لیدا حسینی‌نژاد – در روز دوم خرداد۱۳۷۶ هفتمین دوره انتخابات ریاست جمهوری ایران برگزار شد. در این انتخابات چهار کاندیدا با وجود نظارت استصوابی شورای نگهبان تائید صلاحیت شدند و با هم به رقابت پرداختند: سید محمد خاتمی، محمد ری‌شهری، رضا زواره‌ای و علی‌اکبر ناطق نوری. فردای روز انتخابات نتایج از پیروزی قاطع سید محمد خاتمی، وزیر پیشین فرهنگ و ارشاد حکایت می‌کرد.
 
 
«سمیه متقی» در «تاریخ ایرانی» می‌نویسد: “تا ساعات آغازین روز شنبه شایعه شکست خاتمی وجود داشت. اما با اعلام اولین نتایج، آرامش بر دل حامیان او نشست، خاتمی با ۱۱ میلیون در برابر رقیب اصلی خود کهتا آن زمان تنها شش میلیون رای بدست آورده، پیشتاز بود [به‌طوری] که پیش از نتایج نهایی انتخابات، علی‌اکبر ناطق نوری پیام تبریک خود را به مناسبت پیروزی سید محمد خاتمی در انتخابات اعلام کرد و در پایان روز سید محمد خاتمی باآرای نهایی ۲۰ میلیون و ۷۸ هزار ۷۱۸ رای از مجموع ۲۹ میلیون و ۷۶ هزار و هفتاد رای، پیروز انتخابات و پنجمین رییس‌جمهوری ایران شد.»
 
انتخاب محمد خاتمی در ۲ خرداد ۱۳۷۶، دوره جدیدی در سیاست ایران بود و جنبشی از دل این قضیه زاده شد که «جنبش دوم خرداد» نامیده می‌شود.
 
 
اصلاحات به روایت خاتمی
 
در وب‌سایت رسمی محمد خاتمی شرح سخنان رئیس‌جمهوری پیشین در جمع جوانان، فعالان سیاسی، هنرمندان و روزنامه‌نگارانی که چند روز قبل و در آستانه سالگرد دوم خرداد با او دیدار کرده بودند آمده‌است.
 
محمد خاتمی در سخنان خود تاکید کرد که نباید درباره شخص و اشخاص سخن گفت، بلکه “دوم خرداد را باید به عنوانتجلی اراده و خواست تاریخی مردم دید.”
 
او که دوم خرداد را «حادثه‌ای غیرمترقبه با عاملیت مردم» می‌داند، معتقد است این عاملیت نه با اعمال فشار، بلکهبا مسالمت و با ابراز رأی آگاهانه تحقق یافت.
 
محمد خاتمی در این دیدار و گفت‌وگو اظهار داشت: “دوم خرداد حاصل مواجهه دو دیدگاه، دو طرز تلقی از انقلاب و جمهوری اسلامی و دو تشخیص اولویت و دو نقطه نظر درباره مصالح و امنیت ملی وجایگاه مردم نسبت به قدرت بوده است و کسانی که رأی داده‌اند یا اغلب آنان، به این اختلاف دیدگاه و نظر، توجه داشته‌اند.”
 
محمد خاتمی: ما در این که حساب اصلاحات واقعی را از بسیاری از حرف و سخن‌ها و رفتارهای نادرست مجزا کنیم چندان موفق نبودیم و طرف مقابل هم در جنگ روانی و سفسطه و تلاش برای حذف رقیب توفیق‌هایی داشت 
 
او همچنین گفت که اعتقاد دارد در آن زمان نارضایتی‌هایی وجود داشته‌است و مردم نیز برای حل مشکلات خود دو گزینه را در پیش داشتند که یکی براندازی نظام بود و دیگری اصلاح رویکردها و سیاست‌های نظام، اما در نهایت “مردم به دلیل دلبستگی به اصل انقلاب و نظام و نیز به دلیل پرهیز از تنش، به اصلاحات درون نظام تمایل نشان دادند”.
 
