پانته‌آ بهرامی – پدیده مهاجرت و به ویژه مهاجرت هنرمندان ایرانی پس از انقلاب ۵۷ داستانی‌ست که تا دهه‌ها باید در مورد آن نوشت، خواند و دوباره آن را کشف کرد. یکی از هنرمندان این دوران «آشور بنی‌پال بابیلا»ست؛ هنرمندی که تمرکز اصلی‌اش تئا‌تر و نوشتن بود.

اما کار نقاشی، ترجمه و چیده‌مان نیز از جنبه‌های دیگر کار اوست که البته تا امروز کمتر شناخته شده است. او در مارس ۲۰۱۱ از میان ما رفت. دوستان هنرمندش به پاس‌داشت همه آنچه که او به هنر معاصر ایران افزوده است، ۱۷ و ۱۸ فوریه امسال را در دانشگاه نیویورک به بازخوانی هنر او اختصاص دادند. این برنامه با پشتیبانی دفتر مطالعات ایران در دانشگاه نیویورک صورت گرفت.

«بنی» نامی که دوستانش به آشور بنی‌پال اطلاق می‌کنند، انسانی بی‌پروا و شجاع بود که از در حاشیه ماندن هراسی نداشت. سه کانون اصلی آثار او سکس، سیاست و مذهب بود. وی در سال ۱۳۲۰ در خانواده‌ای مؤمن به کلیسای مشایخی آشوری به دنیا آمد. از‌‌ همان کودکی تعلق داشتن به یک اقلیت مذهبی و در اقلیت بودن را حس می‌کرد. خانواده‌اش می‌خواستند که او کشیش شود. اما این شغل با روحیه طغیانگر او سازگار نبود.

وی در دانشگاه آمریکایی بیروت به تحصیل الهیات پرداخت و پس از بازگشت به ایران جاذبه‌های هنر تئا‌تر هرچه بیشتر او را به سوی خود خواند. در این زمان جشن هنر شیراز نیز پا به عرصه وجود گذاشت و کار او در آنجا نیز به نمایش گذاشته شد. پایه‌گذاری گروه «اهرمن» و یافتن زبان و شیوه خاص برای کار گروه و همچنین استفاده از رقص از دیگر نمادهای نمایشی کار اوست. درک از خود، حقیقت و اعتماد بین بازیگر و کارگردان از دیگر نشانه‌های کار گروه بود.

آثار نمایشی
  

آشور بنی‌پال بلافاصله پس از ورود به ایران بر اساس نمایشنامه کلفت‌ها، نوشته ژان ژُنه نمایشی را به صحنه برد. او فعالیتش در عرصه تئاتر را از صحنه تئا‌تر کلیسای مشایخی آشوری آغاز کرد ولی بسیار زود از سوی جامعه کالوینیست‌‌ها طرد شد. اما عشق او به نمایش پایان نپذیرفت و در سال ۱۳۵۲ به کارگاه نمایش پیوست. بازیگران ثابتِ گروه «اهرمن» عبارت بودند از: شهره آغداشلو، اسماعیل‌ پوررضا، آتیلا پسیانی، میترا قمصری، محمود صحتی، مهوش افشار‌پناه و حسین محب‌اهری‪. ‬
 

مهم‌ترین ویژگی اجراهای گروه «اهرمن» این بود که بنیادهای متنی ضعیفی داشتند و بر اساس الگوهای ارتباطی کارگردان‌محور به وجود می‌‌آمدند.
 

این نمونه‌ها بخشی از متن‌هایی است که آشور بنی‌پال پیش از انقلاب برای اجرا نوشته است: «مرثیه برای خدا»، «گومور یا هوشع کجایی؟»، «از زرتشت تا مسیح»، «آخر زمان»، «عروسک‌ها»، «صندوق»، «امشب شب مهتابه»، «قاتل زیاد حرف می‌زند»، «یخبندان»، «ساعت ششم»، «فشار دندان» و «انتقام دختر زشت»، «چلاق»، «الکن» و همچنین «آبستن». ‪ ‬

آشور به تماشاگران بسیار سخت می‌‌گرفت. در نقدی که بر اجرای «دیوار چین» نوشته ماکس فریش به کارگردانی داریوش فرهنگ نوشت، می‌نویسد: «تماشاگر‌‌ همان‌قدر حق دارد از تئا‌تر بگیرد که در آن مشارکت کرده و به آن بخشیده است. او باید عنصری فعال و پویا و جزئی زنده در تئا‌تر باشد.»
 

