در اوج بحران سوریه خبر پهلوگرفتن دو کشتی نظامی جمهوری اسلامی ایران در بندر طرطوس سوریه مننتشر شده است.

 پیش از این نیز اخبار و گزارش‌هایی مبنی بر تلاش نهادهای نظامی و امنیتی ایرانی برای کمک به سرکوب اعتراض‌های مردم سوریه انتشار یافته بود. هرچند فرمانده نیروی دریایی ارتش جمهوری اسلامی هدف از سفر این دو ناو نظامی ایرانی را آموزش نیروی دریایی سوریه اعلام کرده است .

از دکتر علیرضا نوری زاده روزنامه نگار و تحلیلگر سیاسی کارشناس دنیای عرب و خاورمیانه پرسیدم پهلوگرفتن دو کشتی نظامی  ایرانی در سوریه را با توجه به اوضاع و احوال بحران‌زده‌ سوریه چگونه ارزیابی می‌کنید و به طور مشخص بندر طرطوس در چه نقطه‌ای از سوریه قرار دارد و اوضاع و احوال مناطق هم‌جوار آن از نظر اعتراضات مردمی به چه شکل است؟
 
باید بگویم که اولاً بندر طرطوس از مدتها پیش تبدیل به یک بندر نظامی شده بود. یعنی دو پایگاه دریایی سوریه در این بندر است. همین طور برای کشتی‌های روسی و کشتی‌های دوست یک بندرگاه ویژه درست کرده‌اند که در آنجا پهلو می‌گیرند. البته این تنها بندر نظامی سوریه نیست.
 
در لاذقیه هم سوری‌ها یک قسمت نظامی درست کرده‌اند و در نتیجه کشتی‌های روسی در آنجا پهلو می‌گیرند و همین تازگی بود که یک ناو هواپیمابر روسی از سوریه دیدن کرد.
 
جمهوری اسلامی هم برای اولین بار نیست که کشتی به سوریه می‌فرستد. ولی کاری که قبلاً می‌کرد، این بود که معمولاً کشتی‌های لجستیکی یا کشتی‌های باربر را که هم بُرد نظامی دارد و هم بُرد غیرنظامی، را به سوریه برای ارسال تجهیزات و سلاح می‌فرستادند.
 
ولی این بار جمهوری اسلامی خواسته است قدری فراتر برود. اولاً ابعاد ارتباطش با سوریه را آشکار کند، به‌ویژه که اخیراً روسها همان‌طور که گفتم ناو هواپیمابر فرستاده بودند. از سوی دیگر مطابق بعضی از گزارشها روسها بخشی از سلاحهایی را که به سوریه می‌فرستند، از طریق ایران می‌فرستند.
 
مطابق بعضی از گزارشها روسها بخشی از سلاحهایی را که به سوریه می‌فرستند، از طریق ایران می‌فرستند. این سلاح‌ها از طریق دریای مازنداران وارد ایران می‌شود و از آنجا با قطار به جنوب کشور و از طریق بندرعباس یا بوشهر به سوریه فرستاده می‌شود
 
این سلاح‌ها از طریق دریای مازنداران وارد ایران می‌شود و از آنجا با قطار به جنوب کشور و از طریق بندرعباس یا بوشهر به سوریه فرستاده می‌شود. الان هم بازدید این دو کشتی ‌جنگی ایرانی، همان‌طور که گفتم، علاوه براین می‌تواند همان ابعاد قبلی را داشته باشد، کمک نظامی به سوریه، در عین حال نشانه‌ حمایت مطلق جمهوری اسلامی از رژیم بشار اسد در سوریه است و بازتاب بسیار بدی داشته.
 
یعنی امروز برای مبارزان سوری، جمهوری اسلامی به‌عنوان دشمن اول درآمده و در بیانیه‌ها و اظهارنظرهاشان حتی جمهوری اسلامی را بالاتر از روسیه قرار می‌دهند. چون براین باورند که روسها با وجود کمک به سوریه ولی مجبور به رعایت بعضی از التزامات بین‌المللی هستند.
 
در حالی که جمهوری اسلامی به هیچ کدام از اینها عمل نمی‌کند و علاوه بر اسلحه و کمک‌های مالی و کمک‌های لجستیکی مستقیماً در سرکوب مردم سوریه نیز شریک است.
 
