پانته‌آ بهرامی – مجسمه‏های سنگی‌اش آذین‏بخش برخی از میادین ترکیه، ایران و هند است. مجموعه “ورای احساس شکستن”، آثاری از سنگ و شیشه است؛ مجموعه‌ای مملو از لطافت، شفافیت و در آن سوی احساسِ بودن.

مجموعه‏ مجسمه‏های “سمفونی آخر” که از برنز ساخته شده، قطره‏هایی‌ست که در میان آسمان و زمین در نوسان‏اند.

مجسمه‌های سنگی
 

سازنده‏ی این آثار خلاق پرستو آهوان نام دارد. اولین مجموعه‏ کارهای بزرگ او که عمدتاً از سنگ است، در شهرهای تهران، آناتالیای ترکیه و بارادوای هند نصب شده است. از او دو مجسمه به نام‏های “قلب پر تنش” و “تعادل” در تهران قرار دارد.

مجسمه‏ “قلب پرتنش” از برنز و مرمر ساخته شده است. “ما دنیا را به دوش می‌‏کشیم ودر جست‏وجوی روشنایی هستیم”، مضمون فلسفی این مجسمه است. پرستو آهوان، هنرمند جوان ایرانی در مورد مجموعه مجسمه‏های بزرگ و سنگی خود می‌گوید:
 

پرستو آهوان – کارهای سنگ و در واقع اجراهای بزرگ را که شروع کردم، سال سوم دانشگاه تهران در رشته‏ کار‌شناسی بودم. در آن زمان یک سمپوزیوم بین‏المللی در ایران برگزار شد که ۱۵ مجسمه‏ساز بین‏المللی و پنج مجسمه‏ساز ایرانی را انتخاب می‌‏کردند. برای آن برنامه من یک کار فرستاده بودم که انتخاب شد. این کار از سنگ بود و بزرگ هم بود. زمان سمپوزیوم محدود بود و من فقط ۲۰ روز وقت داشتم و اولین اجرای کار بزرگم بود. به همین دلیل خیلی برایم سخت بود. ولی انجام شد و خوشبختانه آن کار الان در منطقه‏ ۲۲ غرب تهران نصب شده است. نقطه قوت این اثر بیشتر فرمش بود. ایده‏ای که در آن زمان روی آن کار کردم هم “تعادل” بود. تعادل، چیزی که در ذهنم بود، چیزی که در اطرافم می‌‏دیدم و همیشه نیازش را در جامعه، در کارهای‏مان و زندگی حس می‌‏کردم. کلاً فکر می‌‏کنم اگر این تعادل در همه جا باشد، می‌‏توانیم یک زندگی نرمال داشته باشیم. من سعی کردم این ایده را در اثرم بپرورانم و طبق این ایده کار کنم. اسم اولین کارم هم به همین خاطر “تعادل” بود. بعد از آن هم در یک سمپوزیوم بین‏المللی در ترکیه شرکت کردم و در آنجا هم کارم انتخاب شد. آن کار تقریباً فرمش نزدیک به کار اولیه و در آن مجموعه بود. کار متفاوت است، ولی فرم‏‌ها در یک مجموعه می‌‏گنجند. بعد از آن، کار دیگری در هند نصب کردم. اسم این کار “تولدی دوباره” بود. کار از فلز و سنگ بود. کاری هم که در ترکیه نصب شد از سنگ بود. به این ترتیب به این شکل بود که من چند کار بزرگ انجام دادم و در فضای شهری نصب شدند.

ابعاد و اندازه‏ی کار‌ها از این جهت که کار وقتی بزرگ می‌‏شود، در یک فضای شهری و یا مکانی نصب می‌‏شود که بیننده‏های بیشتری دارد و مردم بیشتر با آن در ارتباط هستند و این خیلی حس خوبی است که کار را در جایی گذاشته‏ای که همه می‌‏توانند آن را ببیند و با آن ارتباط برقرار کنند و گاهی نظر بقیه را درباره‏ آن‏‌ها می‌‏شنوی.
 

گاهی بعضی از ایده‏‌ها را نمی‌‏شود در ابعاد بزرگ اجرا کرد و ویژگی کار‌ها این است که در ابعاد کوچک‏‌تر اجرا بشود و قاعدتاً وقتی کار به نمایشگاه می‌‏رسد و یک نمایشگاه گروهی و یا انفرادی می‌‏خواهی داشته باشی، باید کار‌ها در حدی باشد که در گالری بتوان آن را به نمایش گذاشت.

