در چند روز گذشته اخباری مبنی بر «تجاوز جنسی» در شهرهای مختلف ایران در خبرگزاریهای داخلی منتشر شد. از خبر آزار و اذیت جنسی در مدرسهای پسرانه در قلب پایتخت گرفته تا خبر تجاوز به دختر ۵ساله مهاجر در خمینیشهر اصفهان و در آخر خبر تجاوز به تعدادی دختر در ایرانشهر سیستان و بلوچستان؛ اخباری که حاکی از گستردگی جغرافیایی، سنی و جنسیتی این تجاوزهاست. واکنش به این اخبار اما متفاوت بود. برخی از مسئولین خواستار پیگیری و برخورد جدی با مرتکبین این جنایتها شدند و برخی همچون نماینده خمینیشهر در مجلس بهجای پیگیری پرونده تجاوز، خواستار برکناری رئیس اورژانس اجتماعی کشور به دلیل انتشار این خبر شدند. این نماینده مجلس در مصاحبهای با خبرگزاری پانا در خصوص تأیید تجاوز و ازاله بکارت توسط پزشکی قانونی اظهار داشت بچه کوچک را میتوان بهطرق مختلف رفع بکارت کرد و این به معنی تجاوز نیست!
اظهارنظرهایی از این دست اما چیز جدیدی نیست و متأسفانه بسیاری از قربانیان تجاوز در سراسر جهان با این نوع واکنشها از سوی آشنایان، نزدیکان و حتی نیروهای امنیتی کشورشان مواجه بوده و هستند. گستردگی این واکنشها -یعنی بیارزش نشان دادن امر تجاوز و مقصر جلوه دادن قربانی- آنقدر سابقه تاریخی دارد که تعدادی از فعالان حقوق زن در آمریکا در دهه ۷۰ را بر آن داشت تا از اصطلاح «فرهنگ تجاوز» در این خصوص استفاده کنند.
فرهنگ تجاوز چیست؟
فرهنگ تجاوز فرهنگی است که تجاوز و سایر خشونتهای جنسی در آن امری شایع و فراگیر شود، اخبار مربوط به تجاوزها توسط افراد صاحب قدرت، رسانهها و محصولات فرهنگی و اکثریت اعضای جامعه «بیاهمیت» قلمداد شوند. فرهنگ تجاوز از طریق استفاده از زبان جنسیتزده، شیءانگاری بدن زن و بیاهمیت نشان دادن آزار و اذیتهای جنسی گسترش مییابد. بدین ترتیب جامعه نسبت به امنیت و حقوق زنان بیتفاوت میشود. فرهنگ تجاوز یعنی سرزنش کردن قربانی و او را مقصر دانستن. فرهنگ تجاوز یعنی کودکان قربانی تجاوز را متهم کردن که از آزار و اذیت دیدن و مورد تجاوز قرار گرفتن لذت بردهاند. فرهنگ تجاوز یعنی زمان زیادی را صرف کنیم برای پیدا کردن دلیل تجاوز و مقصر دانستن قربانی.
اکثر مردم یک جامعه ممکن است بگویند که هیچگونه همراهی با فرهنگ تجاوز ندارند زیرا مرتکب تجاوز جنسی نشدهاند! اما باید بدانیم گستردگی فرهنگ تجاوز آنقدر است که همهمان میتوانیم در شکلگیری این فرهنگ نقش داشته باشیم.
فرهنگ تجاوز بر زندگی تکتک زنان جامعه سایه میافکند. تجاوز به یک زن در حقیقت تخریب، ترور و ایجاد محدودیت بیشتر برای همه زنان آن جامعه است. اکثر زنان و دختران با ترس همیشگی اینکه ممکن است مورد تجاوز قرار بگیرند زندگی میکنند. واقعیت این است: همه مردان متجاوز نیستند؛ همه زنان هم در طول زندگیشان مورد تجاوز قرار نمیگیرند؛ اما ترس از «تجاوز» زنان و مردان را در بسیاری از موارد روبهروی هم قرار میدهد. ترس از تجاوز باعث میشود بسیاری از زنان در موقعیتی پایینتر از مردان خانواده و در جایگاهی وابسته به آنها قرار گیرند. این «چرخه ترس همیشگی» در حقیقت میراث فرهنگ تجاوز است.
اگرچه فرهنگ تجاوز را میتوان در کلیت جامعه دید، ارگانها و سازمانهای خاص مثل دانشگاهها، زندانها و نهادهای نظامی بیشتر میتوانند منعکسکننده این فرهنگ باشند.
تاریخچه:
اصطلاح «فرهنگ تجاوز» اولین بار توسط نویسندگان فمینیست و فعالان حقوق زن در دهه ۷۰ در آمریکا مورد استفاده قرار گرفت. این اصطلاح برای اولین بار در کتابی دیده شد در خصوص تجاوز و تجربیات زنان از آزار جنسی که در سال ۱۹۷۴ منتشر شد.
در سال ۱۹۷۵ فیلمی با عنوان «فرهنگ تجاوز» به نمایش درآمد. فیلمی که نشان میداد چگونه رسانهها و فرهنگ عمومی به گسترش باورهای غلط در خصوص تجاوز دامن میزنند.
در این دوره زنان آمریکا با استفاده از این اصطلاح میخواستند توجهات را به این واقعیت جلب کنند که تجاوز و خشونت جنسی جرمی متداول در سراسر کشورشان است و، برخلاف باور نادرستی که مرتکبین این جنایت را افرادی دیوانه یا آسیبدیده میداند، به این افراد محدود نمیشود.
