد دارد خدا و مردم ایران هستند و کابینه ۷۰ میلیونیاش… احمدینژاد اگر به فکر ماندن در قدرت بود، ذرهای جواب توهینها و لجن پراکنیهای دیگران از جمله سایتهای تو را میداد و سکوت اختیار نمیکرد. اما چه کند که لحظهای خدمت به مردم را هم غنیمت میشمارد و حرام پاسخ دادن به رسانههای تکفیری و تزویری نمیکند.»