شهرنوش پارسیپور – تسوئى گردهمایى (گروه)/سهخطى بالا توئى، دریاچه، شادىآفرین/سهخطى پائین کوون، واکنش، زمین/ششخطى تسوئى از نظر شکل و معنا به ششخطى پى، گرد هم آمدن (شماره ٨) مربوط مىشود.
در آن ششخطى، آب روى زمین قرار گرفته است؛ اینجا دریاچه روى زمین قرر گرفته است. اما از آنجایى که دریاچه جایىست که آب جمع مىشود، اندیشه گردهمایى به شکلى قوىتر از آن یکى ششخطى نمود پیدا مىکند. همین اندیشه در عین حال از این واقعیت که در ششخطى حاضر دو خط قوى (خطهاى چهار و پنج) امر گردهمآیى را ممکن مى کنند، وجود دارد. این در حالىست که در ششخطى شماره هشت یک خط قوى (پنجم) در میان خطهاى ضعیف ایستاده است.
داورى
گردهمایى. موفقیت.
شاه به معبد خود نزدیک مىشود.
دیدار با انسان بزرگ مطلوب است.
این باعث موفقیت است. پافشارى مطلوب است.
آوردن هدیه بزرگ موجد اقبال خوب است.
به عهده گرفتن چیزى مطلوب است.
گردهمایى مردم در گروههاى گسترده یا همانند گردهمایى اعضاى خانواده یک رویداد طبیعىست، و یا همانند مورد دولت، یک گروه مصنوعىست. خانواده بر گرد پدر که ارشد آن است جمع مىشود. زنده نگه داشتن این رسم گردهمایى گروهها با قربانى کردن به پیشگاه نیاکان ممکن مىشود، که تمامى خویشاوندان با هم جمع مىشوند. در خلال آداب دیندارى اعضاى زنده خویشاوند، نیاکان چنان در زندگى معنوى خانواده نفوذ مىکنند که جمع خانوادگى دیگر از هم نمىپاشد یا تحلیل نمىرود.
تنها وجدان جمعىست که مىتواند جهان را متحد کند.
هر جا که انسانها گرد هم مىآیند نیروهاى مذهبى مورد نیازند. اما باید در عین حال یک انسان رهبر نیز به عنوان مرکز گروه خدمت کند. رهبر براى اینکه دیگران را گرد آورد، باید در درجه نخست بر خودش تسلط داشته باشد. تنها وجدان جمعىست که مىتواند جهان را متحد کند. چنین زمانهاى اتحادى دستاوردهاى بزرگى در پشت سر خود باقى مىگذارد. این معناى قربانىهاى بزرگىست که براى نیاکان انجام مى شود. در فضاى غیر دینى نیز در گردهمایىهاى بزرگ نیاز به انجام کارهاى باشکوه داریم.
انگاره
دریاچه روى زمین:
انگاره گردهمایى.
از این قرار انسان برتر اسلحه خود را
براى رویارویى با نادیدهها بازسازى مىکند.
اگر آب در دریاچه انباشته شود به گونهاى که از زمین فراتر برود خطر شکستگى وجود دارد. باید براى پیشگیرى تصمیماتى اتخاذ شود. به همین ترتیب جایى که مردم در شمار گسترده گرد هم مىآیند، کشمکش نیز رخ مى دهد؛ جایى که مالکیتها انباشته شود دزدى نیز به موازات آن رخ مىدهد. از این قرار در زمانهاى گردهمایى ما باید بیدرنگ مسلح شویم تا در مقابل پیشامدهاى غیر منتظره آمادگى داشته باشیم. گرفتارىهاى انسانى اغلب زمانى پیش مىآید که ما در مقابل حوادث غیر منتظره بىسلاح هستیم. اگر آماده باشیم ممکن است جلوى آنها را بگیریم.
خطها
شش در خط آغازین یعنى:
اگر شما صمیمى هستى، اما نه تا آخر،
گاهى اوقات آشفتگىست، گاهى گردهمایی.
اگر فرا بخوانى
بعد، پس از چنگ زدن مىتوانى دوباره بخندى.
تأسف نداشته باش. رفتن سرزنشى به همراه ندارد.