آشور بنی‌پال همانطور که پیش از این هم یادآور شدیم، در اقلیت بودن را حس می‌کرد. او مسیحی بود، مادرش گرجی و خودش همجنس‌گرا. آشور آگاهانه تصمیم گرفت که در زمره لعنت‌شدگان باشد. احساس تلخ پذیرفته نشدن او را به مبارزی تمام‌عیار با تمام سنت‌ها تبدیل کرده بود. او بار‌ها و بار‌ها در اجرا‌هایش مذهب سنتی محدود به جزم اندیشی‌‌ها و درک عوامانه را به مسلخ برد. ‪«‬بنی» هدف هنرمند تئا‌تر را ارتباط با تماشاگر می‌­‌دانست و نیز آفرینش تجربه‌‌ای که تماشاگر را به فکر فروببرد. او اعتقاد داشت آن چیزی که باعث ماندگاری تئا‌تر می‌‌شود، ارتباط پویای هنرمند و تماشاگر است.

یکی از تمرین‌‌های مشهور آشور رقصیدن بود. او که بازگشت به آیین‌های ابتدایی و ریشه‌های نمایشی را درک کرده بود، ‌گاه تا یک ساعت تمام به همراه گروه بازیگران به پایکوبی می‬پرداخت. از دید او ارتباط‌‌های اجتماعی باعث می‌شدند که لایه‌های وجود آدمی پنهان شوند و در مرکز این لایه‌های پنهان به نظر او اضطراب‌‌های مذهبی و نیز مسأله جنسیت قرار داشت. در اجراهای او تماشاگر با خود حقیقی بازیگر رو در رو می‌شد و نه فقط با یک توهم اجتماعی از بازیگر. بازیگران در گروه «اهرمن» می‌بایست در تمرین‌هایشان به شور و شوق کشف و شناخت خویش دست پیدا می‌‌کردند تا بتوانند چنین حقیقتی را برملا سازند.
 

کارنامه نمایشی آشور بنی‌پال در این مختصر نمی‌گنجد. در بهمن ۵۷ کارگاه نمایش تعطیل شد و او ناگزیر به آمریکا مهاجرت کرد. اما همچنان به نوشتن و فعالیت‌های نمایشی‌اش ادامه داد. بنی‌پال در مهاجرت ۲۰ قطعه نوشت و به اجرا در آورد. البته این تعداد شامل آثاری که نوشت و به نمایش در نیامد، نمی‌شود.
 

بنی درسال ۱۹۸۸ به همراه لیلا ابتهاج یک گروه نمایشی را بنیان نهاد و تولیدات آوانگارد خود را در کشورهایی مانند لهستان، چکسلواکی و آمریکا به روی صحنه برد. کارگاه‌های نمایشی مختلفی را هدایت کرد و به این ترتیب نسلی از بازیگران تجربی را پرورش و با خود همراه کرد.
 

واپسین اثر هنری آشور بنی‌پال بابلا اجرای نمایشنامه «پدیده‌ای فرای همگان» به زبان‌های انگلیسی و فارسی در «بریک تئا‌تر» بروکلین نیویورک بود که چند روز پیش از مرگش اجرا شده بود. این نمایش برداشتی آزاد از خودکشی و رویدادهای داستانی «بوف کور» نوشته صادق هدایت است.

نقاشی و چیدمان

اما تئا‌تر تنها عرصه کار بنی نبود. نقاشی و چیده‌مان و استفاده از امکانات ساده زندگی برای خلق آثار هنری از دستاوردهای کار او در مهاجرت است. آشور بنی‌پال پس از انقلاب ایران را ترک کرد و هرگز دیگر به این سرزمین بازنگشت. مریم توزیع، نقاش که فارغ‌التحصیل دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران است، سال‌ها با آشور بنی‌پال هم‌خانه بود. او آثار نقاشی و چیده‌مان بنی‌پال را به چند دوره تقسیم می‌کند. اما ابتدا خاطره‌ای از او را بازگو می‌کند:
 