مثالهایی برای فرهنگ تجاوز:
سرزنش کردن قربانیان تجاوز (خودش اینطور میخواست)/ بیاهمیت دانستن آزار و اذیتهای جنسی (مردا اینطوری هستند)/ جوک ساختن در خصوص آزار و اذیت جنسی/ آمارسازی دروغ در خصوص گزارش تجاوزها/ نوع تفکر، طرز لباس پوشیدن قربانی و انگیزه متجاوز را در محصولات فرهنگی و رسانهای پررنگ کردن/ مرد را موجودی سلطهگر و تهاجمی معرفی کردن/ زن را موجودی ضعیف و مطیع معرفی کردن/ تصور غالب جامعه این باشد که زنانِ تنها مورد تجاوز قرار میگیرند. به مردان تجاوز نمیشود و مردانی که مورد تجاوز قرار میگیرند مردانی ضعیفاند/ عدم پذیرش اخبار مرتبط با تجاوزها/ مقاومت در خصوص آموزشهای جنسی به مردان و زنان.
همه موارد فوق نشانههایی بر وجود فرهنگ تجاوز در یک جامعه است.
مقابله با فرهنگ تجاوز:
باید بدانیم خشونت علیه زنان محصول جامعه ماست؛ محصول باورها، عقاید و قوانین ما. در حقیقت مشکل از زمانی شروع میشود که مردها پسربچههای کم سنوسالی در محیط خانه و محیطهای آموزشی هستند؛ پسربچههایی که کلیشههای نادرست جنسیتی را از همان دوران کودکی یاد میگیرند. آنها آموزش میبینند مرد باید در هر زمان و در هر شرایطی قوی باشد و خشم برای مردان نشانه قدرتمندی آنهاست. در بسیاری جوامع کودکان از همان کودکی یاد میگیرند که زنان در زندگی خود همواره نیازمند حضور یک مرد هستند. ترجمه این جمله در بسیاری از فرهنگها به معنای تسلط داشتن مرد بر زن در آن جامعه است. بسیاری از مردان با این باور نادرست بزرگ میشوند که برای نگه داشتن آنچه گفته میشود صاحباختیارش هستند باید به زور متوسل شوند و آن زن را به نوعی وادار به سکوت کنند. درحقیقت این شیوه رفتاری است که جامعه مردسالار به مردان میآموزد. مردان یاد میگیرند که با اعمال خشونت میتوانند به آنچه میخواهند دست یابند.
بسیاری از تجاوزها از سوی افراد آشنا انجام میگیرد؛ همسایه، همکار، بستگان نزدیک، دوستپسر و حتی شوهر. اغلب تجاوزها به این دلیل صورت میگیرد که مرد احساس میکند میخواهد با زنی رابطه جنسی داشته باشد و دلش میخواهد مردانگیاش را به رخ بکشد! مرد میخواهد، پس باید آن کار را انجام دهد؛ اعمال قدرت و خشونتی که سالها با آن بزرگ شده است.
از سویی دیگر، ناتوانی اقتصادی زنان که اغلب ناشی از عدم توانمندسازی آنها در جوامع مردسالار است بسیاری از زنان را وادار میکند تا به زندگی با فرد آزارگر ادامه دهد زیرا زنان به دلیل عدم برخورداری از حمایتهای قانونی و حمایتهای اجتماعی میدانند که جایی برای رفتن و ماندن نخواهند داشت. بسیاری از زنان میآموزند به دلیل آنچه حفظ آبرو گفته میشود باید در مقابل اعمال خشونتها سکوت کنند. جوامعی که در بسیاری از موارد انگشت اتهام را به سمت قربانی خشونت نشانه میگیرد و این سؤال را مطرح میکند: آن زن چه کرده که مورد خشونت قرار گرفته است یا به او تجاوز شده است؟
فرهنگ تجاوز واقعیتی انکارناپذیر در بسیاری از جوامع از جمله جامعه ماست. بسیار میشنویم قربانیان خشونتهای جنسی، بهجای دریافت حمایت، در جایگاه متهم قرار میگیرند؛ قربانیانی که در نبود حمایتهای اجتماعی و قانونی در بسیاری از موارد سکوت میکنند و بیش از پیش منزوی میشوند.
مقابله با فرهنگ تجاوز نیازمند عزمی جدی است. در گام نخست برای مبارزه با فرهنگ تجاوز باید صدای خود را برای افزایش آگاهی و آموزش به پسران و دختران بالا ببریم. وقت آن رسیده که همه با هم و در کنار هم و با صدای بلند خواهان شکستن سکوت قربانیان این پروندهها باشیم. همانگونه که زنان و مردان در ایرانشهر دوشادوش هم با داشتن پلاکاردهایی در دست از زنانی که مورد تجاوز قرار گرفتهاند خواستهاند تا سکوت خود را بشکنند. تجاوز معنای صریحی دارد که نیاز به تفسیر و تأویل ندارد. تجاوز به معنای برقراری رابطه جنسی با فرد بدون رضایت اوست. وقت آن رسیده که نمایندگان مجلس و مسئولانی که وظیفه حمایت از شهروندان جامعه را دارند، بهجای نادیده گرفتن و بیارزش شمردن پروندههای تجاوز و بهجای چک کردن پیامها و ارتباطات متجاوز و قربانی تجاوز، به حمایت همهجانبه از قربانیان تجاوز بپردازند. با متهم کردن قربانیان تجاوز آنها را به سکوت وادار نکنیم و با بیارزش شمردن آن بر گسترش فرهنگ تجاوز دامن نزنیم.
منبع: بیدار زنی