ورای احساس شکستن

پرستو آهوان هنرمند ۳۲ ساله، اهل کرمانشاه است. کودکی‏اش در دوران جنگ سپری شد. دیپلمش را در رشته‏ گرافیک گرفت و در سال ۱۳۸۰ خورشیدی، در کنکور دانشگاه هنرهای زیبای دانشگاه تهران پذیرفته شد. اما یک امتحان ورودی هم در انتظار او بود.

پرستو، بقیه‏ی داستان را این‏گونه توضیح می‌‏دهد:
 

پرستو آهوان – بعد از دیپلم، ما یک کنکور سراسری داریم که خیلی هم سخت است و از همه‏ رشته‏‌ها در آن شرکت می‌‏کنند و هر سال تعداد محدودی پذیرش دارد. آن سال من گرافیک و مجسمه‏سازی را انتخاب کرده بودم. خودم احتمال می‌‏دادم به خاطر رشته‏ام گرافیک قبول بشوم، ولی مجسمه‏سازی قبول شدم. بعد از آن یک امتحان عملی در نیمه‏ دوم سال برگزار می‌‏شد. یک استاد مجسمه‏سازی که در کرمانشاه کار می‌‏کرد و معلم هنرستان من بود، چند جلسه با من کار کرد که برای امتحان عملی آماده بشوم.

یک نمایشگاه مجسمه‏سازی از استاد علی‏اکبر صنعتی هم دیده بودم که خیلی از آن خوشم آمده بود. یعنی شاید‌‌ همان باعث شد که من مجسمه‏سازی را دوست داشته باشم و وقتی هم در سال ۱۳۸۱ وارد این رشته شدم، بیشتر به آن علاقه‏مند شدم و ترجیح دادم‌‌ همان را ادامه بدهم.

“ورای احساس شکستن” نام مجموعه‏ای دیگر از آثار پرستو آهوان است که در ابعاد کوچک‏‌تر و با ترکیبی از سنگ و شیشه در نگارخانه‏های مختلف به نمایش درآمده است. در این مجموعه هم عنصر “تعادل”، هم در محتوا و هم در فرم کارها دیده می‌‏شود. شیشه دارای شفافیت، شکنندگی، شکوفایی و عبور نور است، در حالی‏که سنگ محکم و پایدار، سخت و بی‏انتهاست. ترکیب این دو، هم در فرم و هم در معنا، به نوعی تعادل در فضا می‌‏انجامد و برعکس تصور عمومی، این شیشه‏های لایه لایه حامل نور و شفافیت است که سنگ پرتلاطم و ابدی را در بر گرفته و به‏خوبی در آثار آهوان تنیدگی شیشه و سنگ نمایان است. پرستو آهوان می‌گوید:
 

پرستو آهوان – برای پایان‏نامه‏ی کارشناسی‏ام شیشه را انتخاب کردم؛ به دلیل موضوعی که انتخاب کرده بودم: “فراسوی احساس شکستن”. برای این موضوع من به دو نوع مواد خام نیاز داشتم‏ که هم‏جنس نباشند، ولی بتوانم بین آن‏‌ها هم‏زیستی خاصی ایجاد کنم که مفهوم ایده‏ام را برسانم.
 

سنگ و شیشه دو نوع ماده است که در باورهای ما، در دنیای امروز و زندگی روزمره‏ تضاد خاصی با همدیگر دارند. در حالی‏که وقتی به ابتدای ساختن شیشه نگاه می‌‏کنیم، شیشه از سنگ ساخته شده است. ولی می‌‏خواستم در دنیای روزمره بین این دو مسالمت ایجاد کنم. در فضایی که با لایه‏های شیشه ساخته بودم، سنگ به راحتی می‌‏توانست توی این شیشه شناور باشد و این حس شکنندگی از بین برود، سنگ آن سنگینی را نداشته باشد، احساس سبکی و توی خلاء بودن و شناور بودن را داشته باشد و شیشه هم دیگر آن ماده‏ شکننده و سخت نباشد، بلکه جسم شفاف و سیالی باشد که اجازه می‌‏دهد سنگ به راحتی ازش عبور کند.
 

فضایی که در آن هستیم، روی کارهای من خیلی تأثیر گذاشته است. چیزی که من همیشه دنبالش بوده‏ام، حس دوستی و آرامش است. یک وقت‏هایی آدم نمی‌‏تواند از گذشته و پیشینه‌اش فرار کند. موقعی که من دنیا آمدم، جنگ شده بود و هشت سال از کودکیم در جنگ گذشت. بعد از آن، به مدرسه که آمدیم اتفاق‏های جدید‏تری افتاد و دانشگاه که آمدیم، باز همین برنامه‏‌ها و این ناآرامی‏‌ها توی جامعه بود و فکر می‌‏کنم این‏‌ها در کارهای من بی‏تأثیر نبوده است.
 

