سپاه پاسداران انقلاب اسلامی «انقلابیترین» و شاید در رسیدن به اهدافش موفقترین نهاد شکلگرفته بعد از انقلاب ۵۷ برای اسلامیون بهقدرترسیده باشد. هدف از شکلگیری سپاه پاسداران در آغاز تشکیل نهادی با عنوان «گارد ملی» بود تا هم نیروهای نظامی شکل گرفته بعد از پیروزی انقلاب را ساختارمند سازد و تحت فرماندهی مشترک درآورد و هم بدیلی برای ژاندارمری و شهربانی و ارتش ازهمگسسته شاهنشاهی ایجاد کند.
ایده اولیه شکلگیری این نهاد را مانند بسیاری از نهادهای دیگر انقلابی لیبرالهای عضو دولت موقت ارائه دادند و دولت موقت بازرگان از طرف آیتالله خمینی و از طریق حکمی که حسن لاهوتی از آیتالله خمینی گرفت، عهدهدار تشکیل گارد ملی شد، امری که مسئولیت مستقیم آن را ابراهیم یزدی به عهده داشت. شاید به همین دلیل بود که گروههای چپ فاصلهی خود را از همان آغاز با این نهاد نگه داشتند[1] و در نهایت بزرگترین ضربهها را از همین نهاد خوردند.
همین روایت از تشکیل اولیه سپاه هم اما مورد قبول همه مؤسسین سپاه پاسداران نیست. محسن رفیقدوست ایده تشکیل سپاه را مربوط به دوران پیش از پیروزی انقلاب میداند و دولت بازرگان و حسن لاهوتی را متهم به از آن خود کردن ایده تشکیل سپاه میکند.[2]
گروههای دخیل در شکلگیری
نحوه شکلگیری سپاه حتی خوشبینترینها را به شک میاندازد. نکته اصلی در تشکیل سپاه و دیگر گروههای مسلحی که همه از سال ۱۳۵۸ تحت نام سپاه پاسداران انقلاب اسلامی با هم متحد شدند اسلامی بودن است. در تشکیل سپاه از هیچ یک از گروههای دیگر درگیر در انقلاب استفاده نشد.
ابراهیم یزدی در روایتی که از تشکیل سپاه ارائه میدهد نام سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را منسوب به خود میداند[3] و در ادامه از مخالفت خود با فرماندهی محمد منتظری بر سپاه به دلیل داشتن نظرات انقلاب جهانی میگوید. او محمد منتظری و نیروهای تحت امر او و ابوشریف را تروتسکیست ایرانی میداند که به دنبال نوعی انقلاب جهانی بودند. او معتقد بود که حزب جمهوری اسلامی قصد تبدیل سپاه پاسدارن به ارگان نظامی خود را داشت که دولت موقت به نحوی در آغاز از آن جلوگیری میکند و سپاه را تحت نظر شورای انقلاب قرار میدهد.
این در حالی است که بر اساس روایت محسن رضایی و رفیقدوست انتقال مرجع تصمیمگیرنده از دولت موقت به شورای انقلاب ناشی از پافشاری آنها و دستور خمینی مبنی بر این انتقال است. اصولاً میتوان گروههای دخیل در تشکیل سپاه پاسداران را به چهار دسته مختلف در آغاز انقلاب ۵۷ تقسیم کرد که به مرور زمان و با روشن شدن اختلافات دچار ریزش شدند.
۱. کمیته استقبال از آیتالله خمینی
اوایل بهمن ۵۷ کمیتهای به منظور تبلیغات، سازماندهی و تامین امنیت بازگشت آیتالله خمینی تشکیل شد که طیف گستردهای از گروههای فعال در انقلاب را از جامعه روحانیت مبارز (مطهری، محلاتی، مفتح) گرفته تا جبهه ملی (حسین شاهحسینی) دربر میگرفت. در همین کمیته هم مانند بسیاری از نهادهای دیگر انقلابی اثری از حضور نیروهای چپ چه با گرایشهای اسلامی چه با گرایشهای مارکسیستی مانند فداییان نبود. چپستیزی و تلاش برای فاصله گرفتن از آن از سوی گروههای تشکیل دهنده نهادهای اولیه از یک سو و روند متفاوت سازماندهی این گروهها از سوی دیگر حتی حضور تشکلی قدیمی مانند حزب توده ایران را در تشکیل نهادهای اولیه انقلابی با مانع روبهرو میکرد. از طرف دیگر همراهی با آیتالله خمینی نه هدف بلکه بیشتر استراتژی مبارزهی گروههای انقلابی چپگرا بود. از همین رو حضور در کمیته استقبال اصولاً با مشی مبارزههای چندساله آنها در تعارض بود. بسیاری از اعضای ستاد مرکزی کمیته استقبال مانند فضلالله محلاتی و هاشم صباغیان در شکلگیری سپاه نقش کلیدی و تعیینکننده داشتند و حتی ازعلی دانشمنفرد رابط کمیته استقبال با انجمن اسلامی معلمان در بعضی از روایات به عنوان اولین فرمانده سپاه نام برده میشود.
