پانتهآ بهرامی – فوریه امسال پارک «هایلاین» نیویورک شاهد یک اجرای هنری از سوی پروژه «ادیسی ۲۰۱۲»(2012 The Odyssey Project ) بود. این پارک بر روی پلی در شهر قرار دارد که بالاتر از سطح زمین است. این اجرا که نه رقص و نه تئاتر بود، از کتاب «قدرت اسطوره» الهام گرفته شده است.
کتاب بر اساس مجموعه گفتگوهای تلویزیونی بین «بیل مایرز» ( Bill Mayers ) با «ژوزف کمپل» (Joseph Campbell ) بنا شده و به بررسی تکامل و جهانی شدن اسطوره در تاریخ بشر در جامعه مدرن میپردازد.
اسطورهها در گذر فرهنگها
ژوزف کمپل از تجربیات شخصی پرورش خود با داستانهایی از فرهنگها و تمدنهای مختلف بهره میبرد که خواننده را قانع کند که جامعه مدرن امروز از یک جامعه اسطورهای و سنتی در حال گذار به راه نوین تفکر است که در آنجا اسطوره بُعدی جهانی به خود میگیرد. اسطورهها بدنه داستانها و افسانههایی هستند که مردم بهعنوان بخشی از فرهنگ خود آن را دریافت میکنند. قبل از اختراع خط این داستانها سینه به سینه از نسلی به نسل دیگر در فرم آئینها و مراسم شفاهی منتقل میشدند.
کمپل بر این باور است که تکرار مکرر برخی موضوعات در اسطورههای مختلف، ما را به این درک میرساند که این مقولات حقایق جهانی و ابدی را در مورد بشر بازگو میکنند. کمپل عملکرد اسطوره را در چارچوب فرهنگی میداند که به جوانان میآموزد مفهوم زندگی در گذرگاههای مختلف، از تولد تا مرگ را دریابند.
در یک مفهوم کلی اسطوره شامل مذهب و تکامل مذهب در فرهنگ جامعه نیز هست. بدون شک اسطوره در بند زمان و جامعه است و نمیتوان آن را از محیط اطرافش و فرهنگش جدا کرد. از این روی اسطورههای یونان و روم بخشی از میراث اسطورهشناسی غرب است.
ارتباط بدن، متن و فضای شهری
از ویژگیهای پروژه «ادیسه ۲۰۱۲» که بر روی پارک «هایلاین» نیوریوک انجام شد، استفاده از حرکات بدن است که نه رقص است و نه تئاتر و بر محدودیتهای این دو فائق میآید. یکی از بازیگران این پروژه «نگین شریفزاده» است. او میگوید:
نگین شریفزاده – این اجرای هنری ترکیبیست از حرکات بدن، متن گفتاری و توجه به فضای شهری. یعنی ساختن کاری که برای فضای شهری ساخته و عرضه میشود. کانون اصلی بدن انسان است. اینکه چطور بدن انسان میتواند با فضای شهری ارتباط برقرار کند و چه پیامهایی را میتواند برای مخاطب شهری داشته باشد.
نگین شریفزاده فارغالتحصیل مجسمهسازی از دانشگاه هنرهای زیبا دانشگاه تهران است و در شیکاگو به تحصیل در اجرای هنری Performers Art پرداخته. این اجراهای هنری براساس هنرهای تجسمی بنا شده، تمرکز خود را بر روی حرکات تجربی بدن در پیوند با فرم و چیدهمان و فضا قرار میدهد. نگین یکی از چهار بازیگر پروژه «ادیسی ۲۰۱۲» است که در تمام سال در نیویورک اجرا خواهد شد. گروه از افرادی با پیشینههای مختلف تشکیل شده. وی با تأکید بر اینکه کار بر روی اسطورههاییست که در گذر تاریخ ابعاد جهانشمول پیدا میکنند، افزود:
نگین شریفزاده – کارگردان جنی کونز (Jenny Koons) متنی را انتخاب کرده بود که بر مبنای آن بتوانیم در پیوند با فضای شهری کار کنیم. تمرکز این بخش بر روی سفر قهرمان و مراحلی که او طی میکند قرار داشت. من با گروهی که در ماه ژانویه کار میکرد همکاری میکردم ما روی مراحل مختلفی مثل دعوت به ماجراجویی کار کردیم. سطح این پارک بالاتر از سطح زمین بود. هدف کارگردان این بود که ما بالاتر از فضای همگون و همسطح شهری شروع کنیم و سپس آن سفر را به بطن شهر بیاوریم.
یعنی از یک فضای بالاتر وارد شویم که این اختلاف سطح هم خودش به بیان داستان. شروع داستان یک قهرمان از یک فضای خیلی درونی و شخصی شروع میشود. تمرکز کارگردان بر روی عدم فضای تعریفشده ثابت شهری بود. یعنی مفهوم ارتفاع بهخاطر فضای جدا از فضای واقعی بود. یعنی از یک فضای درونی، این تصمیمگیری شروع میشود و قبول دعوت از این ماجراجویی صورت میگرفت.
