تاریخ زندگی سیاستمداران بالا و پایین بسیار دارد و در این فراز و فرودها “نقطه عطفی” وجود دارد که سرنوشت سیاستمداران را دگرگون میکند.گاه تنها یک تصمیم میتواند از یک چهره خوب یادگاری بد به جای بگذارد و یا عکس این حکایت. چرا که تاریخ در قضاوتها و روایتهایش دو گروه نامدار دارد؛ یکی آنان که مقابل ستم ایستادند و دیگری آنان که ستم کردند.
“آیت الله حسینعلی منتظری” را باید در شمار سیاستمدارانی قرار داد که در تاریخ اذهان عمومی جامعه، در میان مردان نیک قرار گرفته است. او که پیش از انقلاب ۵۷ برای تبیین تئوری ولایت فقیه تلاش کرده بود و پس از انقلاب برای گنجاندن اصل ولایت فقیه در قانون اساسی پافشاریهای بسیار داشت، سالها بعد در تئوری خود تجدید نظر کرد و “ولایت مطلقه” را “شرک” خواند و انتصابی بودن ولایت را به نقد کشید.
او که پیش از انقلاب داد و ستد با بهائیان را حرام دانسته بود، در سالهایی که حکومت ایران بر بهائیان سخت گرفت، حکم به برخورداری و برابری آنان از حقوق انسانی داد.
منتظری به نقادی سیاستهای رهبر جمهوری اسلامی که مقامی بالاتر از او داشت، نشست وبرنحوه مدیریت جنگ ایران و عراق و تداوم آن نقدهای بسیار داشت. در روزهایی که زنان ایران برای حقوق برابر تلاش میکردند، بازهم “آیت الله” بود که حکم به مساوات و برابری داد تا به نوعی “در خود” و “علیه خود” قیام کرده باشد و راه تجدیدنظر در پیش بگیرد.
منتظری به نقادی سیاستهای رهبر جمهوری اسلامی که مقامی بالاتر از او داشت، نشست وبرنحوه مدیریت جنگ ایران و عراق و تداوم آن نقدهای بسیار داشت
آیت الله حسینعلی منتظری پس از مرگش نیز همچنان خبر ساز است. چندی قبل جزوهای منتشر نشده از پرسش و پاسخهای او با فرزندش در انتقاد از خود خبرساز شد و چند روز قبل هم حمله دوباره نیروهای امنیتی به دفتر آیت الله بار دیگر نام این مرجع تقلید معترض را در خبرها پر رنگ تر ساخت.
وقتی سکوت جایز نیست
اما آنچه که بیش از هر مساله دیگری به نیکنامی و ماندگاری منتظری در ذهن فعالان سیاسی ایران کمک کرد، حمایت او از کسانی بود که در جمهوری اسلامی حقوقشان پایمال شد. اعتراض او به رفتار با زندانیان سیاسی و عقیدتی در دهه ۶۰ و اعدامها و شکنجهها از آیت الله مدافع ولایت فقیه، چهرهای به یادگار گذاشت که مخالفان سیاسی و عقیدتیاش نیز به نیکی از آن یاد میکنند.
مرجع تقلید شیعیان فاصله اندکی تا نشستن بر مسند عالیترین مقام جمهوری اسلامی ایران داشت، اما “حقیقت تلخ زندانها” و اعدامها را تاب نیاورد و مصلحت پیشه نکرد. در فاصله دو ماه مانده تا درگذشت آیت الله خمینی یکبار دیگر صدای اعتراضاش به وضعیت زندانها و اعدامها را بلند کرد و با نامهای که به آیت الله خمینی نوشت، عطای حکومت را به لقاء اش بخشید.
او نتوانست چون بسیاری دیگر از دست اندرکاران عالی رتبه جمهوری اسلامی در دهه ۶۰ سکوت اختیار کند و “راز جمعی حاکمان” را پنهان کند. بهسان رمزگشا پرده از فاجعه انسانی در زندانهای ایران برداشت و مامن و پناه زندانیان سیاسی با هر عقیدهای شد و با این انتخاب، نامی ماندگار در تاریخ سیاسی ایران به جای گذاشت.