۲. نهضت آزادی
حکم اولیه تشکیل سپاه را آیتالله خمینی به حسن لاهوتی[4] داد تا این نهاد زیر نظر دولت موقت تشکیل شود،[5] این روایتی است که عموماً بر سر آن بین بنیانگذاران و راویان تاریخ تشکیل سپاه توافق نظر وجود دارد. در آغاز سپاه زیر نظر ابراهیم یزدی معاون امور انقلاب دولت موقت فعالیت میکرد و در دورهای به طور مشترک تحت نظر شورای انقلاب و دولت موقت تا اینکه از فروردین ۱۳۵۸ سپاه کاملاً تحت نظارت شورای انقلاب قرار گرفت. به غیر از ابراهیم یزدی و لاهوتی که از طرف نهضت آزادی در تشکیل سپاه نقش داشتند، هاشم صباغیان و تهرانچی هم از طرف نهضت آزادی (دولت موقت) در جلسه اولیه تشکیل سپاه در پادگان عباس آباد حضور داشتند.[6]
۳. اتحادیه انجمنهای اسلامی اروپا و آمریکا
به دلیل نفوذ زیاد نهضت آزادی بر فعالت سیاسی گروههای مبارز اسلامی پیش از انقلاب در اروپا و آمریکا شاید به سختی بتوان این گروهها را به لحاظ هویتی از نهضت آزادی مجزا دانست. اما همپوشانی این گروهها با سازمان مجاهدین خلق نوع مبارزات آنها را دگرگون کرده بود. به غیر از این چمران به عنوان پایهگذار معنوی این انجمنها بر خلاف نهضت آزادی برای مبارزات چریکی اهمیت قائل میشد و تاثیر او بر تشکلهای اسلامی دانشجویی غیر قابل انکار بود. بسیاری از اعضای این انجمنها که مطرحترین آنها محسن سازگارا و غلامعلی افروز بودند در سازماندهی سپاه نقش داشتند.
۴. سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی[7]
سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی که از بههمپیوستن ۷ گروه مبارز اسلامی تشکیل شده بود در تشکیل سپاه پاسداران و روند انتقال قدرت در دوره دوم آن نقشی اساسی بازی میکرد. بسیاری از افراد تشکیل دهنده نیروهای امنیتی در طول سالهای پس از انقلاب از این سازمان برخاستند. از آنرو که خود سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی از هفت گروه عموماً مسلح اسلامگرا که قبل از انقلاب ۵۷ شکل گرفته بودند تشکیل میشد، ورود آنها به سپاه غیر قابل اجتناب بود. ماهیت دوگانه این سازمان اما از آغاز کار سپاه مخالفتهایی را در رابطه با حضور افراد عضو سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی درون نهاد تازه تاسیس سپاه پاسداران به وجود آورد. به نحوی میتوان جناح راست سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی را تشکیلدهنده آنچه امروزه به عنوان نهادی اقتصادی، فرهنگی، نظامی شناخته میشود دانست که بعضاً ورای دولت و مجلس اعمال قدرت میکند.
محسن رضایی فرماندهای که ۱۸ سال پست خود را حفظ کرد، حسین فدایی رئیس دفتر نظارت علی خامنهای و محمد باقر ذوالقدر معاون سابق سیاسی وزارت کشور در دولت احمدینژاد، از جمله فرماندهان سپاه در دوران جنگ ایران و عراق و بعد از آناند که در کنار -اصلاحطلبانی- مانند محسن آرمین، مصطفی تاجزاده، محمد سلامتی و بهزاد نبوی از اعضای سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی بودند. محمد بروجردی اما در زمان تشکیل سپاه مهمترین عضو تأثیرگذار سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی بود، که تأثیر زیادی در کادرسازی برای این نهاد داشت.