یک مورد آن حضور نیروهای وابسته به سپاه قدس و همین طور نیروهای اطلاعات سپاه و آموزشگران سپاه است که نیروهای سوری را در نحوه مبارزه با مردم و جنگهای خیابانی آموزش می‌دهند.
 
آقای دکتر نوری‌زاده اگر تحولات سوریه بیش از پیش به سمت جنگ داخلی پیش رود، آیا فکر می‌کنید که جمهوری اسلامی ایران فراتر از کمک تسلیحاتی و کمک آموزشی ممکن است در این منازعه نظامی در داخل سوریه وارد شود و کمکهای مستقیم بیشتری را به حکومت بشار اسد کند؟
 
به طور قطع. ببینید، جمهوری اسلامی به چند طریق دارد به سوریه کمک می‌کند و این کمکها هم می‌تواند گسترش پیدا کند و وسیع‌تر شود.
 
در درجه‌ اول مسئله‌ حزب‌اله است. ما می‌دانیم که حزب‌اله بیش از ۱۰ هزار نیروی جنگجو آماده برای ستیز و مبارزه دارد. این نیروها البته برای جنگهای چریکی تربیت شده‌اند، ولی در جریان درگیری‌های داخلی لبنان حزب‌اله نشان داد که کاملاً برای مبارزه با مردم در خیابان هم آمادگی دارد و این است که الان گفته می‌شود نزدیک به هزار تن از افراد حزب‌اله با اجازه‌ جمهوری اسلامی در سوریه هستند.
 
امروز برای مبارزان سوری، جمهوری اسلامی به‌عنوان دشمن اول درآمده و در بیانیه‌ها و اظهارنظرهاشان حتی جمهوری اسلامی را بالاتر از روسیه قرار می‌دهند
 
همین‌طور نیروهای نظامی جمهوری اسلامی، نیروهای سپاه، به چند شکل در سوریه‌اند. یک شکل‌شان درگیری مستقیم است. این نکته را باید اضافه کنم که اصولاً ارتش سوریه ارتشی نبود که آموزش جنگ خیابانی دیده باشد.یک ارتش دفاعی بود برای مقابله با اسراییلی‌ها. آن بخش از نیروهای سوری هم که در لبنان بودند عملاً درگیری مستقیمی به آن شکل نداشتند.
 
بنابراین بلد نبودند به چه شکل مردم را بزنند و سرکوب کنند. در حالی که جمهوری اسلامی تجربه‌ خیلی وسیع و قدیمی در این زمینه دارد. از خرداد ۶۰ تا امروز بارها جنگ خیابانی داشته با مردم، با مردم بی‌سلاح.
 
بنابراین در این زمینه جمهوری اسلامی سوریه را آموزش داد و الان هم تعداد زیادی از افراد سپاه در آنجا هستند و اخیراً هم خبری منتشر شد مبنی براین که آقای سرلشکر پاسدار قاسم سلیمانی فرمانده‌ سپاه قدس و همین‌طور مسعود فروزنده در سوریه مستقر و در آمدوشدند.
 
یک ستادی جمهوری اسلامی در منطقه‌ مزه درست کرده که این ستاد از مدتها پیش مرکز مشترکی‌ست برای همکاری‌های نظامی‌ـ امنیتی سوریه با جمهوری اسلامی.
 
آیا فکر می‌کنید روند ریزش از نظام بشار اسد به‌ویژه در نیروهای نظامی افزایش پیدا خواهد کرد، با توجه به این که تاکنون به آن مقدار قابل توجه از سران حکومت جدا نشده‌اند و یا فرماندهان ارتش و نیروهای بالای ارتش از نظام بشار اسد جدا نشد‌ه‌اند؟ آیا ممکن است در تداوم این بحران شاهد افزایش این ریزش باشیم؟
 
ببینید، این عدم ریزش به آن شکل دو دلیل دارد. دلیل اول این است که رژیم موفق شده به افسران بلندپایه‌ای که اغلب از طایفه علوی هستند، بقبولاند که اگر ما قدرت را از دست دهیم، سنی‌های تندرو روی کار می‌آیند و شما را قتل عام خواهند کرد. بنابراین قصه‌ زندگی یا مرگ است، که به هر قیمتی شده دارند دفاع می‌کنند.
 
