ونداد زمانی – تاریخ تمدن بشری و البته جنگهای مرگباری که باعث اوجگیری و سقوط آن شده است، همچنین کشتار بردگان و مردان جوان “پیاده نظام” در طول تاریخ، منتهی به توقعات بسیار زیاد از مردها شده است. چنین نگاهی بر این نکته تاکید میکند که مردی و مردانگی با هرچه فکر کردن پیرامون تندرستی متفاوت است.
مردها اشکال ندارد که پرخوری کنند، نظافت کمتری به خرج دهند، عصبانی و پرخاشجو باشند و از همه مهمتر، احساس خود را بروز ندهند. گریستن که ثابت شده است میتواند دریچه گریزی از انباشت خستگی، خشم، نفرت و حتی حسادت باشد برای مردان ناشایست و گاه ممنوع بهشمار میرود.
خوشبختانه به نظر میرسد شرایط معیشتی و فرهنگی جوامع معاصر کمکم زمینههای مربوط به توقعات مردم از مردها را به زیر سئوال میبرد. در این دگرگونی، میتوان شاهد انواع گزارشها، تحقیقات و ابراز نظرها بود که تلاش دارند تصاویر و انتظارهای جدیدی را از جنس مرد معرفی و مطرح کنند.
در این میان میتوان به کتاب یک دکتر روانشناس آمریکایی به نام ویل کورتینی تحت عنوان “مردانگی و مرگ” اشاره کرد. او در کتاب خود به ویژه به انتظار مخرب جامعه از مردها و پسرها پرداخته است.
او به کمک آمار نشان داده است که به شیوهای سیستماتیک، همه عناصر موجود در اجتماع نظیر خانواده، مدرسه، دانشگاه، محل کار و حتی رابطه زناشویی بر اساس سنتهای پیشین، دست به دست هم میدهند تا مردها بیش از زنها بمیرند و کمتر عمر کنند.
دکتر ویل کورتینی با گردآوری و مطالعه بیش از دوهزار تحقیق، تفاوتهای رفتاری بین زن و مرد را به ۳۱ قسمت تقسیم کرده و در همین زمینه موفق شده است ۱۰ دلیل اصلی برای درصد بالای مرگ و میر و وجود بیماریهای مزمن در جنس مرد را شناسایی کند.
این دکتر متخصص رفتارگرایی توانسته است به گونهای دقیق نشان دهد اکثر ناهنجاریهای اجتماعی نظیر قتل، جنایت و خشونت که توسط مردها صورت میگیرد به خاطر “بد بودن” بعضی از آنها نیست. به عقیده او این اعمال نشئت گرفته از توقعاتی است که در طول تاریخ بر دوش مرد گذاشته شده است.
این حقیقت که از هر چهار خردسال فوت شده در آمریکا، سه نفرشان پسر هستند به خودی خود نشاندهنده این واقعیت تلخ است که بسیاری از رفتارهایی که جامعه به عنوان رفتارهای مردانه تعیین کرده است، تاثیر مرگباری بر زندگی انسان مذکر دارد. مردها کمتر از زنها به مطب دکتر میروند. در بازگویی مشکلات روحی خود به روانپزشکها نیز قناعت میکنند. همچنین چاقتر از زنها هستند، غذای ناسالمتر میخورند و… تن به کارها و فعالیتهای ریسکپذیر و خطرناک میدهند. جملاتی نظیر “پسرها را هر کاری کنید پسر هستند” به این باور تلقین شده دامن میزند که مردها درد و اذیت ناشی از سوانح کوچک را بروز نمیدهند. به مردها تلقین میشود که خطر زیادی در اجتماع آنها را تهدید نمیکند و این دخترها هستند که در معرض همیشگی خطر هستند.
پسرها همیشه به این امکان مفتخر هستند که در سنین کمتر، بیشتر از جنس مخالف در بیرون از خانه میمانند و با شمار بیشتری از افراد غریبه معاشرت میکنند. این امکان بیشک به افزایش قابلیتها و شانس و توانایی استقلال و پیشی گرفتن در زندگی اجتماعی آنها منجر خواهد شد ولی به همان نسبت نیز مرگ و میرشان را در سنین زیر ۲۰ سال افزایش میدهد.