برای فضایی که می‌‏خواستم از شیشه بسازم، ریخته‏گری شیشه مناسب نبود. تصمیم گرفتم از لایه‏های نازک شیشه استفاده کنم که بتوانم آن فضا را ایجاد کنم که سنگ را در آن شناور کنم. در نتیجه، نزدیک‏‌ترین لایه‏ شیشه که به قطر دو میل بود را انتخاب کردم، چون می‌‏خواستم وقتی کنار همدیگر قرار می‌‏گیرند، خیلی شفاف به‏نظر بیاید. هرکدام را با دست، با ابزار شیشه‏بری کوچک فرم دادم و با‌‌ همان ابزار که لبه‏ای برای فرم دادن دور این کار‌ها دارد، دور این کار‌ها را بافت‏های خیلی کوچکی دادم که بتوانم آن نرمش و حس شکنندگی شیشه را از بین ببرم و فرم‏‌ها را بسازم.

فرم‌های آثار این مجموعه هندسی نیستند. چون می‌‏خواستم نرمش داشته باشند، حرکت‏هایی در این فرم‏‌ها داده‏‏ام که بر خلاف شکنندگی‏اش خیلی نرم به‏نظر بیاید. انعکاسی که شیشه داشت، هیچ ماده دیگری به من نمی‌‏داد. من حتی پرکسی‏گلاس را جایگزین کردم و تعدادی کار ساختم، ولی باز آن فضا و انعکاسی را که شیشه داشت، پرکسی‏گلاس در این کار نمی‌‏داد.
 

برای پایان‏نامه باید یک نمایشگاه انفرادی داشته باشیم که من حدود ۱۰ کار اجرا کردم. حدود هفت ماه بعد از آن هم، من یک نمایشگاه انفرادی در گالری آریا داشتم و تعدادی کار جدید را در‌‌ همان مجموعه ساختم و فکر می‌‏کنم حدود ۱۴ کار شده‏اند.
 

این نوع شیشه‏هایی که من لایه لایه کار می‌‏کردم، خیلی شکننده بود و وقتی داشتم آن‏‌ها را فرم می‌‏دادم، شاید ۱۰ لایه می‌‏شکست و خرد می‌‏شد و یک دانه برای من سالم درمی‏آمد. در نتیجه، انجام هر کاری، شاید حدود ۲۰ روز تا یک ماه از من وقت می‌‏گرفت.
 

این لایه لایه‏‌ها به من این اجازه را می‌‏داد که هم آن خلاء را ایجاد کنم، هم آن انعکاس‏‌ها را توی همدیگر داشته باشم و هم این‏که آزاد بودم فرم‏ام را خودم انتخاب کنم.
 

به دنبال ریخته‏گری شیشه رفتم، ولی نمی‌‏شد سنگ را در شیشه نگه داشت. چون سنگ در حرارت خیلی زیاد پودر می‌‏شود و اصلاً این امکان که سنگ را با شیشه در قالب ریخته‏گری کار کرد، وجود ندارد.

آخرین سمفونی

شاید بتوان اوج پختگی کار در فرم و محتوا را در آثار مجموعه‏ مجسمه‏های این هنرمند جوان، به نام “آخرین سمفونی” جست‏وجو کرد. مجموعه‏ “آخرین سمفونی” از فلز ساخته شده و نوعی از حرکت، رقص و موسیقی و انعطاف را در فضا می‌‏آفریند.

زیبایی این آثار در شکفتگی فلز در قطره‏هایی است که هم حس پیچش و اوج را در انسان می‌‏آفریند و هم در نمای این قطره‏‌ها، بازگشت انسان به پایین و به طرف زمین را می‌‏توان جست‌.‌‌ همان دوگانگی که در هنر رقص و موسیقی هم شاهد آن‏ هستیم، این‏بار به مانند برش‏هایی از فلز، به صورت آبستره نمایان می‌‏شود. سازنده‏ این آثار، پرستو آهوان می‌گوید:
 

پرستو آهوان – فلز‌ها مجموعه‏ای چهار یا پنج ‏تایی هستند به اسم “سمفونی آخر” که روی فرم‏هایی ساخته شده و آن حس قطره‏هایی است که در آن کار هست، اینکه یک حرکت، حرکتی مثل رقص، یک حرکت خیلی شاد توی فضا که با آن قطره‏‌ها خیلی زود تمام می‌‏شود، ناپایدار است و به این دلیل اسم آن را “سمفونی آخر” گذاشته‏ام.
 