برای اجرای کار تمرکز برای خلق حرکت و آن فضا که پارک «هایلاین» در آن قرار داشت، بر اساس متنی که کارگردان انتخاب کرده بود، در دستور کار قرار گرفت. اجرا سه بخش را طی میکرد. بخش اول دعوت به سفر است. تلاش کارگردان بر این مبناست که دعوت به این سفر بسیار شخصی و با پیشینه هر بازیگر انجام شود. باید به حرکاتی فکر میشد که بیانکننده این دعوت باشد. قسمت دوم رد این حرکت و تعامل با قسمت اول بود و بالاخره بخش سوم رسیدن به آستانه تصمیمگیریست. بنابراین اجراکنندهها باید به یک تصمیمگیری برسند.
برای قبول دعوت به این سفر، تمرکز روی فضای شخصی و فکری افراد بود، و وقتی وارد این فضای شهر میشوند، انگار دعوت را قبول میکنند و درگیر فضای عمومیتری میشوند.
دعوت به سفر
لباس آنها را بادگیرهایی تشکیل میداد و هر بازیگر رنگ خاص خود را بر تن داشت. اما زمانی که همه آنها به آستانه تصمیمگیری میرسند، همه بادگیرها به رنگ سفید میشود که نماد رسیدن به تصمیمگیری است. از تمام عناصری که در مکان بود باید استفاده میشد. باد یکی از این عناصر بود. تونلها، نیمکتها، فضا و نور همه عناصری بودند که این چهار نفر باید با آن درگیر میشدند. پاسخ تماشاگر به اینکار نیز جزئی از اجرا بود و به این خاطر هیچ نوع بروشور و اطلاعاتی در مورد کار به تماشاگر داده نمیشد. نگین در مورد این بازخورد و همچنین نامههایی که از سوی اجراکنندگان به تماشاگران داده شد، میگوید:
نگین شریفزاده – تماشاگران هر کدام از چهار بازیگر را از نقطهای در پارک دنبال میکردند و در پایان ما تقریباً به یک مکان واحد در پارک میرسیدیم. هر چهار بازیگر به یک تونل در وسط پارک میرسیدند و بر اساس یک ریتم واحد تنظیمشده از قبل، حرکاتی را انجام میدادند. در پایان این اجرا که ما از آستانه میگذشتیم و به این دعوت پاسخ میدادیم، باد گیرها را عوض میکردیم و بادگیرها به یک رنگ واحد تبدیل میشدند. قرار بود به تماشاگران که به این پارک آمده و هر کدام از بازیگران را دنبال میکردند، نامهای بدهیم. این نامه خداحافظیای بود از مکان اولیه ما. منظور همسن پارک «هایلاین» بود که حکم خانه را داشت یا فضایی کاملاً شخصی. یعنی از فضایی که با آن احساس راحتی میکردیم و خانه تلقی میشد، خداحافظی میکردیم.
نامههای خداحافظی
نگین درباره اهمیت نامههای خداحافظی در این نمایش خیابانی میگوید:
نگین شریفزاده – کارگردان تأکید داشت که نامه خداحافظی کاملاً از دل داستان شخصی ما بیرون بیاید. یعنی خداحافظی برای ما چیست؟ برای من که ایرانی هستم خداحافظی چه معنانی داشت، وقتی که میخواستم کشور خودم را ترک کنم؛ جایی که خانه من بود و یک آرامش و راحتی نسبی داشتم، خداحافظی از این خانه چه معنایی برایم داشت؟
دوست همکارم جردن باربور( Jordan Barbour ) که کوباییست، بنا به تجربه شخصیاش متن خداحافظی را نوشت. در واقع تأکید کارگردان این بود که ما الان این آستانه را گذراندهایم و میخواهیم از بیننده خداحافظی کنیم و برویم به یک فضای دیگر و ببینیم که چه اتفاقاتی، یا چه تغییراتی در انتظار ماست. در نتیجه در این قالب نامه نوشته شد.
اعضای گروه
گروه «ادیسی ۲۰۱۲» در تمام سال ۲۰۱۲ بر اساس کتاب «اسطورهی قدرت» برنامههایی ازین دست را در نقاط مختلف شهر نیویورک برگذار خواهد کرد تا این سفر اسطورهای را به پایان برساند. نگین در پایان این گفتوگو در مورد ترکیب گروه میگوید:
نگین شریفزاده – گروه بازیگران از چهار نفر تشکیل میشد. در این گروه که در ژانویه قرار بود اجرای کار کنند. جردن باربور( Jordan Barbour ) که کویاییست حضور داشت. او نه فقط اجرای هنرهای نمایشی در نیویورک انجام میدهد بلکه اکنون بر کار تئاتر تمرکز دارد و تخصصاش بر مبنای بدن و تئاتر قرار دارد.
ویل سی فرید (Will See Fried ) یکی دیگر از اعضای گروه بود که تحصیلات اصلیاش در تئاتر است و در آمریکا بزرگ شده بود. نفر چهارم کارلتون سیروس وارد ( Carlton Cyrus Ward) استادیار دانشگاه نیویورک در زمینه طراحی صحنه است و کار محوری او میزانسن است که پیشزمینه اصلیاش در کار رقص بوده. از لحاظ سنی همه ما بین ۲۵ تا ۳۵ داریم.
ایمیل گزارشگر:
pantea. bahrami@yahoo. com
در همین زمینه:
::گزارشهای پانتهآ بهرامی در رادیو زمانه::