مسعود کریم رجبی – تقی واحدی متولد روستای سرآسیاب دولتآباد از توابع ولایت بلخ است. او فقط ۱۲سال داشت که ترک دیار کرد و به ایران مهاجر شد و تا سال ۱۳۷۰ در حوزه علیمه قم علوم دینی را فراگرفت. او جزو نخستین کسانی بود که به طور جدی در بین مهاجران افغان در ایران به داستاننویسی روی آورد.
تقی واحدی از سال ۱۳۶۷ داستان مینویسد و در همان سالها با مجله ماهان هیحبلالله همکاری داشت و البته داستانهایش بدون نام نویسنده در این نشریه به چاپ میرسید.
در سال ۱۳۷۲پس از آنکه قدرت به دست مجاهدین افتاد، یاد وطن کرد و راهی شهر مزار شریف شد. از پاییز همان سال مدیرمسئولی نشریه “پیام توحید” را بر عهده گرفت و شامل دانشگاه بلخ شد.
مشغولیتهای روزگار و تحصیل و جنگهای داخلی، به او کمتر فرصت نوشتن داده است. در سال ۱۳۷۷ از دانشگاه بلخ لیسانس ادبیات گرفت؛ ولی با سقوط شهر مزارشریف به دست طالبان،کارنامه و پایاننامه تقی واحدی که به افسانههای عامیانه میپرداخت، نابود شد و خود دوباره به ایران مهاجر شد. واحدی در مشهد ساکن شد و کمتر مینوشت. در سال ۱۳۸۲ دوباره به وطن بازگشت و به عنوان کارمند حقوق بشر در مزارشریف مشغول به کار شد.
تقی واحدی، نویسنده افغان
از او مجموعه داستانهای “جای خالی گلدان” ( تهران / ۱۳۸۲)، “چهارشنبه آخر” (کابل/ ۱۳۸۷) و همچنین رمان “گلیمباف” (کابل/ ۱۳۸۶) منتشر شده است.
واحدی بهخاطر رمان “گلیمباف” در نخستین دوره جایزه ادبی نوروز در مرداد ماه ۱۳۸۸ جایزه مشترک بهترین رمان افغانستان را بهدست آورد.
او هنگام دریافت جایزه نوروز در بخشی از سخنانش گفت: “پرداختن به ادبیات به ما امکان میدهد تا به نحو عمیقتری زاویههای زندگی خویش را بشکافیم، از سطوح تفاوتها عبور کنیم و به ژرفای اشتراکات اتصال یابیم. آینه ادبیات مینمایاند در خیانتهایی که صورت میگیرد، در فداکاریهایی که انجام میشود، در کامجوییها و ناکامیهایی که تجربه میکنیم، در برد و باختها و در بیسامانیهایی که سراسر زندگی ما را احاطه کرده است، چگونه هر کدام به نحوی دخیل هستیم.”
تقی واحدی در گفتوگو با رادیو زمانه از رنج زنان و مهاجران افغانستان با ما سخن میگوید. اصولاً دو موضوع مسأله زنان در افغانستان و همچنین پیامدهای مهاجرت افغانها و رنج و محرومیت مهاجران افغان از مهمترین درونمایه آثار تقی واحدیست. یکی دیگر از ویژگیهای آثار او بهکارگیری گویش هزارگی در داستانهایش است.
او در همین گفتوگو به رمان گلیمباف اشاره میکند. در این رمان یک زن روستایی در کانون توجه نویسنده قرار گرفته و بخشی از تاریخ افغانستان را با کمک زندگی این زن بیان میکند. داستان در زمان جنگهای داخلی در افغانستان اتفاق میافتد. از یک طرف مجاهدین و از طرف دیگر قوای دولتی با هم میجنگند. اما قهرمان داستان که یک زن گلیمباف روستاییست در کوران این جنگ بیشتر با سرنوشت خودش در نبرد است. نامزد او را در جنگ کشتهاند و اکنون به اجبار به عقد مردی درآمده که او را دوست نمیدارد.
چهارشنبه آخر، تقی واحدی
تقی واحدی در این گفتوگو به اشاره میگوید یک مجموعه داستان و یک رمان دیگر هم در دست انتشار دارد.
تقی واحدی در بخش دوم این گفتوگو به رونق داستاننویسی به ویژه در نزد دختران جوان در بلخ اشاره میکند. او میگوید: فضای باز و آزادیهای مدنی، گسترش ارتباطات در اقبال جوانان و رونق بخشیدن به ادبیات داستانی در بلخ بیتأثیر نبوده است.
تقی واحدی میگوید به دلیل نبود فرهنگ مطالعه در افغانستان و همچنین آمار بالای بیسوادی در این کشور فرهنگ کتابخوانی در مجموع رونق ندارد و این جوانان افغان هستند که بیش از دیگران کتاب و از جمله کتابهای داستانی میخوانند. او میگوید طبعاً جوانان آثاری را میپسندند که دغدغههای آنان را بازتاب داده باشد: جنگ، نابرابری اجتماعی و همچنین عشق.
تقی واحدی در پایان این گفتوگو بخشی از رمانش را هم برای شنوندگان زمانه میخواند. از طریق فایل صوتی میتوانید گفتوگو با تقی واحدی و داستانخوانی او در رادیو زمانه را بشنوید.
این گفتوگو هفته گذشته از رادیو زمانه پخش شد.
در همین زمینه:
::معرفی کتاب “گلقاقا، افسانههای هزاره از تقی واحدی::
::داستان کوتاه “سردار” نوشته تقی واحدی::
::در خلوت سبز، با شاعران بلخ، مسعود کریمرجبی، رادیو زمانه::