با سلام . تقریبا فراموشم شده بود که شما مرد نیستید واهل درد ومحرم راز نیستید!!. کنایه ای بود بگذار وبگذر! .در جوامع ابتدائی زن به مقتضای طبیعتش که همواره یا مجروح بود یا ابستن ویا بچه بغل درخانه مینشست وچراغ و منقل را روشن و گرم نگه میداشت و مرد وقتی به خانه می امد اگر گوشتی یا شکاری داشت که خیرمقدم واغوش زن برای او باز بود! واگر دستش خالی بود اورا به خانه راه نمیداد! وخبر نداشت که پدر صاحب او در امده ولی شکار از او زرنگتر بوده! بهر حال دنیا هنوز هم چندان فرقی با گذشته نکرده وزن همان زن است ومرد هم همان مرد! ولی حالا مرد باید رزق خانواده را از دهان اژدها بیرون بیاورد! لطفا با او مدارا ومهربانی کنید چونکه او همان مرد است ولی اژدها بزرگتر شده !.
کاربر نادر / 14 February 2012
خوب خود آقایون هم کله شق هستند! همین پسر بچه های ظریف همیچین که به سن بلوغ میرسند دیگه نمی توان باهاشون دو کلام حرف زد! تا کم کم آب از آسیاب بیفتد برای برخی هم که نه. دیگه اینرا به گمانم کاریش نمی توان کرد!!!!! خانمها محتاطترند خوب محتاط بودن هم حسنهای خودش را دارد….
کاربر مهمان / 14 February 2012
مردسالاری ، آتشی که دودش در چشم مردان رفت
در نکوهش مرد سالاری نوشتارهای زیادی منتشر شده است و در اینجا قصد نداریم از زن سالاری هم صحبتی داشته باشیم چرا که هر دو زیان بار و مخرب جامعه هستند ، صحبت از انسان سالاری است که در آن مرد و زن باید حقوق مساوی داشته باشند ، که حقوق جنسی یکی از آنهاست.
از گذشته های دور و بر اثر عوامل مختلف مانند قدرت و فیزیک جسمانی ، خرافات ، ادیان ، و زاد و ولد ، مردسالاری بوجود آمد و حقوق زن زیر پا گذاشته شد و تا حدی رسید که زن تبدیل به (برده ای خانگی) شد . تا آنجا که توانستند زن را محدود کردند ، او را شیطان نامیدند ، پستش خواندند ، سمبل ضعف و ترحمش دانستند ، حجاب بر سرش کردند ، سنگسارش کردند ، سوزاندندش ، فاحشه اش خواندند ، مثل های زشت برایش ساختند ، باکره نبودنش را ننگ دانستند ، داستان آفرینش ساختند و او را موجودی دانستند که برای مرد آفریده شده است و هر چه بدی را به او نسبت دادند !! ….. که چه ؟ که بهانه ای برای بدی ها داشته باشند و مرد زمام قدرت را در دست بگیرد و بر او حکومت کند.
در زمانه اکنون که دانش پیشرفت کرده است و وسایل ارتباط جمعی چون اینترنت ، کامپیوتر و ماهواره ها ، باعث شده اند تا آگاهی ها گسترش پیدا کند و زنان تا حدی با حقوق خود آشنا شوند . حال می بینیم که زنان پا به پای مردان تحصیل می کنند و به درجات عالی می رسند ، زنان کار می کنند و خرجی می دهند ، زنان ماشین و خانه دارند و با جهان ارتباط برقرار می کنند ، زنان در اولویت مشاغل قرار دارند و درد سر ساز نیستند و محیط کار را با صفا می سازند ، حال عرصه بر مردان تنگ شده است ، چرا که از چند جهت دچار پارادوکس و تضاد شده اند و میتوان گفت در آتشی گرفتار شده اند که هیزم آنرا خود جمع آوری کردند (خواسته یا ناخواسته) . مردان از طرفی پیشرفت جهانی را می بینند و می خواهند با آن خود را سازگار کنند و از طرفی هم قوانین ضد زن در جامعه حاکم است ، می خواهند با دختری دوستی داشته باشند اما این دوستی بدون سکس برای آنها معنایی ندارد ، حال چکار باید بکنند ؟
آیا باید باکره نبودن را به عنوان یک حق برای زنان بپذیرند ( که شامل خواهر خود آنها هم می شود ) و یا نه نپذیرند ؟ مردی می خواهد ازدواج کند ، می بیند که زن از او مهریه و خرجی و خانه می خواهد در حالی که زنان خود شاغل هستند و درآمد دارند ، حال نمی تواند اعتراض کند ، چون قانون تساوی زن و مرد بر جامعه حاکم نیست ، در ضمن زن می تواند در هنگام عقد درخواست کند که حق طلاق داشته باشد که این دیگر کفر مرد ها را در می آورد .