مریم توزیع – ما پنج – شش سالی در اوایل سال‌های ۸۰ در آمریکا هم‌خانه بودیم. از این دوران یادگاری از بنی برای من باقی مانده او وقتی شب‌ها نقاشی می‌کشید، من می‌نشستم کنار دستش و حافظ می‌خواندم و خیلی به ما خوش می‌گذشت. آن شب وقتی نقاشی تمام شد، گفت: مریم جان من این نقاشی را به تو هدیه می‌دهم. گفتم اسمش را می‌گذاریم باغ انار. چون این همه شعرهای حافظ در آن هست و بعد هم چون در این نقاشی انار زیاد کشیده بود. آن را در قابی گذاشتم و مثل یک میز از آن استفاده می‌کردم. همه‌ دنیا روی‌اش قهوه خوردند، غذا خوردند، حرف زدند، خندیدند، سیگار کشیدند. یعنی مثل قالی با آن رفتار کردم. البته نه اینکه روی آن راه برویم، چون در یک محفظه‌ شیشه‌ قرار داشت، و به‌تدریج قسمتی از خانه شد.
 

هنر برای ایرانی‌ها خیلی مقامش نسبت به غربی‌ها فرق می‌کند. ما هر چیزی را نمی‌گیریم بزنیم به دیوار که کسی به آن دست نزند. ما بهترین هنرمان قالی‌ست که روی آن صبح تا شب راه می‌رویم، بچه بزرگ می‌کنیم، قنداق می‌کنیم، نماز می‌خوانیم، روزه می‌گیریم. همه کار‌هایمان را روی‌‌ همان قالی‌ انجام می‌دهیم و باز هم تمیز و قشنگ است و باز هم برق می‌زند. برای ما ایرانی‌ها هنر یک چیز قابل لمس و بخشی از زندگی هر روزه است؛ مثل شعر. هنر برای جامعه‌ ایرانی و اصولاً برای ایرانی یک چیز قابل زندگی و بخشی از فرایند زندگی بوده است.
 

نقاشی‌های بنی را می‌توانم به چند دوره تقسیم کنم: اوایل که من به او برخوردم، آثارش هنوز بوی و رنگ تئا‌تر داشت. مثلاً چهارـ پنج تا نقاشی زده بودیم به دیوار. بالای اولی نوشته بود «پرده». یعنی پرده‌ای کنار می‌رود و شما تصاویری می‌بینید که آن تصاویر بیشترشان حضرت مریم است از یک‌سو و دیوهای عظیم است از سوی دیگر. این اوائل سال‌های ۸۰ در آمریکا بود. دوره بعدی استفاده از موادی بود که دوروبرمان وجود داشت. مثلاً یک‌سری نقاشی داشت که روی کارتون بازشده‌ آبجو و شیشه پپسی و این‌گونه مواد بود. مجسم کنید تمام قوطی را باز می‌کرد و این‌ها را در حد زیادی «جسو» می‌زد تا بتواند رویشان با اکریل کار کند. جسو ماده‌ای است که معمولاً برای ازدیاد رنگ اکریلیک استفاده می‌کنند. اما بنی برای محکم‌کاری کارتون‌ها از آن بهره می‌برد تا آب در آن نفوذ نکند و بتواند از این سطح مانند صفحه بوم نقاشی استفاده کند. سپس روی آن با اکریلیک نقش می‌کشید و رنگ می‌گذاشت و…
 

این یک دوره بود. سپس این دوران شکوفا‌تر و کار برجسته شد. مثلاً وقتی یک کامپیو‌تر یا یک رادیو می‌خرید، می‌توانید تصور کنید چه قدر قوطی‌های مختلف و شکل‌های مختلف بریده شده، توسط این بسته‌بندی‌ها می‌آمد. بنی از آن‌ها به‌عنوان سطح کارش استفاده می‌کرد و روی آن‌ها برجسته کار می‌کرد. کار فقط مسطح نبود، برجسته کار می‌کرد.

