یک تحقیق دانشگاهی در سوئیس به بررسی دلایلی پرداخته که گروه اجتماعی “رهبر” را از سایرین متمایز میکند. مهمترین فاکتور: آمادگی برای پاسخگویی و پذیرش مسئولیت.
قبای رهبری و ریاست در محیط کار یا جمعهای دیگر برازنده هر کس نیست و بعضی افراد انگار برای چنین نقشی زاده شدهاند. برون گرایی، تعقل، ثبات و مدارا از ملزومات چنین کسوتی است اما سرگروه شدن، بیش از هر چیز به توان تصمیمگیری وقبول مسئولیت نیاز دارد.
همه ما، چه در محیط کار و چه در میان خانواده، در موقعیتهای ناگزیر تصمیمگیری برای دیگری قرار میگیریم. آموزگاران برای شاگردان تصمیم میگیرند، والدین برای بچهها و رئیس برای کارکنان. اما اگر به ما حق انتخاب بدهند تا خودخواسته قبول مسئولیت کنیم، چه تیپهای شخصیتی به استقبال امر میروند؟
پژوهشی در دانشگاه زوریخ و کالج فنی فدرال سوئیس نشان میدهد که بیشتر افراد از تصمیمگیری برای جمع بیم دارند. پاسخگو بودن باری است سنگین؛ به ویژه وقتی آگاه باشیم که احتمال ناکامی و شکست هم هست.
مطالعه یاد شده میگوید در سازمانهای پیشاهنگی یا ارتش، آمادگی بیشتر برای تصمیمگیریهای خطیر به چشم میخورد. کسانی که از این عرصهها میآیند، در آزمونهای مربوط به مهارتهای مدیریتی نیز میانگین بهتری دارند. اما چه خصوصیاتی آنها را از دیگران متمایز میکند؟
استقبال از خطر
پژوهشگران از ۴۰ نفر خواستند برای خودشان یا برای گروه، در برابر گزینههایی که به آنها داده شد، تصمیمگیری کنند. به افراد مورد آزمایش گفتند که تصمیم درست یا نادرست، اعم از فردی یا جمعی، جایزه یا جریمه نقدی دارد.
وقتی افراد از راهحل درست مطمئن بودند، در تصمیمگیری درنگ نمیکردند. واکنشها برای تصمیم شخصی یا گروهی یکی بود.
چنانچه مشخص نبود که گزینه درست چیست، بیشتر شرکت کنندگان تمایل داشتند فقط در حیطه فردی تصمیم بگیرند تا زیان احتمالی متوجه خودشان باشد. کاراکترهای رهبر اما به استقبال ریسک رفتند و در موقعیت مبهم یا پیچیده نیز واکنش مشارکتی نشان دادند.
به عبارت ساده: آنها که توانمندیهای خاص مدیریتی نداشتند، تنها وقتی در وضعیت ریسک آمیز تصمیم گیری کردند که پای خودشان در میان بود. اما آنجا که قرار بود مسئولیتی در قبال جمع داشته باشند، ترجیح دادند کنار بکشند. تیپ رئیس کاملا عکس رفتار کرد.
پژوهشگران همزمان نتیجه گرفتند که ضریب آمادگی افراد برای بر عهده گرفتن مسئولیت یک گروه، رابطه مستقیمی با احساس امنیت تصمیم گیرنده دارد. آنها که از قبول مسئولیت شانه خالی میکنند، به اطمینان خاطر یا پشتگرمی بیشتری نیاز دارند.
شاخصهای مغزی
تیم تحقیقاتی برای بررسی مبانی عصبی این فرآیند از مغز ۴۴ داوطلب، آزمایش “توموگرافی رزونانس” کرد. تصاویر سیتیاسکن نشان داد که هنگام تصمیمگیری چه بخشهایی از مغز فعال میشوند. پژوهشگران امیدوارند با این گونه بررسیها به نتایجی علمی دست یابند که ویژگیهای مغزی و شاخصهای نوروتیک چه نقشی در مستعد بودن فرد برای هدایتگری ایفا میکنند.
فرضیه همکاران پژوهش این است که اراده و توانایی، اصولی تعیینکننده هستند، اما پیتر ماک، استاد روانشناسی اجتماعی در دانشگاه بن نظر دیگری دارد.
او میگوید: «در مصدر کاری بودن به معنای تقبل مسئولیت دیگران نیست. به طور مثال، قبول ریاست در محیط کار میتواند از انگیزههایی چون موفقیت، قدرت یا دستمزد بیشتر ناشی شود. تقلا برای پست ریاست میتواند به منظور عملی کردن ایدهها، تغییرات و حتی پیشبرد نظرات شخصی باشد.»
محرکها و انگیزهها
پروفسور ماک معتقد است که رهبران خوب باید علاوه بر احساس مسئولیت، ویژگیهای دیگری هم داشته باشند. خصایصی چون نرمش برای تجارب تازه، تغییر و یا اعتماد به نفسی که از خودشیفتگی متمایز باشد.
به نظر او کسانی که مسئولیت یک گروه از همکاران را بر عهده میگیرند و رویکردی فراتر از الگوی کلاسیک “پول به ازای تلاش” در سبک مدیریتی خودشان پیاده میکنند، دستاوردهای بیشتری خواهند داشت.
پروفسور ماک میگوید کافی نیست که کسی فقط برای قدرتمند بودن یا برای کنترل و تربیت زیردستها، مدیریت و ریاست کند.