مردان می خواهند که زنانشان در جامعه کار کنند و کمک خرجی آنها باشند ، از یک طرف باید اجازه دهند که زن آزادانه به جستجوی کار برود و با افراد مختلف ارتباط کاری داشته باشد و از طرفی هم می خواهند تعصب به خرج دهند که این دو با هم ناسازگار هستند . بیشتر مردان در حال حاضر یا بیکار هستند و یا بسختی درآمدی بدست می آورند و حتی توانایی ازدواج هم ندارند ، حال می خواهند خوش گذرانی کنند و یا سکس داشته باشند ، می بینید که نمی توانند چرا که قوانین ضد زن بر جامعه حاکم است و باکرگی یکی از همان مشگلات بزرگ است .
مردان متاهل از امنیت خانواده خود رنج می کشند ، چرا که جوانان بیکار و مجرد ، پی در پی مزاحم خانم آنها می شوند و
هزاران توهین و متلک به آنها می گویند ، چرا ؟ واقعا چرا ؟ پاسخ مشخص است مانند خورشید در روز ، در کشور آزادی نیست ، زنان آزاد نیستند و حقوقشان پایمال شده است ، بیشتر مردان مجرد تبدیل به بیماران جنسی شده اند که هر زنی را که می بینند ، می خواهند با او سکس داشته باشند ، اگر آزادی باشد ، هر دختر و پسر نیاز های جنسی همدیگر را برطرف می کنند و با شادی وطن خویش می کنند آباد ، در دانشگاه ها و کلاس درس به جای فکر کردن درباره سکس ، به دانش و پیشرفت فکر می کنند ، به همدیگر توهین نمی کنند و علاف و متلک گو نمی شوند ، آری مردسالاری آتشی بود که دودش به چشم مردان رفت .
(باکرگی ممنوع)
باکرگی ممنوع / 15 February 2012
با سلام . در جزائر وقبایلی هنوز هم دختران نو جوان بر سر گذر می نشینند وخواهش میکنند تا انها را از مصیبت بکارت نجات دهند ! ومردانی که از این راه نان میخورند اگهی میدهند ما مزد میگیریم وبا کمترین رنج و درد بشما خدمت میکنیم!!. و صدها جوان ایرانی هم اینک بدلیل عشق وعاشقی در زندانها در حال پوسیدن هستند! انها در روز عقد کنان مهریه یکهزار و سیصد وچند سکه بهار ازادی را پذیرفتند واقا خطبه را خواند وبیچاره نمیدانست که عندالمطالبه است ! بعد زیر سر خانم بلند شد وتقاضای طلب خود را کرد ! چونکه این جوان بکارت دوشیزه مکرمه را در شب زفاب برداشته ! گرچه نوع چینی ان در بازار هم اکنون به چند هزار تومان بفروش میرسد ودکترهای کاسب بدلیل حماقت مردم میلیادر شده اند . چند وقت پیش سفری به ایران داشتم وسوار یک مسافر کش فکسنی شدم پیرمردی که قادر به دنده عوض کردن هم نبود مرا به مقصد رساند .توی راه شکوه میکرد که پسرم با یک درجه تخفیف محکوم شده که ماهیانه یک سکه بهار ازادی به همسر سابقش که حالا روزی چند دوست پسر عوض میکند بپردازد ! ومنهم کمک خرج او زحمت میکشم واگر برود زندان باید بماند تا (یوم الاداء ) ان موقع هر سکه حدود سیصد هزار تومان بود حالا حساب کنید با سکه هشتصد هزار تومانی سرنوشت این پدر و پسر به کجا کشیده ؟؟!!.
کاربر نادر / 16 February 2012