وضعیت بدینگونه است: مردم مایل هستند دور رهبرى که به او اعتماد دارند جمع شوند. اما آنان گروه بزرگى هستند، که به همین دلیل به خودشان اجازه مىدهند که زیر نفوذ قرار بگیرند، پس در تصمیماتى که مىگیرند نوسان دارند. پس آنان فاقد مرکزى هستند که دورش حلقه بزنند. اما اگر این نیاز را نشان دهند، و اگر کمک بخواهند، تکان دستى از طرف رهبر کافىست تا تمام نگرانىها رفع شود. بنابراین آنها نباید به خودشان اجازه بدهند گمراه شوند. بدون شک آنها میبایست خود را به رهبر وصل کنند.
شش در خط دوم یعنى
واگذاشتن خود به بختآزمایى
باعث خوشاقبالى شده و قابل سرزنش نیست.
اگر شخص صمیمىست،
آوردن یک هدیه کوچک هم کافىست
در زمان گردهمایى نباید راه را دلخواه برگزینیم
در زمان گردهمایى نباید راه را دلخواه برگزینیم. نیروهاى مخفى در کار هستند تا آنهایى را که به یکدیگر تعلق دارند به هم وصل کنند. ما باید تسلیم این جاذبه باشیم؛ پس دیگر اشتباهى نمىکنیم. در جایى که ارتباطات درونى وجود دارد، آمادهسازىهاى بزرگ و تشریفات ضرورى نیستند. مردم یکدیگر را به جاى مىآورند،، چنان که نیروى ماورایى هدیه را هر قدر که کوچک باشد، اگر از دل برخاسته باشد، مىپذیرد.
شش در خط سوم یعنى:
گردهمایى با آه و افسوس.
کارى نمىتوان کرد.
رفتن بدون سرزنش
حقارت مختصر.
اغلب یک انسان نیاز شدید به اتحاد با دیگران دارد، اما افراد دور و بر او میان خودشان گروهى تشکیل دادهاند، پس انسان تنها مىماند. این شرایط قابل دوام نیست. پس او باید راه پیشرفت را برگزیده و با ثبات قدم خود را با فردى متحد کند که نزدیکتر به مرکز گروه است و مىتواند به او کمک کند تا به حلقه بسته نزدیک شود. این اشتباه نیست، حتى اگرچه موقعیت او به عنوان یک خارج از جمع به نحوى حقارتبار است.
نه در خط چهارم یعنى:
خوشاقبالى اعلا، سرزنشى نیست.
این شارح انسانىست که به نام رهبر خود مردم را به گرد خویش گرد کرده است. از آنجایى که او در جستوجوى هیچ امتیازى براى خودش نیست، بلکه بدون خودخواهى در جهت اتحاد عمومى گام برمىدارد، کارش با موفقیت توأم است، و هر چیز به همان شکلىست که باید.
نه در خط پنجم یعنى:
اگر در گردهمایى شخصى موقعیتى دارد،
این باعث سرزنش نمىشود.
اگر افرادى هستند که در کار صمیمى نیستند،
یک پشتکار باشکوه و درازمدت ضرورىست.
بعد پشیمانى ناپدید مى شود.
اگر مردم خودبهخود دور کسى جمع مىشوند بهراستى خوب است. این به او نفوذى اعطاء مىکند که در مجموع بسیار سودمند است. اما البته این امکان هم هست که شمارى هنگامى که گرد او جمع گردند، نه به دلیل اعتمادىست که به او دارند، بلکه صرفاً به این خاطر است که او در موقعیت بانفوذىست. این بهراستى اسباب تأسف است. تنها روش معامله با چنین افرادى به دست آوردن اعتماد آنها از طریق پافشارى و تهییج توان فداکارى آنها نسبت به وظیفه است. در چنین حالتى عدم اعتماد ناآشکار به مرور از بین رفته و دلیلى براى تأسف خوردن باقى نخواهد ماند.
شش در خط بالا یعنى:
گریه و زارى و آه و فغان، سیلى از اشک.
سرزنشى نیست.
اتفاق مىافتد که فردى میل دارد خودش را با دیگرى متحد کند، اما این نیت خوب بد فهمیده مىشود. پس او غمگین گشته و اشک مىریزد. اما اینکار درستىست. چرا که ممکن است باعث شود که فرد دیگر به خود آید، و در نتیجه اتحادى که او در جستوجوى آن بود و با اندوه از دست داده بود دوباره برقرار شود.
در همین زمینه:
::برنامههای رادیویی شهرنوش پارسیپور در رادیو زمانه::
::وبسایت شهرنوش پارسیپور::