ساینس دیلی − تیمی از محققین دانشگاههای ریورساید کالیفرنیا، بریتیشکلمبیا و استنفورد اخیراً نشان دادهاند که به رغم تصور مرسوم پژوهشگران و مردم، سطح شادی و معنامحوری زندگی والدین، همیشه بیشتر از سایر همسن و سالانشان است. این محققین همچنین طی بررسیهایی که در جامعه آمریکا و کانادا بهثمر رساندهاند، نشان دادند که پدر و مادرها به هنگام مراقبت روزمره از بچههایشان، لذتی به مراتب بیشتر از سایر فعالیتها را تجربه میکنند.
قرار است این یافتهها در مقالهای تحت عنوان «در دفاع از پدر و مادر بودن: کودکانْ بیشتر همدم خوشیاند تا بدبختی»، در شماره آتی نشریه معتبر Psychological Science انتشار یابد.
سونیا لیوبومیرسکی (Sonja Lyubomirsky)، استاد روانشناسی دانشگاه ریورساید و از محققین پیشروی حوزه روانشناسی مثبتنگر، در اینباره اظهار میکند: “ما نمیگوییم که پدر و مادر بودن، مردم را شاد «میکند»، بلکه میگوییم این ویژگی، «توأم» با شادی و معنا در زندگی است. برخلاف تأکیدات مکرر رسانههای عمومی و جامعه علمی، مردم احتمالاً آرام میشوند از اینکه بدانند در نقش یک والد بودن و مراقبت از فرزند، ارتباط مستقیمی با شادی و معنای زندگی دارد”.
از دیگر نویسندگان این مقاله، کاترین نلسون (Katherine Nelson) دانشجوی دکتری دانشگاه ریورساید، کوستادین کوشلف (Kostadin Kushlev) دانشجوی دکتری دانشگاه بریتیشکلمبیا، تامی انگلیش (Tammy English) محقق دوره فوقدکتری دانشگاه استنفورد و الیزابت دان (Elizabeth W. Dunn)، استادیار روانشناسی دانشگاه بریتیشکلمبیا هستند.
این یافتهها، بخشی از موج نوی پژوهشهایی را شامل میشود که درصدد بیان این موضوعاند که والد بودن، علیرغم مسئولیتهایی که به دنبال دارد، همراه با تأثیرات مثبت فراوانیست. این پژوهش همچنین در توافق با دیدگاههای نوپدید حوزه زیستشناسی فرگشتیست، که بر اساسشان والد بودن از نیازهای اساسی انسانهاست.
تبلیغات عوامانه اخیر، چهرهای ناراضی و بدبخت از پدر و مادرها ترسیم کردهاند که لذت چندانی از مراقبت فرزندانشان نمیبرند. اما بهگفته این پژوهشگران، “چنین ادعاهایی از حیث علمی بیاساساند”. دان در اینباره میگوید: “اگر به مهمانی شام بزرگی دعوت شوید، والدینی که در آنجا حضور دارند، به همان اندازه و یا شاید بیشتر از سایر مهمانان خوشحال هستند”.
این پژوهشگران دست به انجام سه بررسی زدند که یکی، سطح متوسط شادی والدین را نسبت به سایر همسن و سالانشان نشان میداد؛ یکی میدید آیا والدین، در طول زمان نسبت به دیگران شادتر میشوند یا نه؛ و یکی هم احساسات احتمالاً بهتر پدر و مادرها حین نگهداری از بچههایشان را نسبت به سایر امور روزمره بررسی میکرد. سازگاری یافتههای این محققین طی هر سه بررسی، مدرک محکمی علیه تصور غالب جامعه بر این مبنا بود که بچهها از احساسات خوش والدینشان میکاهند.
از میان دیگر یافتههای این تیم، میتوان به سه مورد زیر هم اشاره کرد:
− والدین، حین نگهداری از فرزندانشانْ حس بهتری را نسبت به انجام سایر امور روزمره تجربه میکنند.
− بهخصوص پدرها از سطح شادی بالاتر و همچنین احساسات و معنای مثبتتری نسبت به دیگر همسنوسالان خود در زندگی برخوردارند. البته دان تصریح میکند که این یافته محتاج بررسیهای بیشتر است و میافزاید “امکان دارد موج مسئولیتهای شخصی ِ توأم با مادر شدن و امور مربوط به خانهداری، با لذت والد بودن برابری کند”.