۵. کمیتههای انقلاب اسلامی
کمیتههای انقلاب اسلامی با دستور آیتالله خمینی روز ۲۳ بهمن سال ۵۷ تنها یک روز پس از پیروزی انقلاب تشکیل شد. این کمیتهها قرار بود خلأ پیوستگی ژاندارمری و شهربانی بعد از انقلاب را پر کند. آیتالله مهدوی کنی، اولین فرمانده کمیتههای انقلاب، سپاه پاسداران را مولود کمیتههای انقلاب میدانست، گرچه کمیتهها در طول دهه اول پس از انقلاب به تدریج قدرت خود را از دست دادند و نهایتاً در سال ۱۳۷۰ با تشکیل نیروی انتظامی در آن ادغام شدند. بسیاری از روحانیونی که در دهههای بعدی انقلاب مطرح شدند، مانند علمالهدی، از فرماندهان منطقهای همین کمیتهها بودند. محسن آرمین، مصطفی تاجزاده، بهزاد نبوی،[8]محمد منتظری هم از جمله اعضای کمیتههای انقلاب اسلامی بودند.
۶. گروههای مسلح مستقل
– گروه مسلح تحت فرماندهی عباس آقازمانی
عباس آقازمانی مشهور به ابوشریف از آموزشدیدگان دورههای چریکی و عملیات نظامی در فلسطین و لبنان طی دهه ۴۰ شمسی، عضو حزب ملل اسلامی، بنیانگذار حزبالله ایران اواخر دهه ۴۰ شمسی و سومین فرمانده سپاه پاسداران بود. گروه مسلحی که او فرماندهی میکرد گارد انقلاب نام داشت که تحت حمایت موسوی اردبیلی کموبیش مستقل از نهادهای دیگر عمل میکرد.
– پاسا (پاسداران انقلاب اسلامی) یا گارد دانشگاه تحت فرماندهی محمد منتظری
محمد منتظری فرزند آیتالله منتظری خود از آموزشدیدگان اردوگاههای فتح بود و چندین سال در فلسطین و لبنان آموزشهای نظامی دیده بود. گروه مسلح تحت فرماندهی او نزدیک به آیتالله بهشتی و از حمایت او برخوردار بود. اولین لوگو و آرم مربوط به سپاه پاسداران متعلق به این گروه است. مرکز فرماندهی و تجمع پاسا پادگان جمشیدیه بود.
۷. دانشجویان خط امام
تعداد بسیاری از دانشجویانی(اسلامگرا) که در تسخیر و گروگانگیری سفارت آمریکا در سال ۱۳۵۸ فعال بودند یا در همان ایام عضو سپاه بودند و یا بعد از ماجرای گروگانگیری و آغاز جنگ وارد سپاه شدند. حبیبالله بیطرف، محسن میردامادی، رضا سیفاللهی (دومین فرماده نیری انتظامی وفرمانده اطلاعات سپاه در آغاز دهه ۶۰)، عزتالله ضرغامی، حسین دهقانی، علیرضا افشار و محمدعلی جعفری (فرمانده حال حاضر سپاه) از جمله دانشجویانی بودند که بعد از تسخیر سفارت به سپاه پیوستند.
اتحاد نامقدس
اولین ستاد فرماندهی سپاه به عنوان هیئت فرماندهی در پادگان عباس آباد با حضور افرادی چون محسن رفیقدوست، صباغیان، تهرانچی، محسن سازگارا، الویری و غلامعلی افروز تشکیل میشود. هیئتی که نمیتواند گروههای مسلحی مانند پاسا، گارد دانشگاه و مجاهدین انقلاب اسلامی را با خود همرا کند. این گروه اولیه، سپاه پاسداران را پایهریزی و شورای فرماندهی آن را که متشکل بود از علی دانش منفرد، محمد غرضی، محسن رفيق دوست، غلامعلی افروز، محسن سازگارا، مرتضی الویری و محمدعلی بشارتی انتخاب کردند. از این میان علی دانشمنفرد به عنوان اولین فرمانده سپاه انتخاب میشود. در چگونگی ادغام گروههای مسلح در نهاد سپاه روایتها یکسان نیست، همانگونه که در روایتهای مربوط به حضور افراد در شورای فرماندهی سپاه روایتها مخدوش و متعارض هستند.