آنکه به قدرت گفت؛ نه
رضامعینی، مسوول میز ایران، افغانستان و تاجیکستان سازمان گزارشگران بدون مرز، که خود زندانهای دهه ۶۰ ایران را تجربه کرده است، می گوید: یکی از گرهگاههای سیاست و اخلاق، مساله قدرت است و هنگامی که به کشورهای دیکتاتورزده و جهان سوم هم میرسیم این مساله پررنگتر میشود. اگر کسی که امکان دست یابی به قدرت رسیدن را در زمان مشخص دارد به قدرت نه بگوید، بدون شک بانی اخلاق در سیاست است.
اعتراض او به رفتار با زندانیان سیاسی و عقیدتی در دهه ۶۰ و اعدامها و شکنجهها از آیت الله مدافع ولایت فقیه، چهرهای به یادگار گذاشت که مخالفان سیاسی و عقیدتیاش نیز به نیکی از آن یاد میکنند
وی با بیان اینکه ‘’نباید به دنبال امام سازی از آقای منتظری بود”، ادامه می دهد: آقای منتظری بدون شک بنیان گذار اخلاق در سیاست در ایران است. چرا که او در زمانی که امکان دستیابی به قدرت را داشت سکوت نکرد و در یک اقدام معین که در حمایت از افرادی بود که حقوقشان پایمال شده بود از قدرت کناره گرفت.
به گفته او، اعتراض آیت الله منتظری به کشتار زندانیان در دهه ۶۰ و “نه گفتن به قدرت” برای ماندگاری ایشان در ذهن عمومی جامعه کفایت میکند.
ایرج مصداقی از دیگر فعالان سیاسی ایران که زندانهای جمهوری اسلامی را هم تجربه کرده و این روزها به جمع آوری خاطرات و مستندات فاجعه انسانی دهه ۶۰ در زندانهای جمهوری اسلامی مشغول است نیز بر این باور است که آنچه که آیت الله منتظری را ماندگار و برای تمام گروههای سیاسی قابل احترام کرد عدم سکوت ایشان به جنایت علیه بشریت در زندانهای جمهوری اسلامی و شجاعت تجدیدنظر در دیدگاهها و اعتراف به اشتباهات بود.
ایستادگی در برابر فاجعه انسانی
رضا معینی در باره نقش آیت الله منتظری در کاهش فشارها بر زندانیان سیاسی در دهه ۶۰ میگوید: دخالت آیت الله منتظری در زندانها در دو مرحله به بهبود وضعیت زندانیان کمک کرده است. یکی در سالهای اول انقلاب که بعد از دخالت ایشان در سال ۶۴ به بعد وضعیت زندانیان سیاسی مراتب بهتر شد.
او در باره وضعیت حاکم بر زندانهای جمهوری اسلامی در دهه ۶۰ هم میگوید: من این را به جرات میگویم که شرایط زندانهای جمهوری اسلامی در اول انقلاب به مراتب بدتر از اردوگاههای مرگ بود. شرایطی که لاجوردی و دوستانش در اوین حاکم کرده بودند، به وضعیت حاکم بر کمپهای مرگ خمرهای سرخ یا شوروی و به ویژه نازیها شبیه بود.
به گفته او تغییر شرایط در زندانها در سال ۶۴ پس از آن صورت گرفت که خانوادههای زندانیان از جمله همسران و به وِیژه مادران این زندانیان نامه نوشتند و به آقای منتظری مراجعه کردند و ایشان هم با پذیرش خانواده زندانیان و فرستادن نماینده به زندانها برای تغییر و بهبود وضعیت زندانیان تلاش کردند و تلاشهایشان هم نتیجه داد.
رضا معینی : شرایطی که لاجوردی و دوستانش در اوین حاکم کرده بودند، به وضعیت حاکم بر کمپهای مرگ خمرهای سرخ یا شوروی و به ویژه نازیها شبیه بود
رضا معینی مرحله دوم دخالت آیت الله منتظری در زندانها را نیز مربوط به سال ۶۷ میداند: نامه ایشان در سال ۶۷ که اعدامها دوباره شروع شده بود، مانع از اعدامهای بیشتر شد.
اگر چه خود ایشان هم گفتهاند که نمیدانند این نامه تا چه حد از ادامه کشتارها جلوگیری کرده است، اما این نامه بدون شک سندی است برای نشان دادن آنچه که در زندانهای جمهوری اسلامی گذشته و همچنین ایستادگی یک دولتمرد در برابر این فاجعه انسانی که هم نام آیت الله منتظری را ماندگار کرد و هم آبروی روحانیت شیعه را خرید.