از نظر محمد خاتمی یکی از عمده‌ترین عوامل گزینش جریان اصلاح‌طلبی توسط مردم شعار «آزادی» بود، “آزادی به معنی دقیق سیاسی و حقوقی کلمه و به معنی حق حاکمیت بر سرنوشت [خود]”.
 
محمد خاتمی با اشاره به ناکامی‌های جنبش اصلاحات گفت: «ما در این که حساب اصلاحات واقعی را از بسیاری از حرف و سخن‌ها و رفتارهای نادرست مجزا کنیم چندان موفق نبودیم و طرف مقابل هم در جنگ روانی و سفسطه و تلاش برای حذف رقیب توفیق‌هایی داشت و اصلاحات و بیش از آن مردم آسیب دیدند.»
 
خاتمی در نهایت به وضعیت امروز سیاست و سیاست‌ورزی در ایران اشاراتی کرد و رهنمودهایی به اصلاح‌طلبان ارائه داد. او گفت: «جنبش اصلاح طلبی از هیچ گونه تلاشی برای رفتن به سوی فضای باز و امن برای همه وفضایی سیاسی و غیرامنیتی نباید دست بردارد و تا جایی که امکان دارد باید بهنوعی تفاهم و تعامل دست یابد.»
 
 
موافقان و مخالفان اصلاحات
 
اما جنبش اصلاحات از همان آغاز مخالفان بسیاری داشته است. الیاس حضرتی دردر سالگرد دوم خرداد یادداشتی در روزنامه اعتماد منتشر کرده‌است که تصویری از این مخالفان به دست می‌دهد.
 
از نظر الیاس حضرتی، “جریان اصلاح‌طلبی از همان روز نخست با دو گروه و جریان مخالف جدی طرف بودهاست. در یك‌سو كسانی كه هر نوع اصلاح را اعتراف به وجودنقصی در سیستم می‌دانند و در سوی دیگر مخالفانی كه از فردای پیروزی جمهوری اسلامی منتظرفروپاشی آن هستند.”
 
او نوشته‌است: “حالا با گذشت پانزده سال از دو خرداد چه بر سر این دو گروه آمده است؟ آنها كه هر گونه نقصی در سیستم را انكار می‌كردند امروز به آن معترفند. انواع مشكلات و اختلافات و قانون‌شكنی‌ها آنها را به این نتیجه رسانده است كه برای حل این مشكلات چاره‌ای جز اصلاح‌طلبی وجود ندارد. آنها امروز ناچارشده‌اند این نقایص را شناسایی كنند و برای رفع آن تلاش كنند و قدم در راهی بگذارند كه پیشتر ردپای اصلاح‌طلبان بر آن نقش بسته است.”
 
از نظر الیاس حضرتی، “در سوی دیگر اپوزیسیون برانداز بی‌هیچ اطلاعی از واقعیت اتفاقات در ایران به لطف رسانه‌ها و تریبون‌های بی‌شمار دشمنان ملت ایران كه در دست دارند مدام بر طبل ناامیدی می‌كوبند اما به خوبی می‌دانند كه حوادث ایران را نمی‌توان از قلب آمریكا رهبری كرد.”
 
او در نهایت چنین نتیجه می‌گیرد: “این دو گروه در تمام این سال‌ها همچون دو لبه قیچی در دو جهت مخالف اما به سمت یک هدف مشترك حركت كرده‌اند. با این همه اصلاح‌طلبی در ایران سر پا باقی مانده است و اگر با تسامح تولد آن را دوم خرداد ۷۶ بدانیم، امروز جوان برومندی است كه همه امید‌ها به او بسته شده است.”
 
رجانیوز نسبت به این روز واکنش نشان داده و ادعا کرده است دوم خرداد امسال روزی است که حتی اصلاح‌طلبان هم گرامی‌اش نداشتند
 
در این میان رجانیوز هم نسبت به این روز واکنش نشان داده و ادعا کرده است دوم خرداد امسال روزی است که “حتی اصلاح‌طلبان هم گرامی‌اش نداشتند.”
 