اما آنچه مسلم است و تحیل انتقال قدرت در سپاه طی سالیان بعدی نشان میدهد، ریزش نیروهای قدیمی و آموزش دیده برای جنگهای چریکی است. کسانی که نمیتوانستند در نظم بروکراتیک جمهوری اسلامی ادغام شوند. ابوشریف و چمران که حتی چهرهآرایی متفاوتی از دیگر انقلابیون داشتند یا به قهر حذف شدند و یا خود از سازمان سپاه بیرون رفتند، چمران در کردستان تیر خورد و ابوشریف به مجاهدان افغانستان پیوست. فرماندهان اولیه سپاه دولتهای مستعجل بودند، نه جواد منصوری که در اردیبهشت ۱۳۵۸ پس از ادغام نیروهای مستقل مسلح در سپاه به فرماندهی منصوب شد دیری پایید و نه ابوشریف بیشتر از ۳ ماه دوام آورد. البته نباید از نظر دور داشت که اختلاف با بنیصدر، رئیسجمهور وقت، هم بیتأثیر نبود. تا جایی که مرتضی رضایی چهره پشت پرده و مرموز سپاه و پنجمین فرمانده آن[9]که کماکان در تصمیمگیریهای کلان سپاه نقش دارد، حاضر به گرفتن حکم فرماندهی خود از بنیصدر نمیشد و اصرار داشت تا این حکم را از آیتالله خمینی دریافت کند.
خرداد ۶۰
اتفاقات خرداد۱۳۶۰ ترکیب و آینده سپاه را به کلی عوض کرد. ریزشهای اصلی در آن تغییرایجاد کرد و سپاه رسماً به عنوان اصلیترین سازمان اطلاعاتی و امنیتی درآمد. البته شروع جنگ ایران و عراق را هم نباید در تغییرات سازمانی و ساختار قدرت بیتأثیر دانست. اولین تأثیر اتفاقات بعد از عدم کفایت بنیصدر تغییر در فرماندهی سپاه بود. صرف نظر از روایتهایی که از این تغییر وجود دارد، انتخاب محسن رضایی که قبلاً مسئولیت واحد اطلاعات سپاه را، که نیروی اصلی در سرکوب نیروهای چپ و مجاهدین خلق بود، بر عهده داشت، نشان از مشی و تأثیر این گروه در آینده نظام حاکم داشت. اطلاعات سپاه توانست با همکاری مجموعهای از دادستانها مانند لاجوردی و رازینی یکی از مخوفترین سیستمهای سرکوب مخالفان سیاسی، که در این زمان عمدتاً نیروهای چپ و مجاهدین خلق را شامل میشد، را به وجود آورند، امری که نهایتاً به کشتارهای ۶۷ منجر شد، در زمانی که سازمان اصلی اطلاعاتی و امنیتی نه «واحد اطلاعات سپا» که وزارتخانه نسبتاً تازه تأسیس اطلاعات بود. در این سالها دیگر از آن اتحاد بین دوگروه در سپاه خبری نبود. سپاه دیگر تقریباً یکدست بود و رضایی ۱۱ سال دیگر بر آن فرماندهی کرد. ۱۱ سالی که در طی آن سازمانی امنیتی، بنگاهی اقتصادی، قدرتی سیاسی و سیستمی تبلیغی از سپاه پاسداران سربرآورد که دیگر حتی دولتها هم، اگر ارادهای داشتند، یارای مقابله با آن را نداشتند.
بینظمی منظم
تاریخ سپاه تاریخ حذفها و انحصارهاست. تاریخ نهادی به ظاهر نامنظم که خود را در نظمهای کلانتر معنا میکند. آنچه که از سپاه پاسداران در جنگ هشت ساله ایران و عراق میشناسیم تنها گوشهای از تأثیر این نهاد در دوران پس از پیروزی انقلاب ۵۷ است. شاید این طنزتلخ خفقانآور تاریخ باشد که نام یکی از اسلامیترین نهادهای پس از انقلاب از دو کلمه فارسی «سپاه» و «پاسداران» تشکیل شده باشد، همان چیزی که در انتخاب ساختمان ساواک برای مقر اصلی و فرماندهی سپاه دیده میشود. ولی شاید هم هشداری زودهنگام بوده است برای اتحاد ناسیونالیزم و مذهب، همان چیزی که بسیاری را به سوی جبهههای جنگ ایران و عراق فرستاد، شاید نشانهای بوده است برای سربرآوردن فاشیسم.
یادداشتها:
[1] گروههای چپ در آستانه و پس از پیروزی انقلاب ۵۷ علاقهای به همکاری با دولت موقت نداشتند، و یا شاید به آنها میدانی برای همکاری داده نمیشد. به هر روی نمیتوان انکار کرد که سازمانهای چپگرا هم سعی در ایجاد گروههای مسلح مستقل کردند.