− والدین مسنتری که با هم ازدواج کردهاند، شادترین احساسات مرتبط با این بررسی را از خودشان نشان میدهند. لیوبومیرسکی میگوید: “طبق یافتههای ما، اگر سن بالاتری داشته باشید (و لذا بالغتر شده باشید) و نیز اگر ازدواج کرده باشد (و لذا تکیهگاه محکمتری از حیث اجتماعی و اقتصادی داشته باشید)؛ آنوقت اگر صاحب فرزندی باشید، نسبت به سایر همسن و سالان فاقد فرزندتان خوشحالترید. اما این موضوع، راجع به زوجهای مجرد و والدین فوقالعاده جوان مصداق پیدا نمیکند”.
بهگفته دان، “این یافتهها نشان میدهد که پدر و مادرها دیگر آن موجودات رنجور و بدبختی نیستند که شاید از طریق بررسیهای اخیر و بازنماییهای عوامانه رسانهها انتظارش را داشتیم”.
منبع: Science Daily
به عنوان یه پزشک پر مشغله و پدر دوتا کوچولو، باید بگم که سالهاست دیگه تعطیلی و آخر هفته برام معنی چندانی نداره و فرصت چندانی هم برای بسیاری از فعالیتها و تفریحات قبل از پدر شدن ندارم. میهمانی رفتن معمولا در این خلاصه می شه که مواظب این دوتا باشیم یا این یا اون رو به دستشویی ببریم که جیش کنند. به خاطر هزینهء مهدکودک و کلاسهای جورواجور هم دیگه از پس انداز کردن خبری نیست و چیزی هم ته کاسه بمونه باید به حساب کالج فاند شازده خانومها بزاریم. اما تمام اینها و خیلی بیشتر از اینها همه یه طرف، اون دستهای کوچولویی که بالا می رند و دعوتمون می کنند که بغلشون بکنیم یه طرف! کسی که تجربهء پدر یا مادر شدن را نداشته باشه هرگز نمی تونه درک کنه که داشتن بچه، چه معنی و عمق و هدفی به زندگی آدم می ده… چند وقت پیش به مصاحبه ای با تد ترنر (سلطان رسانه ای و فیلانتروپیست معروف و بنینانگزار سی ان ان) گوش می کردم که ازش پرسیدند بزرگترین دستاورد زندگیت چیه و اونهم گفت “بچه هام”. من کاملا باهاش موافقم!
کاربر مهمان / 20 May 2012
همزمان با نولد و بزرگ شدن کودکان انسان یک بار دیگر خودش را تماشا می کند و تمام خاطره های فراموش شده دوران کودکی دوباره زنده می شوند . مسلما هر چیز با ارزشی را در دنیا ارزان نمی شود خرید …….
مجید / 21 May 2012
شما خودتان را گول میزنید آقای دکتر. به هر حال ، حسن ذات انسان ، همین گول زدن ها و توجیه هاست. پس موافق باشید.
کاربر مهمان / 20 May 2012
پس این بود ان معنا محوری که می گفتند؟
پدری یک عمر بچه ایی را بزرگ میکند..و بعد بهش می گوید بابد اینگونه زندگی کنی و گرنه من عاقت میکنم و بعد میندازتش بیرون و بعد هم اون بچه می رود خودشکشی میکند
شاید بگوید این داستان هندی رو از کجا آوردی؟
.
محبت مادری تبدیل به زنجیر بردگی بر سر انسانی که خدا ازادش افریده می شود و یک عمر بردگی را تحمل میکند…
.
چند روز پیش ریس نیروی انتظامی گفت من پدر مردم رو در میارم.با خودم گفتم مشکل از او نیست زیرا وظیفه پلیس پاره کردن است.مشکل از اساتید فلسفه دانشگاه تهران است که باید جلوی اندیشه های او را می گرفتند.انجا هم رفتم…استاد فلسفه دانشگاه شریف انقدر جلویم تسبیح چرخاند که سرم گیج رفت..روزی که جوانان ایرانی پروژه مدرک گرایی رو تبلیغ کردن و سر تعظیم به این نوع سیتسم اموزش فرود اوردند در واقع به ریش نداشته خودشون خندیدن. باری ای برادر:
از ماست که بر ماست….تازه اول ماجراست…
.
کاربر مهمان / 22 May 2012