گزارش مشروح پژوهش دانشگاه زوریخ در مجله تخصصی ساینس و خلاصهای از آن از جمله در اشپیگل آنلاین منتشر شده است.
حالا این خصوصیات و مشخصات رهبری را که اینجا وصف شده ( برون گرایی، تعقل، ثبات و مدارا, نرمش برای تجارب تازه و تغییر, اعتماد به نفسی که از خودشیفتگی متمایز باشد,…) با رفتار و کردار “رهبران” اعظم در ایران (خمینی, شاه, خامنه ای) مقایسه کنیم.
یا حتا برخی از “رهبران” جریانات سیاسی “اپوزوسیون”.
بی خیال رهبری / 12 August 2018
(1)
با سلام
من به دولیل مایلم در این باره بنویسم.
1-من از جنبۀ عمومی با این موضوعات آشنایی دارم.
2- این موضوع کاملن علمی و دانشگاهی است.
آن چه مرا وامی دارد تا فرصت را غنیمت بشمارم و در این باره بنویسم البته دومی است؛ و من این جا مرادم تعیین جایگاه “تحقیقات علمی و دانشگاهی” در “غرب” است که “دانشگاه و تحقیقات” این جا از ابزارهای زیست و زندگانی مسالمت آمیز آدمی ـ در مرز ممکن ـ است.
ما ایرانی ها ـ چون تربیت شدۀ محیط آموزشی سراسر غیر علمی و غیر تحقیقاتی در ایران هستیم ـ در این موارد دچار ارزیابی های کاملن نادرست ایم.
فرهنگ مذهبی ما ایرانیان ـ به رسم قرون وسطی و عصر جادو و جنبل و ورد و دعا و استخاره ـ دانشگاه را خاستگاه کفر می داند و آن را تکفیر می کند و به ورطۀ مسخرگی [و آخوندی و] بی اعتباری در می اندازد. در مقابل هم برخی از ما ـ به ناگزیر ـ تعبیر “دانشگاهی و علمی” را پسوند و پیشوند هر گفتۀ معتبر و غیر معتبری می کنیم تا بگوییم: این حرف که من این جا می زنم “به این دلیل هر جا و همه جا درست است.”
من پیشاپیش می خواهم بگویم که هر تحقیق دانشگاهی و علمی در جوامع غربی البته معتبر است و تحقیق مورد اشاره برای نمونه در این مقاله هزینه ماهیانه اش حدود دست کم شصت هزار دلار است و اغلب این گونه تحقیقات به درخواست بخش خصوصی یا دولتی [و در اروپا در بسیاری از موارد به در خواست و به خرج بازار مشترک] است و چنین تحقیقاتی هدفمند است و “جایگاه” دارد. یعنی می دانیم که چرا اقدام به این تحقیق می کنیم و آن که سفارش داده است هم ضرورت و محل کاربست آن را می داند که چیست.
ادامه در 2
داود بهرنگ / 12 August 2018
(2)
در اروپا [و در غرب در معنای کلی] مشاغل مدیریتی رفته رفته جنبۀ اروپایی [و جهانی] به خود گرفته اند. وقتی می خواهند خلبان و ملوان استخدام کنند؛ وقتی می خواهند مدیر برای یک بیمارستان بزرگ استخدام کنند؛ وقتی می خواهند برای یک موسسۀ تحقیقاتی بزرگ مدیر استخدام کنند؛ وقتی می خواهند برای یک دانشگاه بزرگ مدیر استخدام می کنند؛ وقتی می خواهند برای ناتو در هر رده مدیر استخدام کنند؛ وقتی می خواهند برای تأسیسات و مؤسسات بازار مشترک مدیر استخدام کنند؛ وقتی می خواهند برای تأسیسات و مؤسسات چند ملیتی مدیر استخدام کنند؛ وقتی می خواهند برای بانک های جهانی [سهامداران جهانی] مدیر استخدام کنند؛ وقتی می خواهند برای سازمان های تابع سازمان ملل مدیر استخدام کنند و در یک چنین مواردی آگهی استخدام محدودۀ ملی ندارد و دارای جنبۀ فراملیتی است. یعنی هر کس در جهان کنونی می تواند شغل مورد نظر را درخواست کند و به این منظور درخواست نامه بفرستد.
استخدام در همه این موارد هم نیازمند به مکانیزم های “بی طرف” و “منصف” است. “جایگاه” تحقیقات مورد اشارۀ این مقاله یک چنین مواردی است.
کار استخدام را در چنین مواردی به دوایر یا شرکت های بزرگ مشاورتی واگذار می کنند. کارمندان یک چنین دوایری یا شرکت هایی مخاطب اول چنین تحقیقاتی هستند.
با این اوصاف می خواهم بگویم که چگونه آب “تحقیقات علمی و دانشگاهی” در غرب به آسیاب ریخته می شود و نخست کجا و آن گاه از آن جا چگونه به جای ها و جویبارهای دیگر جامعه می رسد و جامعه را برخوردار از روش ها و مکانیزم های دانشگاهی و علمی [که عنداللزوم بی طرف و منصف است] می کند و چگونه است که”دانشگاه و تحقیقات” از ابزارهای زیست و زندگانی مسالمت آمیز بشر در غرب است.
با احترام
داود بهرنگ
داود بهرنگ / 12 August 2018