آخرین سری کار‌هایش را پس از حمله‌ قلبی انجام داد. تقریباً شش – هفت سال پیش سلامتی‌اش خیلی به خطر افتاده بود و بیشتر شب‌ها شام فقط میوه می‌خورد، سیب و پرتقال و موز، شروع کرد کار کردن با پوست‌ موز و پوست پرتقال. همین طوری که می‌کند، این‌ها را خشک می‌کرد و بعد دوباره «جسو» می‌زد و بعد روی تخته یا روی بوم یا سطح‌هایی که دوست داشت آن‌ها را می‌چسباند. این‌ها آخرین کار‌هایش است. در حاشیه تمام این آثار از بنی طراح‌هایی با مداد و مداد رنگی باقی مانده است. از آثار او در سه دهه اخیر مجموعاً ۳۰۰ کار باقی مانده است.

آشور بنی‌پال یک‌بار نوشته بود: «هنگامی که در جامعه‌ای ایمان به خدا نابود می‌شود، تعصب جای آن را پر می‌کند. زمانی که در جامعه‌ای احترام واقعی پایمال می‌گردد، چاپلوسی جایش را پر می‌کند؛ و وقتی هنر از جامعه رخت برمی‌بندد، تقلید جای آن را می‌گیرد.» رویکرد او برای پرهیز از تقلید در نمایش آثار «برهنه»‌اش نمود پیدا می‌کند. ‬آشور در حرکتی غیر متعارف در سال ۱۳۵۶خورشیدی از عکس‌‌هایی که از بدن برهنه خودش گرفته بود نمایشگاهی در خیابان ترتیب داد. نمایش این آثار در نگارخانه در تهران موجب جنجال و دادگاهی شدن وی و بستن نمایشگاه توسط ساواک گشت.

در اجرای «فشار دندان» راهنمایان سالن، که همگی مردانی به کلی برهنه بودند، با دادن بروشورهایی مهمانان را راهنمایی می‌‌کردند. اجرای «فشار دندان» برای افراد زیر هجده سال ممنوع اعلام شد و جنجال‌‌های زیادی برانگیخت.
 

آشور بنی‌پال هم سرکش بود هم پرکار، هم منتقد بود هم آوانگارد. وصیت کرد که فروش آثارش را در اختیار بی‌خانمانان قرار دهند. دوستانش در فوریه امسال در نمایشگاهی که به کارهای او اختصاص داشت، تلاش در شناساندن بیشتر آثار او نمودند. علی میرسپاسی از دانشگاه نیویورک و جری لابویتز از هنرهای نمایشی این دانشگاه سخنانی در مورد او ایراد کردند. این برنامه با اجرایی از سوسن دیهیم که از دوستان آشور بنی‌پال محسوب می‌شود همراه گشت. در دو پنل مختلف دانا لیندرمن، لیلا ابتهاج، دیوید کوتی، مایکل یانی، لین کن‌تر ناهید مظفر، مایکل گاردنر به نوشته‌ها و آثار نمایشی او پرداختند و بخشی‌هایی از نوشته‌های او را خواندند.
 

افزون بر آن بیژن صفاری، رییس کارگاه نمایش که با بنی‌پال دوستی عمیق و دیرپایی داشت، ویدیویی از بنی را به نمایش گذاشت. این ویدیو بیانگر زندگی آشور بنی‌پال از تولد تا زمانی بود که ایران را ترک کرد.
 

اکنون که یک‌سال از درگذشت این هنرمند بزرگ می‌گذرد، باید گفت که در یک تحلیل کلی آشور بنی‌پال آن گونه که شایسته است، شناخته شده نیست. این سرنوشت بسیاری از هنرمندانی‌ست که تمرکز اصلی‌شان بر خلاقیت و تولید آثار هنری‌ست تا بازاریابی برای هنرشان. به این مسأله باید مهاجرت را نیز باید افزود. مرگ او از سوی رسانه‌های فارسی‌زبان با سکوت برگزار شد. رسانه‌های آمریکایی بیشتر درمورد او نوشتند. اما تاریخ نمایشی ایران در مورد او، آثارش و تأثیری که بر هنرهای نمایشی ایران گذاشت خواهد نوشت و تاریخ درباره او به یک قضاوت نهایی خواهد رسید.
 

ایمیل گزارشگر:
pantea. bahrami@yahoo. Com

در همین زمینه:
::گزارش‌های پانته‌آ بهرامی در رادیو زمانه::