رجانیوز می‌نویسد: «همانند خرداد سال گذشته در صفحه اول مهم‌ترین روزنامه‌های اصلاح‌طلب نشانی از آن‌چه سال‌ها «نقطه عطف تاریخی»خوانده می‌شد، به چشم نمی‌خورد؛ مگر تنها یادداشت‌هایی بسیار کوتاه، آن‌هم در بررسی و نقد عملکرد دولت اصلاحات و نه تحلیل واقعه دوم خرداد.”
 
از رجانیوز که بگذریم، سایت تاریخ ایران گفت‌وگویی با دکتر فرزین وحدت، استاد سابق دانشگاه هاروارد و ییل درباره دوم خرداد ۷۶ انجام داده‌است. دکتر وحدت می‌گوید: “[دوم خرداد] بیش از هر چیزی نمودار مدرنیتهبه مثابه به فاعلیت رسیدن اقشار وسیعی از جامعه ایران است که در اثر اینفاعلیت به آگاهی ذی‌حق بودن و حقوق شهروندی خود رسیده بودند و از این راهمی‌خواستند حقوق شهروندیشان را از طرق قانونی و مسالمت‌آمیز نهادینه کنند.
 
او که  متفکران را سردمدار اصلاح‌طلبی در دوم خرداد ۷۶ می‌داند می‌گوید: “هرچند که مردم نیز به درجه‌ای از فاعلیت و بلوغ سیاسی رسیده بودند که طالباصلاحات باشند، ولی امر «کلیدزنی» بیشتر (ولی نه کاملا) هنوز نزد نخبگانبود. ولی در این دو سال اخیر ما شاهد آن بوده‌ایم که مردم به حد بالاتری ازبلوغ سیاسی-اجتماعی رسیده‌اند و خودشان راسا کلید می‌زنند.
 
در پایان هم مروری بر جریده شفق داریم که نگاهی متفاوت به دوم خرداد دارد و می‌نویسد: “چنین روزهایی، پانزده سال پیش، در آستانه «فتح الفتوح» بودیم، بی آن‌که بدانیم. برخاسته بودیم، به غریزه، با رویای آزادی، از کینه قدرتی که به هیچ‏مان گرفته بود. تغییر می‏‌خواستیم، چیزی دیگر. و آن چیز دیگر خاتمی بود. نبود. شد. ما ساختیمش. ویرانه شد آن‌گاه که گمان کردیم سرپاست و دست کشیدیم. پس به گوش ایستادیم که شاید صدایی است. نبود. پژواک بود. محو شد، نیست شد آن‏گاه که فریاد نزدیم. پانزده سال پیش چنین روزهایی ما بودیم. و تغییر بود تا بودیم. تا سندش را به نام دیگری نزده بودیم. چون زدیم، او شد تغییر. آن‌ها شدند اصلاحات. پس ما به دهان و چشم باز نشستیم که بگویند «مردم» کیست، «مردم سالاری» چیست. و گفتند. ما شنیدیم. تکرار کردیم. و نوشتند. ما خواندیم. تکرار کردیم. و تکرار کردیم. تا یاد گرفتیم: مردم مرد، زنده باد اصلاحات. زنده باد ایدئولوژی… باور کردیم که سیاست دولت است و مجلس، سیاست‌ورزی تا کردن برگه‏‌های رأی، و مردم ‏سالاری انتخابات. باور کردیم «صندوق رأی تجلی اراده مردم است». که نیست. «صندوق» صندوق است. و «اراده مردم» بس فراتر از برگه‌‏های بی‌‏جان ته آن. اراده مردم حتی اراده همه انسان‌‏های زنده هم نیست، اراده آن‌هاست که حاضرند. آن‌ها که ایستاده‏‌اند. پانزده سال پیش در چنین روزهایی ما برخاستیم. ایستادیم. پس سرمست فتح الفتوحمان نشستیم. خوابیدیم. و خواب دیدیم که کسی آمده، کسی دیگر، کسی بهتر، ما خواب دیدیم. خواب ماندیم. و چشم که باز کردیم کابوس بود. باز فریاد زدیم. و برخاستیم، به غریزه، با رویای آزادی، از کینه قدرتی که به هیچمان گرفته بود. باز مردم شدیم. بیدار. و این کابوس خواهد گذشت. اگر باز به خواب نرویم.”