شهزاده سمرقندی – چند روز مانده به عید نوروز، در تاریخ ۲۷ اسفند ۱۳۹۰ با محسن نکومنش، نویسنده مقیم سوئد گفتوگویی داشتم درباره رمانش که بهتازگی با نام “از هرات تا تهران” منتشر شده است. این گفتوگو در تارنمای “رادیو زمانه” منتشر شد و برخی از دوستان و خوانندگان هم درباره آن نظرهای انتقادی خودشان را بیان کردند.
با توجه به سؤالهایی که مخاطبان زمانه با نویسنده در میان گذاشته بودند، تصمیم گرفتم دوباره با آقای نکومنش فرد تماس بگیرم و اینبار نظر او را درباره نکاتی که خوانندگان طرح کرده بودند، بپرسم
این گفتوگو رامیتوانید از طریق فایل صوتی بشنوید.
محسن نکومنش فرد در این گفتوگو یک بار دیگر به نقض حقوق مهاجران و به ویژه افغانها در ایران اشاره میکند.
آقای محسن نکومنش فرد افزون بر اینکه رماننویس است در سازمان دفاع از حقوق مهاجران سوئذ و افغانستان نیز فعال است و همینطور عضو شورای کمیته محلی این سازمان در استکهلم و هم عضو انجمن برای حمایت از حقوق افغانها در ایران است.
ایمیل گزارشگر:
[email protected]
در همین زمینه:
::شهزاده سمرقندی در رادیو زمانه::
با سپاس از محسن نکومنش
نگاه انسان دوستانه محسن نکومنش قابل ستایش است
کاربر مهمان ناصر یوسفی / 08 April 2012
من با اقای محسن نکو منش کاملا موفقم هر چند که کتاب ایشان را نخوانده ام ولی نظرات ایشان را با توجه به تجربیات خودم در ایران وهمچنین تفکرات خیلی از ایرانیان خارج کشور قابل تائید می دانم .ملتی می تواند از رفتار زشت وغیر انسانی خویش فاصله بگیرد که ابتدا این رفتار را بپذیرد وان موقع است که می تواند خود را پالایش کند در غیر این صورت مدام در همین تفکرات ورفتار غوطه می خورد وگرفتار است .
ایا نمی باید جامعه ایرانی در مقابل این رفتار ناشایست وفاشیستی رزیم اسلامی به شدت از خود عکس العمل نشان میداد وانرا محکوم می کرد .ولی می بینیم به قول اقای نکومنش انهائی که نیز محکوم کردند بر اساس تفکرات ناسیونالیستی ایران بزرگ واکنش نشان دادند نه بر اساس یک احساس انسانی وحقوق انسانها فارغ از رنگ وپوست ونزاد ومذهب وزبان وملیت
باز هم بر شما بانوی گرامی درود می فرستم که چنین گزارش زیبائی را تهیه نمودید
وامیدورام که ایرانیان به خود بیایند ونه فقط در شعار بلکه در عمل این شعر زیبای سعدی را ایزه گوش خود کنند
بنی ادم عضای یک پیکرند که در افرینش زه یک گو هرند
lمحمدرضا / 07 April 2012
چرا ما ایرانی ها از انتقاد می هراسیم؟
با افتخار به گذشته نمی توان در آینده زیست. و بدون نقد صریح و روشن و آگاهی بر نقاط ضعف مان نمی توانیم آینده بهتری برای خود بسازیم
کاش در برنامه افق در تلویزیون صدای آمریکا از ایشان برای اظهار نظر در مورد ممنوعیت حضور افغانی ها در پارکی در اصفهان در روز سیزده بدر ؛ دعوت کرده بودند
کاربر مهمان ر- ع / 08 April 2012
من به عنوان یک انسان و به نام آدمیت گفته های آقای نیکومنش و طرز بینش ایشانرا روشی برای روشنگری و راهی برای بیرون رفت از جاهلیت ملی ..نژادی میدانم، وجود چنین اشخاصی در دنیا سبب نوید دادن امید در انسان می شود!
کاربر مهمان Aman / 08 April 2012
با درود بر جناب نکومنش و شهزاده سمرقندی در رادیو زمانه!
من صحبت های قشنگ محسن نکو منش را شنیدم و خیلی دقیق و زیبا مطرح کردند… بلاخص در مورد حس برتری بینی نژادی که این یکی از ویژگی های فرهنگ حاکم بعضی جوامع شده… البته این تنها ایران نیست که مبتلا به این ویروس فرهنگی شده بلکه جامعه سویدن هم باور دارند که از همه بهتر اند… ولی این ویروس رویش کار شده و مردم میدانند که چگونه با این مشکل برخورد کنند… تنها تفاوتی که بین ایران و سویدن است اینکه این پدیده خود برتری بینی را در ایران دولت به نفع خود استفاده میکند.. مثلا جنگ ایران و عراق حد اکثر استفاده از این احساس ایرانی های جوان بردند…. ایرانی یعنی این و ایرانی یعنی ان و ارزشهای خلق شده جامعه در انزمان از کانال خود برتر بینی نسبت به اعراب میگذشت… متاسفانه که جامعه افغان هم به اندازه کافی رواج کتاب خوانی ندارند و در عین زمان خوب بود کتاب اقای نکومنش در کابل به چاپ میرسید تا قلم بدستان در این موارد مینوشتند… شخصا من بی اندازه سپاس گذارم از محسن نکومنش که از میان تمام عزیزان قلم بدست ایرانی اولین کسی که شیرازه خود برتری بینی را شکست و در میان مردم خود علیه برخورد های شان در برابر افغانها قلم برداشت و نوشت نکومنش بود… این مدال افتخاری انسانیت را باید نکو منش از ان خود کند….سکوت جامعه میزبان به ظلمی که به مهمان میشود توجیه کننده ان ظلم است و این را نکومنش نمی پذیرد.
