تحریمها که بازگشت کمابیش همه چیز تا چند برابر گران شد. هر کالایی که وارد میشد یا بخشی از آن وارد میشد گران شد. آنچه در اصل گران شد ارزهایی چون دلار و یورو بود. و چون برای واردات به ارز نیاز داریم پس طبیعتاً هرآنچه وارد میشود باید گران شود. این گرانیها زندگیِ مردم را زیر و رو کرد و به برخی پدیدههای اجتماعی دامن زد. برای مثال، از زمانی که تحریمها بازگشت شمار زبالهگردها حتا در شهرهای کوچک بسیار زیاد شده است. چرا؟ آن زبالههای بازیافتشدنی که اکنون واردات آنها یا مواد اولیهی آنها برای دولت دشوار است تا چندین برابر گران شدهاند. برای نمونه، مقوا و کارتن و کاغذ باطله هماکنون تا چندین برابر قیمتِ آن در زمان قبل از تحریم گران شده است. زبالهگردی به شغلی بهصرفه برای بیکاران تبدیل شده است. همچنین فروشندگان در فروشگاهها دیگر تمایل ندارند اجناسی را که مشتری خریده در نایلون بگذارند، چراکه قیمت نایلون تا چند برابر گرانتر شده است. چنین پدیدههایی گرچه از نظر زیستمحیطی پسندیده است اما به هیچ وجه از نگرانی برای محیط زیست سرچشمه نگرفته بلکه ناشی از فلاکت مردم است.
البته وقتی هم که ارز ارزانتر شد کالاها ارزانتر نشد. بسیاری میگویند نرخ ارز در حال حاضر نرخ حقیقیِ آن نیست بلکه نرخ دستوری است که دولت از راه بازارسازی بر بازار تحمیل میکند تا ارزهای خانگی را از چنگ مردم درآورد. پس، در یک تقسیمبندیِ کلی، در وضعیت تحریم ما در یک سو کالاهایی داریم که کاربردی هستند – چه کالاهایی که واسطهی تولید کالاهایی دیگراند و چه کالاهایی که مستقیماً مصرف میشوند – و چون وارد میشوند بهعلت گرانیِ ارز گران شدهاند؛ و در سوی دیگر خودِ ارز بهعنوان کالای سرمایهای در دوران تحریم نقشی بسیار مهمتر از دوران عادی ایفا میکند: مردم برای اینکه پولشان بیارزش نشود آن را به ارز خارجی تبدیل کردهاند. و اکنون دولت میکوشد با بازارسازی این دارایی را به قیمت ارزان از چنگ مردم درآورد.
ما به درکی از استقلال نیاز داریم که استقلال مردم را برساند، درکی که فقط استقلال از قدرتهای خارجی را لحاظ نکند، بلکه استقلال مردم از شرکتها و واسطهها و نیز استقلال مردم از قدرت ناسالم حاکمیت را هم در بر گیرد.
اما فقط کالاهایی که وارد میشود گران نشد. آن کالاهایی که نیز که در داخل تولید میشوند گران شد. حتا آن کالاهایی که ایران جزو تولیدکنندههای عمدهی آنها است نیز بسیار گرانتر شدند. و عمدهی این کالاها هم محصولات کشاورزی هستند. چرا این دسته از کالاها گران شدند؟ باز، به علت بالا رفتن نرخ ارز، این کالاها هرچه بیشتر صادر شدند و میشوند و در داخل هرچه کمیابتر.
صادرات علت گرانیِ این دسته از کالاهاست. بخشی از این صادرات را خود دولت انجام میدهد تا ارزی که لازم دارد را به دست بیاورد. و بخشی دیگر را صادرکنندگان انجام میدهند که این گروه در ایران قشر خاصی از رانتبران و ویژهخواران هستند. محصولات کشاورزیِ هر منطقه را صادرکنندگان هرچه بیشتر خریدند و صادر کردند و مردم آن مناطق خود مجبور شدند آن محصولات را به قیمت بسیار گرانتر بخرند. این پدیده ما را به این نکته متوجه میکند که مردم در ایران هیچ کنترلی بر امور مربوط به مواد غذاییِ مورد نیاز خود ندارند.
«حاکمیت بر مواد غذایی»
در دو دههی اخیر گفتمانی در زمینهی سامانههای غذا و خوراک پدید آمده است با نام «خودفرمانیِ غذایی» که «استقلال غذایی» یا «حاکمیت بر مواد غذایی» نیز خوانده میشود). منظور از خودفرمانیِ غذایی این است که تنظیم و کنترل بازار مواد غذایی باید در اختیار تولیدکنندگان و مصرفکنندگانِ محلی باشد و نه در دست شرکتها و نهادها.