متأسفانه اپوزیسیون سوری هم غافل بود یک مدتی از این وضع. البته الان تعداد زیادی از علوی‌ها به شورای ملی پیوسته‌اند و همین طور در گروههای دیگرهم فعالیت می‌کنند. ولی برای مدتی این فرصت را رژیم داشته است که با این نوع تبلیغات نیروهای خودش را همچنان منسجم و هماهنگ نگه دارد.
 
مورد دوم که باز بسیار قابل توجه است این که کسانی که جدا شده‌اند نتوانسته‌اند موفقیتی از خود نشان دهند و موفقیتی به دست آورند که تشویق کننده‌ بقیه باشد. خیلی‌هاشان کشته شدند، خیلی‌هاشان ناچار به فرار شدند.
 
رفتار رژیم با آنها خیلی غیرانسانی و خشونت‌بار بوده. تا زمانی که یک نیروی بین‌المللی رسماً از این‌ها اعلام حمایت نکند و یک منطقه‌ امن ، مثلاً در مرز ترکیه، برای‌شان درست نکند، ما با همین وضع روبه‌رو خواهیم بود.
 
شاید دنیا الان در برابر یک سئوال بزرگ قرار گرفته. آیا باید دست روی دست بگذارد که ملت سوریه نابود شود یا این که واقعاً التزامات بین‌المللی و انسانی ایجاب می‌کند مشترکاً دست به یک اقدام زنند؟
 
و البته حضور گسترده‌ جمهوری اسلامی و حزب‌اله عامل دیگری شده برای این که دست‌کم کشورهای عربی در این زمینه به طور جدی وارد کار شوند. حرفهایی که سعود الفیصل در نشست قاهره که وزاری خارجی عرب بودند زد، مقداری تشویق ایجاد کرده مبنی براین که باید به اپوزیسیون به هر شکلی کمک کرد که این کمکها شامل کمک نظامی هم می‌شود.
 
در طول دو سه هفته‌ اخیر ما شاهد این بودیم که تعداد زیادتری از نظامیان به‌ویژه سربازان و درجه‌داران از رژیم اعلام انزجار کرده‌اند و من تصور می‌کنم این روند سرعت بیشتری بگیرد در روزهای آینده.
 
 مداخله‌ نظامی کشورهای دیگر به‌ویژه کشورهای عرب را چگونه ارزیابی می‌کنید؟ آیا محتمل است که ارتشی از اتحادیه عرب وارد شود به نفع مخالفان و ضد بشار اسد؟
 
ببینید، ارتش اتحادیه عرب از کشورهای عربی به تنهایی نمی‌تواند این کار را بکند. چون اولاً بین خود عربها اختلاف وجود دارد. مثلاً الجزایر به شدت با این مسئله مخالف است. مصری‌ها نیز تقریباً با این موضوع مخالف‌اند.
 
ترکیه در عین حال که تا حدودی با این نظر موافق است، اما هنوز تصمیم نگرفته که آیا خود ارتش ترکیه حاضر است بخشی از این نیرو را تشکیل دهد. به نظر من تا اراده‌ بین‌المللی در این زمینه وجود نداشته باشد، تا ایالات متحده، فرانسه و غربی‌ها در این زمینه توافق نکنند، اتحادیه عرب هم به تنهایی این کار را نخواهد کرد.
 
ولی گفتم ابعاد فاجعه به گونه‌ای شده است که شاید دنیا الان در برابر یک سئوال بزرگ قرار گرفته. آیا باید دست روی دست بگذارد که ملت سوریه نابود شود یا این که واقعاً التزامات بین‌المللی و انسانی ایجاب می‌کند مشترکاً دست به یک اقدام زنند؟
 
مردم سوریه که به شدت موافق مداخله‌ نظامی هستند. اما حتی اپوزیسیون نیز می‌گوید حالا اگر مداخله‌ نظامی به آن شکل نباشد، حداقلش این است که این‌ها باید برخی مناطق را مناطق امن اعلام کنند که در این مناطق امن بتوانند ارتش آزاد سوریه و مبارزان در آنجا فعال باشند.