برکناری پاداش افشاء جنایت علیه بشریت
ایرج مصداقی هم بر این باور است که آیت الله منتظری از همان سالهای نخست بعد از انقلاب برای بهبود وضعیت زندانها و زندانیان سیاسی تلاش کرده و نمایندگانی در زندانها داشته که با زندانیان ملاقات کرده و برای ایشان گزارش تهیه میکردند.
او میگوید: ایشان از ابتدای دهه ۶۰ در زندان نماینده داشتند و تذکرهایی هم دادند، اما آنقدر فعال نبودند ولی از سال ۶۳ به بعد اقدام عملی کردند. نامه سال ۶۴ ایشان خطاب به آقای خمینی و بیان اینکه اطلاعات شما روی ساواک را سفید کرد ه است و همینطور نامه سال ۶۵ ایشان نشان میدهد که نسبت به مسائل زندان حساس بودند و روی نکات حساسیتبرانگیزی انگذشت میگذاشتند.
به گفته مصداقی، نامه نگاریها و تعیین نمایندگانی از سوی آقای منتظری برای ملاقات با زندانیان و تهیه گزارش از وضعیت زندانها به برکناری بسیاری از مسوولان زندانها از جمله رحمانی، عسگری و لاجوردی منجر شده است.
به گفته ایرج مصداقی، نامه نگاریها و تعیین نمایندگانی از سوی آقای منتظری برای ملاقات با زندانیان و تهیه گزارش از وضعیت زندانها به برکناری بسیاری از مسوولان زندانها از جمله رحمانی، عسگری و لاجوردی منجر شده است
او میگوید: بدون شک دخالتهای آقای منتظری در سال ۶۳ به بهبود وضعیت زندانیان کمک کرده و از کشتارهای بیشتر جلوگیری کرد. اما درباره میزان نقش ایشان در سال ۶۷ باید به این نکته اشاره داشت که دیگر آن قدرت سابق را نداشتند و از طرف دیگر حکومت هم تصمیم به برکناری ایشان گرفته بود.
با این حال باز هم نامه ایشان از کشتارهای بیشتر جلوگیری کرد و جان چندین نفر را نجات داد. چرا که اعدامها در ۲۵ مرداد متوقف شد و باید بدانیم که در ۲۴ مرداد همان سال ایشان با مسوولان کشور دیدار داشتند و در آنجا نسبت به این مساله اعدامها اعتراض کرده بودند.
مردی از تبار مولی علی (ع)
کاربر مهمان / 22 February 2012
در جهنم عقرب هایی هست که ادم ها به مار غاشیه پناه می برد. این هم داستان ما است که از ظلم خمینی و خامنه ای حالا رویه های اخر عمر اقای منتظری برایمان شده است نمادهای ازادگی. در مورد هر سه نفر و البته جانشنیان ان ها مثل کدیور سروش مشکل سرجایش هست و ان نقش ولایتی برای فقها است. اختلاف نظر اقای منتظری با خامنه ای در مورد حد ولایت فقیه است و نه خود ان ولایت. اقای منتظری بر طبق خاطرات خود در ابتدای کار زندگی را بر بهاپیان نجف اباد چنان سخت کرد که ان ها حتی نمی توانستند نان روزانه خود را از نانوایی ها بخرند و به این ترتیب مجبور به ترک شهر خود شدند. اخر عمر ایشان لطف کردند و حق اب و گل (که موضوع ان مشخص نشد) برای بهایی ها قایل شدند و به این ترتیب ایشان شدند پدر حقوق بشر در ایران. بیایید دست از مرده پرستی بردارید. اشکال های اساسی در مورد نگرش مکتب اصولی در رابطه با حق اساسی مردم در مورد تعیین سرنوشت هنوز سرجایش مانده است. با بازی با لغت مثل ولایت نسبی موضوع اصلی یعنی حق حاکمتی ملی موضوع حل نمی شود. این موضوع در مورد ان قصه معروف به روایت ولایت جمهور هم صادق است. اخوند خراسانی فتوای ولایت جمهور را در مقابل عملکرد محمد علی شاه صادر کرد او موضوع حق حاکمیت ملی را هیچگاه به رسمیت نشناخت. مساله اساسی این است که ایا ملت ایران حق تعیین سرنوشت خود را دارد یا خیر. بقیه اش به قول معروف همه اش داستان است.