این گفتمان در مقابل تجارت و اقتصاد کشاورزی نو-لیبرال قد علم کرده است. در وضعیتی که مردمان یک جامعه بر امور غذاییِ خود حاکمیت داشته باشند رابطهای شفافتر و سرراستتر میان تولیدکننده و مصرفکننده برقرار است بهنحوی که برای هر دو طرف بیشترین استفاده را داشته باشد. در وضعیتی که تولیدکننده و مصرفکننده کنترلی بر سامانهی غذایی ندارند شرکتهای واسطه بر تولید و مصرف حکومت میکنند. این واسطهها در هرجایی که ارزانتر بتوانند بخرند میخرند و در هرجایی که گرانتر بتوانند بفروشند میفروشند. در نتیجه ممکن است در همان منطقهای که محصولی تولید شده مردم نتوانند آن محصول را بخرند. کسانی که از حاکمیت بر مواد غذایی دفاع میکنند معتقدند در نبودِ چنین حاکمیتی کشاورزان هرچه بینواتر میشوند. آنان همچنین معضل گرسنگی در جهان را تا اندازهی چشمگیری ناشی از نبودِ این نوع از حاکمیت و خودمختاری میدانند.
آنچه پس از تحریمها بهعیان دیدیم این بود که ایرانیان هیچ حاکمیتی بر مواد غذاییِ خود ندارند. با بالا رفتنِ نرخ ارز شرکتهای دولتی و خصوصی و خصولتی به جان محصولات کشاورزان ایرانی افتادند، خریدند و صادر کردند و استفاده بردند. در این میان کشاورزان بهرهای نبردند و مصرفکنندگان هم مجبورند آن محصولات را به قیمتی گرانتر بخرند.
گران شدن بهای زمین
در دوران تحریم یک وضعیت اقتصادیِ بسیار پیچیده و بغرنج رقم خورده است که درکش اصلاً آسان نیست. برای مثال، پس از تحریم بهای زمین هم بسیار بالا رفت. هم زمین در مناطق مسکونی و هم زمینهای کشاورزی گران شد. زمینهای کشاورزی حتا در مناطقی که خشکسالی است و درنتیجه زمین کشاورزی کاربری ندارد بسیار گران شده است. خواهیم گفت بسیار طبیعی است که بهای مسکن افزایش یابد باز به این سبب که بسیاری از مصالح و کالاهای ساختمانی وارد میشود.
اما چرا باید زمین گران شود که نه وارد میشود و نه صادر؟ پاسخ این است که مردم برای اینکه میدانستند پولشان بیارزش خواهد شد خواستند آن را به کالای سرمایهای تبدیل کنند و برای همین بسیاری از آنان زمین خریدند و این افزایش تقاضا زمین را نیز گران کرد. این وضعیت بغرنج و پیچیده تا اندازهی زیادی برمیگردد به احساس ناامنی اقتصادی. وقتی مردم بر سامانههای غذاییِ خود حاکمیت داشته باشند احساس ناامنی اقتصادی بسیار کمتر پدید میآید.
موضوع استقلال
استقلال در نگرش بسیاری از ما ایرانیان جایگاه مهمی دارد. حتا بسیاری از آنان که در زمرهی مخالفان حکومت کنونی هستند، حکومت پهلوی را بهدلیل وابسته بودن سرزنش میکنند. نمیتوان بهآسانی حکم کرد که حکومت کنونی در ایران از قدرتهای خارجی مستقل است بلکه در این باره نیز جای بحث و نظر هست. اما بر پایهی آنچه دراین نوشتار بهاختصار گفته شد استقلال سیاسی صرفاً یک معنا از استقلال است، صرفاً لایهی نازکی است که حتا ممکن است وابستگی و نبود استقلال در شکلهای دیگرش را از چشم ما دور نگاه دارد. لازم است در نگرشمان به استقلال متوجهی این نکته باشیم که در درجهی اول مردم هستند که باید بر خود حاکمیت داشته باشند و استقلال داشته باشند، چراکه حاکمیت سیاسی ممکن است وابسته به قدرت خارجی نباشد اما در عین حال حاکمیت مردم بر خود هم نباشد. برای مثال میتوان پرسید: در نبود حاکمیت غذایی استقلال سیاسی چه ارزشی دارد؟
ما به درکی از استقلال نیاز داریم که استقلال «مردم» را برساند، درکی که فقط استقلال از قدرتهای خارجی را لحاظ نکند، بلکه استقلال مردم از شرکتها و واسطهها و نیز استقلال مردم از قدرت ناسالم حاکمیت را هم در بر گیرد. طرحهایی باید اندیشید و به بحث و بررسی گذاشت که چنین شکلهایی از استقلال را برای مردم تأمین کند. گفتمان «خودفرمانیِ غذایی» یکی از چنین طرحهایی است.