نویسنده این یادداشت در ایران زندگی می‌کند‌ و با زندگی روزمره مردم آشناست. تخصص نویسنده در علوم اجتماعی او را بازمی‌دارد از این که به مشاهدات تعمیم‌ناپذیر اتکا کند. مرام و دعوت نویسنده تفکر انتقادی است.

به گفت‌وگوی زیر توجه کنید:

  • اولی: تحریم‌های آمریکا زندگی را برای مردم ایران بسیار سخت‌تر از پیش کرده است.
  • دومی: مقصر حکومت ایران است.
  • اولی: اما ترامپ بود که برجام را پاره کرد.
  • دومی: اما ایران است که در همه‌ جا در منطقه نفوذ کرده است.
  • اولی: پس چرا آمریکا می‌تواند از آن سوی دنیا بیاید و در همه‌ جا پایگاه بزند؟
  • دومی: پس شما طرفدار حکومت ایران هستید.
صندوق بین‌المللی پول پیش‌بینی کرده که نرخ تورم در ایران در اثر تحریم‌های آمریکا بیش از ۴۰ درصد افزایش خواهد یافت. در رسانه‌‌ها اما «معیشت مردم» به عنوان مسأله اصلی نادیده انگاشته می‌شود. (عکس: آرشیو)

در گفت‌وگوی بالا به‌روشنی می‌شود دید که یک دوقطبی درست شده است. کسی که مخالف تحریم‌های آمریکا است از سوی طرف مقابل به‌عنوان طرفدار جمهوری اسلامی شناسایی می‌شود. نتیجه‌ی این دوقطبی این است که مسئله‌ی اصلی که همانا «معیشت مردم ایران» است اساساً‌ نادیده انگاشته می‌شود. نمونه‌های بسیاری از این نوع دوقطبی‌ها در باره‌ی تحریم‌های آمریکا علیه ایران در فضای مجازی به چشم می‌خورد. این دوقطبی‌ها نمی‌گذارد واقعیت‌های زندگیِ مردم به‌درستی بازتاب یابد. در رسانه‌ها و به‌ویژه فضای مجازی بحث درگرفته که آیا چنان‌که ترامپ می‌گوید تحریم‌ها بر زندگیِ مردم تأثیر منفی ندارد. برخی می‌کوشند در این باره اطلاع‌رسانی ‌کنند که تحریم‌ها پیش و بیش از هرچیز به مردم آسیب می‌زند و نه به حکومت. اما در مقابل هم کسانی هستند که این کار را دفاع از جمهوری اسلامی می‌دانند. برای نمونه، وقتی برخی هنرمندان و سرشناسان فرهنگی پویشی به راه می‌اندازند و از همه می‌خواهند علیه تحریم‌ها با آنها هم‌صدا شوند، برخی کار آنان را در جهت هدف‌های جمهوریِ اسلامی می‌دانند و می‌گویند چرا پیشرفت‌های موشکیِ جمهوری اسلامی را نقد نکرده‌اند. برای نمونه‌ای دیگر، وقتی هنرمندی در خارج از ایران فیلمی طنز می‌سازد تا نشان دهد که تحریم‌ها بر زندگی مردم تأثیر منفی دارد، یکی از رسانه‌های فارسی‌زبان که داعیه‌ی بی‌طرفی دارد در مصاحبه‌ای با او در این زمینه از او می‌پرسد: فکر می‌کنید روزی برسه که راجع به آیت‌الله خامنه‌ای هم بتونید فیلم کمدی بسازید و در ایران اکرانش کنید؟

اکثر قریب به اتفاق روشنفکران غربی منتقد ترامپ هستند و بسیاری از رسانه‌ها در خودِ آمریکا مدام ترامپ را به تمسخر می‌گیرند. در این وضعیت اصلاً عجیب نیست که کسی تحریم‌های ترامپ علیه ایران را که در واقع نقض پیمان‌های بین‌المللی است به انتقاد بگیرد. اما عجیب است که اگر یکی از ایرانیان این کار را بکند چنان نقد می‌شود که انگار با این کار از جمهوری اسلامی دفاع کرده است.

روشن است که مخالفت با تحریم‌ها لزوماً به‌معنای طرفداری از جمهوری اسلامی نیست، همان‌طور که به‌طور کلی مخالفت با سیاست‌های آمریکا به معنای طرفداری از جمهوری اسلامی نیست. می‌توان هم با این مخالف بود هم با آن؛ هم این را نقد کرد هم آن را. اما رسانه با قطبی‌سازی چنین تلقی‌‌هایی پدید می‌آورد، و با این کار مسئله‌‌های اصلی گم می‌شود.

ما را در یک دوقطبیِ کاذب اسیر می‌کنند که سرچشمه‌ی بحث‌ها و گفت‌وگوهای بی‌هوده است. برای کسی که در ایران تقریباً هر روز برای خرید به فروشگاه می‌رود چنان بحث‌هایی بسیار بی‌ربط و غم‌انگیز است. بسیاری از اقلام خوراکی به‌ویژه در شهرهای کوچک به‌سختی در فروشگاه‌ها پیدا می‌شود. برای مثال در یک شهر کوچک شیر پاکتی مدت‌دار به هیچ وجه در فروشگاه‌ها پیدا نمی‌شود و مردم در به‌ترین حالت فقط می‌توانند شیر را از ماست‌بندی‌های بومی تهیه کنند. همچنین همه‌ی آنچه در بطری‌های پلاستیکی نگهداری می‌شود به‌شدت کم‌یاب شده است. فروشندگان می‌گویند بطری‌‌ها همه از خارج وارد می‌شود. از آن دسته اقلام خوراکی که هنوز می‌توان در فروشگاه‌ها یافت کمابیش همه دست‌کم دوبرابر گران‌تر شده‌اند.

تأثیر تحریم‌ها بر معیشت مردم واقعیت غم‌انگیزی است که دوقطبی‌سازیِ رسانه‌ها به ما اجازه نمی‌دهد از آن سخن بگوییم. بگذارید سناریوی دیگری را تصور کنیم که بسیار غم‌انگیزتر از مسئله‌ی تحریم‌های ترامپ است، سناریویی که شاید چندان هم دور از ذهن نباشد و در آینده‌ای دور یا نزدیک تحقق یابد. فرض کنید آمریکا ایران را بمباران اتمی کند. آنگاه گفت‌وگوی دوقطبی به صورت زیر بازسازی خواهد شد:

  • اولی: آمریکا صدها هزار نفر را کشته است.
  • دومی: مقصر حکومت ایران است.
  • اولی: اما آمریکا ست که ایران را بمباران کرده است.
  • دومی: ولی حکومت ایران بود که علیه منافع آمریکا در منطقه عمل می‌کرد.
  • اولی: اساساً‌ چرا آمریکا باید در این منطقه باشد؟
  • دومی: شما طرفدار حکومت ایران هستید.

گفت‌وگوی بالا ممکن است در حالی  انجام شود که صدها هزار ایرانی کشته و زخمی و داغدار شده‌اند. می‌بینیم که چگونه قطبی‌سازی اصل مسئله را هرچند هم که بزرگ باشد حذف می‌کند.