کاربر مهمان ع.ف / 08 April 2012
یک رمان را باید به صورت یک رمان دید و نه یک کار تحقیقی. گرچه که رمان همیشه بازتابی از واقعیتهای زندگیست و اگر چنین نبود جاذبهای برای خواندن در خواننده ایجاد نمیکرد. رمان “از هرات تا تهران” همانطور که خود نویسنده در مصاحبهٔ اخیر خود بدان اشاره کرد در برگیرندهٔ تجربیات شخصی اوست و او آنچه را که در واقعیت دیده و تجربه کرده به صورت رمانی جذّاب در آورده است. بدیهیست که صرف بیان واقعیت کار یک محقق است و نه یک رمان نویس. رمان نویس باید واقعیتها را با رنگ و لعابی بیان کند که خواننده را جذب کند. این بدان معنا نیست که نویسنده واقعیتها را دیگرگون جلوه دهد بلکه آنرا به لباسی درخور یک رمان به آن بپوشاند. رمان نویس صاحب اختیار است لباسی را که او تشخیص میدهد بر تن واقعیتها یی که خود تجربه کرده بپوشاند. نویسنده ادعای وقایع نگاری نکرده است. بنابرین انتقادی از این زاویه بر او وارد نیست. اما نویسنده در چند مصاحبه تا کنون اشارتی به واقعیت هایی میکند که شاید به مذاق کسی که غرور ایرانی و ایرانپرستی بدون حد و مرز دارد خوش نیاید. در اینجا باید با سند و مدرک سخن گفت و از ابراز احساسات خودداری کرد چرا که دخالت دادن احساسات ما را از نگرش صحیح باز میدارد و مقابله با آنچه که ما آنرا نادرست تلقی میکنیم را به صورت یک جدل بی نتیجه در آورده و خدشه در رسیدن به آنچه که واقعیت است وارد میکند.
نگارندهٔ این سطور رمان آقای نکومنش را سطر به سطر خوانده و گاه بعضی سطور را دوبار مرور کرده چرا که قصد نگارش نقدی بر کتاب را داشته. حاصل مطالعهٔ رمان “از هرات تا تهران” نقدی شد که در سایت “ایران امروز” به انتشار در آمد. تجربیات آقای نکومنش (آنچه را که من از لابلای سطور رمان ایشان دریافتم) چندان دور از واقعیت هم نبود و حتّی تجربیات شخصی خود من کام مرا به عنوان یک ایرانی وطن پرست بیش از آنچه که ایشان در رمان خود آورده اند تلخ کرده است. بسیار شایسته است که به عنوان یک ایرانی به گذشته و تاریخ خود برای اینکه هویت خود را از دست ندهیم آشنا باشیم و افتخار کنیم اما این بدن معنا نیست که این گذشته را منزّه از هر ناهنجاری و خلل بدانیم. این همان ابتلاییست که تقدیس هر چیز بر سر ما آورده است. اعتقاد به تقدّس به نگاه من یعنی دور از واقعیت بودن. بری دانستن خود از هرگونه کاستی و نادرستی اولین نشانه ایست که بیش از هر چیز دیگر بیانگر بزرگترین کاستیهاست.
بی “عیب” نباشد به جهان گر چه که جانست
در هستی بی عیب خودِ “عیب” نهانست
جا دارد که بدور از هرگونه تعصب و غرور نابجا با واقعیاتی که نویسندهٔ رمان “از هرات تا تهران” در کتاب خود بیان داشته برخورد شود و از هرگونه غرور و توجیه پرهیز کرد.
رمان آقای نکومنش سنگریزه ایست که بر آبگیر فرهنگ ایرانی پرتاب شده و بدون شک حلقههای بزرگتری از موج را بر پیشانی این آبگیر آرام و آیینه گون در پی خواهد داشت.
رشد و اعتلای یک جامعه و یک فرهنگ در گرو بازنگریهاست. بدون بازنگری، سقوط سرنوشتی محتوم است. تلاش ارزندهٔ آقای نکومنش را در این مسیر گرامی میدارم.
شهریار حاتمی
استکهلم ۲۱ فروردین ۱۳۹۱
shahryar Hatami / 09 April 2012
بسیار مطلب زیبایی بود . از محسن نکو منش برای دیدگاه های انسانی اش و تلاش او برای این ایدها تشکر میکنم
کاربر مهمان / 09 April 2012
من به عنوان یک انسان و به نام آدمیت گفته های آقای نیکومنش و طرز بینش ایشانرا روشی برای روشنگری و راهی برای بیرون رفت از جاهلیت ملی ..نژادی میدانم، وجود چنین اشخاصی در دنیا سبب نوید دادن امید در انسان می شود!
کاربر مهمانBahram / 12 April 2012
با سپاس از محسن نکومنش
من به عنوان یک انسان و به نام آدمیت گفته های آقای نیکومنش و طرز بینش ایشانرا روشی برای روشنگری و راهی برای بیرون رفت از جاهلیت ملی ..نژادی میدانم، وجود چنین اشخاصی در دنیا سبب نوید دادن امید در انسان می شود
12/4/2012 Bahram
کاربر مهمانBahram 12/4/2012 / 12 April 2012
رمانی هست که حقیقتها را بیان کرده.بیاید حداقل در خلوت خودمون به وجدانمون دروغ نگیم.
عایشه / 25 January 2013