يک عضو کميسيون اجتماعی مجلس ايران از “قطعی شدن” ماندگاری سعيد مرتضوی در رياست سازمان تأمين اجتماعی خبر داد.
به گزارش خبرگزاری مهر، جواد زمانی، مخبر کميسيون اجتماعی مجلس ايران امروز جمعه پنجم خردادماه در مورد رفتن يا ماندن سعيد مرتضوی در سازمان تأمين اجتماعی گفت با توجه به اقداماتی که مرتضوی با حمايت دولت طی مدت فعاليت دو ماهه خود در تأمين اجتماعی انجام داده ماندگاری وی در اين سازمان قطعی است.
جواد زمانی اقدامات سعيد مرتضوی در سازمان تأمين اجتماعی را “مفيد” خواند و گفت به همين دليل وی در اين سازمان میماند.
وی با اشاره به اينکه مرتضوی هماهنگ با دولت حرکت میکند، تأکيد کرد: “هماهنگی وی با دولت و همچنين حمايت دولت از مرتضوی باعث شده که بتواند اقداماتی انجام دهد که مديران قبلی توان انجام آن را نداشتند.”
جواد زمانی: حمايت دولت از مرتضوی باعث شده که بتواند اقداماتی انجام دهد که مديران قبلی توان انجام آن را نداشتند
مخبر کميسيون اجتماعی مجلس در مورد احتمال استيضاح عبدالرضا شيخالاسلامی، وزير کار در رابطه با انتصاب مرتضوی بهعنوان رئيس سازمان تأمين اجتماعی، گفت: “تعدادی از نمايندگان که برای استيضاح امضا جمع کرده بودند امضای خود را پس گرفتند و استيضاح منتفی شد و براساس آييننامه مجلس ديگر امکان استيضاح مجدد وی وجود ندارد.”
عبدالرضا شيخالاسلامی اواخر سال گذشته خورشيدی با وجود مخالفت شماری از نمايندگان مجلس، سعيد مرتضوی را بهعنوان مديرعامل صندوق تأمين اجتماعی منصوب کرد.
مجلس ايران سعيد مرتضوی را که از سال ۱۳۸۱ تا هفتم شهريور ۱۳۸۸ دادستان تهران بود، “متهم اصلی” رويدادهای بازداشتگاه کهريزک معرفی کرده است.
بازداشتگاه کهريزک پس از آن خبرساز شد که سه نفر از معترضان به نتيجه انتخابات بحثبرانگيز رياست جمهوری سال ۱۳۸۸ ايران، در آن کشته شدند. امير جوادیفر، محسن روحالامينی و محمد کامرانی سه جوانی هستند که آن زمان در بازداشتگاه کهريزک بر اثر شکنجه کشته شدند.
گروهی از نمايندگان مجلس با انتصاب سعيد مرتضوی به رياست سازمان تأمين اجتماعی قصد داشتند وزير کار را استيضاح کنند که با اعلام “قول” استعفای سعيد مرتضوی و پس گرفتن امضای ۱۸ نفر از امضاکنندگان طرح، اين استيضاح بهشکل رسمی منتفی شد.
در ارديبهشتماه گذشته نيز رسانههای داخلی ایران از ماندگار شدن سعید مرتضوی، در سمت ریاست سازمان تأمین اجتماعی خبر داده بودند.
به این میگویند “حکومت مافیایی” ولایت فقیه. که دست راست و چپ ان از هم خبر ندارند در حالیکه یک دست افتابه را نگهداشته و دست دیگر دارد … را میشوید. چگونه ممکن است که فردی باعث مرگ سه نفر شده باشد و تا کنون با قانون گریزی و خری وقت همچنان از بیت المال مردم حقوق بگیرد و حالا هم به ریاست سازمانی عریض و طویل کماشته میشود. حالا دیگر مجلس هم قدار به استیضاح وزیر کار نیست چون ایین نامه مجلس خدشه دار میشود. داستان شهر بلخ را اگر نشنیده اید حتما بخوانید که خیلی شبیه همین حکومت اسلامی است.
در شهر بلخ حاکمی بود بس سفیه و حکم هایی میکرد که همه را به تعجب و حیرت و گاه هم مسخره وامیداشت. روزی شخصی از شهر دیگری به بلخ وارد شد و از میزبان خود جویای این مورد شد. دوست میزبان گفت فردا حاکم بارعام دار با هم میرویم دربار حاکم تا ببینیم چگونه حکم هایی میکند. یکی یکی شاکیان امدند و تقاضای کمک و رسیدگی کردند تا اینکه یکنفر شخصی با پای شکسته را به کول گرفته بود و وارد صحن بارعام حاکم شد. حاکم از وی پرسید تورا چه بر سرامده؟ مرد پاشکسته نالان و گریان توضیح داد که از دیوار بلند خانه ای فرو افتاده و پایش شسته است. در واقع وی برای دزدی کردن کمند انداخته بود تا از دیوار بالا رود و در وسط راه طنابش پاره شده بود. حاکم بدون پرسیدن جزئیات صاحب ان خانه را اورد. بدون اینکه دلیلی بپرسد یا توضیحی بخواهد صاحبخانه را به پرداخت دیه و جریمه و هفتاد ضربه شلاق محکوم کرد. اما مرد قبل از اجرای حکم توانست بگوید که ان استاد بنا گناهکار است چه وی بود که دیوار را خیلی رفیع ساخت و دزد بعد از افتادن صدمه دید. حاکم دستور داد بنا را بیاورند. وی هم که اوضاع را قمر در عقرب دید کارگر و وردست بنا را متهم ساخت و گفت مقصر وی بوده که بیش از تعداد لازم به وی خشت یا اجر داده و در نتیجه دیوار بلند تر از حد لازم شده است. بازهم این بار مرد وردست بنا را اوردند و وی هم تقصیر را به گردن گروهی مطرب و قوال دوره گرد انداخت و گفت ان گروه در حال نواحتن طبل و دهل و ساز قره یی و فلوت و دنبک بوده و حواسش به سوی انها رفته و در نتیجه اجرهای بیشتر از تعداد لازم را به بنا داده است. حاکم مکثی کرد و گفت بروید ان قوالها و مطزب ها را بیاورید. تا انها را دید پرسید شما به چه دلیل در فلان روز حواس این بنده خدا را پرت کردید …. و حکم کرد که هرکدام از انها را بگیرند و الت موسیقی شان را به … انها فرو کنند. با این حساب حکم حاکم فقط در مورد فلوت نواز قابل اجرا بود. وقتی وی را می خوابانند تا حکم اجرا کنند وی فلوت را در گوش خود نهاد و تظاهر کرد که دارد از فلوت چیزی میشنود و شروع به صحبت کردن با فلوت به صورت زیرلبی کرد. حاکم که شاهد این حرکت بود از فلوت زن خواست تا توضیح دهد. فلوت زن هم گفت این فلوت به من گفت دلخور نباش چه هرکه را با من نتقیه کنند به بهشت میرود. حاکم دستور توقف اجرای حکم داد و فلوت را از داست مرد گرفت و حکم کرد تا انرا به خودش فروکنند تا به “بهشت” برود!
کاربر مهمان / 25 May 2012