این مجموعه را با برنز ساخته‏ام و آب‏کروم شده‏اند. شاید در یک دور‏ه‏ یک ساله، این مجموعه را کار کرده‏ام. کار‌ها کوچک‏اند، در ابعاد بزرگ نیستند. ولی اینجا صحبتش بود که اگر بشود، یکی از آن‏‌ها را توی فضای شهری کار کنم. اتفاقاً کارهای مناسب برای فضای شهری و فضای بزرگ هستند. چون کار‌ها از برنز هستند.
 

شیشه‏‌ها را شاید به سختی بتوان در اجرای بزرگ انجام داد و در فضای شهری کار گذاشت. فکر می‌‏کنم شیشه‏‌ها کارهایی هستند که باید در فضای بسته آن‏‌ها را نگه داشت. چون شاید زود خراب بشوند و امکان کار کردن آن‏‌ها در فضای شهری نباشد. ولی کارهای برنز کارهایی هستند که به راحتی می‌‏توانند در فضای شهری قرار بگیرند.

هنر چیزی است که از احساس ما به‏وجود می‌‏آید و مطمئناً هر شرایطی روی ذهن ما، روی کارهای ما می‌‏تواند تأثیرگذار باشد. شاید به عمد نباشد و ناخودآگاه این اتفاق بیفتد، ولی فکر می‌‏کنم این اتفاقات بر کارهای من بی‏تأثیر نبوده‏اند. حتی موقعیت جغرافیایی هم می‌‏توانند بر کار هنرمند تأثیر داشته باشند.
 

تعدادی از کارهایم شاید از یک سویه انتقادی برخوردار است. در هر حال من سعی کردم در کارم حسی، چیزی که دنبالش بودم را نشان بدهم و اگر سویه انتقادی دارد، احتمالاً آگاهانه نبوده است.

مشکلات بر سر راه

همیشه مردم دوست دارند راجع به زندگی خصوصی هنرمند‌ها هم بدانند. آهوان با خنده‌ای ملیح درباره زندگی خصوصی‌اش گفت:

پرستو آهوان – ازدواج نکرده‏ام. چون دنبال درس خواندن بودم و بعد هم می‌‏خواستم به امریکا بیایم و درس خواندن و کار کردن در اینجا را تجربه کنم. رشته‏ام را خیلی دوست دارم. فکر می‌‏کنم بالاخره هر فردی عاشق می‌‏شود. این اتفاق برای من هم افتاده، ولی الان فعلاً دارم درس می‌‏خوانم.

پرستو آهوان مشغول درس خواندن در دانشگاه “پرت” در نیویورک است که حداقل دوسالی طول می‌کشد. او درباره کار و مشکلاتش می‌گوید:

پرستو آهوان – خیلی دوست دارم جهانی کار کنم. یعنی هم در ایران باشم و در آنجا کار کنم و هم در اینجا و در کشورهای دیگر. احتمالاً در ماه اکتبر هم برای شرکت در یک مسابقه و نمایشگاه به اسپانیا می‌روم.
 

یک سری از مواد خام نوع سنگ‏های خاصی را که کار می‌‏کردم، در ایران بیشتر می‌‏توانستم پیدا کنم. در اینجا هم شاید باشند، ولی من هنوز نتوانسته‏ام پیدا کنم. کمی از این مشکلات هستند، ولی فکر می‌‏کنم در طول زمان حل بشود.
 

متأسفانه هنوز نتوانسته‏ام در آمریکا جاهای مختلف را بشناسم که بتوانم مواد خام لازم را پیدا کنم. مجسمه‌سازی رشته‏ای است که با مواد مختلف کار می‌‏کنیم و اتفاقی هم که در کارهای من افتاده این است که الان من چند رسانه‌ای کار می‌‏کنم و کارهای من ویدئو ـ چیدمان است و این آثار‏ یک وقت‏هایی از کارهای قدیمی است و گاهی هم از کارهای جدیدم.
 

کاری که در نمایشگاه گروهی هفته‏ پیش در دانشگاه “پرت” داشتم، تقدیر از عنکبوت بود. من یک کار را قبلاً ساخته بودم و عکسی را هم جایی از یک تار عنکبوت گرفته بودم که خیلی زیبا بود. فکر می‌‏کردم چقدر جا دارد از عنکبوت به خاطر این شغل زیبا و به خاطر هنرش، تقدیر شود.
 

چون یک بار هم تجربه‏اش را داشتم که این‌کار را انجام بدهم، ساعت‏‌ها از من زمان گرفت و بیشتر متوجه شدم که کارشان خیلی زیبا و حساس است. چون هندسه‏ خاصی در این کار استفاده شده که من فکر می‌‏کنم فقط برای شکار کردن حشره نباشد و احساس می‌‏کنم هنر خاصی در این کار هست.

ایمیل گزارشگر:

[email protected]

در همین زمینه:
::گزارش‌های پانته‌آ بهرامی در رادیو زمانه::