[2]«پيش از پيروزي انقلاب در رابطه با تاسيس سپاه، پيشنهادات مختلفي مطرح و جلسات متعددي برگزار شد. اين جلسات و بحث ها پس از پيروزي هم ادامه داشت و البته جاي ثابتي هم پيدا كرده بود. جلسات در منزل آقاي اخوان درخيابان ايران برگزار مي شد و من هم در آن جلسات شركت ميكردم. تا اينكه، امام(ره) در مورد تشكيل سپاه حكمي به آقاي لاهوتي دادند. دولت موقت هم براي سامان دادن اين بحث حول محور خود پيشدستي كرد. امام(ره) هم فرمودند كه آقاي لاهوتي! زير نظردولت موقت سپاه پاسداران انقلاب اسلامي را تشكيل دهيد.»
[3] ظاهراً پسوند ایران هم در پایان نام سپاه وجود داشته که به دستور آیتالله خمینی حذف میشود.
[4] حسن لاهوتی از ازوحانیونی بود که همراه با ایتالله خمینی از پاریس به تهران بازگشت. لاهوتی نزدیک به خانواده هاشمی بود و از همان آغاز انقلاب روابط خوبی با نهضت آزادی، بنیصدر و مجاهدین خلق داشت. مرگ مشکوک او در زندان و در زمانی که از سوی دادستان وقت احضار شده بود همچنان مورد سوال است.
[5] اوایل اسفند – احتمالاً 9 اسفند – آیتالله بهشتی که برای دیدار حضرت امام به مدرسه علوی آمده بود مرا صدا زد و گفت: «حاج محسن، حضرت امام الان حکم تشکیل سپاه پاسداران را زیر نظر دولت موقت به آقای لاهوتی دادند، بهتر است شما هم در این سپاه باشی. بلافاصله به محل جلسه در پادگان عباسآباد رفتم. وارد اتاق شدم. دیدم عدهای از آقایان ازجمله دانش منفرد آشتیانی، غلامعلی افروز، ابراهیم سنجقی، علیمحمد بشارتی، مرتضی الویری و چند نفر دیگر حضور دارند. آقای تهرانچی و آقای هاشم صباغیان هم از طرف دولت موقت آمده بودند. کاغذی برداشتم و روی آن نوشتم بسم الله الرحمن الرحیم – سپاه پاسداران انقلاب اسلامی تشکیل شد: 1. محسن رفیقدوست. بقیه هماسمهایشان را نوشتند و سپاه پاسداران تشکیل شد. هفت نفر بهعنوان شورای فرماندهی انتخاب شدند. آقای دانش آشتیانی شد فرمانده سپاه، آقای غلامعلی افروز مسئول امور پرسنلی، آقای محمدعلی بشارتی مسئول اطلاعات، آقای الویری مسئول روابط عمومی و من هم مسئول تدارکات شدم.»
[6] علی دانشمنفرد اولین فرمانده سپاه، خود پیش از انقلاب از اعضای نهضت آزادی بود که پس از پیروزی انقلاب ۱۳۵۷ از عضویت نهضت استعفا داد.
[7] سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی از اساس در مقابل سازمان مجاهدین خلق تأسیس شد.
[8] بسیاری از اعضای گروههای اسلامگرا در آغاز انقلاب همپوشانی داشتند، از همین رو اعضای سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی در کمیتههای مختلف حضور مستمر داشتند.
[9] عباس دوزدوزانی در دوره کوتاهی در سال ۵۸ قبل از آقازمانی(ابوشریف) فرمانده سپاه بود.
پرونده انقلاب:
- محمدرضا نیکفر: علت انقلاب، حکمت انقلاب
- امیر کیانپور: انقلاب ۵۷: یک انقلاب خلاف دوران
- محمدرضا نیکفر:انقلاب دوبُنی ۱۳۵۷، موضوع سنت و تجدد، و نگاهی به وضعیت کنونی
- گفتوگو با حسن یوسفی اشکوری: انقلاب ۵۷ “اسلامی” نبود
- انقلاب ایران به روایت اسناد درونی حزب کمونیست ایتالیا ـ بخش اول
- رخدادهای دوره برآمد انقلاب: دی ۵۶ تا مرداد ۵۷
- بهائیها: از اقلیت بلاگردان تا وضعیت سرکوب دائم
منصوب به => منسوب به
—-
ویراستار: ممنون، اصلاح شد.
حسن / 09 February 2019