کاربر مهمان / 22 February 2012
این درست است که ایت الله منتظری معتقد به ولایت فقیه بود ولی نباید ولایت فقیه مورد نظر او را با ولایت فقیه منظور خامنه ای یکی دانست. ولایت حق فقیه است و این موضوعی است که گفتنش خود ش ان را ثابت می کند. همان طور که ایت الله خمینی هم با همین استدلال کتاب ولایت فقیه خود را نوشته اند. ولایت فقیه احتیاج به اثبات ندارد بلکه فقط احتیاح به اعلام و قبول دارد. اگر ولایت با فقیه نبود پس موضوع حق امام چطوری می شود؟ ولایت با فقیه است ولی خوب فقیه باید مدبر هم باشد و متوجه باشد که باید با توجه به شرایط زمانی عمل کند. مثلا خود ایت الله منتظری در زمستان سال 1357 که شاه هنوز سر کار بود موضوع ولایت فقیه را در بحث های عوام مطرح نمی کرد. ان موقع اگر این کار را می کرد ممکن بود که چپی ها و منافقان استفاده می کرددند. الله خیر الماکرین. نباید از مکر کردن به دشمنان اجتناب کرد. ولی بعد که ایشان توانستند قدرت بگیرند ان وقت بود که موضوع ولایت فقیه را از یحث های خواص به بحث های عامه منتقل کردند چون ان موقع دیگر سر و کار جامعه با خلخالی بود. ان موقع می شد صحبت از ولایت فقیه کرد. می بینید که ایشان خیلی هم مدبر بودند.
مثلا حالا که یک تعدادی خلافکاری هایی در جامعه شده است دیگر نمی شود به راحتی 30 سال قبل از ولایت فقیه دفاع کرد. در این شرایط حال باید فعلا موضوع دفاع از حق فقیه برای ولایت بر جامعه را کمتر مطرح کرد. در شرایط حال باید گفت که فقیه حق ولایت دارد و در این مورد شکی نیست ولی ولی خوب ولایت فقیه مطلقه نیست بلکه ولایت فقیه نسبی است. به این ترتیب فشار اجتماعی از روی موضوع ولایت مداری شیعه برداشته می شود وگر نه ممکن است اگر این موضوع به همین ترتیب پیش برود جامعه کار دست خودش بدهد. ایت الله منتظری حق بزرگی بر جامعه دارد به این دلیل که او در عمل نگذاشت که جامعه کار دست خودش بدهد. امیدوارم که دوستداران ایشان این موضوع هایی را که من سر بسته گفتم درنظر داشته باشند و کاری نکنند که جامعه فکر کند موضوع ولایت فقیه عوض شده است. خیر موضوع این است که حالا باید گفت ولایت فقیه مطلقه نیست بلکه ولایت فقیه نسبی است. برای عوام همین موضوع کافی است.
کاربر مهمان / 23 February 2012
ایت الله منتظری چون گلی که در لجنزار جمهوری اسلامی تنها بود و تا توانست عطر افشانی کرد تا در نهایت خشک شد
مردی از تبار کوروش بزرگ حافظ و مدافع حقوق انسانها بدون اعمال تبعیضهای نژادی و دینی ننگی که تا ابد بر پیشانی جمهوری اسلامی خصوصا بنیانگزار خون خوارش باقی خواهد ماند
کاربر مهمان / 22 February 2012
آخرین آیت آلله
هان ، ای بت سا ز ٍ – بت شکن
بکجا شتافتی بی درنگ
آنگاه که ستاره گان اوین
ترا انتظار میکشند در ثانیه که سالی است
فاصله خانه ات تا گوهردشت
عادل آباد
یونسکو
و انبوه چشمان گریان
در بیت تو در انتظار
تو نیز فرورفته در اندیشه
همچون خدا
و پشیمان از کرده خویش
طلوع و غروبت
هرچند که دلگیر کرده است انبوه خستگان را
اما
آغازگر پایانی است
که بهار پس از سیاهی را
نوید می دهد
قیام تو در اوج سکوت
بی تردید
و
پشت پا به عبای
قدرت
از تو اسطوره ای ساخت در
من
منی ، که با تو و افکارت نه بیگانه
که اشکارا در جنگ بودم
منی
که با تو بودم چند صباحی همراه
پیش وقبل از آنی که گرفتار ساختی خویشتن را
در انبوه سفید ، سبز و سیاه
که جز در شکل ، هیچگونه غرابتی در
میان نبود ترا
مرگ تو
فتح خواهد کرد
قم را
این مرکز تحجر
فردا
که جسم خاموش ترا به خاک سپارند
جهان خواهد شد
” رهبر ” با اندامی لرزان
بعد از پانزده ساعت تاخیر
ناباورانه رهائی تو را
نه
که
مرگ خویش را
در سکوتی بیست ساله شکست
در انتهای هرروز
همچون گرداب می چرخد
و فرو می رود در منجلاب دین
تا سحر بیدار
در اندیشه پایان کار خویش
مانده اند مبهوت بی آنکه معجزه ای
در کار باشد حتی در ماه ” حرام ”
ناقوس مرگ از بیکرانها بگوش می رسد
پایان کار فرا رسیده است
آن زمان
سالها در ثانیه ای می گذرد
مجید آژنگ 20 دسامبر 2009
کاربر مهمان مجید آژنگ / 22 February 2012
عنوان مقاله هست “آیت الله حسینعلی منتظری و راز ماندگاری” . واقعا این هم خود نوعی جوک است. یعنی یک دفعه با چند فتوای دو پهلوی اخر عمر کل داستان عملکردهای ایشان پاک و مطهر شده است؟
کاربر مهمان / 26 February 2012
به کاربر مهمان که عبارت زیر را نوشته اند:
مردی از تبار مولی علی (ع)
ارسال شده توسط کاربر مهمان در تاریخ چهارشنبه, 12/03/1390 – 14:46.
دوست عزیز اقای منتظری عمامه سپید داشتند و هر گز از تبار علی و محمد نبودند چه اگز چنین بود عمامه سیاه می پوشیدند. باز هم اگر بودند ایشان هم دست به سربریدنشان و به داراویختنشان و تجاوز و سایر صفات اسلام ناب محمدی را از خود نشان داده بودند. لطف کنید انی سچایای اخلاقی را به ایشان نسبت ندهید.
خیلی ممنون
کاربر مهمان / 23 February 2012
“دوست عزیز اقای منتظری عمامه سپید داشتند و هر گز از تبار علی و محمد نبودند چه اگز چنین بود عمامه سیاه می پوشیدند. باز هم اگر بودند ایشان هم دست به سربریدنشان و به داراویختنشان و تجاوز و سایر صفات اسلام ناب محمدی را از خود نشان داده بودند. لطف کنید انی سچایای اخلاقی را به ایشان نسبت ندهید.
خیلی ممنون”
درود بر شما .. تبار علی و محمد بجز جنایت و آدم کشی میراثی نداشته و ندارد..اتفاقا به نظر بنده خمینی و ملاعمر و بن لادن بازماندگان به حق محمد و علی هستند
اسیریس / 24 February 2012
فقیهی که تمام عمر در مقام مرتجع ترین نهاد اجتماعی اسلامی یعنی فقاهت زندگی کرده و … چرا باید ناگهان به زمره «مردان نیک» در تاریخ ایران بپیوندد؟ چون در ماجرای انتخابات 88 و آشوبهای بعدی خط استعمار پیر را دنبال کرد؟
شما به عنوان رسانه ای سکولار هیچ دلبستگی ارگانیکی با آیت اله منتظری ندارید. فقط چون در یک لحظه تاریخی به خط سیاسی مخالفت با جمهوری اسلامی خدمت کرده بود برای شما عزیز است.
کاربر مهمان / 24 February 2012
موضوع چند فتوای آخر عمر نبود. موضوع ایستادگی بر آنچه آنرا انسانی میدانست و حتا کناره گیری از رهبری بود. هم او بود که به وکیلی در تهران که از مقلدینش بود تکلیف کرد وکالت فلان زندانی سیاسی را به عهده بگیرد و وقتی پاسخ شنید که زندانی افکار ضد دینی دارد، نهیب زد که افکارش به تو چه؟ فلانی انسان که هست. بعد با پول آن زمان مبلغ 3 میلیون تومان از محل سهم امام برای خانواده همان منتقد ضد دین برای گذران امور میفرستد. مردی که 5سال حصر در خانه را به تمام امتیازات رهبری ترجیح داد. کاش کمی مثل او رفتار میکردیم. مذهبی و غیرمذهبی یا مخالف و موافق فرقی نمیکند. انسان انسان است.
مهدی / 29 August 2012